eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
8.6هزار دنبال‌کننده
702 عکس
6 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود با یک سلام صبح من آغاز می‌شود پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه لحظه پرواز می‌شود  قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می‌شود   فهمیده‌ام ز حکمت ایوان آینه اینجا دل شکسته سبب‌ساز می‌شود  کو چشم روشنی که ببیند در این حرم هر روز چند مرتبه اعجاز می‌شود اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست قلب تپنده حرم قم، حریم توست  اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است از نفحه شهود و تجلی معطر است  برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت دارالعلومِ مریم آل پیمبر است  اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است خاک در حریم تو علامه پرور است  چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است  تنها پناهگاه دلم صحن آینه است وقتی دلم از آه زمانه مکدر است  هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است  صحن تو غرق بوی گل یاس می‌شود اینجا حضور فاطمه احساس می‌شود  با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه بی‌اختیار پای ضریحت رسیده است هر زائری که آمده دنبال فاطمه دارد تمام مرقد تو بوی آسمان اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه   فرمود آشیانه امن الهی است صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه خورشید آل فاطمه از راه می‌رسد هر سال ما اگر که شود سال فاطمه ای عمه امام زمان! کاش در حرم یک صبح جمعه لایق دیدار می‌شدم  خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا محبوبه حبیب خدا إشفعی لنا آرامش و قرار دل ثامن الحجج ای زینب امام رضا(ع) إشفعی لنا  عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا  در هر سحر به سوی ضریح اجابتت می‌آورم دو دست دعا إشفعی لنا روی سیاه و بار گناهان ما کجا لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا  مهر و ولایتت شده حبل المتین ما در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا یوم الحساب تو همه امید شیعه‌ای تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعه‌ای  با حبّ تو کسی که دلش را محک زده طعنه به پارسایی حور و ملک زده  سرشار از زلالی نور یقین شود در مرقد منور تو قلب شک‌ زده   از چشمه‌های فیض تو سیراب می‌شود هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده  تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک زده  شب‌های جمعه طوف حرم می‌کنم ولی گویا کسی به زخم دل من نمک زده  دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده  امشب گره گشاست دم یا رضا رضا در دست توست تذکره‌ی کربلای ما @raziolhossein
دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان نگذارید که دل بسته جایی بشویم بگذارید بمانیم به دور و برتان کاش در صحن تو می شد که کبوتر باشیم تا که هرروز بگردیم به دور سرتان از طفولیت خود عالمه بودی بانو فیض بردند بزرگان همه از محضرتان چون علی دگری خلق نشد هیچکسی نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان عصمت فاطمه در تو متجلی شده است که شدی وارث معصومیت مادرتان با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود صف کشیدند ملائک همه در محشرتان صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم آمدی تا بشود کشور ما کشورتان آنقدر دور و برت پر شده بود از محرم باد هم دست نینداخته بر معجرتان لحظه آخرتان جای برادر خالی است همدم و هم‌نفسی نیست دم آخرتان @raziolhossein
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد تا خراسان رضا آینه در قم دارد توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد ((بُعد منزل نبود در سفر روحانی)) هر سلامی بفرستیم ، علیکم دارد می روم در حرم از صحن به صحنی دیگر موج تا در دل دریاست تلاطم دارد عکسم افتاد در آیینه ی صحن و دیدم شیشه این مرتبه با سنگ تفاهم دارد هم کریمه ست و هم از نسل کریمان بانو پس گدا در حرمش حق تقدم دارد لطف بی بی ست که در جمعیت شاعر ها شاطر عباس قمی فیض تکلم دارد مرغ دل گرچه سیاه است ولی از سر لطف از سر گنبد او حسرت گندم دارد @raziolhossein
آقا سلام خواهرتان روبراه نیست دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست وقتی به قم رسید خرابه نشین نشد آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست یک مرد هم نیامده نزدیک محملش شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان در قم محب فاطمه بودن گناه نیست دروازه را که دید به یاد رباب گفت در شهر شام هیچ کسی سر به راه نیست زینب کجا و محمل بی سایبان کجا بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا ___ زهر فراغ خورد ولی دست و پا نزد معصومه ات بجز تو کسی را صدا نزد مسموم شد ولی به هوای زیارتت با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد میخواست تا شهیده شود مثل مادرش هرچند تازیانه به او بی حیا نزد از کوچه ای گذشت که نامحرمی نداشت اطراف او کسی سخن نابجا نزد آقا اجازه؟! فاطمه ی تو زمین نخورد اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد اصلا به جان فاطمه سوگند یارضا اورا کسی برای رضای خدا نزد اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را قم ،امن بود، فاطمه را بی هوا نزد این کوچه ها کجا؟! غم آن کوچه ها کجا زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا @raziolhossein
معصومه‌ای که تالی زهرای اطهر است ناموس حقّ و دختر موسی بن جعفر است هم‌چون رضا برادر والاتبار خویش باشد غریب و دور ز بابا و مادر است اوّل به گریه پاک شو و بعد سر گذار بر آستانه‌اش که به کعبه برابر است نومید کس نرفته و هرگز نمی‌رود تا حشر هر که چشم امیدش بر این در است جبریل گرد این حرم آهسته می‌پرد خواهر دلش شکسته‌ی هجر برادر است گویی که یاد روی رضا می‌کند هنوز بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است با پهلویی شکسته به قم آید از بقیع زهرا دلش گرفته‌ی غم‌های دختر است چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش هر دیده را که بنگری از خون دل، تر است معصومه خود به عمّه‌ی خود گریه می‌کند زینب که از ستاره غم او فزون‌تر است آن خواهری که هر چه نظر کرد روی نی دید آفتاب، نیزه نشین است و محشر است گفت: ای هلال یکشبه‌ام! ای که همرهت هجده ستاره است و مرا در برابر است! چون آسمان کوفه گرفته دلم حسین قرآن بخوان که صوت تو تسکین خواهر است ای «رستگار»! کاش نمی‌شد به خون، خضاب! مویی که جای شانه زدن های مادر است @raziolhossein
اى دختر عقل و خواهر دین! وى گوهر درج عزّ و تمکین! عصمت شده پاى‌بند مویت اى علم و عمل مقیم کویت! اى میوه‌ی شاخسار توحید! همشیره‌ی ماه و دخت خورشید وى گوهر تاج آدمیّت! فرخنده نگین خاتمیّت شیطان به خطاب «قم» براندند پس تخت تو را به قم نشاندند کاین خانه بهشت و جاى حوّاست ناموس خداى، جایش این جاست اندر حرم تو عقل مات است زین خاک که چشمه‌ی حیات است جسمى که در این زمین، نهان است جانى است که در تن جهان است این ماه منیر و مهر تابان عکسى بُوَد از قم و خراسان ایران شده نوربخش ارواح مشکاة صفت به این دو مصباح از این دو حرم دِلا! چه پرسى؟ حق داند و وصف عرش و کرسى هر کس به درت به یک امیدى است محتاج تر از همه «وحیدى» است @raziolhossein
حرم امن تو کافی است هراسان شده را مثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را گندم ری به تنور کرمت پخته شود از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را گر قرار است جبینش به قدومت نرسد کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید پخش کردند اگر قصه مهمان شده را شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا دستگیری نکنی دست به دامان شده را پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت تا ببندند به آن زلف پریشان شده را ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را @raziolhossein
مريمِ قبيله ي خُـدا ، سلام دختره تمام خوبيا ، سلام به نيابت از امام رضا ميگيم : اي حبيبه ي امام رضا ، سلام الـسّـلام اي بركاتـت عـلوي السّلام اي كرمت مُجتَـبوي السّلام اي جَـلَواتِ فاطـمه السّلام اي سَكناتت رضوي اي كه داري به گدا لطف زياد لقب كريمه خـيلي بِـت ميــاد با بهشت معادله ، زيــارتت اين حديثو فرموده امام جواد تو حساب كتابِت از همه جُداست شأن تو خدا ميدونه تا كُجاست ؟ ثواب زيارتـت تو شـهر قــم ثواب زيارت امـام رضاست دلمــون خوشه مُجاور توأيم گـرد و خاك دورِ حائر توأيم حرم تـو عُـشّ آل فاطـمه س خوشبحال ما كه زائر توأيم عرض حاجتاي مارو ميشنوي صوت ربـّـنـاي مارو ميشنوي اعتـقـادمونــه كه ، نگـفـته هـم إشــفعي لَناي مارو ميشـنوي باز داره شـباي بي ماه ميرسه روزاي بي كـسيِ شاه ميرسه روزيِ اشـــك مارو يادت نـره فــاطمـيّه داره از راه ميـرسـه بده چــشما واسه زهرا تر نَشَن توي روضه ش دلا خونجگر نَشَن قول ميديم آستين بگـيريم يه دهن تا كه نامحـرما با خـبر نَشَـن گــريه بر غُـربت مولا ميكنـيم دستارو با صورت آشنا ميكنيم جيگرامون به خدا تير ميكِشه وقـتي يادِ غُـسل زهرا ميكنيم @raziolhossein
چه حیف شد، نشد آخر به دلبرش برسد دوباره باز به وصل برادرش برسد به سرنوشت نوشتند از ازل ،در قم.... شکوه تربت زهرا به دخترش برسد علاقه ای که پیمبر به دختر خود داشت نوشته‌اند به موسی‌ابن‌جعفرش برسد کنار محملش آهسته‌تر قدم بزنید مباد گرد و غباری به معجرش برسد ندید دیده نامحرمی عبایش را خدا کند که به گوش برادرش برسد ز پا فتاد و نیفتاد یا رضا زلبش امید داشت که ساعات آخرش برسد تنش کفن شد و اما برادرش نرسید برای دفن تنش کاش بر سرش برسد شبیه عمه خود ماند بین نامحرم رضا کجاست به فریاد خواهرش برسد ز ره رسید برادر،نخواست دست کسی پس از وفات به جسم مطهرش برسد همیشه روضه معصومه ستم‌دیده به عمه‌جان گرفتار و مضطرش برسد ....... به وقت ناقه‌سواری ز‌شش برادر او یکی نبود به فریاد خواهرش برسد نه قاسمی نه علی اکبری نه عباسی نه یک پسر که به یاری مادرش برسد نگه به پیکر صد‌پاره حسینش کرد سری نداشت که آن سایه سرش برسد فتاد لرزه به پایش چو دید نزدیک است که شمر داد زنان در برابرش برسد نگاهی از روی حسرت به سمت علقمه کرد امید داشت علمدار لشکرش برسد صدا زد ای کس و کارم بلند‌شو عباس گره فتاده به کارم بلند‌شو عباس میان این همه دشمن غریب افتادم کفیل زینب حورا برس به فریادم @raziolhossein
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سالها منتظر روی برادر بودم بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟ من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟ روی قبرم بنویسید جدایی سخت است اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم سالها میشود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته وبا قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته اند چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت ...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟ بنویسید که عشاق همه مال هم اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید.. روی قبرش بنویسید برادر بوده سالها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود،خدایا شکرت هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت یار هم آنقدری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ ... بنویسید سری بر سر نی جا میکرد خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد @raziolhossein
هر دَم به ضَريح بي نِشانَت اي ماه بسته ست دَخيل قَلب مَن با هر آه عمري ست تَپش هاي دِلَم مي گويد: « يا فاطِمة اِشفَعي لَنا عِندَالله »... @raziolhossein
گرچه از دوریِ برادرِ خود ذره ذره مریض‌تر می‌شد عوضش میهمانِ مردم قم لحظه لحظه عزیزتر می شد تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانه‌ها وا بود در میان اهالی این شهر سرِ مهمانیِ تو دعوا بود خوب شد پرده‌هایِ محمل تو هر کجا رفته‌ای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خم شد و رکابت شد آب پاشیده‌اند و خاک مسیر ذره ای روی چادرت ننشست رد نشد ناقه‌ی تو از بازار محملِ چوبی‌ات سرت نشکست کوچه‌ها ازدحام داشت اما سرِ این شهر رو به پایین است می‌روی کوچه کوچه می‌گویی ضربِ شامی عجب سنگین است میرسی و حواسِ مردم هست آب هم در دلت تکان نخورد از کنارِ خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصه‌ای کم داشت جایِ زنجیر و خار و نامحرم گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت معجرت احترامِ خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست رویِ سرهایشان طبق آمد ولی اینبار رویِ آن سر نیست آه بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریضِ روضه‌ی تو حرف دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریزِ روضه‌ی تو عمه اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کمکم کن رباب جای زمین سر او را به دامنت بگذار آمد از بین بازوان سر را تا که بردارد عمه‌اش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک افتاد @raziolhossein