#امام_هادی_شهادت
دشمن اگر چه زهر به من داد از جفا
راحت شدم ولی ز غم و محنت و بلا
هرگز کسی نکرد مراعات حال من
شد قامتم به فصل جوانی ز غم دو تا
چون جد خویش خانه نشین بودم و دریغ
بستند هر دو دست مرا مثل مرتضی
آن شب که خصم در پی مرکب مرا کشاند
بودم به یاد کودک افتاده از نوا
آن دختری که از روی ناقه زمین فتاد
افتاد روی خاک و صدا زد عمو بیا
جای عمو به جای پدر زجر آمد و
او را به قصد کشت کتک میزد،ای خدا
بردند نیمه شب وسط مجلس شراب
آخر نگه نداشت کسی حرمت مرا
بر من لعین تعارف جام شراب کرد
کآن بی حیا نکرد،دمی از خدا حیا
آتش گرفت قلبم و پیوسته سوختم
آن بی پدر به مادر ما داد ناسزا
هر چند اینهمه به دلم غم گذاشتند
هستم به یاد غصه و غم های کربلا
با یاد لحظه ای که حرامی به قتلگاه
بر سینه ی شکسته ی جدم گذاشت پا
با آنکه بی عمامه شدم،بین ره کسی
بر گیسویم دگر نزده چنگ بی هوا
لطمه ندید جسم من اما تن حسین
از نعل اسب زیر و زبر گشت و توتیا
هم شد جدا جدا بدنش زیر سم اسب
هم شد سرش به خنجر کینه جدا جدا
با آن گلو چه کرد نگویم،فقط بدان
رگهای گردنش همه گردید جابجا
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_هادی_مدح
ای قبلهگاه اهل ولا سامرای تو
بالاترین عبادت شیعه ولای تو
هم نور داده بر همه درس هدایتت
هم رهنمای ماست سراجالهدایِ تو
آیینة رسول خدایی و دیدهاند
روی خدا به روی محمّدنمای تو
بیگانه با خداست به حقّ خدا قسم
آنکو در این جهان نبود آشنای تو
نزدیکتر ز جان منی ای عزیز دل
هرچند دورم از حرم با صفای تو
وقتی قدم به برکة شیران گذاشتی
صورت گذاشت شیر درنده به پای تو
دستی ز دل برآر و دعا کن به جان ما
ای جان گرفته جانِ دعا با دعای تو
حتّی اگر به گرد حرم آورم طواف
باشد دلم به جانب صحن و سرای تو
بیمار کن مرا که شفا یابم از دمت
ای چشم صد مسیح به دارالشّفای تو
کوری، به از ندیدن روی خدا نما
لالی ، به از نگفتن مدح ثنای تو
بالاتری از این که بگویند سیدی
باشد هزار حاتم طایی گدای تو
ای از ازل به عالم و آدم امامتت
ما را گدای سامره کن از کرامتت
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
هزار شُکر که بُردیم نامِ هادی را
هزار شُکر که داریم امامِ هادی را
هزار شُکر که دارد در این شبِ نوروز
لباسِ مشکیِ ما احترامِ هادی را
سلامِ ما برسانید ای کبوترها
که بشنویم علیک السلامِ هادی را
چقدر جلوه به جبریل میرسد وقتی
خطاب می کند: آقا ، غلامِ هادی را
بیا رویم که جز سامرا پناهی نیست
نیاز نیست به فطرس بیا که راهی نیست
بر آستان تو مژگانِ ما که عادت کرد
به خاک بوسی ما آسمان حسادت کرد
کسی که روضه برایت گرفت بالا رفت
کسی که رفت به این روضهها عبادت کرد
همینکه زائرت از جامعه زیارت خواند
سبوی خویش پُر از چشمهی سعادت کرد
برای عمه سادات در قفس رفتی
و شیر عرض اردت به این سیادت کرد*
پسر فراقِ پدر را چگونه چاره کند
روا بود که گریبان امام پاره کند*
تو را زِ خانهی خود با عذاب آوردند
تو را به گوشه ای اما خراب آوردند
به روی خاک نشستی و شام را دیدی
که عمه های تو را با طناب آوردند
یتیمهای گرسنه به بند زنجیر و
رسید وقتِ طعام و کباب آوردند
من از امام زمان شرم دارم از این خط
که پیشِ چشمِ شما هم شراب آوردند
شراب بود ولی بر سرت سنان نزدند
به زخمهای لبت چوبِ خیزران نزدند
*اشاره به روایت داخل قفس شیرها رفتن امامهادی(علیهالسلام)
*اشاره به گریبان چاک زدن امامحسنعسکری(علیهالسلام)در فراق پدر
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
خون میچکد ز دیدهی در خونشناورم
در بهت چشمهای گهربار مادرم
سوز عطـش به ریشهی من تیشه میزند
خشکیده شاخههای بلند صنوبرم
در انتهای مغرب رنگ کبود رفت
خورشید پر فروغ جمال منورم
از هرم زهر و معجزهی لختههای خون
یاقوت سرخ گشته لبان مطهرم
تا مغز استخوان شرر زهر رخنه کرد
تفتیده کورهای شده گرمای بسترم
با هر نفس تمام تنم تیر میکشد
چشمانتظار قطع نفسهای آخرم
در لحظههای آخر عمرم هواییام
افتاده شور کرببلا باز در سرم
این آرزوی لحظهی جاندادن من است
با ذکر«یاحسین» رود جان ز پیکرم
#وحید_قاسمی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
از سوز زهر نیست،اگر آب شد تنت
از خاطرات تلخ به تن،تاروپود نیست
شد حمله سمت خانه ات،اما یکی نگفت
اینگونه خانه آمدن طرز ورود نیست
بستند گرچه دست تورا نیمه های شب
اما دگر به فرق تو جای عمود نیست
اینجا کسی به جسم تو نیزه نمی زند
یا که لبت ز تیزی چوبی کبود نیست
بردند بین بزم شرابت،ولیک شکر
ناموس تو مقابل چشم یهود نیست
دادند تسلیت پسرت را ز بعد تو
دوروبرش دگر،خبر از چنگ و عود نیست
زینب به شام بر سر قبر رقیه گفت
در سینه ام ز ماتم تو غیر دود نیست
برخیز ای سه ساله ی قامت خمیده ام
آن کس که گوشواره ز گوشت ربود نیست
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
وقتی که دور از تربت پیغمبر افتاد
غمهای عالم بر دل او یکسر افتاد
گاهی به یاد روضه جدِّ غریبش
گه یاد مادر اشکش از چشم تر افتاد
آقای ما شد خانه اش خان الصّعالیک
دنیا زچشم دوستانش دیگر افتاد
در پیش چشمانش قبرش را که کندند
یک لحظه یاد نبش قبر اصغر افتاد
آن شب که از کاشانه می بردند او را
چشمش به در افتاد یاد مادر افتاد
گویا صدای مادرش را می شنید و
می دید گویا مادرش پشت در افتاد
او را میان کوچه ها وقتی کشیدند
یاد غریبی های جدش حیدر افتاد
بزم شراب و آیه تطهیر ، ای وای
راهش بمیرم من کجاها آخر افتاد
این روضه اما تازگی دارد؟ ندارد
حق داشت یاد زینب غمپرور افتاد
بزم یزید و عمه سادات ،ای وای
بعد از برادر چه غریب و مضطر افتاد
این کفیل زینب الحورا ،اباالفضل
بین حرامی خواهرت بی یاور افتاد
چشمان خود را بست از خجلت برادر
در طشت چشمش تا به چشم خواهر افتاد
چوب یزید بی حیا تا رفت بالا
دیدند در مجلس که از پا دختر افتاد
آنقدر زد با خیزرانش بی مروت
دندان بشکسته در آن طشت زر افتاد
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
ای کعبه ی اهل تولّا سامرایت
چارم علی،جان همه عالم فدایت
جن و بشر،حتی ملک باشد گدایت
عالم بود پر از کرامات و عطایت
با اینهمه قدر تو را نشناخت دشمن
با دشمنی از پا تو را انداخت دشمن
از سوز زهر کین ترک خورده لبانت
بدجور تا کردند با تو دشمنانت
این کارشان سوزانده مغز استخوانت
قبر تو را کندند پیش دیدگانت
دل سوخت و خونابه از چشم تر افتاد
دلها به یاد نبش قبر اصغر افتاد
بردند از خانه تو را ای روح قرآن
عمامه ات افتادو مویت شد پریشان
بودی به یاد گیسوی آقای عطشان
ّآن شب ز ظلم و کینه آمد بر لبت جان
ای گل تو را گلچین به طعنه پرپرت کرد
آن بی ادب توهین به نام مادرت کرد
جای شما در مجلس می خوارگان نیست
هرچند دیگر در تنت جز نیمه جان نیست
اما خیالت جمع اینجا خیزران نیست
ناموس تو مابین این نامحرمان نیست
سهم دلت جز حق ستیزی نیست آقا
اینجا دگر حرف کنیزی نیست آقا
بزم شراب و عمه بود و هلهله بود
قلب رقیه خون و دل پر از گله بود
هم راس اصغر روبروی حرمله بود
رقاصه ای هم در پی مزد و صله بود
ای کاش تنها چوب بر لبهاش می خورد
جام شرابش را سوی آن سر نمی برد
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
شهی که بُد به لطافت، چو برگ گل، جگرش
شرر به جان و دل افروخت، خصم بدگهرش
دهم امام هدی، نور چشم ختم رسل
که روز، کرد چو شب، روزگار، در نظرش
ز کینۀ متوکل، چه رنجها که ندید
چه گویم آنکه چها آمد از جفا به سرش
گهی به گوشۀزندان و گه خرابه مکان
گهی رسید از آن بد گهر غم دگرش
گهی بهمجلسخودخواندش آن ستمگستر
که تا دهد، همه آزار و خون کند، جگرش
دریغ و درد که انگور زهر آلوده
خوراند از ستم آن کینهخواهِ بد سیَرش
فتاده بود به بستر، قرین رنج و ملال
کنار بسترش آمد به صد فغان پسرش
به دامنش سر بابا گرفت و با دل زار
پسر، نگاه همی کرد، بر رخ پدرش
ببست رَخت و برفت از جهان بهسوی جنان
شکشت پشت پسر تا بشد پدر ز برش
برای آنکه عزا گیرد از غمش زهرا
صبا مگر به مدینه دمی برد خبرش
«صفا» چو بندۀ درگاه خسرو دین است
ز باغ عمر همین بس بود، نکو ثمرش
#صفا_تویسرکانی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
ای دومین ابن الرضا امام هادی
تنهای شهر سامرا امام هادی
ازشهر جدت دور افتادی و یک عمر
بودی به غربت مبتلا امام هادی
خیلی غریبی مثل بابا مثل جدت
تنها و بی درد آشنا امام هادی
جای شما عرش است ، نه خانُ الصَّعالیک
وای از غریبیِ شما امام هادی
گاهی شبانه ریختند در خانهی تو
نامردهای بی حیا امام هادی
آقا شنیدم که تو را از خانه بردند
پای برهنه بی عبا امام هادی
آقا شنیدم که گریبانت گرفتند
مثل علیِ مرتضی امام هادی
بزم شراب و هتک حرمت ، وامصیبت
چه کرد با قلب شما امام هادی
دیدی به چشم خود ندارند هاشمیات
چادر سر سجاده ها امام هادی
سادات را کشتند در پیش نگاهت
در بین آن دیوار ها امام هادی
کندند قبرت را به پیش چشمهایت
ای وای از این آزار ها امام هادی
آقا بمیرم که شدی در شهر غربت
مسموم از زهر جفا امام هادی
امروز آقا زاده جسمت را کفن کرد
در بین اشگ و ناله ها امام هادی
قربان آن جسمُ السلیبی که تن او
جای کفن شد بوریا امام هادی
جسم شما برروی دست و جسم جدت
در زیر سمّ اسبها امام هادی
جسم شما شد دفن ، اما جسم جدت
عریان به خاک کربلا امام هادی
جسمش به خاک و اهلبیتش دست بسته
بنشسته روی ناقه ها امام هادی
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein1
#امام_هادی_شهادت
در غربت اين شهر چون جانت فدا شد
شرمندگی از تو نصیــب سامرا شد
این خاك اگر تا حال سُرِّ مَنْ رَایٰ بود
بعد از عـروجت تا ابد دار العزا شد
بودی علی سـوّم آل علی که
در حقّ تو مثل علی خیلی جفا شد
نفرین بی پایان بر آن رذلی که از بغض
راضی به قتل دوّمين ابن الرّضا شد
یک نیمه شب از خانه بیرونت کشیدند
طوری که ماه از شرم تو قدّش دوتا شد
پای برهنه پشت مرکب می دویدی
خار از ادب پيش قدمهاي تو پا شد
بستند وقتی ریسمان را دور دستت
زهرا دوباره ناله اش واویلتا شد
شکر خدا ناموست آن دم در امان بود
با آن كه با جور عدو از تو جدا شد
امّا مدینه داستان آنگونه شد که
شرمنده ی بانوي خانه مرتضی شد
روضه چرا از جاي ديگر سر در آورد؟
با اینکه آتش از همان کوچه به پا شد
وقتی که دیدی داخل بزم شرابی
اشکت روان از غُصّه ي شام بلا شد
در دست آن نامرد دیدی جام می را
تازه گریزِ روضه ات طشت طلا شد
یک جمله می گویم دگر طاقت ندارم
شايد کمی از حقّ این روضه ادا شد
آنجا كه چوب خیزران با رفت و برگشت
دُرّ از دهان شاه ما انداخت در طشت
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
اي توتياي حور و مَلَك خاك پاي تو
اي بهتر از بهشت برين سامراي تو
تنها نه سامرا، نه زمين و اهالي اش
هفت آسمان نشسته به زير لواي تو
خورشيد ذرّه وار دم صبح مي رسد
در پيشگاه حضرت گنبد طلاي تو
هر چند از بهشت فراوان شنیده ایم
مارا بساست گوشهی صحنوسراي تو
"از هرچه هست و نيست دگر بي نياز شد"
دست كسي كه مرتبه اي شد گداي تو
تكبير گفته است هزاران هزار بار
آن كه شنيده"جامعه"را با صداي تو
تفتیش منزل تو و تبعیدِ آنچنان
یک پرده بود از آن همه درد و بلای تو
ای خانهی تو عرش خداوند ذوالجلال
کِی کاروانسرای گداهاست جای تو؟
فریاد وامصیبت ما تا به شام رفت
یعنی کشیده شد به کجا ماجرای تو؟
توهین دلقکی به تو درمجلس شراب
مارا نشانده تا به ابد در عزای تو
از بس که باحسین دلت ارتباط داشت
شد حُجره ی تو آخر سر کربلای تو
با اينكه در ديار غريبي شدي شهيد
كاري نداشت دست كسي با ردای تو
ديگر هزار و نهصد و پنجاه تا نبود
زخم دهان گُشاده روي عضوهاي تو
ديگر كنار پيكر بي جان حضرتت
سيلي نخورد دختر دردآشناي تو
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_هادی_دودمه
#دودمه
عالمی شد زین مصیبت بر سرم دیگر خراب
وای از بزم شراب
یاد زینب می کنم با این دل پر اضطراب
وای از بزم شراب
@raziolhossein1
#امام_هادی_مدح
دهمین نور کبریا هادی
روشنای مسیرها هادی
مقصد بال های خسته ی ما
حرم امن سامرا هادی
ما کجا و اسیر گمراهی
تا دلیل است و رهنما هادی
ما کویریم و هر کلام شما
شوق دریا دهد به ما هادی
کعبه دنبال طوف سامره ات
قبله مایل به توست یا هادی
عشق را دیده ایم دور ضریح
مست شش گوشه ی شما هادی
السلام علیک یا مولا
السلام علیک یا هادی
غم دنیا زمان دیدارت
می رود از سر گدا هادی
ما گدایان کوی سامره ایم
زائر مست بوی سامره ایم
زنده ام همچنان ز رحمت تو
مدح خوان شکوه عترت تو
من همان التماسِ هر روزِ
مهربانی بی نهایت تو
دستهای گدایی ام لبریز
از خیال خوش سخاوت تو
دست بخشنده تو قسمت ما
آرزو های ماست قسمت تو
دهمین آفتاب بی تکرار
منم و حسرت زیارت تو
راه من ای صراط زهرایی
مستقیم است از عنایت تو
نور از ریشه های باورمان
می ترواد به لطف همت تو
وعده وعده پر است سفره ی ما
صبح و ظهر و شب از کرامت تو
راه ها ختم می شود به خدا
فقط از کوچه ی هدایت تو
راه تاریک و من خطر نکنم
من که بی هادی ام سفر نکنم
می چکد نور حق ز دامانت
پدر و مادرم به قربانت
ابتدای تو نور علی نور و
نیست حرفی ز روز پایانت
گوش جان می دهد شبیه همه
شیر در پرده هم به فرمانت
به بلندای آسمان پر زد
هر که شد خاک بوس ایوانت
چشمه چشمه غدیر می جوشد
از کلام همیشه جوشانت
میزبان همیشه ی دلها
سائلت میشود غزل خوانت
دشمن و دوست را نوازش کرد
عطر مست نسیم احسانت
خوب شد زخم شَکِّ قلبم با
"جامعه" آیه های ایمانت
کرمتان شبیه باران است
عادَتُکم همیشه احسان است
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
شاه تبعیدی و بی خادم و بی دربارم
چه کنم خستهام و بی کسم و بی یارم
بیشتر از دو دهه هست که دور از وطنم
بند در سامره ام ساکن بالاجبارم
به هدایت نرسد هرکه زما رو گرداند
هادی ام حیف کشیدند به ابر تارم
پسر شیرم وبین قفس شیرم بُرد
آه نشناخت مرا والیِ بد کردارم
عرش و فرش است گدایم به که گویم ظالم
به گداخانه مرا برد که سازد خوارم
بد نکردم به کسی زهر بکامم دادند
اشک پاییز درآمد بر این رخسارم
دشمن از کینه و از ترس شبیخونم زد
به حرمخانه و سجادهءاستغفارم
هر زمان برد مرا، نالهی من مادر بود
چکنم سیّدم و یاد در و دیوارم
به خدا مادر ما زیر لگد گیر افتاد
روضهءمحسن و در کرده مرا بیمارم
تا که تحقیر شوم بزم شرابم بردند
چکنم یار ندارم چه کنم ناچارم
وسط بزم شراب از غم زینب مُردم
داد یاد لب و آن چوب مرا آزارم
بین آن معرکه با چشم به عباسش گفت
تا کجاها که رسیدهاست پساز تو کارم
اشهد لحظهی موتم شده ای وای حسین
یاد آن طشت طلا جان به خدا بسپارم
#مجتبی_صمدی_شهاب
@raziolhossein1
#امام_هادی_شهادت
خبر گریه ی گرفتاران..
میرسد شب به شب به دلداران
این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه یاران
نخ تسبیحشان که میچرخد
سرِ پا میشوند بیماران
سر به دیوار اهل بیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران
ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفاران
دل ما تنگ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!
ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران
یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران
شیرها پوزه میکشند به پات
تشنه ی کشتن تو خونخواران
اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کس ماست
گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغهای بدتر داشت
حجره از ناله ی انا العطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت
علی بن جواد این آخر
ذره ای خاک کربلا برداشت
آب شرمنده ی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت
انقدر بین حجره می غلطید
جای خونمردگی به پیکر داشت
بعد ازآن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده ی تر داشت
این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباس دیگر داشت!
گرچه سردرد اذیتش میکرد
هرچه هم بود لااقل سر داشت
دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!
دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود معجر داشت
روضه من فقط همین جمله ست
پسرش را کنارش آخر داشت
کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنه ی پسر مرده!
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت
کعبه برای دیدن رویش وضو داشت
رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش
هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش
قد قامتش با روز شب را کرد محشور
سجاده با هر سجده اش نور علی نور
چشم سیاهش روشنای راه ایمان
هر ناوک مژگان او یک خط قرآن
تسبیح می چرخاند و می چرخید عالم
ارض و سما را رزق می بخشید توام
از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد
اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد
ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند
تسبیح فیض خلق را از هم گسستند
از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند
مانند سیلی خانه را ویرانه کردند
نه احترام حرمتش را داشت دشمن
عمامه اش را از سرش برداشت دشمن
پای برهنه سربرهنه در دل شب
بردند او را و فلک در تاب و در تب
خالیست جای فاطمه انگار اینجا
تا که بگیرد باز دامان علی را
می ریخت اشک شرم عالم روی جاده
دشمن سواره بود اما او پیاده
در کوچه های بی کسی او را کشیدند
با هر قدم آه از نهاد او شنیدند
از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است
سر منزل این کوچه ها بزم شراب است
بزم شراب اما خبر از خیزران نیست
ناموس او در مجلس نامحرمان نیست
از سامرا برخاست آه شام آن شب
یک سوی صد نا محرم و یک سوی زینب
یک سو ، سری بر تشت زر ، یک سو رقیه
یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه
یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب
یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب
از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد
از تشت آخر سر به روی خاک افتاد
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
نمی دیدند غیر از التهاب و اضطراب آنجا
در یک خانه وا شد بارِ دیگر با شتاب آنجا
امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
دوباره باز شد در کوچه ها پای طناب آنجا
کجا خانِ صَعالیک است شأن حضرت هادی
از این غم شد دل صدیقه کبری کباب آنجا
به هر صورت امام شیعه را تحقیر میکردند
تعارف شد به جان شیعیان جامشراب آنجا
علی الظاهر دوشنبه زهر جانش را گرفت اما
لبش تر شد خدا را شکر با یک جرعه آب آنجا
امام عسکری آمد نمازی خواند و دفنش کرد
تن او را سه روز و شب نسوزاند آفتاب آنجا
اگرچه زهر جانسوز است اما لااقل دیگر
محاسن را نکرد از خون پیشانی خضاب آنجا
نشد بی حرمتی هرگز به اهل خانه بعد از او
نشد توهین به فرزند و زن و ناموس باب آنجا
خدا را شکر بین این همه آدم نبود ای دل
یکی مثل علی اصغر یکی مثل رباب آنجا
.
.
.
«جوان حضرت هادی به بالینش رسید اینجا
جوانش دست و پا زد سید اهل شباب آنجا»
#محمود_یوسفی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
کشاندم به بزم محبت خدا را
طلب کرده ام بادهء سامرا را
بنا شد سبوی زیارت بنوشم
چشیدم دو جرعه شراب دعا را
کنار ضریحی که زهرا نشسته
سحر نذر کردم حدیث کسا را
نشستم پس از جامعه زیر گنبد
جماعت بخوانم نماز عشا را
رسیدم به اینجا ولی دست من نیست
خود آورده این جمع حاجت روا را
فدای کریمی که در اوج عزت
خریده است ناز و ادای گدا را
ندیده ز عشاق خود جز اذیت
ولی زائرش دیده جود و عطا را
مسلمان و غیر مسلمان ندارد
عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را
بپیچید بین حرم نسخه ام را
گرفتم ز دست طبیبم شفا را
کسی که دلت مست طوس است بنگر؛
از ایوان سلطانش ابن الرضا را
فدای امامی که در سامرایش
کشیده به شانه غم کربلا را
اسیری کشیده ولی تشنگی نه
ندیده به روی لبش ردّ پا را
کسی وقت تشییع جسمش ندیده
تنی پاره پاره تر از بوریا را
خرابه نشین بود و تبعیدی اما
نخورده دگر غصهء عمه ها را
کسی معجری را نبرده به غارت
و نشنیده گوش زنی ناسزا را
گرسنه نخوابیده اهل و عیالش
نشد بالش دخترش سنگ خارا
سری را رقیه بغل کرد و بوسید
سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را...
#رضا_دینپرور
@raziolhossein
#امام_هادی_مدح
حرمت شوکت محض است ولی زیبا هم
متوسل به شکوه حرمت طوبا هم
غرق در جامعه و مست غدیریه شدیم
من و صحن حرم و کوه و خُم و دریا هم
از هلال رجب و نیمهی ذیالحجه گذشت
آنچه در قدر سرودیم در عاشورا هم
چه نیازی به طبیب است اگر نزد توایم
که شفا میدهی آری متوکل را هم
تو علی هستی و در کنج قفس هم بروی
نزد تو ناله کند شیر که من روباهم
دل بگو آینه و شیشه اگر مال تو نیست
بشِکن آینه و شیشه و دل را با هم
#سیدمحمدحسین_حسینی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#دوبیتی
ما سامرا نرفته گدای تو می شويم
ای مهربان امام، فدای تو می شويم
هادی خلق! كوری چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزای تو می شويم
@raziolhossein
#امام_هادی_مدح
#امام_هادی_شهادت
همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد
و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد...
برای این که علوم از تو منتشر نشود
میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد...
کجاست تا که ببیند حریم تو امروز
چقدر غصه و غم از دل پریشان بُرد
چقدر درد برای طبیب آوردند
مریض از حرم تو چقدر درمان بُرد
همان حرم که برای غبار آن، جبریل
هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد
به قدر ظرفیت سائلش تفضل کرد
که خضر، علم لدن، تخت را سلیمان بُرد
چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است
از این جهت که از امر امام فرمان بُرد
دل شراب هم از این مصیبتش خون است
طَهور را به سرای شراب مهمان بُرد
شراب بود ولی او یزید شام نبود
مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟!
#سیدعلی_احمدی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است
همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است
سلام حضرت ابن الرضای دوم ما
فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است
تو در تمام حرم ها کنار من هستی
زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است
علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد
تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است
به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد
بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است
زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم
به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است
چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون
به هر کجا که رود کار او سلیمانی است
عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد
میان سامره مانده ، غریب و زندانی است
چه آمده است به یادش میان بزم شراب
هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است
دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده
دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است
حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر
که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
غریب سامـره را وقت ربنــــــا بردند
خدا به خیر کند نیمه شب چرا بردند
خدا به خیر کند قصد جان او کردند
دعا کنید سلامت به خانه بر گردند
گل بهشت چرا دست خار و خس افتاد
عزیز فاطمـــه در کـــوچه از نفس افتاد
همینکه شد نفسش تنگ در میانهی راه
به گریه زمزمه می کرد ، آه ... یا اُمّاه
هزار شکر که آتش در این سرا نزدند
هزار شکر که بانوی خانه را نزدند
حرامیان ، خودِ بیتُ الحرام رابردند
امام هادی علیه السلام را بردند
خدا کند که از این بیشتر جفا نکنند
خدا کند که سرش از بدن جدا نکنند
چقدر بی ادبی می کند به محضر او
و داد می زند این نانجیب بـر سر او
میان جمع به آقام هتک حرمت شد
جسارتی شد و ابنُ الرضا اذِیّت شد
امام هادی مظلــــــــوم را تکلُّف کرد
شراب به پســر فاطمـــه تعارف کرد
یکی نگفت بس است،اینقدَر نکن تحقیر
نکن شراب تعـــــارف به آیهی تطهیـــــر
یکی نگفت بس است ،دست ازسرش بردار
عزیز فاطمــــــــــــــــــــه را اینقدَر نده آزار
ز احتـــــرام ولیُ اللَّه اِمتِنــــــــاع چرا؟
امام عرش نشین ، بِرکةُ السِّباع چرا؟
ــــــــــ
سلام یا علی بن محمدِالهـــــــــــــــادی
چه شد که یاد غم عمه جانت افتادی؟
حریم فاطمه و اینهمه عذاب کجا
عقیلةُ العرب و مجلس شراب کجا
حریم فاطمه دربین ازدحام ای وای
مخدرات علی ، مجلس حرام ای وای
صدای قاری قرآنِ آشنا زکجاست؟
گمانم از لب خونین سیدالشهداست
من از تلاوت شـــاه شهید می ترسم
ز چوب دستیِ دست یزید می ترسم
یزید مست شراب است ،آه و واویلا
دوباره فکر عذاب است ، آه و واویلا
به دختران علی طعنه بی امان می زد
بر آن لبان ترک خورده خیزران می زد
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد
آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد
عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟
پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد
سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز
جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد
به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی
دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد
«ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود
دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد
با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید
مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد
هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود
مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد
متوکل به تماشای شرابت می برد
بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد
شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود
کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد
خبر از خیره شدن های به ناموس نبود
هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد
سامرا شام نشد تا که ببینند همه
خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد...
#علی_علی_بیگی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی
وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی
ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی
ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی
آیینه اجلال نبی کیست تویی تو
چارم علی از آل نبی کیست تویی تو
تو اختر برج نبوی شمس هدایی
ماه علوی آینه ی حسن خدایی
فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی
آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی
خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند
ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند
تو جانی و در کالبد کلّ وجودی
تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی
تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی
تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی
از فیض تو منّت به سر خلق نهادند
با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند
ای گوهر توحید به درج دهن تو
روییده به هر سو گل وحی از چمن تو
انوار خدا در تو و حسن حسن تو
ما جامعه داریم ز فیض سخن تو
زین جامعه دل سوی تولای تو راهی است
هر جمله آن جلوه ای از وحی الهی است
از سامره خیزد به فلک نور حقایق
دل ها به طواف حرم قدس تو شایق
مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق
روزی خور خوان کرمت جمله خلایق
مدح تو ندای حق و جبریل منادی
نام تو علی کنیه زیبای تو هادی
من آبرو از خاک در سامره دارم
من خاطره ها از سفر سامره دارم
من جلوۀ طور از شجر سامره دارم
من عشق دو قرص قمر سامره دارم
هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست
چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست
تو حجّت حق خلق به تأیید تو بنده
توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده
جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده
در بین قفس رام تو شیران درنده
کردند چو بر ماه جمال تو نظاره
پروانه صفت دور تو گشتند هماره
نور تو که از صبح ازل تافته در دل
خاموش نگردد به هزاران متوکّل
هرگز نشود محو، حق از فتنه باطل
آری نرسد بار کج خصم به منزل
قرآن همه را با سخن وحی دهد پند
هر چیز بود فانی جز وجه خداوند
ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت
آوخ که رسید از ستم خصم عذابت
گریم به تو و غصّه بی حدّ و حسابت
افسوس که بردند سوی بزم شرابت
برخیرگی خصم و به بی شرمی او اُف
خاکم به دهن جام مِی اَت کرد تعارف
تو آیه تطهیری و رجس از تو به دور است
دل جای خدا و دهنت چشمه نور است
وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است
مست می و مست ستم و مست غرور است
با آن شرف و عزّت و اجلال معانی
می خواست که در محفل او شعر بخوانی
خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش
از روی سرش خورد زمین تاج غرورش
گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش
افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش
لرزید ولی در پی اظهار ندامت
می زد همه دم تیشه به طوبای امامت
فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت
افسوس که مسموم شدی چون پدرانت
آوخ که ز تن رفت برون تاب و توانت
سوزد جگرم بر تو و غمهای نهانت
«میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد
باشد که به خاک حرمت چهره گذارد
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
ابن الرضای دوم ما أیها النقی
با حبّ تو عبادت ما عین بندگیست
هادی آل فاطمه یا أیها النقی
دارم "ولی"شناسی خود را ز نور تو
مولای من ولیِ خدا أیها النقی
با آن نقاوت نقوی یک نگاه کن
پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی
با صد امید همچو گدایان سامرا
پر میکشیم سوی شما أیها النقی
بخشندهتر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکینترم ز هر چه گدا أیها النقی
من هر چه خواستم تو عنایت نمودهای
یک حاجتم نگشته روا أیها النقی
گردد جوانیام همه ترویج مکتبت
جانم شود فدای تو یا أیها النقی
باید برای غربت تو بیامان گریست
با نالههای حضرت صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود
آن ناخن شکسته و آن کاروانسرا
توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود
بارانی است از غم تو چشم سامرا
با دیدن تو اشک ملک بیاراده بود
وقتی که آسمان ز غمت سینهچاک شد
دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود
زهر ستم چه با جگر پارهپاره کرد
دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود
شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود
آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان
از آن سهساله که پدر از دست داده بود
جانش رسید بر لبش از ضربههای چوب
وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود
آرام قلب خسته اش از دست رفته بود
چشم به خون نشستهاش از دست رفته بود
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
با کلامش شهر را اهل ولایت میکند
مردم گمراه را "هادی" هدایت میکند
هرکه وصفش را شنید از عشق او بیمار شد
عشقش از راه شنیدن هم سرایت میکند
شیخ عباس قمی در "منتهیُ الآمال" خود
معجزات بی شمار از او روایت میکند
با وجود او بهشتی بودن اصلا سخت نیست
حبِّ او را هرکسی دارد کفایت میکند
کاملا رد کرد اسلام بنی عباس را
"هادی" از اسلام پیغمبر حمایت میکند
هرچه هم دشمن اذیت کرد، او نفرین نکرد
دشمنش از صبر بسیارش شکایت میکند
هر بلایی هم که میبیند "علی ابن رضا"
شکر حق میگوید، احساس رضایت میکند
دشمنش بی احترامی کرد، آنجایی که دید
شیر دارد احترامش را رعایت میکند
قاتلش جان خواست از او، جان خود را نیز داد
هرکسی هرچه بخواهد او عنایت میکند
رفت در بزم شراب و غصه خورد و گریه کرد
اشک هایش از دل زینب حکایت میکند
#آرش_براری
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
دلم امشب گدای سامراست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علی النقی الهادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
مهبط الوحی و معدن الرحمه
دل دریایی و زلال شماست
ذره با یک اشاره ات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
من عصاکم فقد عصی الله است
که مطیع شما مطیع خداست
قصه ی دوستی تان مولا
شرح و تفسیر وال من والاست
قد نشرتم شرایع الاحکام
راه غیر از شما فریب و خطاست
قولکم صدق ، فعلکم حق
امرکم متبع که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نفس جاری تو عین دعاست
من اتاکم نجی ، برای همه
آن ضریح شکسته قبله نماست
مشعل جامعه کبیره ی تو
به یقین رهگشای اهل ولاست
هر فرازش کتاب معرفت است
سطر سطرش شعور و شور افزاست
و خدا در طلیعه ی خلقت
عرش خود را به نورتان آراست
برج و باروی اقتدار شما
تا قیامت بلند و پا بر جاست
بزم می ، برکه السباع ای وای
روضه هایت گریز عاشوراست
خاکبوس در تو سلطان است
هر که بیچاره ی تو شد آقاست
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
اگر رزق من سامرایی نمی شد
نصیبم مقام گدایی نمی شد
اگر قابلیت نمی داشت قلبم
ز چشم کریمت عطایی نمی شد
به اذن تو سجاده را پهن کردم
لب من که وا به دعایی نمی شد
یقینا اگر مادر تو نمی خواست
دل من برایت هوایی نمی شد
اگر که ضریح تو جلوه نمی کرد
ز باغ جنان رونمایی نمی شد
شبیه جهنم جهان بود اگر که
به نور رخت روشنایی نمی شد
تو در جامعه شرح توحید دادی
که بی جامعه دل خدایی نمی شد
اگر آن زیارت نمی ماند از تو
دل عارفی کبریایی نمی شد
و هر سالکی سیر کامل نمی کرد
اگر از تو این رهگشایی نمی شد
کلیمانه مداحی خویش کردی
تو را بهتر از این ثنایی نمی شد
شما مهبط نور وحی الهید
بشر بی شما رهنمایی نمی شد
شما معدن رحمت و گنج علمید
نبودید، دنیا که جایی نمی شد
چو ویرانه می شد، لجن زار می شد
یقین غیر ظلمت سرایی نمی شد
شما باب ایمان و سر خدایید
خدا می شدید حق چو آیینه می شد
نبودید اگر که پناه خلائق
از این تنگناها رهایی، نمی شد
اگر در سقیفه خیانت نمی شد
به فرزند زهرا جفایی نمی شد
نمی شد تعارف به او جامی اصلا
در آنجا چنین ماجرایی نمی شد
خدایا چه می شد که از زهر، قلبش
جوادی نمی شد، رضایی نمی شد
به دنبال مرکب پیاده نمی رفت
اسیر مسیر بلایی نمی شد
چنین که شده زخم پاهایش، ای کاش
دگر دختری پاحنایی نمی شد
دل شب پی ناقه ای در بیابان
ز سیلی شکسته صدایی نمی شد
دگر آبروی رقیه نمی رفت
اگر احتیاجش عصایی نمی شد
ائمه اگر به شهادت رسیدند
یکی مثل آن کربلایی نمی شد
همه لااقل یک کفن داشتند و
تنی دفن با بوریایی نمی شد
دگر پیکری زیر پایی نمی ماند
سری قاری نیزه هایی نمی شد
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
سوختم از اثر زهر و خدایا کردم
جگر سوخته را هدیه به زهرا کردم
درد بسبار به دل دارم و همدردی نیست
دردهایم همه با گریه مداوا کردم
از جفای متوکل به خدا خسته شدم
گر چه با او همه عمر مدارا کردم
گاه می برد پیاده زپی خویش مرا
سوختم شمع صفت دیده چو دریا کردم
گه شنیدم که دشنام به زهرا می داد
پسر حیدرم و صبر چو مولا کردم
آن شبی را که مرا برد سوی بزم شراب
مرگ خود را زخداوند تمنا کردم
پسر فاطمه را جام تعارف می کرد
جای او شرم من از حی تعالی کردم
دست بسته چو شدم وارد آن بزم شراب
یاد از عمه خود زینب کبری کردم
یاد آن روز که در شام خرابش بردند
بازوی بسته سوی بزم شرابش بردند
#عبدالحسین
@raziolhossein