eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
8.6هزار دنبال‌کننده
696 عکس
6 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در عرش خدا آنچه به پیغمبر گفت تا ختم کلام گفت و باز از سر گفت در یکصد و بیست بار , معراج رسول بیش از همه از ولایت حیدر گفت تنها نه علی مدد پیمبر می گفت جبریل علی علی مکرر می گفت فرمود پیمبر شب معراج , خدا با من سخن از زبان حیدر می گفت مولاست علی کمال مطلق با اوست آرامش این چرخ معلق با اوست بشناس حقیقت خدا را با او زیرا که علی است با حق و حق با اوست دریاست دلش ، آب حیات است علی بر خلق ، سفينة النجات است علی وقتی که نبی " لحمک من لحمی" گفت شایسته ی ذکر صلوات است علی مرحب شکنی که فتح خیبر با اوست آرامش خاطر پیمبر با اوست در فضل و کرامتش همین بس باشد گویم اگر اختیار محشر با اوست روزی که به پا شود فغان از آتش بیرون نبرد خصم تو جان از آتش دلبسته ی عشق تو علی می ماند در سایه ی عرش در امان از آتش آنان که علی مرتضی را دیدند آئینه در آئینه خدا را دیدند آغوش گشود کعبه مانند صدف تا گوهر ناب لافتی را دیدند با نور خدا ز یک سرشت است علی عنوان کتیبه ی بهشت است علی فرمود نبی : در آسمان ها دیدم بر صورت هر چیز نوشته است علی ﺁﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﯼ ﺍﻟﺘﺠﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ ﻋﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺷﻔﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺧﻠﯿﻞ ﺑﺖ ﺷﮑﻦ ﮔﻠﺸﻦ ﺷﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ بر عدل و كرم مرز تلاقى است على در جام خدا جرعه باقى است على  لب تشنه كسى نمى رود از لب حوض بر كوثر ناب عشق ساقى است على  تن‏پوش عدالت و صفا در بر داشت باغ دل او ز عشق و ايمان بر داشت  آفاق شد آكنده ز عطر صلوات وقتى كه درِ قلعه ى خيبر بر داشت آن مظهر مهر ازلی را بردند در نیمه ی شب نور جلی را بردند تشییع جنازه اش تماشایی بود بر دوش فرشتگان علی را بردند @raziolhossein
بر منکران حیدر کرار لعنت بر هر که با مولا ندارد کار لعنت بر هر کسی که با فلانی و فلانی در طول این تاریخ گشته یار لعنت بر هر که با قتل و دروغ و زور و تزویر شد جانشین احمد مختار لعنت بر آن مسلمان که نباشد با دل و جان از دشمنان مرتضی بیزار لعنت تا که خدا باشد خدا بر هر که دارد با شیعه حیدر سر ِ آزار لعنت ما بچه های حضرت دلدل سواریم چشم انتظار انتقام دوالفقاریم @raziolhossein
مانده ام بی کَس و بی یار،مرا یاری کن باز هم از منِ درمانده طرفداری کن بار من روی زمین مانده..،خدایا چه کُنم بار من مانده خدایا..،تو خریداری کن معصیت در دل مُرداب فرو بُرد مرا تا که آب از سر من رد نشده..،کاری کن بنده ی نفس شدم بندگی ام یادم رفت بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن اختیاراً ز درِ خانه ی تو دور شدم پس گداییِ مرا لطف کن،اجباری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد..،اشک مرا جاری کن در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند منِ غفلت‌زده را تشنه ی بیداری کن روی قلبم بنویسید:گرفتارِ رضا... سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن بی پناهیم،پناهِ همه ی ما..،زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن بَرده ام..،برده ی بی قیمتِ بازار نجف حلقه در گوش همین برده ی بازاری کن دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن جان آقای غریبی که ندارد حرمی دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن گریه بر داغِ حسن ارثیه ی اجدادیست ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن روزه با روضه اگر باز شود..،می چسبد گریه‌کُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن . . پیش چشمان پسر،مادر او سیلی خورد آی ناموس‌پرست! از غم او، زاری کن جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود... قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن! میخِ در با همه‌هستیِ حسن بد تا کرد پای خود را به حریم پرِ زهرا وا کرد @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرغ دل من گشته گرفتار بقیع قربان بقیع و اشک زوار بقیع شبها که در بقیع را می بندند من گریه کنم به پشت دیوار بقیع @raziolhossein
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق اى موید جان عالم باد قربان بقیع @raziolhossein
هر چند انتهای فلک خاک این در است خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است بال فرشته منت از این خاک می کشد جنت کجا به گرد و غبارش برابر است بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است برما مجال خادمی او نمی رسد وقتی  که جبرئیل دراین خانه نوکر است تنها به قصد سرمه به مژگان نمی زنیم خاک بقیع را مژه آغوش بهتر است تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست خورشید ماه پرتو فانوس این در است گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است نام بقیع میشنوم بغض میکنم خاکی که نام بردن از او غربت آور است تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد گویا فلک به خون جگر ها شناور است بی سایبان مزار امامان بی حرم این روضه از کران به کران آه  گستر است هر یک  که خفته اند در این آستان غم بر سینه هایشان همه داغی مکرر است آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است دیده است بین خانه امامی میان دود وحشت  به جان همسر و اطفال مضطر است  دیده به خیمه گاه  امامی به چشم خود در بین دود ، شعله به دامان خواهر است دیده میان آتش و خون سیل لشگری دنبال گوشواره و خلخال معجر است در کربلا وجب به وجب روضه ریخته آری عزای کرببلا داغ اکبر است اما تمام چشمه این روضه های سخت درشعله  و شکستن آیات کوثر است خاکی اگر که مانده  ملک خانه ی بقیع سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است @raziolhossein
. یک روز ترس داشت جهان از نسیمشان از نوع پادشاهی روی گلیمشان از مدت سکوت یل خیبری شان از بخشش بدون حساب کریمشان از یک سرِ بدون تن و لشکری بزرگ از قامت به وقت عبادت دو نیمشان از علمشان از آن همه شاگرد فقهشان موسای بین حبس ولیکن کلیمشان از اقتدار حضرت سلطانشان به طوس از هفت ساله مرد علیم و‌ حکیمشان از جامعه بخاطر نوع زیارتش از اهدنا الصراطِ فقط مستقیمشان از سُرّ من رَأی که هنوزاست بین حصر از ماه بین لشکر دشمن مقیمشان از آن کسی که نیست به زعم جهانیان از قسمتی که مانده برای قسیمشان امروز نیز ترس جهان از زیارت است از نسخه ی جدید به طرزقدیمشان گیرم که دربقیع حرم شد خراب،نیست؛ در نقشه ها کجای جهان در حریمشان @raziolhossein
  آتش بزن ای غم تمام پیکرم را لبریز کن از خون دل و چشم ترم را ای آه و ناله راه بغضم را بگیرید تا پنجۀ بغضی نگیرد حنجرم را خانه خرابم کرد سیل اشک ، وقتی کردم نظاره تربت پیغمبرم را بگذار تا از غربت زهرا  بکوبم بر پنجره های بقیع او سرم را ای کاش چون پروانه ای در ماتم او آتش بسوزاند همه بال و پرم را اینجا چرا گلچین به گل زد تازیانه این غم شراره زد دل غم پرورم را هرگز نمی بخشم تو را شهر مدینه من در کجا جویم مزار مادرم را آتش مزن بردفتر شعر "وفائی" ای اشک غم رنگین نمودی دفترم را @raziolhossein
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست بقیع،پنجره دارد اگرچه مشهد نیست چه دستها که رسیده است تا بقبع از دور که قد کشیدن زایر به قامت و قد نیست نه صحن مانده نه ایوان نه آینه نه رواق اگرچه خاک ، دلیل نبود مرقد نیست همیشه حس زیارت حرم نمی خواهد که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست برای بودن در زیر آفتاب اینجا میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست ((دعای سوته دلان مستجاب ، خواهد شد)) در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر اگر به شوق ضریح آمده ، نیاید، نیست... @raziolhossein
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین معز المؤمنین در عالم اند قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند هست تنها فرق بین حیدر و زهرا حرم اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود اینکه شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم شادی واهی کنید امروز را وهابیون چون که میسازیم با قتل شما، فردا حرم در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند بعد از آن از دور چون دُر می شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم ناله میزد مادری با اشک واویلا حسین ناله میزد خواهری با اشک واویلا حرم @raziolhossein
سینه گنجینه ی عشق است و ندایی دارد دل هر اهل دلی میل به جایی دارد.. قبله گاه همه ی فاطمیون است بقیع کعبه هم خاصیت قبله نمایی دارد کیمیا کار بقیع است که از منظر عشق خاک هم در نظرم رنگ طلایی دارد زائری نیست به جزچند کبوتر اما دل ما درطلبش روحِ رهایی دارد فاطمه، خونِ جگر،چادر خاکی،به بقیع از غریبی حسن شورو نوایی دارد میرود کربُ بلا هر شب جمعه اما در مدینه همه شب کربُ بلایی دارد سایه انداخته خورشید به جای گنبد زیر آن قبه لب عشق دعایی دارد من دعایم فقط این است، ببینم روزی فاطمه با حسنش صحن وسرایی دارد به روی چهار مزاری که ضریحش خاک است چهار شش گوشه نشیند چه صفایی دارد شک نکن شوکت ایوانِ طلای زهرا.. مثل ایوان نجف حال و هوایی دارد دم باب الکرم صحن و سرای حسنش دست ما حسرت یک لحظه گدایی  دارد... سینه ها گرم ونفس تازه و شعر آماده هر دوشنبه حرمش نوحه سرایی دارد فقط از کوچه نگویید  که در آن کوچه مادری دلخوشی اش بود عصایی دارد حسنش بی حرم و سخت تراز آن، این که پسرش کربُ بلا راس جدایی دارد... @raziolhossein