eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
741 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زینب که على با جلوات دگرى‌ست زهراى بتول در حیات دگرى‌ست از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی‌اش او نیز سفینةالنّجات دگرى‌ست مرحوم @raziolhossein
خوشا جانى که جانانش حسین است خوشا دردى که درمانش حسین است بُوَد فرمان‌رواى کشور دل خوشا مُلکى که سلطانش حسین است به چرخ دین، نجوم بی‌شماری است ولى ماه درخشانش حسین است نگردد محفل اسلام، تاریک بلى؛ شمع شبستانش حسین است به نامش دفتر توحید، مفتوح خوش آن دفتر که عنوانش حسین است! حسن، جانِ عزیز مصطفى بود ولى آرامش جانش حسین است به راه عشق، پایان نیست لیکن یقین دارم که پایانش حسین است على را بر خلیل الله فخری است بلى؛ چون ذبح عطشانش حسین است چه صحرایى است یا رب! وادى عشق؟ که تنها مرد میدانش حسین است زمینِ نینوا هر دم بهار است چمن‌پیراى بستانش حسین است گرش خون خدا خوانم عجب نیست خدا را اصل قربانش حسین است بگو اهریمنان کربلا را که این صحرا سلیمانش حسین است "موید" را چه غم باشد ز محشر؟ که پوزش‌خواه عصیانش حسین است مرحوم @raziolhossein
تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم سوختم وز دلِ پُر درد، دعایت کردم آخرین توشه ام از عمر تو این بود علی که غم انگیز نگاهی ز قفایت کردم تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم گر کمی آب نبودم که رسانم به لبت داشتم اشکی و ایثار به پایت کردم نگشودی لب خود هر چه ترا بوسیدم نشنیدم سخنی هر چه صدایت کردم پدرت را نبُود بعد تو امّید حیات جان من بودی و تقدیم خدایت کردم یارب این دشت بلا، این من و این اکبر من هر چه را داشتم ای دوست فدایت کردم آن خلیلم که ذبیحم نکند فدیه قبول وین ذبیحی است که قربان به منایت کردم ای "موید" چو تو را بنده ی مخلص دیدم دگر از بندگی غیر رهایت کردم مرحوم @raziolhossein
سالها بر درگهت خدمت گزارم یا حسین وین زمان بر لطف تو امّیدوارم یا حسین مادرم بودت کنیز و من تو را هستم غلام ای غلامیّ تو تاج افتخارم یا حسین ای یدِ مشکل گشایت بر همه عالم محیط مشکلی "لایَنحَل" افتاده به کارم یا حسین تشنه گان در انتظار آب و من در پیش آب غرقه در خون، تاب ره رفتن ندارم یا حسین اذن آب آوردنم دادی ولی ممکن نشد زین جهت از پیشگاهت شرمسارم یا حسین گرچه چشمم بسته شد از خون ولی در راه تو باز باشد دیده گان انتظارم یا حسین دشمن از تیغ جفا انداخت دستم را چو دید، دست از دامانِ مهرت بر ندارم یا حسین ای تو صاحب اختیارم رحمتی کز یک عمود رفته از دل تاب و از کف اختیارم یا حسین گر برادر خواندمت بود از کمال اشتیاق ورنه در کویت غلامی جان نثارم یا حسین در ولادت دیده بگشودم به دامان علی در شهادت سر به پایت می گذارم یا حسین در حضورت گر نه برخیزم مرا معذور دار چون که دیگر طاقتی بر جان ندارم یا حسین بر "موید" التفاتی کن به جان اکبرت کز دلِ سوزان شد این سان سوگوارم یا حسین مرحوم @raziolhossein
ای ماه در آفتاب کشتند تو را با بغض ابوتراب کشتند تو را سوزد دل خواهرت که لب تشنه حسسن در بین دو نهر آب کشتند تو را مرحوم @raziolhossein
سکینه بانگ برآرد که: یا جوادُ اَبى!* سوار دشت بلا را چرا نیاوردى؟ کجاست راکبت؟ اى ذوالجناح! بابم را  چرا ز معرکه‌ی کربلا نیاوردى؟ میان این همه دشمن، نهادی‌اش تنها  چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردى؟ کس آب داد بر آن تشنه‌کام یا که نداد؟  بر این سؤال، جوابى چرا نیاوردى؟ به غیر کاکُل رنگین ز خون او دیگر  چرا نشانه ز خون خدا نیاوردى؟ تو شیهه می‌زنى و سر به خاک می‌کوبى  که آن ودیعه‌ی ما را به ما نیاوردى "مویدا" تو مباش از عطاى ما محروم اگر چه غیر گناه و خطا نیاوردى مرحوم @raziolhossein
ماجرای کربلا شرحِ بلای زینب است  عصر عاشورا شروع کربلای زینب است  شرح صدرش در نمی آید به فهمِ اهل دل  صبرِ زینب آیت صبرِ خدای زینب است  رو "اَلم نَشرَح لَک صَدرَک" بخوان کاین آیه را عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است باغبان گلشن سرخ ولایت، اشک اوست  حافظ خون شهیدان گریه های زینب است  پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد  بر سرِ پا، باز با صبر و رضای زینب است  کوفه و روز اسیری دیدن زینب، دریغ!  چون در و دیوار کوفه، آشنای زینب است بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا ورنه کاخ ظلم و بزم میْ، چه جای زینب است؟ نیْ همین در شام و کوفه، بلکه اندر کوی عشق  هر کجا پا می گذاری، جای پای زینب است کودکی ز آن کاروان افتاد از محمل به خاک شب کنار بسترش، زهرا به جای زینب است خطبه ی او افتخار ملت اسلام شد بانگ "اَلااسلام یَعلوا" ، در ندای زینب است پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه هاست  ای دریغا! در کف دشمن لوای زینب است  چون توانایی به ترک جان نبودش، سر شکست قتلگاه کوچک محمل، منای زینب است ای "موید"! ما کجا و مدح آن شرم آفرین؟ آل عصمت را سخن، در اعتلای زینب است مرحوم @raziolhossein
سلام بر تو، سلامی که راز اسلام است ز خاندان شریف و شریفه ات نام است شنیده ام که به زوّار خود کرم داری مضیف خانه، شفاخانه، در حرم داری ز خان لطف تو یک نانم آرزو باشد تمامْ دردم و درمانم آرزو باشد دلِ منیر تو و داغ کربلا ای وای تن نحیف تو و تازیانه ها ای وای چو قاسم بن حسن جلوه ی حسن داری چو عمه رخت اسارت تو هم به تن داری مرحوم @raziolhossein
ای ماهِ خون گرفته که امشب برآمدی نازم سرت، به سر کشی از دختر آمدی تو باغبانِ عشقی و از دشتِ لاله ها در پیش یک چمن گل نیلوفر آمدی دشمن گرفته کلبه ی ما را ز چهار سو ای دل نواز من ز کدامین در آمدی؟ راضی به زحمتِ تو نبودم که این چنین بر دیدنِ رقیه ی خود با سر آمدی جانِ منی که بر لبِ من آمدی پدر عمرِ منی که گوشه ی ویران سر آمدی ای از سفر رسیده چه آوردی ارمغان دست تهی چرا به بر دختر آمدی؟ یادم بُوَد که رفتی و اصغر به دوش تو اینک چرا بدون علی اصغر آمدی از بزم ما خرابه نشینان دگر مرو ای ماه خون گرفته که امشب برآمدی مرحوم @raziolhossein
کاروان رفت و منِ سوخته دل، جا ماندم آه کز ناقه بیفتادم و تنها ماندم همرهان بی خبر از من بگذشتند و دریغ منِ وحشت زده در ظلمت صحرا ماندم در پیِ قافله بسیار دویدم اما پایم ازخار ز رَه ماند و من از پا ماندم کودکی خسته و شب تیره و این دشتِ مخوف چه کنم؟ رو به که آرم؟ که ز ره واماندم ای پدر گر به سرم پا بگذاری چه خوش است که در این بادیه از قافله بر جا ماندم در میانِ اسرا مونسِ من زینب بود که چنین دور هم از زینب کبری ماندم زد "موید" به حریم رضوی بوسه و گفت لله الحمد که بر درگه مولا ماندم                                                                      مرحوم @raziolhossein
زینب چو حالِ سختِ حسن را نظاره کرد دامن ز اشک و خونِ جگر پُر ستاره کرد آمد حسین و کرد چو از حال او سوال آن جا که کوزه بود به آن سو اشاره کرد گفتند دردِ خود ز چه درمان نمی کنی فرمود مرگ را به چه بایِسْت چاره کرد؟ می خواست روزه وا کند از آب کوزه لیک یا رب چه آب بود که کارِ شراره کرد پیدا بُوَد که با جگر او چه کرده است زهری که رخنه در جگر سنگِ خاره کرد دل رَشحه رَشحه داشت ز زخمَ زبان ولی تزویرِ همسرش جگرش پاره پاره کرد جَعده به پاسِ مرحمتِ بی حساب او در حقّ حضرتش ستم بی شماره کرد بارانِ تیر بر تن و تابوت او بریخت تا آن زن سواره به مرکب اشاره کرد در روضه ی بقیع چو شد دفن پیکرش آن خاکِ پاک را همه دارُ الزّیاره کرد یا مجتبی به حالِ "موید" نگاه کن کز چشمِ دل به قبرِ غریبت نظاره کرد مرحوم @raziolhossein
مهرت به کائنات برابر نمی شود داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود از داغِ جان گدازِ تو ای گوهرِ وجود سنگ است هر دلی که مکدّر نمی شود ظلمی که بر تو رفت ز بیدادِ اهلِ ظلم بر صفحه ی خیال مصوّر نمی شود تنها جنازه ی تو شد آماجِ تیرِ کین یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن مشمولِ این حدیثِ پیمبر نمی شود فرمود دیده ای که کند گریه بر حسن آن دیده کور واردِ محشر نمی شود دارم امیدِ بوسه ی قبر تو در بقیع اما چه می توان که میّسر نمی شود با این ستم که بر تو و بر مدفنت رسید ویران چرا بنای ستمگر نمی شود آن را چه دوستی است "موید" که دیده اش از خونِ دل ز داغِ حسن تر نمی شود مرحوم @raziolhossein