eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
599 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ساقی بریز باده مرا هی به‌ساغرا هی شعله زن به جانم و هی بر دل آذرا زان باده‌ای که خورد از آن باده جبرئیل تا شد امین وحی خداوند اکبرا زان باده‌ای که آدم از آن توبه‌اش قبول زان باده‌ای که نوح شد از وی مبشّرا زان باده‌ای که قطره‌ای از وی به جام ریخت گلشن نمود آذر، بر پور آذرا زان باده‌ای که موسیِ عمران ز جرعه‌اش در دست او عصا شده درّنده اژدرا زان باده‌ای که عیسی مریم چو خورد از آن مستانه شد مصاحب خورشید انورا مور اَر خورد شود چو سلیمان به حشمتا سازد تمام ملک جهان را مسخّرا این باده چیست دانی؟ یا سازمش بیان کز دل رود قرار و برد هوشت از سرا مقصود من ز باده بود حبّ مرتضی سرّ خدا علی،‌ اسدالله حیدرا هی‌هی،کنون که عیدغدیرخم است،‌«قُم»! خم خم بیار باده، نخواهیم ‌ساغرا اندر غدیر خم خبر آمد ز کردگار بر مصطفی که ای به همه خلق مهترا البتّه باید این دم حق را کنی عیان یعنی کنی علی را بر خلق ظاهرا در نصب وی بکوش که آنی‌ست امر حق می‌باید از جهاز شتر ساخت منبرا بر دست گیر دست یدالله و گو به خلق کین بر شماست سید و مولا و سرورا برگو به مؤمنان همه شادی کنید باز بر کوری دو  چشم حسود بد اخترا بندم زبان خامه ز تفسیر این سخن گو بس بود مفصّل و دفتر محقّرا یک ذرّه از محبت حیدر به روز حشر با جرم انس و جن همه گردد برابرا حبّ علی اگر به دل کافر اوفتد گردد شفیع، یکسره بر اهل محشرا بر حنظل از محبت حیدر شود قرین شکّر شود چو حنظل و حنظل چو شکّرا کمتر سخای او به جهان، رزق ممکنات کمتر عطای او به جزا، حوض کوثرا بالله پس از خدا، تو خداوند عالمی نه غالی‌ام تو را وُ نه منکر به داورا در حیرتم خدا به چه می‌شد شناخته گر شخص کاملِ تو نبودش مظهّرا هم دست کردگاری و هم روی کردگار هم سرِّ کردگاری و هم عین داورا باشد کتاب فضل تو چندین هزار باب یک باب او بیان شده در باب خیبرا وصف تو نیست رجعت خورشید آسمان مدح تو، نِی دریدن در مهد اژدرا با یک اشاره شیر فلک بر دری ز هم زیر و زبر کنی به هم این چرخ و چنبرا حکم قضا به امر رضای تو برقرار کار قدر به امر تو گردد مقدّرا بی‌حکم تو نمیرد، یک‌نفس، در جهان بی امر تو نزاید یک طفل مادرا بی اذن تو نبارد یک قطره بر زمین بی رأی تو نیاید از بحر گوهرا بی امر تو نریزد یک برگ از درخت بی حکم تو نخیزد یک مو ز پیکرا بی یاد تو نجنبد جنبنده‌ای ز جا بی قهر تو نسوزد سوزنده‌ اخگرا یک شمّه‌ای ز خُلق تو هر هشت باغ‌خلد یک ذرّه‌ای ز نور تو این هفت اخترا یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی خواندن تو را به یاری از هرچه بهترا هستم دخیل قنبرت ای شاه لافتی! فریاد رس تو ما را فضلاً لِقنبرا شاها! امیدوار چنانم که خوانی‌ام از سُلک چارکران و غلامان آن درا بعد از ثنا به یاد من آمد حسین تو آن تشنه لب، شهید به‌ خون غرق پیکرا لب تشنه بود بر لب شط فرات بود آب فرات یکسره‌اش مهر مادرا بی‌کس حسین،غریب حسین،بی‌نوا حسین نه مادرش به سر،نه پسر،نی برادرا اما برادرش سر و دستش ز تن جدا عباس تشنه کام علمدار لشکرا اما پسر که بود شبیه پیمبرا شد پاره پاره از دم شمشیر و خنجرا کردند تشنه لب همه اصحاب او شهید از کوچک و بزرگ،‌ چه اکبر چه اصغرا اموالشان تمام به تاراج کینه رفت از گوهر و لباس و  زر و زیب و زیورا زن‌های بی‌برادر و و اطفال بی‌پدر یک‌یک سرِ برهنه، ‌نه چادر نه معجرا زینب کجا و مجلس آل زنا کجا زینب کجا و بزم یزید ستمگرا @raziolhossein
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط هر چه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط یک «علی» گفتم و عمری‌ست، دهانم عسلی‌ست ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط احترامِ همه‌ی خلق، به جایش؛ اما نوکر خانه‌ی آقاست، که آقاست فقط همه‌ی جاذبه‌ها روی زمین معترفند نجفِ اشرفِ مولاست، که زیباست فقط هر که دنبال طلا رفته خبردار شود هر چه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط آی سائل به کجا رو زده‌ای غیرِ حرم ؟! زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط نه فقط در نجفش؛ در همه جای عالم دستِ گلدسته‌ی مولاست، که بالاست فقط بسکه بر سینه‌ی خود سنگِ علی را زده‌ایم ذکر «حیدر» دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط کاش می‌شد قلم عفو، بگیرد دستش برگه‌ی نوکری‌ام گیر یک امضاست فقط @raziolhossein
دست، دستی که به شوق یار بالا می‌رود لحظه‌ی تقدیم جان صدبار بالا می‌رود دست گاهی میثم تمّار می‌سازد ز خود یاعلی می‌گوید و از دار بالا می‌رود گاه؛ دستی بال خواهد داد بر جسم شهید روی نیزه جعفر‌ِطیّار بالا می‌رود - کیست با مرحب بجنگد؟- بین یک لشگر فقط دست‌های حیدر‌کرار بالا می‌رود غیر دست مرتضی دست که در روز غدیر روی دست احمد مختار بالا می‌رود؟! دست باران هر زمان کوتاه باشد از زمین گل نخواهد رُست، تنها خار بالا می‌رود از فراز منبر اسلام بعد از مصطفی شیر حق وقتی نباشد مار بالا می‌رود دست حیدر بسته بود و دست قنفذ باز بود سمت زهرا دست بدکردار بالا می‌رود مانده‌ام آن دست‌و‌بازوی ورم‌کرده چطور در قنوت فاطمه هر‌بار بالا می‌رود؟! @raziolhossein
دوباره موعدِ اتمام حجّت شنیدم گفت پیغمبر به امّت که بعد از من به دستور خداوند؛ علی دارد فقط حقّ ولایت! @raziolhossein
به خنده گفت بگویید رودخانه ی ساکن چه فرق دارد با ذات برکه ی متعفن؟! به خنده گفت در این عرصه ی سراب بگردید کجاست راه نجاتی از این توهم مزمن؟! و بعد گفت نترسید چون که ساحل امنی عطا نمود خداوند کبریای مهیمن نگاه کرد به حیدر ، پیمبرانه سپس گفت کسی که حب تو را دارد از بلا شده ایمن تویی که ساحل امنی تویی که راه نجاتی تویی که دست به دامان توست کافر و مومن و دستهای علی را فشرده بود که می گفت تمام ناشدنی ها به دست های تو ممکن علی امانت من هم تویی و هم قرآن بدون حب تو دین خداست نامتوازن خدا سپرد به ذات علی صفات خودش را علی ست اول و آخر ، علی ست ظاهر و باطن بلال پیش بیا ظهر شد بدان اما بدون نام علی باطل است اذان موذن و ذات آنکه نگفته علی ولی خداست چه فرق دارد با ذات برکه ی متعفن؟! @raziolhossein
گاهی نگاه کن همه جا را هدف کجاست باید به هوش باشی در این جاده، طَف کجاست بعضی خواص را بِنِگر دورِ مصطفی تا پِی بَری به ظاهر و باطن، شرف کجاست تنها علی کنارِ نبی تیغ می‌زند ای اِبنِ تِیمیه تو بگو، ناخَلَف کجاست آنها همیشه پشت نبی حرف می‌زدند معلوم شد در این جَرَیان، آن طرف کجاست این هم مثالِ واضِحی از جایگاهشان واضح ببین که بر روی این موج، کَف کجاست در روزِگارِ سخت مشخص شود فقط نسلِ زنا کجا و امیرِ نجف کجاست دوشِ نبی محل عروجِ علی است، پس... روشن شده که جایِ شَهِ لوکَشَف کجاست مرد آن بُوَد که دیده نگردد به کارِ خِیر حالا ببین میانه‌ی دریا صدف کجاست  @raziolhossein
آن دل که در او نیست ولایت دل نیست پیش نظر اهل نظر قابل نیست اکملتُ لکم بر همه عالم فهماند بی حب علی دین خدا کامل نیست @raziolhossein
بی روی علی شعر من آرایه ندارد بی اذن علی، نطق، درون‌مایه ندارد بی نام علی قرآن یک آیه ندارد بی حبّ علی دین به‌خدا پایه ندارد عمری پدرم گفت که فرزند خلف باش یعنی که فقط بندۀ سلطان نجف باش یاسین رخ و رحمان دل و توحید مقام است با حکم غدیر آمده، پس کار تمام است "سلطان جهانش به چنین روز غلام است" ذکر لب مولا صلوات است و سلام است هم‌شأن علی کیست؟ اگر هست بیاید! بالاتر از این دست محال است بیاید هم جاذبه هم دافعه دارد، به تعادل توصیف گر روی گل او شده بلبل نقل‌است که شاعر شده حافظ به توّسل "لاحَولَ و لاقُوّة الّا" به تغزّل ایجاز رباعی‌ست، بلندای قصیده‌ست از دفتر اشعار خدا، بیت گزیده‌ست خورشید شده آینه گردان جمالش خوردند ملائک همگی غبطه به حالش گشتم، به خدا نیست کسی مثل و مثالش میراث محمّد، صلواتی ست که آلش کس نیست به جز فاطمه و حیدر و اولاد با آل علی هرکه در افتاد بر افتاد تاریخ عرب، فاتح خیبرشکن‌اش خواند او بود که پیغمبر اسلام، "من"اش خواند صدآیۀ نازل نشده از دهنش خواند استادسخن،فاطمه، صاحب سخنش خواند کو آنکه قدم جای قدومش بگذارد جز او احدی خطبۀ بی‌نقطه ندارد برده ست خدا نام از او داخل انجیل موسی به لبش نادعلی داشت لب نیل داده‌ست به فرمان علی گوش، ابابیل پیغامبری را علی آموخت به جبریل این‌ها همگی هیچ، بگو معجزه‌اش چیست اعجاز علی اینکه کسی مثل علی نیست عدل علوی، دست عقیل است در آتش گیرم بزند دشمن او پشت در آتش لطفش به گنهکار چو آبی‌ست بر آتش شاعر! نزند دست بر این شعر تر، آتش در آتش سوزنده و بی‌سایۀ محشر بر چادر زهرا متوسّل شو و بگذر عشق علی و فاطمه تکرار ندارد جز فاطمه عالم گل بی‌خار ندارد جز با در این خانه، گدا کار ندارد این خانه دری دارد و دیوار ندارد در کوچۀ باریک علی آه...چه‌ها شد هر بار گدا حاجتی آورد، روا شد @raziolhossein
چو ارادۀ خدا شد به کمال خودنمایی به غدیر خم درآمد به لباس مرتضایی ز جمال شاه مردان، بنمود جلوه یزدان به جلال ذوالجلالی، به کمال کبریایی ره دین،امور داور، همه شد ولای حیدر به هدایت پیمبر، به عنایت خدایی شه دین خدیو ایمان، گُهر محیط احسان دُر دُرج علم و عرفان، مه برج رهنمایی به خدا ولیّ مطلق،به نبی وصیّ برحق به جهانیان محقَّق، همه دفع بینوایی به مقام ارجمندش به کلام دل‌پسندش که نیابد از کمندش دل عاشقان رهایی دل عارفان رهبر ز شراب عشق حیدر چه سبوکشان سراسر زده جام آشنایی ز لبش کلام یزدان بشنیده گوش ایمان به دلیل عقل و برهان چو زنی نوای نایی به دلی که از درایت بود آیت ولایت به رسیده از بدایت به سعادت نهایی شه «قُل کَفی» کفایت،مَه إنّما حمایت که به کشور ولایت زده کوس پادشایی به‌درش هزارکسری چه سکندر و چه دارا بگرفته با مدارا همه حلقۀ گدایی ز صفا ملاذ اعظم ز وفا مغیث آدم به کفش مدار عالم ز سر ستوه رایی شب‌وروز مهر و ماهش به طواف‌بارگاهش ز غبار خاک راهش به امید روشنایی نه‌حرم چوطرف‌کویش،نه‌صفا به لطف‌رویش نه‌بهشت و رنگ‌وبویش،چونجف به دل‌گشایی ز نسیم خاک مُشک و ز شمیم خلق نیکو به چمن دهد ز هرسو چو دمن فرح‌فزایی به خلاف طبع اشیاء چو کند اشاره مولی ز ارادۀ توانا به زمین دهد سمایی به ره ولیّ‌اکبر که رسی به حیّ داور چو به‌جای پا نهی‌سر،چه‌غم از برهنه‌پایی بر گنج علم داور که به قلب اوست مضمر کتب سلف سراسر سخنی بود هوایی چو صلا زد از سلونی به درونی و برونی به دلایل شؤونی ننموده خود ستایی ز جمال اوست پیدا ز جلال او هویدا جلوات حق تعالی به کمال دلربایی به جز آن سه یار دیگر به خلافت پیمبر که شنیده بوم بی‌پر، بزند دم از همایی؟ به خدای حیّ ذالمن، که زبان افصح من به ثنای اوست‌الکن چو«صبوری»و«سنایی» ز گدا ثنای سلطان نسزد به هیچ عنوان نرسد اگر ز یزدان مدد سخن سرایی به حریم خاص رحمان نگری لقای سبحان چو «شکیب» اگر به ایقان ز در علی درآیی @raziolhossein
هَر حَنجَره ای که از عَلی دَم بزند آتَش به دِلِ عالَم و آدَم بزند این آرزوی ماست که هِنگامِ مَمات مولا زِ کَرَم سَری به ما هَم بزند @raziolhossein
دل عاشق عترت محمد باشد همسايۀ عصمت محمد باشد انكار امامت علي اي مردم انكار نبوت محمد باشد ........ من معتقدم كه ذهن كوچك دارد از آن همه عشق سهم اندك دارد در دايره ولايت قرآن نيست هر كس به ولايت علي شك دارد ........ پيمان خداست عهد و پيمان علي فرمان خداست عهد و فرمان علي آن روز كه دست ها فراوان بودند اسلام سپرده شد به دستان علي ....... يك روز هواي نافله خواهم كرد با غير علي مقابله خواهم كرد دنيا هم اگر برابرم صف بكشد با نام علي مباهله خواهم كرد @raziolhossein
ای قبله گاهِ مسلمین، مولا امیرالمومنین ای کعبه ی اهلِ یقین، مولا امیرالمومنین نفسِ محمّد یاعلی، روحِ مجرّد یاعلی مهرِ تو بی حَد یاعلی، مولا امیرالمومنین ای مُرشدِ روحُ الاَمین، تنها تویی حَبلُ المَتین ای مصطفی را جانشین، مولا امیرالمومنین پیدا وجود، از تو شده، نابود، بود از تو شده هر چه شهود، از تو شده، مولا امیرالمومنین هستی تو بابِ آلِ حق، تمثالِ تو تمثالِ حق قالَ علیُ قالَ حَق، مولا امیرالمومنین هم آب هم دریا تویی، هم خاک هم صحرا تویی خَلّاقِ دو دنیا تویی، مولا امیرالمومنین بر بی کسان یاور تویی، بر عاشقان دلبر تویی اوّل تویی، آخر تویی، مولا امیرالمومنین هم غائب و حاضر تویی، هم باطن و ظاهر تویی در هر هُنر ماهر تویی، مولا امیرالمومنین روحِ جهادی مرتضی، بابُ المُرادی مرتضی والانِژادی مرتضی، مولا امیرالمومنین شد هر نبی مدهوشِ تو، معراج، راهَش دوشِ تو باغِ جنان آغوشِ تو، مولا امیرالمومنین پیرِ بلال و بوذری، مقداد و میثم پروری بر مالک اَشتر سَروری، مولا امیرالمومنین زهرا نگین و تو رکاب، زهراست مَه، تو آفتاب، ای صاحبِ روزِ حساب، مولا امیرالمومنین سینه بُود چاکِ نجف، خاکم بُود خاکِ نجف مَستم من از تاکِ نجف، مولا امیرالمومنین قلبم به غمها مُبتلاست، دیوانه ی ایوان طلاست دل هم نجف هم کربلاست، مولا امیرالمومنین گرچه گُنهکارم علی، تنها تو را دارم علی خیلی گرفتارم علی، مولا امیرالمومنین از نسلِ سلمانم علی، گر غرقِ عصیانم علی محتاجِ احسانم علی، مولا امیرالمومنین @raziolhossein