eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
744 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها دلت نبود كه شوق شفا نداشت حتي طبيب هم به شفايت رضا نداشت حق ميدهم كه ديده بدوزي به راه مرگ دنياي بعد فاطمه ديگر صفا نداشت باباي مهربان تمام يتيم ها بعد از تو سفره هاي يتيمان غذا نداشت زخم سرت اگر كه دوا داشت باز هم زخم عميق قلب تو هرگز دوا نداشت طوري فراق فاطمه قد تو را شكست سي سال خونجگر شدنت هم صدا نداشت همراه تو فقط حسنينند اي غريب بي شك مدينه غربت دفن تو را نداشت كوفه پس از تو باز هم اهل وفا نشد هرچند اين ديار از اول وفا نداشت با بغض بر حسين تو شمشير مي زدند حتي براي بوسه اي آن جسم جا نداشت @raziolhossein
مسجد و محراب و منبر شد سیه پوش علی دیگر از امشب بود محسن در آغوش علی ظاهراً نان و رطب می برد ، اما باطنا سالها تابوت زهرا بود بر دوش علی @raziolhossein
تنها دلت نبود كه شوق شفا نداشت حتي طبيب هم به شفايت رضا نداشت حق ميدهم كه ديده بدوزي به راه مرگ دنياي بعد فاطمه ديگر صفا نداشت باباي مهربان تمام يتيم ها بعد از تو سفره هاي يتيمان غذا نداشت زخم سرت اگر كه دوا داشت باز هم زخم عميق قلب تو هرگز دوا نداشت طوري فراق فاطمه قد تو را شكست سي سال خونجگر شدنت هم صدا نداشت همراه تو فقط حسنينند اي غريب بي شك مدينه غربت دفن تو را نداشت كوفه پس از تو باز هم اهل وفا نشد هرچند اين ديار از اول وفا نداشت با بغض بر حسين تو شمشير مي زدند حتي براي بوسه اي آن جسم جا نداشت @raziolhossein
  بر قبله ی آفتاب می ریخت تراب با چشم پر از گلاب می ریخت تراب امشب چه گذشت بر دل خون حسن بر روی ابوتراب می ریخت تراب @raziolhossein
از چشم ستاره خواب را مي بردند یا نیمه‌شب آفتاب را می بردند؟ دور از چشم تمام مردم، حسنين تابوت ابوتراب را می بردند @raziolhossein
عالم و آدم کند گریه برای علی حیف که در خاک رفت قد رسای علی نخل بوَد منتظر چاه بوَد بی‌قرار حیف که خاموش شد صوت دعای علی گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام تا که عدالت زند بوسه به پای علی زندگی بی‌علی سخت‌تر از مردن است کاش که ما می‌شدیم کشته به جای علی دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه مسجد کوفه شده کرب و بلای علی تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند گر ببرد کودکی شیر برای علی مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف تا که یتیمان نهند سر به سرای علی پیر فقیری زند بر سر و بر سینه‌اش طفل یتیمی شده نوحه سرای علی بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین قسمت قاتل شده سهم غذای علی می‌دمد از سنگ‌ها نالۀ «یا سیدی» می‌چکد از نخل‌ها اشک عزای علی ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد هستی «میثم» بوَد مهر و ولای علی @raziolhossein
امشب ابوتراب نهان درتراب شد گلهای اشک دیده ی زینب گلاب شد مویی که شد سفید زهجران فاطمه آخرزتیغ کینه به خونش خضاب شد سی سال مرگ خود زخدا خواست بعداو آخردعای هرشبه اش مستجاب شد سی سال تا مغیره وقنفذ بکوچه دید دیوار کوچه برسر حیدر خراب شد سی سال طعنه از کس وناکس شنیدورفت ماندم چرا سلام علی بی جواب شد سی سال استخوان به گلو آب خوش نخورد آتش گرفت چاه و دل سنگ آب شد آتش گرفت ازشرر سینه ای که سوخت سی سال شمع سوخته ای شد، مذاب شد سی سال غم گذشت و بدست اجل ببین باز از دو دست فاتح خیبر طناب شد بعداز غریب کشتن تو وای کوفیان بهر غریب کشتنشان فتح باب شد رفت وخدا به داد دل زینبش رسد سی سال بعد دخترش اینجا کباب شد وقتی به کوفه دید سرنی سر حسین آه ازدمی که وارد بزم شراب شد این غم کجا بریم که درشهر تو علی سی سال بعد خارجی زاده خطاب شد خرما ونان تصدق طفلان تو دهند آقا جواب خوبی ولطفت عتاب شد کشتند هرچه داشت حسینت علی ببین کل حساب بی کسی تو حساب شد (ازآب هم مضایقه کردند کوفیان ) دریا به پیش دیده ی سقا سراب شد ماندم دوباره آخراین شعرازچه رو قافیه ختم ناله ی (بس کن رباب) شد @raziolhossein
سر باز کرده از جگرم زخم روزگار رفتی به سوی فاطمه بابای بیقرار! مادر که رفت، خانه شد آوار بر سرم آن خانه ی خراب، پس از تو شده مزار هم با عمامه ی سر تو گریه می کنم هم با لباس مادر و آن میخ نیشدار این پیرمرد بین خرابه چه میکند؟ یک شب ترا ندیده و مُرده از انتظار گرچه حسن، حسین، ابالفضل پیشم اند دارم در این خرابه دگر حال احتضار گفتی ز قاتلت که اسیر است بگذریم بعداً اسیر او بشوم میکنی چکار؟ جایت به سائلان، صدقه داده ام ولی دارم ز کوفیان نگرانی بیشمار امروز که ز کوچه گذشتم دلم شکست خوردم به خانه های یهودی بی اختیار وقتی که از حوالی بازار رد شدم ترسیدم از نگاه قماشی شرابخوار من صورتم کمی بخراشد چه می کنی؟ سخت است بی حسینِ تو برگردم این دیار باید بترسم از غم سرهای روی نی باید به روی ناقه ی عریان شوم سوار می ترسم از حسین که سر در بیاورد پیش رقیه با لب خونین و پر غبار @raziolhossein
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد نخل‌هاى کوفه می‌گریند و مى‌گویند با هم آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد پیر نابیناى مسکینى چنین مى‌گفت امشب اى خدا! یار من مسکین نابینا نیامد کودکی با کودکی می‌گفت من بی شام خفتم آنکه بر ما شام می‌آورد آمد یا نیامد؟ دامن مادر گرفته گوشه‌ى ویرانه طفلى گوید: اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد نام مولا گشته میثم! شمع جمع دردمندان گرچه شب بگذشت و آن ماهِ جهان آرا نیامد رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند زین سبب آن شهریار کشور جان‌ها نیامد @raziolhossein
چگونه سَر کنم شب را عزیزم چه سازم جانِ بر لب را عزیزم بجای تو حسن ای کاش امشب کفن می‌کرد زینب را عزیزم تو را می‌شوید امشب دستِ دریا تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا نمیدانم چرا می‌گویم امشب بریز آبِ روان آهسته اَسما غم آمد تا لبالب گردد آنهم زِ داغت جانِ بر لب گردد آنهم من و این یک کفن با دو برادر دعا کن سهم زینب گردد آنهم به اشکم شسته‌ام از روت خونت که بردم از سر ؛ از ابروت خونت دعاکردم که زخمت وا نگردد نریزد تاکه  از تابوت خونت دوباره غسل و تشییع شبانه دوباره گریه‌های مخفیانه خدارا شکر جسم تو ندارد جراحاتِ قلاف و تازیانه قسم بر این سر رو روی شکسته قسم بر فرق و ابروی شکسته خدایا می‌رود بابای زینب به مهمانی پهلویی شکسته نه سلمان نه ابوذر نیست مقداد از این تشییع خلوت داد بیداد شنیدم که حسین از غم زمین خورد خدا را شکر پیش من نیافتاد حسن بگذار رویش را ببوسم پریشانم که مویش را ببوسم سفارش کرده بابا جایِ او هم حسینش را  گلویش را ببوسم دعایی کُن که بی بازو نگردد لبِ گودال  از پهلو نگردد زدم بوسه بر این حنجر ولی تو دعایی کن که پشت و رو نگردد @raziolhossein
چگونه سَر کنم شب را عزیزم چه سازم جانِ بر لب را عزیزم بجای تو حسن ای کاش امشب کفن می‌کرد زینب را عزیزم تو را می‌شوید امشب دستِ دریا تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا نمیدانم چرا می‌گویم امشب بریز آبِ روان آهسته اَسما غم آمد تا لبالب گردد آنهم زِ داغت جانِ بر لب گردد آنهم من و این یک کفن با دو برادر دعا کن سهم زینب گردد آنهم به اشکم شسته‌ام از روت خونت که بردم از سر ؛ از ابروت خونت دعاکردم که زخمت وا نگردد نریزد تاکه  از تابوت خونت دوباره غسل و تشییع شبانه دوباره گریه‌های مخفیانه خدارا شکر جسم تو ندارد جراحاتِ قلاف و تازیانه قسم بر این سر رو روی شکسته قسم بر فرق و ابروی شکسته خدایا می‌رود بابای زینب به مهمانی پهلویی شکسته نه سلمان نه ابوذر نیست مقداد از این تشییع خلوت داد بیداد شنیدم که حسین از غم زمین خورد خدا را شکر پیش من نیافتاد حسن بگذار رویش را ببوسم پریشانم که مویش را ببوسم سفارش کرده بابا جایِ او هم حسینش را  گلویش را ببوسم دعایی کُن که بی بازو نگردد لبِ گودال  از پهلو نگردد زدم بوسه بر این حنجر ولی تو دعایی کن که پشت و رو نگردد @raziolhossein