#حضرت_سید_محمد
#سید_محمد
اين آستان كه جلوه اى از عرش كبرياست
اين قُبّه اى كه قبلهء حاجات ماسواست
مثل بهشت نه ؛ به خدا كه بهشت ماست
نزديك سامراست اگر سُرَّ مَنْ رَآست
حاجت رواست هركه بر اين درگه آمده است
اينجا مزار حضرت سيّدمحمّد است
-
از مروه و صفا حرمش با صفاتر است
از بوى عطر فاطمه صحنش معطّر است
صاحبْ مدارجى كه ز نسل پيمبر است
باب الحوائجى كه ابالفضل ِ ديگر است
بين همه كرامت و لطفش زبانزد است
اين شاهزاده حضرت سيّدمحمّد است
-
سيّدمحمّدى و به سادات سرورى
از هر چه گفته اند و شنيديم برترى
سَبْعُ الدُّجِيْلى و پسر شير خيبرى
آرى غضب كه مى كنى انگار حيدرى
دارند دشمنان تو هم از تو واهمه
جانم فداى هيبت تو يابن فاطمه
-
تو واجبْ احترامى و صاحبْ كرامتى
نور هدايتى و شفيع قيامتى
ديدند در رُخ تو ز عصمت علامتى
گفتند پس تو لايق شأن امامتى
جانم به اين جلالت و نازم به اين مقام
إبن امام و عَمّ امام و أخ الامام
-
بالم شكسته بود ولى باز پر زدم
با صد اميد بر در اين خانه در زدم
در راه سامرا به حريم تو سر زدم
قبل از پدر سرى به سراى پسر زدم
اى آنكه خاك را به نظر كيميا كنى
آيا شود كه گوشهء چشمى به ما كنى؟
-
با آن همه محبت و لطف و عطاى تو
دنيا وفا نكرد به مهر و وفاى تو
مى سوخت قلب حضرت هادى براى تو
جامه دَريد حجّت حق در عزاى تو
عمر كم تو ارثيهء مادر تو بود
اما شبيه فاطمه رويت نشد كبود
-
امشب گرفته ايم عزا گريه مى كنيم
يابن الحسن ز سوز تو ما گريه مى كنيم
از داغ دو عموى شما گريه مى كنيم
در سامرا و كرب و بلا گريه مى كنيم
اى من فداى بغض گلويت بيا بيا
آقا به روضهء دو عمويت بيا بيا
-
در سامرا عموى شما تيرِ كين نخورد
شمشير و تيغ و نى ز يسار و يمين نخورد
ضرب عمود بر سر آن نازنين نخورد
با صورت از بلندى مَركب زمين نخورد
در كربلا عموى تو را بى هوا زدند
زن ها به خيمه نالهء واضَيْعَتا زدند
-
يك ضربهء عمود ز طفلان عمو گرفت
بغضى عجيب بود كه راه گلو گرفت
در شام و كوفه دور حرم را عدو گرفت
(با آستين پاره نمى شد كه رو گرفت)
(بر روى نى محاسن سقا سفيد شد
زينب همين كه وارد بزم يزيد شد)
-
نامرد شرم از رُخ خيرالبشر نكرد
رحمى به سربريدهء در طشت زر نكرد
(زينب چو ديد كِشت اميدش ثمر نكرد
آهش بر آن ستمگر دلْ سخت اثر نكرد
آخر به طعنه گفت بزن خوب مى زنى
ظالم به بوسه گاه نبى چوب مى زنى)
#شعرمذهبیرضیعالحسین
@raziolhossein
#امام_صادق_شهادت
نيمه شب زادهء مصباح هدى را بردند
بی عبا نور دل آل عبا را بردند
سر و سامان همه بر سرش عمامه نداشت
مهلتی خواست که عمامه گذارد نگذاشت
شان اورا همگی بهر خدا حفظ کنید
احترام پسر فاطمه را حفظ کنید
پیر مرد است به کوچه نکشانید او را
لااقل پای برهنه ندوانید او را
به زمین خورد و عجب روضه غمناکی شد
خاک عالم به سرم پیرهنش خاکی شد
بی عصا مانده کسی یار و هواخواهش نیست
پسرش حیف که در کوچه به همراهش نیست
به زمین خوردن او مرثیه زهرا بود
خانه سوخته هم ارثیه زهرا بود
ظلمت محض کجا ، نور علی نور کجا
حجة الله کجا ، مجلس منصور کجا
کوه از غصه اگر آب شود جا دارد
بی حیا با پسر فاطمه دعوا دارد
داد پیش که برم زین همه ظلم و بیداد
نسبت کذب به آن حجت صادق میداد
غضب آلود همان لحظه که شمشیر کشید
در جنان باز پیمبر جگرش تیر شد
آمد از راه پیمبر نگذارد این بار
که شود روضه گودال حسینش تکرار
آمد از راه نبی فاطمه گریان نشود
پسری دیگر از او بی سر و عریان نشود
تا ابد بر دل زهرا غم گودال بس است
روضه آن بدن زخمی و پامال بس است
دید زهرا به حسینش چقدر نیزه زدند
پیش چشمش سر او را روی سرنیزه زدند
#شعرمذهبیرضیعالحسین
@raziolhossein
#حضرت_سید_محمد
#سید_محمد
اين آستان كه جلوه اى از عرش كبرياست
اين قُبّه اى كه قبلهء حاجات ماسواست
مثل بهشت نه ؛ به خدا كه بهشت ماست
نزديك سامراست اگر سُرَّ مَنْ رَآست
حاجت رواست هركه بر اين درگه آمده است
اينجا مزار حضرت سيّدمحمّد است
-
از مروه و صفا حرمش با صفاتر است
از بوى عطر فاطمه صحنش معطّر است
صاحبْ مدارجى كه ز نسل پيمبر است
باب الحوائجى كه ابالفضل ِ ديگر است
بين همه كرامت و لطفش زبانزد است
اين شاهزاده حضرت سيّدمحمّد است
-
سيّدمحمّدى و به سادات سرورى
از هر چه گفته اند و شنيديم برترى
سَبْعُ الدُّجِيْلى و پسر شير خيبرى
آرى غضب كه مى كنى انگار حيدرى
دارند دشمنان تو هم از تو واهمه
جانم فداى هيبت تو يابن فاطمه
-
تو واجبْ احترامى و صاحبْ كرامتى
نور هدايتى و شفيع قيامتى
ديدند در رُخ تو ز عصمت علامتى
گفتند پس تو لايق شأن امامتى
جانم به اين جلالت و نازم به اين مقام
إبن امام و عَمّ امام و أخ الامام
-
بالم شكسته بود ولى باز پر زدم
با صد اميد بر در اين خانه در زدم
در راه سامرا به حريم تو سر زدم
قبل از پدر سرى به سراى پسر زدم
اى آنكه خاك را به نظر كيميا كنى
آيا شود كه گوشهء چشمى به ما كنى؟
-
با آن همه محبت و لطف و عطاى تو
دنيا وفا نكرد به مهر و وفاى تو
مى سوخت قلب حضرت هادى براى تو
جامه دَريد حجّت حق در عزاى تو
عمر كم تو ارثيهء مادر تو بود
اما شبيه فاطمه رويت نشد كبود
-
امشب گرفته ايم عزا گريه مى كنيم
يابن الحسن ز سوز تو ما گريه مى كنيم
از داغ دو عموى شما گريه مى كنيم
در سامرا و كرب و بلا گريه مى كنيم
اى من فداى بغض گلويت بيا بيا
آقا به روضهء دو عمويت بيا بيا
-
در سامرا عموى شما تيرِ كين نخورد
شمشير و تيغ و نى ز يسار و يمين نخورد
ضرب عمود بر سر آن نازنين نخورد
با صورت از بلندى مَركب زمين نخورد
در كربلا عموى تو را بى هوا زدند
زن ها به خيمه نالهء واضَيْعَتا زدند
-
يك ضربهء عمود ز طفلان عمو گرفت
بغضى عجيب بود كه راه گلو گرفت
در شام و كوفه دور حرم را عدو گرفت
(با آستين پاره نمى شد كه رو گرفت)
(بر روى نى محاسن سقا سفيد شد
زينب همين كه وارد بزم يزيد شد)
-
نامرد شرم از رُخ خيرالبشر نكرد
رحمى به سربريدهء در طشت زر نكرد
(زينب چو ديد كِشت اميدش ثمر نكرد
آهش بر آن ستمگر دلْ سخت اثر نكرد
آخر به طعنه گفت بزن خوب مى زنى
ظالم به بوسه گاه نبى چوب مى زنى)
#شعرمذهبیرضیعالحسین
@raziolhossein
#امام_صادق_شهادت
نيمه شب زادهء مصباح هدى را بردند
بی عبا نور دل آل عبا را بردند
سر و سامان همه بر سرش عمامه نداشت
مهلتی خواست که عمامه گذارد نگذاشت
شان اورا همگی بهر خدا حفظ کنید
احترام پسر فاطمه را حفظ کنید
پیر مرد است به کوچه نکشانید او را
لااقل پای برهنه ندوانید او را
به زمین خورد و عجب روضه غمناکی شد
خاک عالم به سرم پیرهنش خاکی شد
بی عصا مانده کسی یار و هواخواهش نیست
پسرش حیف که در کوچه به همراهش نیست
به زمین خوردن او مرثیه زهرا بود
خانه سوخته هم ارثیه زهرا بود
ظلمت محض کجا ، نور علی نور کجا
حجة الله کجا ، مجلس منصور کجا
کوه از غصه اگر آب شود جا دارد
بی حیا با پسر فاطمه دعوا دارد
داد پیشِ کِه بَرَم زین همه ظلم و بیداد
نسبت کذب به آن حجت صادق میداد
غضب آلود همان لحظه که شمشیر کشید
در جنان باز پیمبر جگرش تیر شد
آمد از راه پیمبر نگذارد این بار
که شود روضه گودال حسینش تکرار
آمد از راه نبی فاطمه گریان نشود
پسری دیگر از او بی سر و عریان نشود
تا ابد بر دل زهرا غم گودال بس است
روضه آن بدن زخمی و پامال بس است
دید زهرا به حسینش چقدر نیزه زدند
پیش چشمش سر او را روی سرنیزه زدند
#شعرمذهبیرضیعالحسین
@raziolhossein