eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
532 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ردیف شد غزلم باز با ردیف حسن میان اهل کرم نیست همردیف حسن نهان نموده خدا نور خویش در قرآن گذاشت در دل هر آیه‌ی شریفه حسن حدیث مهر و وفا می‌شود هزار کتاب که با طلا شده حک روی هر صحیفه حسن خدا جمال خودش را در او تجلی داد هنر گذاشته در خلقت ظریف حسن جمل نشانه خوبیست بر شجاعت او که زخم زد به تن مکتب سقیفه حسن به صلح داد رضایت،صلاح کار این بود وگرنه بوده به میدان کسی حریف حسن؟! ## آهای زائر ارباب یاد ما هم باش عمود یکصد و هجده؛ دم مضیف حسن @raziolhossein
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن و بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن @raziolhossein
دلها گرفته کنج خرابه روضه بابا گرفته با گریه برخاست در خواب خود دستان بابا را گرفته بابا کجایی قلب سه ساله دخترت اینجا گرفته بعد از تو دشمن با تازیانه ها سراغ از ما گرفته بابا ببخشید دارم صدایت میزنم ؛اما گرفته از در در آمد بابا برای دیدن او با سر آمد این راس خونین بعد از چهل منزل به سوی دختر آمد بابا رسید و این انتظار لعنتی آخر سر آمد عمه به خود گفت از آنچه ترسیدیم بر سر آخر آمد سر درد دارد از آن شبی که دست، سوی معجر آمد غوغا شد آخر کنج خرابه روضه ای بر پا شد آخر دستش به دیوار بعد از چهل منزل رقیه پا شد آخر چشمش نمی‌دید با دستها بابای او پیدا شد آخر از بوی بابا بغض گلوی نازدانه وا شد آخر الحمدلله طفلت شبیه مادرت زهرا شد آخر @raziolhossein
برده است بنده سوی مولا هر زمان  دست شد واسطه بین زمین و آسمان دست جز از در این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست در سجده و بر خاک افتادن زبان سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان دست در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در  یک پهلوان دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان دست جانها به قربان مرام آن که از لطف در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده  بر در این آستان دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان دست یک روز در جنگ احد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده است یک روز حیدر در دفاع از پیامبر امروز عبدالله پای کار مانده است تا گفت پیر کل‌ عالم ینصرونی در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست راه گلو را داشت طی میکرد خنجر سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست مانند ابراهیم شد در آزمونش چون سربلند آمد برون از امتحان دست آمد به مهمانی آغوش عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟دست زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست . . هر قدر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان دست @raziolhossein
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن @raziolhossein
سری به دست عدو روی نیزه ها میرفت هزار بغض گلو روی نیزه ها میرفت مگر که مصحف نوری ورق ورق شده بود...؟!! که آیه آیه او روی نیزه ها میرفت . (هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست:)* "خضاب بسته به مو روی نیزه ها،میرفت" مگر به شوق کدامین نماز خواندن بود؟ ز خون گرفته وضو روی نیزه ها،میرفت . زبان زبان نگاهست بین شمس و قمر چقدر راز مگو روی نیزه ها، میرفت... . نگاه دخترکی سمت نیزه برمیگشت نگاه خیره به او روی نیزه ها ،میرفت رباب‌ماند و سوالی که مشک آب چه شد؟؟! سکوت تلخ عمو روی نیزه ها،میرفت....!! @raziolhossein
دلها گرفته کنج خرابه روضه بابا گرفته با گریه برخاست در خواب خود دستان بابا را گرفته بابا کجایی قلب سه ساله دخترت اینجا گرفته بعد از تو دشمن با تازیانه ها سراغ از ما گرفته بابا ببخشید دارم صدایت میزنم ؛اما گرفته از در در آمد بابا برای دیدن او با سر آمد این راس خونین بعد از چهل منزل به سوی دختر آمد بابا رسید و این انتظار لعنتی آخر سر آمد عمه به خود گفت از آنچه ترسیدیم بر سر آخر آمد سر درد دارد از آن شبی که دست، سوی معجر آمد غوغا شد آخر کنج خرابه روضه ای بر پا شد آخر دستش به دیوار بعد از چهل منزل رقیه پا شد آخر چشمش نمی‌دید با دستها بابای او پیدا شد آخر از بوی بابا بغض گلوی نازدانه وا شد آخر الحمدلله طفلت شبیه مادرت زهرا شد آخر @raziolhossein
آیه ی نازل شده بر مصحف حيدر،حسن اولین حرف از حروف سوره کوثر،حسن اولین بار از لب تو نام مادر را شنید روشنای خانه صدیقه اطهر،حسن! از جمال و از جلالت خلق حیران مانده اند اَشبهُ الناسی به خَلق و خُلق پیغمبر،حسن! ذوالفقاری را که مولا داشت بین معرکه یک دمش عباس بود و آن دم دیگر،حسن در جمل آن گونه رفتی سوی میدان نبرد که علی میرفت سمت قلعه خیبر،حسن! کوچه های شهر پیغمبر بدهکار تو اند ای عصای روزهای پیری مادر،حسن! بین مردم جای خود،در خانه هم ماندی غریب آه!ای تنها ترین سردار بی لشکر،حسن! شیعه زنده مانده است از اقتدار صلح تو بوده صلحت در غریبی ؛ کربلا پرور،حسن! هر قدَر مانده است تیر از روز تشییع تنت می‌رسد در علقمه بر جسم آب آور،حسن! مادرم میگفت با نام تو شیرم داده است بوده نامت ذکر لالای شب مادر،حسن @raziolhossein
با نگاه لطف او آغاز کردم کار را پس غنیمت میشمارم فرصت گفتار را دست و پا گم میکند در پیشگاه او قلم چون گدایی که ببیند شوکت دربار را از فضیلت های او باید چگونه حرف زد؟ گفته در شانش خداوند آیه ابرار را* ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش می‌دهد هدیه نماز جعفر طیار را در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست ای بنازم هيبت این گونه پرچمدار را** بین میدان نبرد موته میر لشکر است او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را با لبان تشنه اش، طعم شهادت را چشید آن چنان که روزه داری لذت افطار را... مثل آن سَروی  که با زخم تبر ،تا   میشود داغ او خم کرده قدّ ِ حیدر کرار را از مدینه می روم با اشک سوی علقمه می کشانم با خودم این هیات سیّار را دست او افتاده تا  پرچم نیفتد بر زمین برده عباس از عمویش ارث،این ایثار را . . روی نیزه چشم هایش سوگوار خواهر است از زمانی که عقیله کوچه و بازار را.... *: از ابن عباس نقل شده که آیه(اِنِّ الابرار لَفی نعیم) در شان علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر نازل شده است **:قال رسول الله :انی اُعطیَ يومِ القیامةُ أربعة ألوَيةَ‌‌‌‌‌‌...‌‌‌.و أدَفعُ لواء التسبیحِ الی جعفر @raziolhossein
علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از احراقِ این خانه چه خواهد ماند؟! تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را @raziolhossein
خدا در اوج شادی،گاه غم بخشیده انسان را در آغوش بهار انداخته سوز زمستان را میان تار و پود پیله ها پروانه خواهد شد تحمل میکند هرکس مصیبتهای زندان را تو نور آسمان هایی که "فی قعرِ السُجون" هستی خدا گاهی به چاهی می سپارد ماهِ تابان را "امین و صالح و صابر ،وَفیّ و عالِم و زاهِر" چگونه وصف باید کرد خورشیدی فروزان را؟ چه اعجازیست پنهان در کلام روشنی بخشت؟ که تابانده به قلب "بُشرِ حافی" نور ایمان را تویی "وَالکاظِمینَ الغَیظ" ،"عافینَ عَنِ الناسی" نشان دادی در اعمال خودت تفسیر قرآن را چه حالی داشت هارون آن زمانیکه به چشمش دید به راه آورده اعجاز نگاه تو کنیزان را پر و بال قنوتت را  شکست اما نرنجیدی نکردی از دعای خویش محروم آن نگهبان را کرامت را رساندی تا به سر حد خودش وقتی نمک گیرِ خودت کردی تمام خاک ایران را خودم را در حریم تو تصور میکنم هربار زیارت میکنم شیراز را،قم را؛خراسان را یقین دارم شفاعت میکنی آن را‌ که عمری داشت به  لب "یا حضرت معصومه" و "جانم رضا جان"را @raziolhossein
همانگونه که شب را روشنایی ماه میبخشد خدا در ظلمت دنیا چراغ راه میبخشد به حکم"البلاء للولاء"است اینکه در تاریخ خدا به دوستان خود غمی جانکاه میبخشد تو نور آسمانهایی که فی قعرالسجون هستی خدا گاهی حضور ماه را به چاه میبخشد تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود عقیقش را به سائل قربة لله میبخشد نگاه مهربانت  آیه "والکاظمین الغیظ" تو "عافین عن الناسی" که بی اکراه میبخشد . . به کم قانع نشو امشب ،بخواه از او خود او را به کم قانع نشو ای دل که دارد شاه میبخشد @raziolhossein
ندیده ام در جهان شرابی،که نیست مست ابوالفضائل که داده پیمانه  بلی را؛خدا به دست ابوالفضائل در او کشیده جمال خود را؛خدا به خود گفته بارک الله خدا هویداست در نگاهِ خدا پرست ابوالفضائل نمیشود از دَرش کسی رد،سخاوت او شده زبانزد فدای آن بوسه ها که میزد،علی به دست ابوالفضائل چه حیدرانه ،دلاورانه؛به سوی میدان شود روانه مگر به خواب خودش ببیند ،عدو شکست ابوالفضائل نقاب بسته مَهِ منیری؛جهان ندیده چنین امیری که مانده در خاطرات صفّین ناز شَستِ ابوالفضائل ادب رسیده به او زِ مادر،به روی لب دارد این مکرّر "فدای لبخند تو برادر،تمام هست ابوالفضائل " نمی‌رسد درک  ما به نامت،که ما کجا و کجا مقامت؟ که دست بر سینه محضر تو،ادب نشسته ابوالفضائل مدال عشقت به گردنِ من،نگاه لطف تو مامنِ من به دامنت شعر الکنِ من،دخیل بسته ابوالفضائل @raziolhossein
او شاهد اشک گاه و بیگاه من است آرامش روز‌ و هفته و ماه من است عمریست که در نبودنش هر لحظه دلتنگی عصر جمعه همراه من است @raziolhossein
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن و بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن @raziolhossein
ردیف شد غزلم باز با ردیف حسن میان اهل کرم نیست همردیف حسن نهان نموده خدا نور خویش در قرآن گذاشت در دل هر آیه‌ی شریفه حسن حدیث مهر و وفا می‌شود هزار کتاب که با طلا شده حک روی هر صحیفه حسن خدا جمال خودش را در او تجلی داد هنر گذاشته در خلقت ظریف حسن جمل نشانه خوبیست بر شجاعت او که زخم زد به تن مکتب سقیفه حسن به صلح داد رضایت،صلاح کار این بود وگرنه بوده به میدان کسی حریف حسن؟! ## آهای زائر ارباب یاد ما هم باش عمود یکصد و هجده؛ دم مضیف حسن @raziolhossein
بر سینه ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد @raziolhossein
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن و بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن @raziolhossein
دلها گرفته کنج خرابه روضه بابا گرفته با گریه برخاست در خواب خود دستان بابا را گرفته بابا کجایی قلب سه ساله دخترت اینجا گرفته بعد از تو دشمن با تازیانه ها سراغ از ما گرفته بابا ببخشید دارم صدایت میزنم ؛اما گرفته از در در آمد بابا برای دیدن او با سر آمد این راس خونین بعد از چهل منزل به سوی دختر آمد بابا رسید و این انتظار لعنتی آخر سر آمد عمه به خود گفت از آنچه ترسیدیم بر سر آخر آمد سر درد دارد از آن شبی که دست، سوی معجر آمد غوغا شد آخر کنج خرابه روضه ای بر پا شد آخر دستش به دیوار بعد از چهل منزل رقیه پا شد آخر چشمش نمی‌دید با دستها بابای او پیدا شد آخر از بوی بابا بغض گلوی نازدانه وا شد آخر الحمدلله طفلت شبیه مادرت زهرا شد آخر @raziolhossein
آیه ی نازل شده بر مصحف حيدر،حسن اولین حرف از حروف سوره کوثر،حسن اولین بار از لب تو نام مادر را شنید روشنای خانه صدیقه اطهر،حسن! از جمال و از جلالت خلق حیران مانده اند اَشبهُ الناسی به خَلق و خُلق پیغمبر،حسن! ذوالفقاری را که مولا داشت بین معرکه یک دمش عباس بود و آن دم دیگر،حسن در جمل آن گونه رفتی سوی میدان نبرد که علی میرفت سمت قلعه خیبر،حسن! کوچه های شهر پیغمبر بدهکار تو اند ای عصای روزهای پیری مادر،حسن! بین مردم جای خود،در خانه هم ماندی غریب آه!ای تنها ترین سردار بی لشکر،حسن! شیعه زنده مانده است از اقتدار صلح تو بوده صلحت در غریبی ؛ کربلا پرور،حسن! هر قدَر مانده است تیر از روز تشییع تنت می‌رسد در علقمه بر جسم آب آور،حسن! مادرم میگفت با نام تو شیرم داده است بوده نامت ذکر لالای شب مادر،حسن @raziolhossein
چنان که میبرد عطش،ز طفل تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او به کعبه پیش عطر تو،نمیزند گلاب را دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت در ورودی حریم تو نشسته است بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین" برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری که دیده است هر قدم برابرش سراب را نوشتم آب آه آب،امید میشود عذاب که ذره ذره آب کرده قامت رباب را به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟ بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها تحیر اینچنین به او رسانده اضطراب را رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله و شعر لال میشود،که مجلس شراب را..... . . . بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی و مادری که آمده است وا کند طناب را.... @raziolhossein
با نگاه لطف او آغاز کردم کار را پس غنیمت میشمارم فرصت گفتار را دست و پا گم میکند در پیشگاه او قلم چون گدایی که ببیند شوکت دربار را از فضیلت های او باید چگونه حرف زد؟ گفته در شانش خداوند آیه ابرار را* ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش می‌دهد هدیه نماز جعفر طیار را در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست ای بنازم هيبت این گونه پرچمدار را** بین میدان نبرد موته میر لشکر است او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را با لبان تشنه اش، طعم شهادت را چشید آن چنان که روزه داری لذت افطار را... مثل آن سَروی  که با زخم تبر ،تا   میشود داغ او خم کرده قدّ ِ حیدر کرار را از مدینه می روم با اشک سوی علقمه می کشانم با خودم این هیات سیّار را دست او افتاده تا  پرچم نیفتد بر زمین برده عباس از عمویش ارث،این ایثار را . . روی نیزه چشم هایش سوگوار خواهر است از زمانی که عقیله کوچه و بازار را.... *: از ابن عباس نقل شده که آیه(اِنِّ الابرار لَفی نعیم) در شان علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر نازل شده است **:قال رسول الله :انی اُعطیَ يومِ القیامةُ أربعة ألوَيةَ‌‌‌‌‌‌...‌‌‌.و أدَفعُ لواء التسبیحِ الی جعفر @raziolhossein
علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از احراقِ این خانه چه خواهد ماند؟! تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را @raziolhossein