eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
743 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل همیشه آمده ای بر سرِ قرار مثل همیشه بی کس و تنهانشسته ای از طرز راه رفتن تو گفته ام به خویش حتماً که داغ دیده ای و دلشکسته ای میبینمت که با سرِ انگشت زخمی ات نقشِ  چِهار  قبرِ  مُجزّا  کشیده ای حق داری اینهمه که تو گریه کنی؛چرا زیرا که پشتِ هم خبرِ بد شنیده ای یک بار هم نشد که گلایه کنی از آن داغی که روزگار به روی دلت گذاشت گفتند بر "حسین"  چرا گریه میکنی؟ گفتی به این دلیل که او مادری نداشت با سوز گریه ات همگان گریه میکنند حتی بقیع از نمِ  چشمِ  تو  تر شده شبهای عمر تو به چه رنگی در آمده؟ حالا  که  آسمان دلت بی قمر شده زینب برای تو سپر آورد از سفر اما ز چشمِ ساقیِ لشکر سخن نگفت از ماجرای غارت و از عصر واقعه از بوسه های خنجر و از پیرهن نگفت اصلاً چه خوب شد که نرفتی به کربلا پای کسی به خیمه ی سبز تو وا نشد بهتر ندیده ای که اباالفضل تو سرش از ضربه ی عمود به سر نیزه جا نشد                                                       @raziolhossein
سپیده سر زده آیا تو بر نمی گردی؟ برای دلخوشی ما تو بر نمی گردی؟ ببین که خشک شده صحن آبی چشمم تمام وسعت دریا  تو بر نمی گردی؟ همیشه حسرت و تنهایی و غم و دوری شده َست قسمت من تا تو برنمی گردی ز بس که طول کشیده زمان آمدنت چه بدگمان شده دنیا تو بر نمی گردی تمام ثانیه های شب تو پرسیدند ... طلوع روشن فردا تو بر نمی گردی؟ اگر قسم بدهم بر دعای نیمه شبِ قنوت خسته ی زهرا تو برنمی گردی اگر شبی وسط روضه ام بخوانم از دودست حضرت سقّا تو بر نمی گردی نشسته ام همه ی شب به راه آمدنت سپیده سر زده حالا؛ تو بر نمیگردی؟ @raziolhossein