eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
8.3هزار دنبال‌کننده
643 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ز الف اول امام از بعد پیغمبر علی است آمر امر الهی شاه دین‌پرور علی است ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق بحر احسان باب لطف بی‌حد و بی‌مر علی است ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه تیغ‌آور خسرو مستغنی از لشگر علی است ث ثری مقدم ثریا متکا ثابت قدم ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق حاکم حکم اللهی حیه در حیدر علی است خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شکار خسرو ملک ولایت خلق را رهبر علی است د داماد نبی دست خدا دارای دین داعی ایجاد موجودات از داور علی است ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است ر رفیع‌القدر و والا رتبه روح افزا سخن رهنمای خلق عالم ساقی کوثر علی است ز زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است س سعید و سید و سرور سلونی انتساب سرّ لا رطب و لا یابس سَر و سرور علی است  ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است ص صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است ض ضرغام شجاعت پیشه‌ی روشن ضمیر ضاربی کز ضربش المضروب لایُخبر علی است ط طبیب طبع‌دان مطلوب ارباب طلب طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است ظ ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام ظل ممدود خدای خالق اکبر علی است ع عین ‌الله و علی جاه و علّام الغیوب عالم علم علی الاشیا ز خشک و تر علی است غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین غالب اندر غزوه‌ها بر خصم بد گوهر علی است ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم فارِس میدان مردی فاتح خیبر علی است ق قلب عالم امکان قسیم خلد و نار قاضی روز قیامت خواجه‌ی قنبر علی است ک کنز علم ما کان و علوم ما یکون کاشف سرّ و علن از اکبر و اصغر علی است ل لطفش شامل احوال کل ما خلق لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور مصحف و انجیل را مصداق و المصدر علی است ن نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است و واجب منزلت ممکن نما والا گهر واقف از ما وقع و از ما وقع یک سر علی است هـ هو الهادی المضلین فی الصراط المستقیم هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است ی یدالله فوق ایدیهم یکی از مدح او یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است آدم و نوح سلیمان و خلیل بی‌خلل موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی مِی علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری «صغیر» یاور خلق جهانی گر تو را یاور علی است @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
تجلّي همه اسماء ذات هستى تو براى خَلق ، ظهور صفات هستى تو تو آفريده شدى جزء ممكنات شوى ولى ز سلسلهء واجبات هستى تو گره گشاى همه انبيا تو بودى و گره گشاى همه مشكلات هستى تو به توبه گفت كه "يا عالىُ بِحَقّ عَلي" براى حضرت آدم برات هستى تو تو يار نوح شدى تا رها شد از طوفان و بر خليل در آتش نجات هستى تو براى حضرت موسى تويى يَدِ بَيضا براى حضرت عيسى حيات هستى تو به جز تو هيچ كسى نيست نَفْس پيغمبر كه رونماى وى از هر جهات هستى تو چگونه مثل منى شاعرت شود!، كه خودت به نظم آورِ صدها لُغات هستى تو (به ذره گر نظر لطف بوتراب كند به آسمان رود و كار آفتاب كند) مسير قافله سوى غدير مى گردد غدير واقعه اى بى نظير مى گردد رسيد روح الأمين گفت يا رسول الله بگو پيام خدا را كه دير مى گردد بگو كه پشت تو بر ذات كبريا گرم است به بند سلسله شيطان اسير مى گردد به حاضرين تو بگو تا به غائبين گويند عليست آنكه پس از تو امير مى گردد بگو نه از طرف من كه حكم حكمِ خداست على ولي و وصي و وزير مى گردد هميشه دوست او سربلند مى گردد هميشه دشمن او سر به زير مى گردد قسم به ذات خدا عاقبت بخير شود هر آنكه بر در او مُستجير مى گردد چه اعتنا به كم و بيش اين جهان دارد كه بهره مند ز خير كثير مى گردد كسى كه عيد غدير و عليست معيارش دعاى حضرت زهرا بُوَد نگهدارش به دست حضرت خورشيد مى درخشد ماه بر اين جلالت و شوكت همه كنند نگاه از اين به بعد بلند است روى مأذنه ها صداىِ "أشهدُ أنّ عَلي وَليُّ الله" على براى خدا و رسول يك شير است مجالِ عَرضه ندارد به پيش او روباه فقط براى رضاى خدا زَنَد شمشير عليست كوه و سپاه مقابلش چون كاه عليست مرد عبادت ، عليست مرد جهاد عليست مرد قضاوت ، على عدالت خواه هر آنكسى كه دمى بى على نَفَس بكشد تمام زندگى اش را نموده است تباه براى آنكه بُوَد دست او به دستِ على مسير قُربِ خداوند مى شود كوتاه (على امام من است و منم غلام على) كسى كه غير على خواست مى شود گمراه مُريد شاه نجف پيرو سقيفه كه نيست هر آنكه غصب خلافت كند خليفه كه نيست نشسته ام بنويسم نَمى از اين يَم را بزرگى تو شمارد بزرگ اين كم را به وصف توست "يَدُ الله فَوقَ أيْديهِم" كه در احاطه گرفتى تمام عالم را شعاع نور تو را در وجود او ديدند اگر ملائكه كردند سجده ؛ آدم را اسير روى تو ديدم هزار يوسف را گداى كوى تو ديدم هزار حاتم را اگر بزرگ شدم در قبيله اى شيعى تو داده اى به من اين نعمت فراهم را اگر اجازه دهى باز آخر اين شعر كمى مرور كنم خاطرات ماتم را پس از غدير ، پس از رحلت رسول خدا مدينه مى زند آتش بهشت خاتم را ميان آن همه نامحرم اى غيورِ صبور خدا كند كه نبينى حضور مَحرم را حوائج از تو بخواهند مردم ، اما من نخواهم از تو به جز روزىِ مُحرّم را سلام بر لب عطشان سيدالشهدا به زخم هاى فراوان سيدالشهدا @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
نوری به شبِ تار و سیاهش ندهند در سایه ی امن حق پناهش ندهند هرکس که نداشت "مهر حیدر" در دل محشر که شود، بهشت راهش ندهند ...... با نام علی شیعه مدد خواهد شد بی مهر علی زمانه بد خواهد شد هرکس که علی دوست بُوَد در محشر از روی پل صراط رد خواهد شد @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
ای دل مدبّر همه کار جهان یکیست بر ماسوا، به حکم خرد، حکمران یکیست چندین وقایع بد و نیک از قضای اوست تیر ارچه بیشمار، ولیکن کمان یکیست اَجرامِ چرخ را که مدبّر لقب دهی گویی است چند، وآن همه را صولجان یکیست سود از کسی مدان و زیان از کسی دگر دستی که هست مَقسَم سود و زیان، یکیست صد در زدی وز آن همه یک سر برون نشد تا آیدت درست که روزی رسان یکیست ناکامی‌ات از این کس و آن کس، دلیل بس کآن کو تواندت که کند کامران، یکیست در باغ دهر، تا بُوَدت خیره چشم و دل روز و شبت ز الفت این بوستان یکیست برچین چو سرو، دامن همت ز خار و گُل کآزاده را هماره بهار و خزان یکیست آن را که شد ریاضِ فلک، مَطمَح نظر شک نی که عیش و طیش، در این خاکدان، یکیست تا هر خسی به ملک دلت حکمران بود این ملک با فَریسۀ درّندگان یکیست چندین خدا رها کن و انداز کار خویش با آن خدا که در زَمی و آسمان یکیست همّت به کار بندگی‌اش کن که بنده‌اش با خسروان و محتشمان در وِزان یکیست لیکن به راه او قدمِ خودسری منه مانند ذات او، ره او هم بِدان، یکیست ابلیس‌وار، آنکه عبادت تراش شد هم با بِلیس، عاقبتش بی‌گمان یکیست آن داستان هماره مکرر شود به دهر در زید و عمرو و بکر، ولی داستان یکیست خیره مزن چو اهل هوس، چنگ در هوا کاندر میان ارض و سما، ریسمان یکیست راه خداست آنکه خدا راه داندش وآن شاهراه در همه کون و مکان یکیست باب مدینۀ نبوی، مرتضی علی کاوصافِ ذاتِ ایزد و او، در بیان یکیست شاه سریر «لو کشف» آن رازدان غیب کز بینش‌اش به دیده عیان و نهان یکیست دریادلی که در دل دریای همتش حَصبای پست با گهر شایگان یکیست خواهم به مطلعی دگر او را ثنا کنم ور در قیاسِ منزلتش، این و آن یکیست * «مقصود از آفرینش کون و مکان یکیست» در خلقِ خلق، واسطۀ «کُنْ فَکان» یکیست هر ذات دارد از صفتی ایزدی، نشان ذاتی که هست هر صفتی را نشان، یکیست آنکس که از شمارِ مقامات حضرتش گردیده است دستِ عدد، ناتوان، یکیست آنکس که جز تفاوتِ مخلوق و خالقی فرقی نبوده با حق‌اش اندر میان، یکیست آنکس که کعبه فرش رهش کرد کردگار چون خواست پا نهد به زمین ز آسمان، یکیست آنکس که راز گفت به لحن کلام او حق با رسول، در حرم لامکان، یکیست آنکو به نصّ «انفسنا»، ذات اطهرش نفس نفیس ختم رسل راست جان، یکیست آن ماهِ دین که شمسِ نبوّت ورا بداد با زهرۀ سپهر ولایت، قِران، یکیست آنکو مقیم عاصمۀ شرک بود لیک سر خم نکرد پیش بتی هیچ آن، یکیست آنکو نبی به محفلِ «أَنْذِرْ عَشِيرَتَك» خواندش «وصیّ» و بود یکی نوجوان، یکیست در «قُلْ كَفىٰ» که صورت برهان احمدی‌است شاهد که با خدا بُوَدش اقتران، یکیست آن حصنِ بامناعتِ توحید کَاهل او باشند از عذاب خدا، در امان، یکیست آن کاشف رموز حقایق که بارها داد خطابه داد «سلونی» زنان، یکیست آن رهبری که دین خدا بی امارتش حیرت دهد چو کشتی بی بادبان، یکیست آنکس که بی قرائتِ منشورِ جاه اوست تبلیغِ شایگانِ نبی، رایگان، یکیست آن خسروی که طاعت او، بعد مصطفی با طاعت خداست قرین در قُران، یکیست شاهی که شهسوارِ فلک را نهیب او تابد ز شیبِ جادۀ مغرب، عنان، یکیست ماهی که در جمال‌سرای فلک، بُدند دلتنگ او، ملائک عرش‌آشیان، یکیست آن بی‌بدیل صورت کلک بدیع صنع کایزد به خویش از او شده تسبیح‌خوان، یکیست آن پادشاه ملک فنا کز غنای نفس پیشش یکیست تختگه و آستان، یکیست دریاکفی که هر دو جهان را به سائلی آسان دهد چنان کفِ نانی ز خوان، یکیست ز ارکان دین، زکات و نماز است و در جهان بخشنده‌ای که این دو کند توامان، یکیست آن معدن عطوفت کز کانِ دیدگان با دیدنِ یتیم شود دُرفشان، یکیست آن حاکمی که یاد فقیران کشورش ناخفته سیر یک شب از آن خشک نان، یکیست شاهی که داشت شوق یتیمی، رعیتش تا باشدش چو او پدری مهربان، یکیست آن مقتدا که پارۀ جان و تن رسول پیش معاندان، سپرش کرد جان، یکیست آن اسوۀ فتوت و رادی که میکند با قاتلش معاملۀ میهمان، یکیست آن محور ثبات عوالم که در عزاش رفت از قرار، ارض و سما هردوان، یکیست آن مایۀ فراغت جانها که در غمش از ساکنان چرخ برآمد فغان، یکیست آن بوالعجب که هست به محراب و حربگاه از تیغ، خون و از مژه اشکش روان، یکیست آن دادپیشه داور عادل که با وی است در روز حشر، قسمت نار و جنان، یکیست آن فارقِ سعید و شقی کاو به لعن خصم سر می‌دهد به عرصۀ محشر اذان، یکیست آن دادرس که گفت خدا کای رسول ما در موج‌خیزِ حادثه او را بخوان، یکیست @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
آن صولت‌آفرین که به رزم، آفرین زنند بر تیغ او ملائک هفت آسمان، یکیست شیری که گاهِ پنجه زدن، جبرئیل را ثقل مهارِ ساعدش آید گران، یکیست گُردی که خصم، دستِ فزع بر دو ران زند یکرانِ قهر آورد ار زیر ران، یکیست طوفان‌صلابتی که خیال وی افکند چون بید، لرزه در دل هر پهلوان، یکیست جان برکفی که بهر خدا، گِرد شمع دین در بزم رزم، پر زده پروانه‌سان، یکیست جنگاوری که قیمت یک ضرب تیغ او افزونتر است از عمل انس و جان، یکیست ببرافکنی که پاسخ «هل من مبارز»ش ندهند جز به الحذر و الامان، یکیست شیراوژنی که چون سوی میدان شدی روان کس را نبود جز ظفرش در گمان، یکیست آنکو زند چو تیغ دو دم خنده در کَفَش میدان شود چو طشتِ پر از زعفران، یکیست آنکس که در مبارزه با هیچ هم‌نبرد هرگز نگشت ضربت او، ضَرْبَتٰان، یکیست آن پهلوان که در عقبِ تیغِ جانگزاش از راه مانده شد ملکِ جان‌ستان، یکیست در خیبر آنکه یک تنه بی عونِ هیچ کس از قلعه قلع کرد دری آنچنان، یکیست گر دست، دست دشمن و گر جسم، جسم اوست خاشاکِ نم گرفته و نوک سنان یکیست در پیش صرصر غضبش روز کارزار کوه و غبار و پشّه و پیل دمان یکیست باید عَلَم به دست دو ناکس فتد نخست کآید عیان که روز وَغا، قهرمان یکیست الحق که عزلِ پیکِ «برائت» ز نیمه راه معلوم کرد لایق این امتحان یکیست ای بی‌ادب! حیا نکنی زین قیاس خام کآن شاه با خسی چو فلان و فلان یکیست؟! اعرابی‌ای که می‌نکند فرق چپ ز راست با عالِم حقایق سرّ و عیان یکیست؟ ناپاک‌فطرتی که ز نسل عواهر است با آن نتاجِ گوهر پاکیزگان یکیست؟ * شاها مرا که دیده به دست عطای توست در چشم طبع، تودۀ انگِشت و کان یکیست تا ذوق شهد عشق تو دارم به کام جان اندر مذاق من، عسل و شوکران یکیست شوقم کُشد به یاد حریمت که اندر او دل مطمئن شود که خدای جهان یکیست گر صدهزار قصر مجلّل بنا کنند آن صحن و آستان ملک پاسبان یکیست گر این و آن ثناگریِ آن و این کنند ممدوحِ من خلافِ رهِ این و آن، یکیست آن مُبدعی که صد هنرم داده، جمله را وقف تو کرده است و از آن صد، زبان یکیست *** @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
سری ندیدم در این حوالی که خاک پای علی نباشد که خاکِ چسبیده بر عبایش، دگر جدای علی نباشد قسم به مالک قسم به قنبر "ولی" فقط حیدر است حیدر موالیِ هیچکس نباشم اگر ولای علی نباشد به شام معراج و عرش اعلی، خدایِ از گفت و گو مبرّا چگونه خوانَد پیمبرش را اگر صدای علی نباشد؟ نه چون غُلاتش علی پرستم نه از خداییش دل گسستم که من خدا را نمی پرستم اگر خدای علی نباشد! عدو بغل در خرافه آمد، شمارشش در گزافه آمد سه تا خلیفه اضافه آمد! عمر که جای علی نباشد! علی شریعت علی طریقت علیست لا ینفک از حقیقت علی قسیمِ جحیم و جنت، عمر که جای علی نباشد علی ولایت علی عدالت علی صداقت علی اصالت علی کند رزق را حوالت، عمر که جای علی نباشد علی شفاعت علی سیادت علی سخاوت علی عبادت علی ست در کعبه اش ولادت، عمر که جای علی نباشد علی به لیل المبیت خفته، علیست سِرّ از نبی شنفته علی شهادت نخست گفته، عمر که جای علی نباشد علی ز موسی و آدم اکمل علی ز عیسی و نوح افضل بگو برادر! مکن معطل، عمر که جای علی نباشد شدم سراپا خجالت آن دم، که نام سگ نزد شیر خواندم بسوزدم این سخن که راندم اگر سخای علی نباشد... @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
اول ِ ابتدایِ آغاز است درِ جنت برای او باز است در مسیرش ملک به پرواز است همه ی کارهاش اعجاز است وقت پیکار شیر میدان است او که همبازی یتیمان است نقطه ی تحت باء بسم الله شرف لااله الا الله آسمان پیش قامتش کوتاه در خیبر برای او پر کاه دشمن از پیش و پس اگر دارد ذوالفقار علی دو سر دارد دست و بازوی او نمک دارد به همه نیت کمک دارد عشق ما ریشه در فدک دارد به ولایت هرآنکه شک دارد برود کعبه را طواف کند و نگاهی بر آن شکاف کند هر زمان فاطمه کنار علیست هر کجا هست،بخت یار علیست ملک الموت، ذوالفقار علیست جبر حتی در اختیار علیست آن همه اختیار داشت ولی بر سر نفس، پا گذاشت علی گفت"یا فاتح" و قرار گرفت نفس خود را در اختیار گرفت بعد در دست، ذوالفقار گرفت جان کفار را دو بار گرفت بار اول به چشم و ابرویش بار دوم به تیغ و بازویش ما همه قنبریم و غم بَر اوست هم دلاور هم اینکه دلبر اوست خصلت جمله انبیا در اوست اوست از اول و در آخر اوست پیش پاهاش کوه خم شده است هر که با اوست محترم شده است در کمیاب اگر که در صدف است در نایاب، ریگی از نجف است جلوی خانه اش همیشه صف است شاهراه بهشت، اینطرف است هر که دور ضریح مولا گشت بی هراس از پل صراط گذشت سعدی و مولوی و بیدل را حافظ و عنصری و دعبل را صایب و انوری و مقبل را همه ی شاعران قابل را خوانده ام، نزد او کم آوردند هرقدَر بیت محکم آوردند گوش خلق از علی علی پر شد سنگ راهش یکی یکی دُر شد راه رفت و خدا تصور شد با علی راه ما میان بر شد تا که پا روی عدل نگذاریم به ولای علی نظر داریم به خدا عالم یگانه علی ست حاکم شهر و مرد خانه علی ست برترین خلقت زمانه علی ست عدل الله را نشانه علی ست جورج جرداق وصف او کرده سند از اهل سنت آورده عشق را در غدیر یافته ایم و علی را وزیر یافته ایم سندی بی نظیر یافته ایم بین دست امیر یافته ایم آنچه داریم از علی ازلی ست گل ما خاک زیر پای علی ست با تمامی سربه زیری ها سربلندیم ما غدیری ها ختم گردد به خیر، پیری ها دست ما را اگر بگیری، ها هیچ سرداری از علی سر نیست دست بالای دست حیدر نیست راه شیری غبار راه علی ست ریگ های نجف سپاه علی ست به خدا که خدا گواه علی ست شب به شب کوفه در پناه علی ست کوفه دل را شکست یا سر را؟! هیچ یک را ! نماز حیدر را @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
روز ایجاد که حق خلقت دنیا می‌کرد در پس پرده علی بود تماشا می‌کرد بلکه از آینه کنت نبیا چو نبی سیر در آب گل آدم و حوامی کرد بود سر منزل آدم بشبستان عدم که دو تا قدرسا در بر یکتا می‌کرد گهر پاک وی اندر صدف علم اله مشق آموختن حکمت اشیا می‌کرد به خیابان چنان سیر احبا می‌داد بحر کیفر بسقر منزل اعدا می‌کرد یاد می‌داد ره و رسم عیادت به ملک چون به تمحید خدا درج دهن وا می‌کرد یاور دین احد بود معین احمد هر کجا روی به بازوی توانا می‌کرد روز را روز عزا در بر چشم کافر تیره و تار به مثل شب یلدا می‌کرد ذوالفقار دو دمش از رک شریان عدو دشت را سر به سر از موج چو دریا می‌کرد بدرش دیده امید مه گردون داشت زرخش کسب ضیاء بیضه بیضا می‌کرد بهر ایتام و ارامل شب و روز و مه و سال وقف آسایششان رنج سر و پا می‌کرد کاش در یاری فرزند غریبش ز نجف یک زمانی به صف کرببلا جا می‌کرد اندر آن دم که سرسینه دلبند رسول شمر بی‌واهمه می‌آمد و ماوی می‌کرد یا علی ساقی کوثر توو از شمر حسین قطره آبی بلب تشنه تمنا می‌کرد بی‌کسی بین که بنزد پسر سعد پلید التماس شه دین دختر زهرا می‌کرد شمر حنجر به گلوی شه لب تشن نهاد زینب غمزده با گریه تماشا می‌کرد هر یتمی شرر شعله‌اش اندر دامن روی از خیمه سراسیمه به صحرا می‌کرد چادر آن یک ز سر زینب بی‌کس می‌برد و آن دگر رو به حرم از پی یغما می‌کرد کرد خولی چو سر خسرو دین زیب‌ تنور کاش از دود دل فاطمه پروا می‌کرد برد سیلاب فنا خرمن صبر (صامت) اندر آن روز که این مرثیه انشا می‌کرد @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
ای قبله گاهِ مسلمین، مولا امیرالمومنین ای کعبه ی اهلِ یقین، مولا امیرالمومنین نفسِ محمّد یاعلی، روحِ مجرّد یاعلی مهرِ تو بی حَد یاعلی، مولا امیرالمومنین ای مُرشدِ روحُ الاَمین، تنها تویی حَبلُ المَتین ای مصطفی را جانشین، مولا امیرالمومنین پیدا وجود، از تو شده، نابود، بود از تو شده هر چه شهود، از تو شده، مولا امیرالمومنین هستی تو بابِ آلِ حق، تمثالِ تو تمثالِ حق قالَ علیُ قالَ حَق، مولا امیرالمومنین هم آب هم دریا تویی، هم خاک هم صحرا تویی خَلّاقِ دو دنیا تویی، مولا امیرالمومنین بر بی کسان یاور تویی، بر عاشقان دلبر تویی اوّل تویی، آخر تویی، مولا امیرالمومنین هم غائب و حاضر تویی، هم باطن و ظاهر تویی در هر هُنر ماهر تویی، مولا امیرالمومنین روحِ جهادی مرتضی، بابُ المُرادی مرتضی والانِژادی مرتضی، مولا امیرالمومنین شد هر نبی مدهوشِ تو، معراج، راهَش دوشِ تو باغِ جنان آغوشِ تو، مولا امیرالمومنین پیرِ بلال و بوذری، مقداد و میثم پروری بر مالک اَشتر سَروری، مولا امیرالمومنین زهرا نگین و تو رکاب، زهراست مَه، تو آفتاب، ای صاحبِ روزِ حساب، مولا امیرالمومنین سینه بُود چاکِ نجف، خاکم بُود خاکِ نجف مَستم من از تاکِ نجف، مولا امیرالمومنین قلبم به غمها مُبتلاست، دیوانه ی ایوان طلاست دل هم نجف هم کربلاست، مولا امیرالمومنین گرچه گُنهکارم علی، تنها تو را دارم علی خیلی گرفتارم علی، مولا امیرالمومنین از نسلِ سلمانم علی، گر غرقِ عصیانم علی محتاجِ احسانم علی، مولا امیرالمومنین @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
در دریای سرمدست علی جانشین محمدست علی اسدالله سرور غالب شاه مردان علی ابوطالب هر که با شیر حق زند پنجه شنجهٔ خوشتن کند رنجه ساقی شیرگیر سرمستان زیر دستش همه زبردستان در کف انگشت او کلیدی بود در خیبر به آن کلید گشود وز سر ذوالفقار آن فیاض رشتهٔ کفر را شده مقراض تا نجف به هر گوهرش صدفست ریگ صحرای او در نجفست زیب این گلشن از جمال علیست گل این باغ رنگ آل علیست بود عم‌زاده رسول خدا چون رسول از خدا نبود جدا چون دو کس ابن عم یکدگرند چون دو فرزند کان ز یک پدرند پدران در نسب برابر هم پسران در حسب برابر هم گه سر خصم را جدا کرده گه سر خویش را فدا کرده هر شهی وقت بزم زر بخشد شاه ما روز رزم سر بخشد کرم خلق بخشش درمست گر کسی سر فدا کند کرمست همه سرها فدای او بادا همه شاهان گدای او بادا @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
قدر علی و آلِ وی از داورش بپرس عشقش چه میکند به دل؟ از قنبرش بپرس هرکس که نیست مهر علی در نهادِ او از او مپرس علتش از مادرش بپرس ....... هر لحظه تقیه کن! ولی لعنت کن بر مستحق لعن، بلی لعنت کن دستور ائمه است در هر حالی بر دشمن مرتضی علی لعنت کن ....... ای شیعه بیا از دل و جان همت کن بر دشمن مرتضی علی لعنت کن دست هر کس که لایق بیعت نیست با دست خدا علی فقط بیعت کن @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳
بسم علی حضرت رحمان علی باطن نورانی قرآن علی نفس علی روح علی جان‌ علی منکر تو نیست‌ مسلمان علی بنده الله شدم‌ با علی یا علی یا علی‌و یا علی کیست علی آینه دار خدا جان‌ نبی بود و نگار خدا بوده به دستش همه کار خدا در دل ما هست کنار خدا ای نجفت کعبه دلها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی هرکه نشد خار درت خوار شد حب تو میزان شد و‌معیار شد خال لبت کعبه ی سیار شد شیعه تو اصل و نسب دار شد خورده به قنبر نسب ما علی یاعلی و یاعلی و یاعلی صدق تویی صادق و اصدق تویی حیدری و قادر مطلق تویی فاتح کارزار خندق تویی حکم رسول است فقط حق تویی پس همه باطلند الا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی گوش بفرمان لبت آفتاب حب تو ایمان  شد و بغضت عذاب باتو حساب بدی ام بی حساب جای نبی در شب هجرت بخواب گفت نبی بین خطرها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی سنگ تو بر سینه زدن دین ما نوکریت مذهب و آیین ما سر بزن ای شاه به تدفین‌ ما کاش بیایی دم تلقین‌ ما زود به دادم برس آنجا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی روی جهاز شتران‌ ماه شو روشنی آخر این راه شو کوری آن‌ چند نفر شاه شو رخ‌بنما و ولی الله شو نیست کسی غیر تو مولا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی آه که هنگام‌ عداوت شد و.. بر ولی الله خیانت شدو.. پشت علی خلوت خلوت شدو.. پشت در خانه قیامت شدو.. گفت‌ در آن فاجعه زهرا علی.. یاعلی و یاعلی و یاعلی.. @raziolhossein
۳ تیر ۱۴۰۳