#امام_حسین_مناجات
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
ما را محل نداد کسی غیر مادرش
بخشیده آبرو به گدا تا کجا حسین!؟
روزی که جان به گودی زیرِ گلو رسد
یک «یا حسین» فاصله داریم تا حسین
در وقت مرگ، چهره ی ما دیدنی تر است
از اشک هایِ شوق ملاقاتِ با حسین
هنگام غسل دادن ما روضه خوان بگو:
عالم فدای بی کفن کربلا حسین
با گریه بر غریبی او خاک مان کنید
بر ریگ های داغ تنش شد رها حسین
وقتی به سمت قبر سرازیر می شویم
مشکل گشای ماست در آن تنگنا حسین
نوکر به اسم و رسم خودش بی علاقه است
بر سنگ قبر ما بنویسید «یا حسین»
در گیرودار محشر و هول و هراس آن
فریاد استغاثه ی ما یک صدا: حسین
ما اهل روضه را چه به تکریم در بهشت!
ما بی حسین پا نگذاریم در بهشت
#وحید_قاسمی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
گریان روضه های توأم یابن فاطمه
دلبسته ی هوای توأم یابن فاطمه
جز عشق تو به درد دل من دوا نبود
سرخوش از این دوای توأم یابن فاطمه
خیر کثیر ما به خدا گریه بر شماست
ممنونِ این عطای توأم یابن فاطمه
بیمار می شوم که تو تربت به من دهی
در حسرت شفای توأم یابن فاطمه
هر صبح و شام بر غم تو گریه می کنم
دلخونِ ماجرای توأم یابن فاطمه
زهرا گرفت دست مرا، سینه زن شدم
سینه زنِ عزای توأم یابن فاطمه
آب و گل دل همه ما ز کربلاست
دلتنگِ کربلای توأم یابن فاطمه
لب تشنه ی غریبِ بدونِ کفن، حسین
گریان روضه های توأم یابن فاطمه
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زینب
کربلا بیت الحرام زینب است
رکن آن مات مقام زینب است
در کتاب عشقبازی با حسین
بعد بسم الله ، نام زینب است
زندگی یعنی حسینی زیستن
با حسین بودن پیام زینب است
آیه های صبر در قرآن تمام
شرح صبر ناتمام زینب است
حافظ دین است شمشیر علی
تیغ حیدر در کلام زینب است
پیش پایش سرور هفت آسمان
در قیام از احترام زینب است
آن هلال پشت ابر خون به نی
آفتاب روی بام زینب است
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#حضرت_زینب
#دوبیتی
ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت رنج های تو کم میشد
این بار مصیبتی که بر شانهی توست
ایوب اگر داشت قدش خم میشد
#میلاد_عرفان_پور
@raziolhossein
#امام_حسین
#عاشورا
شرار و زلزله بر عرش داور افتاده
به فرش شورش وغوغای محشر افتاده
محیط کرببلا پرشده ست ازصیاد
زتیر حرمله هرسو کبوتر افتاده
به هرطرف که نظر می کنی گلی خونین
چوگوهری ست که ازدیدۀ تر افتاده
به یک طرف تن قاسم فتاده بر صحرا
به یک طرف تن صدچاک اکبر افتاده
دودست برسر خود زد چو زینب از غم دید
به روی خاک دو دست برادر افتاده
کنار علقمه سقای کربلا می دید
به روی آب روان عکس اصغر افتاده
به موج خیز ستم، کشتی هدایت و عشق
میان لُجه ای از خون شناور افتاده
صفای گلشن سرسبز باغ فردوس است
گل همیشه بهاری که پرپر افتاده
سزاست گرکه جهان خاک غم به سرریزد
که سرفرازترین سرو بی سرافتاده
زناله های غم انگیز عترت یاسین
شرار غم به وجود پیمبر افتاده
شمیم فاطمه آید مگر زخاک حسین
که باز زینب او یاد مادر افتاده
گه اسیری دخت علی وفائی گفت
طناب ظلم به بازوی حیدر افتاده
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_زینب
چشم امید حیدر و زهرا به زینب
خورده گره تفسیر عاشورا به زینب
مثل پیمبرها ملائک میفرستند
صدها سلام از جنت الاعلی به زینب
او زینت دوش امیرالمومنین است
زینب به بابا نازد و بابا به زینب
گر میرسد "صدیقه ی کبری" به زهرا
پس میرسد "صدیقه ی صغری" به زینب
ام النجابت آنقدر پاک و زلال است
عمری حسادت میکند دریا به زینب
" عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی
داده خدا علم لدنی را به زینب
عون و محمد آیه های سجده دار اند
در سوره ی زیبای " اعطینا بزینب..."
پیش از تولد نوکر این خانه بودیم
وابسته ایم از عالم زر ما به زینب
این خانواده به خدایم میرسانند
دل میدهم یا به رقیه یا به زینب
مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد
شیعه توسل میکند هرجا به زینب
" اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا "
این است عشق اردبیلی ها به زینب
امر شفاعت را گمانم میسپارد
روز جزا انسیه الحورا به زینب
حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است
در مصرعی که میرسد "حلما" به "زینب"
"امُّ المَصائب" را میان جمع القاب
باری تعالی میدهد تنها به زینب
در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا
ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب
در هرنماز شب برای من دعا کن
هی عرض حاجت میکند آقا به زینب
از خیمه تا گودال دست حق تعالی
گویا سپرد امر امامت را به زینب
در سایه ی لطف خداوندی علم را
بعد از شهادت میدهد سقا به زینب
او به اسیری رفته ما آزاد باشیم
خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب
اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش
خون گریه دارد میکند صحرا به زینب
پا جای پای مادر خود میگذارد
روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب
نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست
پیرزنی که میدهد خرما به زینب
تنها رباب از حرمله دلخور نباشد
ملعون جسارت میکند حتی به زینب
سر های روی نیزه را رفته نشانه
سنگ ملامت میزند اما به زینب
منزل به منزل در بیابانها رقیه
هرشب پناه آورده از سرما به زینب
شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز
با تازیانه میزند فردا به زینب
سرهای روی نیزه میبارند وقتی
خولی نظر اندازد از بالا به زینب
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
هر کس جواز اشک گرفته ز محضرش
احساس می کند که نشسته برابرش
بیچاره آن کسی که در این شهر نا امید
مهر حسین پانگرفته است در سرش
نوکر نبوده ای که ببینی چه عالمی ست
عالم ندیده شاه منش تر ز نوکرش
خوردیم خاک صحنه ی هیأت تمام عمر
تا پر کنیم نقش سیاهی لشکرش
از درس و بحث وا نشده بر دلم دری
آموختم هر آنچه که دارم ز منبرش
کافی ست پا به خیمه گذارد زهیرِ دل
تا چون حبیبِ جان به درآید ز محضرش
رحمت به عمر پیر غلامی که وقت مرگ
بوی حسین می وزد از عطر بسترش
آن شاعری که شعر حسینی نگفته است
حرف حساب نیست به اوراق دفترش
آن شاعری رسیده به درک حضور که
جای سله گرفته از او شعر دیگرش
دیدم لهوف ضجه زده این حروف را:
حتی به ساربان چه کرم کرده پیکرش
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
از همان بدو تولد تو شدی سلطانم
دست من نیست اگر خیره به این ایوانم
دورم از پنجره فولاد_ به قول حافظ
من چه کردم که چنین مستحق هجرانم
بده بستانِ قشنگی ست_تو لبخند بزن
در قبالش به خدا می گذرم از جانم
هر چه باشم به حریم تو پناه آوردم
لطف زهراست اگر در حرمت مهمانم
می سپارم دل خود را به کبوترهایت
حس خوبی ست که در صحن تو سرگردانم
گوشه ی صحن گوهرشاد نشستم_با بغض
روضه ی تشنگیِ جدِ تو را می خوانم
#احسان_نرگسی
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
عرض ارادت من و هم گریه های من..
بر حضرت رئوف، امام رضای من
تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی
جای دگر که رنگ ندارد حنای من!
چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز
کاری بکن بحق جوادت برای من
دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم
گفتی بیا به طوس بیا در سرای من..
دستم گدای توست و پایم براه تو
جز این شود قلم بشود دست و پای من
قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی
با تو مبارک است همیشه دعای من
من زنده ام به نوکری خانه ی شما!
پس نوکری به کار نگیری به جای من!
دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت
ورنه جهنم است، جهنم سزای من
دیشب کنار پنجره فولاد سوختم
آقای من چه شد سفر کربلای من
ابن شبیب حرف شمارا به ما رساند
حالا ز گریه درنمیاید صدای من
وقتی ضریح پیکر او نیزه نیزه شد
لب تشنه بود جد سر از تن جدای من
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
همینکه زهر، به روی جگر شرر انداخت
امام هشتم ما را به چشم تر انداخت
شبیه مار گزیده به دور خود پیچید
عبای شانهء خود را به روی سر انداخت
میان کوچه زمین خورد و یاد زهرا کرد
به راه خلوت کوچه کمی نظر انداخت
نشست و تکیه به دیوار خانهء خود کرد
نگاهِ غرق غمش را به میخ در انداخت
دوشنبه صورت زهرا میان آتش سوخت
مدینه مادر او را به دردسر انداخت
لگد زدند و در خانه کنده شد از جا
و جان حوریه را ضربه در خطر انداخت
خلاصه میوهء طوبی ز شاخه، کال افتاد
خلاصه فضهء او دید که پسر انداخت
اگرچه با غم مادر به سینه می کوبید...
اگرچه ماتم او شعله بر جگر انداخت...
نفس نفس زدن و دست و پا زدن هایش
به جان شاه خراسان غمی دگر انداخت
صدای آن لب خشکیده را جواد شنید
رسید و اشک، به روی لب پدر انداخت
اگرچه تشنه روی خاک بر زمین افتاد
غم رضا همه را یاد یک نفر انداخت
حسین در ته گودال، جای تنگی داشت
به صورتش لگد چکمه ها اثر انداخت
حسین شد نفسش تنگ و شمر، وزنش را
به روی سینهء ارباب، بیشتر انداخت
حسین، دل نگران کشته شد کنار حرم
ز بسکه نیمه نگاهی به دور و بر انداخت
حسین، پاره حصیر دهات شد کفنش
عقیله را تن صد پاره از کمر انداخت
غریب بود رضا، نه غریب تر ز حسین
نبوده روضه اش اصلاً عجیب تر ز حسین
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
یا آنکه بخوانید به بالین پسرم را
یا بر سر زانو بگذارید سرم را
شب تا به سحرچشم به راهم که نسیمی
از من ببرد سوی مدینه خبرم را
کی باور من بود که از آن حرم پاک
یک روز جدا گردم و بندم نظرم را
مجبور به تودیع حرم بودم و ناچار
در سایه اندوه نشاندم پسرم را
هنگام خدا حافظی از شهر،عزیزان
شستند به خوناب جگر رهگذرم را
گفتم همه در بدرقه ام اشک ببارند
شاید که نبینند از آن پس اثرم را
دامانم از این منظره پر اشک شد اما
گفتم که نبیند پسرم چشم ترم را
باکس نتوان گفت ولیعهدی مأمون
خون کرده دلم را و شکسته کمرم را
من سر به ولیعهدی دونان نسپارم
بگذارم اگر بر سر این کار سرم را
تهمت زچه بندید به انگور، که خون کرد
هم صحبتی دشمن دیرین جگرم را
آفاق همه زیر پر رأفت من بود
افسوس بدین جرم شکستند پرم را
آن قوم که در سایه ام آرام گرفتند
دادند به تاراج خزان برگ وبرم را
بشتاب بدیدار من ای گل که به بویت
تسکین دهم آلام دل در به درم را
روزم سپری شد به غم،اما گذراندم
با یاد تو ای خوب،شبم را سحرم را
#محمد_جواد_غفورزاده
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین
آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین
وسط کوچه همینکه بدنت لرزه گرفت
ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین
این چه زهری است که داری به خودت می پیچی
گاه پشت کمرت گاه جبین خورد زمین
از سر تو چه بگوییم؟ روی خاک افتاد
از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین
دگرت نیست توان تا که ز جا برخیزی
ای که با تو همه ی دین مبین خورد زمین
داشت می مرد اباصلت که چندین دفعه
دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین
زهر اول اثرش بر جگر مسموم است
پهلویت سوخت که زانوت چنین خورد زمین
پسرت تا ز مدینه به کنار تو رسید
طاقتش کم شد و گریان و حزین خورد زمین
به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است
جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین
#جواد_حیدری
@raziolhossein