eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
557 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زینبت بی تو درون خانه زاری می کند بس که دل تنگ  تو گشته ،بی قراری می کند برسر سجّاده می خواند نماز شب، ولی گه به یاد تو پدر، شب زنده داری می کند دود آهش در میان آسمان قد می کشد تا به یاد غربت تو سوگواری می کند رنگ پائیزی گرفته گلشن ما بعد تو چشم ما را این فضا ابر بهاری می کند از زمانی که تو را بُردیم صحرای نجف در گلوی ما غم تو ناله جاری می کند درغیاب مادر و بابا فقط امّ البنین زینب دل خسته ات را سخت یاری می کند از دل غرق ملال خود «وفایی» باز هم روی خاک غربتت گوهرنثاری می کند @raziolhossein
ای مدینه جلوگاه کبریا ای تجلی گاه انوار خدا ای مدینه ای تو مشکوی بهشت عطر خاکت خوشتر از بوی بهشت ای زمینت لاله زار اهلبیت ای امین و راز دار اهلبیت ای حریمت قبله گاه اهل دل ای نسیمت با رگ جان متصل ای به گِردَت  کعبۀ دل در طواف خفته در تو اسوۀ شرم و عفاف در تو خورشید نبوت خفته است درتو ناموس ولایت خفته است "نقش هستی نقشی از ایوان توست" "آب و باد و خاک سرگردان توست" ای گلستان گل و آلاله ها ای نیستان تمام ناله ها ای وصیتنامۀ درد علی نخل هایت دست پرورد علی ای مدینه جانِ جان ما توئی آیه های صبر را معنا توئی ناله های مرتضی در گوش توست هستی او خفته درآغوش توست لب گشا از محنت زهرا بگو از غم و درد علی با ما بگو فاش کن آن گوهر ناسفته را راز های گفته و ناگفته را گرکه عمری سخت پابند توام چون «وفائی» آرزومند توام @raziolhossein
هرگاه مصطفي به توگرم نظاره بود ازبهراو وصال تو فيضي دوباره بود بر ذره ذره پيكر خورشيديت قسم خورشيد آسمان به تو غرق نظاره بود هرلاله اي زداغ تو با داغ خو گرفت صحراي لاله گون اُحد پُرشراره بود دل گركه سنگ بود زسوك تو آب شد اي آنكه بستر تن تو سنگ و خاره بود هرعضو پيكرت زشهادت نشانه داشت چون پيكر حسين تنت پاره پاره بود عنوان سيدالشهدائي سزاي توست اي آنكه زخمهاي تنت بي شماره بود تنها همين نسوخت صفيه كنارتو ! برجان اوشرار غم تو هماره بود زهرا زداغ روي تو پيوسته گريه كرد اين آسمان عصمت حق پُر ستاره بود تنها نشد مدينه به سوك تو نوحه گر قبر شريف و پاك تو  دارلزياره بود دراين حديث درد «وفائي» به گريه گفت مقصود من زشرح غم تو ، اشاره بود @raziolhossein
یزدان به بشر آینه ای انور داد یک عالِمه و کریمۀ دیگر داد امروز خدا به دست جبریل امین یک دستۀ گل به موسیِ جعفر داد ..... گل وا شد و شد فاطمه ی معصومه زیبا شد و شد فاطمه ی معصومه علم و ادب و نور و کرامت امشب یکجا شد و شد فاطمه ی معصومه ...... از گلشن دین نسیم جان می آید خاتون و شفیعه جنان می آید با یک صلوات شاد کن مولا را چون عمه صاحب الزمان می آید @raziolhossein
ابرهای رحمت حق درّ و گوهر ریختند نقد هستی را به خاک پای حیدر ریختند شب نشینان فلک از چشم گوهر بار خویش بهر فیض خاکیان از شوق گوهر ریختند در چنین شب آرزومندان ز شور اشتیاق صد هزاران دل به پابوسی دلبر ریختند ساقیان بزم عشق و شور و مستی از شعف عاشقان را شهد شیدائی به ساغر ریختند در شب تزویج زهرا با علی از آسمـــان قدسیان گل بر سر زهرا و حیدر ریختند تا  که چشم  مهر و مه  افتاد بر  انوارشان بر نثار  راه آنان  نقره  و زر ریختند در فلک خیل ملائک بال بر هم می زدند پیش پای شمع دل پروانه سان پر ریختند در بهشت آرزو از یمن این پیوند نور حوریان گل در کنار حوض کوثر ریختند از درخت سبز طوبی بر محبّان علی برگه آزادی از غوغای محشـر ریختند ای «وفائی» ماه و خورشید فلک از آسمان در قدوم مهر و ماه عشق اختر ریختند @raziolhossein
هرگاه غمت به سینه با ناز آید جان بر تن غمدیدۀ من باز آید تا صحن و رواق کاظمینت با شوق مرغ دل خسته ام به پرواز آید @raziolhossein
دلش را داغ و غم بیت الحزن کرد وجودش را پر از رنج و محن کرد نمی دانم چگونه با چه حالی تن صد چاک بابا را کفن کرد @raziolhossein
یابن‌الحسن فدای تو و دیدۀ ترت خون جای اشک می‌چکد از چشم اطهرت داغی نشسته بر جگر داغدار تو در خون نشسته است دل درد پرورت قربان آن امام، که در آخرین نفس سیراب گشته است به دست مطهرت ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند از ماتم پدر چه رسیده ست بر سرت بهر تسلّی دل درد آشنای تو صف بسته‌اند خیل ملائک برابرت ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکسته‌ایم ز احوال مضطرت دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت رفتی به پشت پردۀ غیبت ولی شده است صدها هزار عاشق و عارف کبوترت چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز روشن شود جهان ز حضور منورت با کثرت گناه «وفایی» شب فراق دارد سلام و عرض ارادت به محضرت @raziolhossein
امشب دوگل دمیده در مکه و مدینه؟ یا سر زده سپیده در مکه و مدینه مرغان نغمه‌خوان باغ بهشت خواندند امشب دو گل دمیده در مکه و مدینه ای تشنگان رحمت از حق نسیم رحمت بر خاکیان وزیده در مکه و مدینه چشم ملائک حق جز شور و شادمانی چیزی دگر ندیده در مکه و مدینه یزدان بر آسمان علم و رسالت خود خورشید آفریده در مکه و مدینه یک‌سو نبی اکرم یک‌سو امام صادق اینک ز ره رسیده در مکه و مدینه از آن دو پیک رحمت عرش خدای رحمان حمد خدا شنیده در مکه و مدینه با یک مرام و ایده حق امشب آفریده دو رهبر عقیده در مکه و مدینه از بس دلم هوائی شد در هوای آنها مرغ دلم پریده در مکه و مدینه با سائلان بگوئید دست کرامت حق خوانی بزرگ چیده در مکه و مدینه خنده نشست بر لب تا ای «وفائی» از عرش گفتند گل دمیده در مکه و مدینه @raziolhossein
ازمقدم توشاد دل ما همه است ازحسن جمالت همه جا زمزمه است فرزند دهم امامی ودر جنت خشنود زیمن مقدمت فاطمه است ........ ای اهل ولا بدر تمام آمده است آئینه ی نور ذوالکرام آمده است امشب حسن عسکری ازگلشن وحی با جلوه ی یازده امام آمده است @raziolhossein
مدینه باز پر از آیه‌های نورانی است حریم وحی ز انوار حق چراغانی است بلور نور به سقف فلک مگر بستند که این فضای مقدّس همیشه نورانی است نسیم بال ملائک نوید می‌بخشد که فصل رویش گل لحظه‌های روحانی است گلی به گلشن سرسبز وحی روئیده است که کار پیک امین خدا گل افشانی است به دست هادی دین، جلوه‌گر شده ماهی که روی انورش آئینه‌ای زحیرانی است به پاس مقدم این عسکری لقب امشب به عرش و فرش خدای کریم مهمانی است به آیه آیۀ رویش فروغ توحید است به جلوه جلوۀ او جلوه‌های قرآنی است خداست با خبر ازجلوۀ خدادادش مگو که منزلت و قدر او سلیمانی است کلیم خادم این مکتب پر از نور است مسیح در بر او کودکی دبستانی است جلال و منزلت اوست حیدری، اما شکوه فاطمی او، شکوه رحمانی است هر آن کسی که نصبیی نبرد از مهرش به روز حشر نصیب دلش پشیمانی است فروغ دیدۀ این آفتاب هستی بخش شهاب شب‌شکن آسمان ظلمانی است بخوان دعای فرج را ظهور نزدیک است گمان مدار که غیبت همیشه طولانی است مپرس ازچه «وفایی» دوباره گریان شد که آسمان نگاهم ز شوق بارانی است @raziolhossein
جمعه رسید و باز تو آقا نیامدی مرهم گذار زخم دل ما نیامدی کردم کنار کعبه تو را آرزو ز دوست ای کعبه ی امید احبا نیامدی از خستگان هجرتو پرسیده ام مدام گفتند سوی خسته جگرها نیامدی ما با شمیم وصل تو شاداب می شویم ای عطر ناب گلشن طاها نیامدی نزدیکتر زما تو بمایی وباز هم گوئیم روز وشب که تو مولا نیامدی درشام ظلمت است جهان بی حضور تو خورشید آفتابی دنیا نیامدی با ناله گفت حضرت صادق شب فراق تعجیل کن قرار دل ما نیامدی کرب وبلاست منتظر انتقام تو ای آخرین نواده ی زهرا نیامدی با اشک می نوشت "وفایی" به لوح خاک عمرم به سر رسید وتو اما نیامدی @raziolhossein