eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
599 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به لوح سینه ی من "مبتلا" نوشته شده دو خط به عشق شما با طلا نوشته شده خوشا به حال کسی که به ری سفر کرده ولی به نامه ی او کربلا نوشته شده @raziolhossein
‎المنت و لله که گرفتار تو هستیم ‎عمری ست که در حلقه ی زوار تو هستیم ‎ما را به صف حشر به نام تو ببخشند ‎همسایه ی دیوار به دیوار تو هستیم ‎این خاک به نام تو نظر کرده ی زهراست ‎ما آبروی خویش بدهکار تو هستیم ‎عبدالحسنی م و بخدا روز قیامت ‎ای پور حسن در صف انصار تو هستیم ‎اقای کریمم ز مرام تو همین بس ‎ما بی سرو پاها سگ دربار تو هستیم ‎پای نمک سفره ی تو گریه نوشتند ‎ما صاحب اشکیم ببین یار تو هستیم ‎ما را ز سرت باز نکن جان رقیه ‎با گریه ی خود گرمی بازار تو هستیم ‎بوی حرم کرببلا میدهد اینجا ‎با اشک سحر محرم اسرار تو هستیم ‎از دولت فرزند حسن عبد حسینیم ‎در صحن تو انگار که بین الحرمینیم @raziolhossein
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفته صراط را زهمین راه مستقیم گرفته تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله که عطر، مرقدت جنة النّعیم گرفته گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته همیشه سفرۀ دل باز کرده ام به حضورت که فیض باز شدن ، غنچه از نسیم گرفته برین بهشت مجسّم قسم که زائر قبرت به کف برات نجات خود از جحیم گرفته همیشه عبد ، حقیر است در برابر معبود به جز تو کی سِمت عبد با عظیم گرفته؟ مَلک غبار زِ قبر تو تا نرُفته نرفته در این مُقام ، فلک خویش را مقیم گرفته چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم که هر کبوتر تو ذکر یا کریم گرفته کسی که زائر تو شد ، حسین را شده زائر که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته @raziolhossein
چون رسید احمد کنار پیکرش دید آمد چه بلایی بر سرش گشته حمزه پاره پاره جگرش تا نبیند جسم او را خواهرش لحظه ای جانسوز ختم الانبیا با عبا پوشاند جسم حمزه را گر چه در خون پیکر حمزه تپید گر چه اعضای تنش دشمن درید با عبایی که نبی بر او کشید خواهر آمد جسم مثله را ندید گر چه اینجا فاطمه همراه بود باز هم از غصه خواهر غش نمود دل از این ماتم بود در شور و شین اشکها جاری بود از هر دو عین تا نبیند خواهرش زخم سنین کاش می پوشاند کس جسم حسین دل به یاد قتلگاه افتاده است یوسفی در قعر چاه افتاده است زینب آمد غرق آه و دل غمین دید افتاده گلش از صدر زین قطعه قطعه پیکری روی زمین پوششی هم داشت جسم شاه دین تا نبیند زینب آن گل پیرهن اسبها رفتند روی آن بدن @raziolhossein
حمزه که جان عالم و آدم فدای او لب باز می کنم که بگویم رثای او  مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود  شیر خدا و شیر نبی فارس العرب در انتهای جاده ی مردانگی، ادب  هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها  هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود  شب های مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش  او صاحب تمام صفات حمیده بود دل را به نور حضرت حق پروریده بود  الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می شد عبادتش  در آسمان مکه ی دلها ستاره بود بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود @raziolhossein
همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود امیرِ صف شکن جنگ نابرابر بود زمانه سردتر از سرد میشد اما او همیشه مایه ی دلگرمی پیمبر بود به کوری همه هندهای این عالم رشید بود و جگر داشت، یک دلاور بود رسید و کوه احد را به یک نظر لرزاند اگر غلط نکنم قوم و خویشِ حیدر بود میان معرکه هرچند ذوالفقار نداشت خم دوابروی او ذوالفقار دیگر بود قدم قدم شده جنگ، رنگ دشمن زرد چقدر مثل علی حمله میکند این مرد گرفته جذبه ی نامش تمام میدان را زمین زده کمر قوم نامسلمان را خبر دهید همان شیر آمده، آنکه شکسته فرق ابوجهل های دوران را گرفته است دو شمشیر در نبرد به دست گریز داده یکی جسم را یکی جان را علی و حمزه، بنازم به عرصه ی جنگی که جلوه گر شده طوفانِ پشت طوفان را شبیه شیر حق، آماده ی شکارست او به جنگ بدر قسم، ماهِ روزگارست او چنان به شانه علم بعد او نهاده علی که با وجود نود زخم، ایستاده علی به تیغ ابروی مستش قسم که در پیکار نکرده است ز شمشیر استفاده علی به حفظ جان پیمبر موظف است اگر ز داغ پر زدنِ حمزه جان نداده علی علی و حرف نود زخم معنی اش این است که بعد حمزه نجنگیده است ساده علی صدا زدند: نبی کشته شد..._خیالات است_ بگو پیمبر ما خوانده است نادعلی دوباره خار به چشم، استخوان میان گلوست فقط اشاره به تاریخ میکنم ای دوست: علی که گفت برای نبی به جان سپرم و از جدال به این سادگی نمیگذرم گریختند فلان و فلان، دلیل نخواه خودم نخواستم اسمی از آن دوتا ببرم مرا به سینه غمی هست جانگداز، چنان که تیر میکشد از یاد آن تمام سرم "اُحُد" مقدمه ای بود بر "جمل"، بگذار به لعن عایشه قدری خنک شود جگرم به حمزه نیزه، به تابوت مجتبی هم تیر من از شباهت این زن به هند باخبرم زن است و مرده به کرّات روح عاطفه اش هزار مرتبه لعنت به تیر و طائفه اش @raziolhossein
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار شد آسمان روشن آن روز تارِ تار آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت حمزه در آن میانه که گرم قتال شد کم کم برای حمله ی‌ دشمن مجال شد  آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند تا نیزه ای به سینه ی آن نازنین زدند حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست  لبریز زخم بود و جراحت دل نبی از دست رفته بود همه حاصل نبی میدان خروش ناله ی‌ واویلتا گرفت عالم برای غربت حمزه عزا گرفت جانم فدای پیکر پاک و مطهرش جانم فدای زخم فراوان پیکرش اما هنوز غربت آن روز مانده بود داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد آهی ز داغ لاله ی پرپر کشید و بعد پیمانه های صبر دل او که جوش رفت آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت  آری دلم گرفته ز اندوه دیگری دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری زینب غروب واقعه را غرق خون که دید از خیمه تا حوالی گودال می دوید  ناگاه دید در دل گودال قتلگاه درخون تپیده پیکر سردار بی سپاه  پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول این کشته ی‌ فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست @raziolhossein
حمزه در دشت احد سلطان دین در کربلا هر دو قربان‌اند اما این کجا و آن کجا از جفای هنده و جور و جفای کوفیان هر دو عریان‌اند اما این کجا و آن کجا این زبان روزه در صحرا و این در پیش آب هر دو عطشان‌اند اما این کجا و آن کجا آه،از سر نیزه وحشیِ بی رحم و سنان هر دو بی‌جان‌اند اما این کجا و آن کجا این تنش زیر عبا و این به زیر تیغها هر دو پنهان‌اند اما این کجا و آن کجا از غم حمزه صفیه زینب از داغ حسین هر دو گریان‌اند اما این کجا و آن کجا هنده پیش جسم حمزه حرمله پیش رباب هر دو خندان‌اند اما این کجا و آن کجا @raziolhossein
ای آن که نور عشق و شرف در جبین توست روشن سرای دل زچراغ یقین توست تو حمزه ای و آینه ی جان مصطفی عشق و امید در همه جا همنشین توست در یاری رسول خدا، جان دشمنان آتش گرفته از نفس آتشین توست مهر  رسول نور تو را برده سوی نور این رشتۀ سعادت و حبل المتین توست بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع تا گفت مصطفی که شب آخرین توست ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین از چه به خاک غم ،سر شور آفرین توست ازآن زمان که ریخته خونت به روی خاک صحرای لاله زار احد شرمگین توست ای مصحف عظیم رشادت ، شهادتت حسن ختام و مطلع فصل نوین توست از اشک فاطمه زدل خاک گل دمید آن جا که زیر خاک تن نازنین توست آمد احد«وفایی» وگفتا که این حریم تصویری از شجاعت و عزم متین توست @raziolhossein
عموی من که شد احد صحنه کربلای تو خون تو ریخت پای من سرشک من به پای تو شیر من و سپاه من پشت من و پناه من خیز و ببین که پشت من شکسته در عزای تو وای که بی عمو شدم با تو که روبه رو شدم آه کشیدم از غمت ناله زدم برای تو به هر طرف نظر کنم فتاده عضوی از تنت مصحف پاره پاره ام چه بوده ماجرای تو هم بدن تو روی خاک هم جگر تو چاک چاک چگونه بگذرم من از قاتل بی حیای تو مگر کسی که کشته شد مثله میشود تنش عموی با وفای من فدای زخم های تو کدام دست بی حیا کشیده بین خون تو را دریده سینه تو و بریده دستهای تو گریه کنم به پیکرت تا نرسیده خواهرت عبای خویش را کشم به قامت رسای تو این همه زخم و یک بدن عموی من عموی من چگونه خواهرت کند نظر به دست و پای تو زخم تو بی شماره شد تن تو پاره پاره شد دگر به نیزه ها نرفت سر زتن جدای تو کشیده شد به خون تنت  دگر کنار پیکرت عمو نخورد کعب نی خواهر مبتلای تو @raziolhossein
در احد بر قلب پیغمبر،عدو داغی فزود بعد کشته گشتن حمزه،تنش از هم گشود می کشید آه از جگر،پیغمبر از داغ عمو سینه ی احمد شد از داغ عمویش پر ز دود سوی حمزه بی هوا یک نیزه گر پرتاب شد بر تن سالار زینب نیزه ها آمد فرود یکنفر وحشی اگر حمله به سوی حمزه برد هرچه وحشی بود در گودال رو آورده بود بر زمین افتاد و شد مثله تنش،شکر خدا بر سرش دیگر نخورده ضربه ی سخت عمود گرچه مثله شد ولی پیراهنش غارت نشد وای از گودال،دشمن بر سر او ریخت زود یکنفر عمامه را برد و یکی نعلین او یکنفر پیراهن و انگشتر او را ربود آن لبی را که جسارت کرد آن پست لعین لیک از چوب جفا دیگر نگردیده کبود خواهرش را تسلیت دادند،آه از شام بلا یک زن تنها و دور او پر از چشم یهود @raziolhossein