#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
بالا گرفت شعله ی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجت روا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همه جا پس چرا تنور؟!
زد روی صورتش زن خولی همین که دید
افتاده رد خون گلوی تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزهی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخورده ایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیده ایم من و بچه ها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشت طلا... زیر پا... تنور...
#یا_مظلوم
@raziolhossein
#امام_حسین_تنور_خولی
#تنور_خولی
آنکه می بوسید جبریل امین خاک درش
سردرآورد از تنور خانه ی خولی سرش
خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی
یافت او را در تنور نیمه روشن مادرش
هرتنوری که غروبی داخلش نان پخته اند
قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش
دود میشد خاطرات مادرش کنج تنور
روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش
همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید
بی گمان جان میدهد سررا ببیند دخترش
صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته
چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش
راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد
اول راهی که این باشد، امان از آخرش
آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت
گریه می کرد از سر شب تا سحر برگ و برش
#یا_مظلوم
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
زیب آغوشنبی نوک سنان، جای تو نیست
مطبخ و خاک سیه، منزل مأوای تو نیست
خصمدون، از چه نهادت بهروی خاک تنور
عرش را مرتبۀ خاک کف پای تو نیست
دیشب ای دوست، به مهمانی خولی رفتی!
جانمن، جایتو در خانۀ اعدای تو نیست
تو بیا تا ز جراحات تو این خاک سیاه
شویم ازاشک، کهاینگونه مداوایتو نیست
سایۀ خویش مگیر از سرم ای سرو بلند!
که مرا هیچ به سر، غیر تماشای تو نیست
در رهدوست، گذشتی ز سر هستی خویش
هیچکس را به جهان، همّت والای تو نیست
نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو
آندلی کو کهچومن، والهوشیدایتو نیست؟
#صغیر_اصفهانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
چنان به پاست ازین غم میان دل ها شور
تو گوئیا که رسیده زمان نفخه ی صور
هزار بار شود خاک بر سرم که رهاست
تنت به خاک بیابان سرت به خاک تنور
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_زینب
#تنور_خولی
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد
مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد
اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد
همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد
خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش
فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد
خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرت یوم النشور خواهد شد
اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کرب و بلا جفت و جور خواهد
حرارت غم او در دل است و این گریه
گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد
**
کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد
سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد
بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#تنور_خولی
آنکه می بوسید جبریل امین خاک درش
سر درآورد از تنور خانه ی خولی سرش
خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی
یافت او را در تنور نیمهروشن مادرش
هر تنوری که غروبی داخلش نان پخته اند
قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش
دود میشد خاطرات مادرش کنج تنور
روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش
همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید
بی گمان جان میدهد سر را ببیند دخترش
صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته
چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش
بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت
سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش
راه طوالنیِ این سر از تنور آغاز شد
اول راهی که این باشد امان از آخرش
آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت
گریه می کرد از سر شب تا سحر برگ و برش
#یا_مظلوم
@raziolhossein
#تنور_خولی
بالا گرفت شعله ی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجت روا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همه جا پس چرا تنور؟ !
زد روی صورتش زن خولی همین که دید
افتاده رد خون گلوی تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزه ی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخورده ایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیده ایم من و بچه ها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشت طلا... زیر پا... تنور
#یا_مظلوم
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
به تاخت میرود و از خزان خبر دارد
به تاخت میرود انگار بار سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان توبره اش تکه های زر دارد
چرا ز توبره اش خون تازه میریزد
و خون کیست که روی زمین اثر دارد
چرا به سمت تنور است مقصدش هیهات
تنور خانه چرا همچنان شرر دارد
به ساق عرش نگاه ملائک افتاده است
به آن تنور چرا مصطفی نظر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و در از تنور بردارد
#زخم_حسینی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ
دورت بگردد مادرت زهرا بُنَیَّ
من که وصیت کرده بودم با تو باشد
هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ
باور نمیکردم تو را اینجا ببینم
کنج تنور خانهٔ اینها بُنَیَّ
هر قدر هم خاکستری باشد دوباره
من میشناسم گیسوانت را بُنَیَّ
با گوشهٔ این چادر خاکی بشویم
خون لبت را با نوای یا بُنَیّ
آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند
ای کشتهٔ افتاده در صحرا بُنَیَّ
شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم
با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ
آبت ندادند و به حرفت خنده کردند
گفتی که باشد مادرت زهرا بُنَیَّ؟
گفتی زن خولی برایت گریه کرده
حتی به او هم می کنم اعطا بُنَیَّ
#جواد_حیدری
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
سجده گاه ملائک است اینجا
یاکه گردیده قبله گاه نور
در سکوت سحر به گوش دلم
صوت قرآن رسد ز کنج تنور
ای عجب مطبخ همین عصرم
طور موسی شده در این دل شب
بین داغی خاک وخاکستر
شد لبی گرم نالة یارب
کیستی ای سر بدون بدن
خیره خیره شده نگاه تو
در مناجات امشبت آمد
بوی بی مادری ز آه تو
قحط آغوشِ مِهر بوده مگر
سر به خاک سیه گذاری تو
تو یتیمی قبول ، مادر نه
دختری خواهری نداری تو
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#تنور_خولی
توفیق یک سلامِ حضوری نداشتم
آن هم منی که طاقت دوری نداشتم
شیرین نبود زندگیِ من اگر حسین
در مجلس عزای تو شوری نداشتم
حس غرور من همهی علتش توئی
این نوکری نبود، غروری نداشتم
من با غمت، که گفته که افسرده میشوم؟
این غم نبود هیچ سُروری نداشتم
شکر خدا که روضه و هیأت همیشه هست
هیات اگر نبود، صبوری نداشتم
چای و نباتِ روضه و نان و نمک ز توست
روضه نبود سفرهی جوری نداشتم
ای کاش غیر شارعِ قبله تمام عمر
از هیچ راهِ دیگر عبوری نداشتم
.
.
میگفت زیر لب زنِ خولی دمِ سحر
در خانه کاش اینکه تنوری نداشتم
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein