eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
592 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باغبانى همچومن شرمنده ازگُلها نشُد غُنچه ى نشكُفته ام گُلبرگهايش وا نشُد آشيانى را كه با هم ساختيم آتش زدند هر چه پيغمبرص سفارش كرده بود اِجرا نشُد پاىِ نا مَحرَم نبايد باز ميشُد در حَرَم با تمامِ قُدرتم مانِع شُدَم ، اَمّا نشُد ضَربه اى با پا به دَر زَد، سخت پهلويم شكست بعد از آن زهرا براى تو دگر زهرا نشُد ريسمان را باز مى كردم ، اگر قُنفُذ نَبود با غَلافِ تيغ مُحكَم زد، به دستم وا نشُد در ميانِ شُعلِه ها دِلواپَسِ زينب شُدم دود بود و ، هرچه گَشتَم دُخترَم پِيدا نشُد @raziolhossein
مظلوم ترین یار ولی را کشتند سبط نبی لم یزلی را کشتند غافل نشوید اول ماه ربیع با ضرب لگد طفل علی را کشتند @raziolhossein
شاید او یوسف ذریه ی طاها می شد روشنی بخش دل و دیده ی بابا می شد شاید او در دل گهواره زبان وا می کرد همدم فاطمه -فی المهد صبیا- می شد شاید او بین مناجات و نماز شب خویش جلوه ی روشنی از حضرت موسی می شد شاید او از همه ی اهل جهان دل می برد مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می شد شاید او در سکنات و وجنات و حسنات اشبه الناس به صدیقه ی کبرا می شد شاید او مثل اباالفضل میان صفین ذوالفقار علی عالی اعلی می شد شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان از حرم با رجزی راهی دریا می شد شاید اما چه بگویم که چه شد در آتش کاش او پاسخ این شاید و اما می شد @raziolhossein
روی در خانه همینکه ردّ غم افتاد پرچم سیاهی سر در بیت الکرم افتاد شد محسنیه خانه ی ما بعد از آن روز و جبریل هم وقت رسیدن دم به دم افتاد گهواره با گریه صدایت کرد و آخر هم یک گوشه از خانه کنار مادرم افتاد بعد از درو دیوار و بعد از آتش و مسمار روی جبین آسمان رنگ عدم افتاد آنروز مادر دست بر دیوار می آمد آمد سر قبرت ولی تا آمدم; افتاد بعد از گذشت چند سال از ماجرای تو بر روی قبر اصغر من خواهرم افتاد یک لحظه بین خیمه ها یاد تو افتادم وقتی علی گهواره اش کنج حرم افتاد ای کاش که در کربلا بودی ولی محسن روی علم حک کرده ام زهرا ؛ علی ؛ محسن @raziolhossein
بالفرض که چشمان بشر بسته بماند این قصه بنا نیست که سر بسته بماند باید همه خلق بدانند که تا حشر داغیست که بر روی جگر بسته بماند در کوچه اگر راه ببندند به مادر خوب است که چشمان پسر بسته بماند باز است در خانه مولای من اما بر روی ابوبکر و عمر بسته بماند با ضرب لگد باز شود هر دری اما یا رب تو مدد کن که مگر بسته بماند در باز شد و مادر ما بچه اش افتاد در سوخت نشد مثل سپر بسته بماند ای فضه بیا تا که نبینند خلایق ای فضه بیا تا که نظر بسته بماند بی هوش که شد فاطمه بردند علی را خاموش که شد فاطمه بردند علی را @raziolhossein
خـــونِ محـــســـن! دامـنِ شیخیـن را خواهــــــــــــــد گرفت...!! "در کفِ گلچین ز گلشــــن خـــار می ماند به جا" @raziolhossein
کشته یار محسن بن علی مرد پیکار محسن بن علی با شهادت سقیفه ای ها را می کند خوار محسن بن علی می زنم جار -چشم دشمن کور- آبرودار محسن بن علی داده درس دفاع از حیدر یاد عمار محسن بن علی سپر جان حضرت زهرا بین اشرار محسن بن علی پا به پای گل رسول خدا دیده آزار محسن بن علی روضه من همین سه تا کلمه است شعله ، مسمار ، محسن بن علی ... در مدینه نداشت منتقمی مثل مختار محسن بن علی @raziolhossein
إن تَكُن ترجو رضا ربِّ السّما ومليكِ الخلـقِ مـن إنـسِِ و جــن كلَّما أصبـحتَ أو أمسـيتَ قـل: لعــــن الله الـّـــذي قــال (و إن) 🔹اگر خشنودیِ پروردگارِ جهان را خواهانی، هر بامداد و شامگاه این سخن را مکرّر کن🔻 لعنت خدا بر آنکه گفت: !!! @raziolhossein
آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قد فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثلث ز سادات بنی فاطمه کم شد @raziolhossein
درددل های این روزهای حضرت مادر با رسول الله رفتی و حال فاطمه ات روبراه نیست دیگر برای آل عبایت پناه نیست شیطان به روی منبر تو تکیه کرده است رخت کسی برای عزایت سیاه نیست رجاله ها دوباره شکستند عهد خویش اینجا کسی برای حقیقت گواه نیست غیر از علی برای تو یاری نمانده است جز فاطمه برای علی هم سپاه نیست هر چند بعد تو دگر از پا فتاده ام من یک تنه به پای علی ایستاده ام **** سهمم ز روزهای پس از تو عذاب شد دیگر سلام های علی بی جواب شد با هیزم آمدند مرا تسلیت دهند "بی حرمتی به ساحت آیینه باب شد" محسن تمام دلخوشیم بود بعد تو... افسوس دلخوشی پس از تو سراب شد گهواره ای که ساخته بودم برای او بین هجوم لشکر شیطان خراب شد محسن به پای حق ولایت شهید شد بابا ببین که یک شبه مویم سپید شد... @raziolhossein
از خانه ات تا عرش راهی نیست زهرا دیگر مجال سوز آهی نیست زهرا از تنگ نای این در و دیوار برخیز بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهرا پیچیده در گوشم صدای ضرب سیلی سنگین تر از این ماه ماهی نیست زهرا سردسته ی این قوم سنگین است دستش بر ضربه های او پناهی نیست زهرا با آبرو ریزی علی را میبرند و جز تو برای او سپاهی نیست زهرا بی بی زبانم لال چادر بر سرت کن خیره تر از اینجا نگاهی نیست زهرا ت یا که رها کن دامنش را زود برگرد یا مثل اینجا قتلگاهی نیست زهرا @raziolhossein
روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود ! پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد پشت پرده دست های سامری در کار بود می شمرد آن روز آفت در میان مزرعه دانه دانه دانه های پوک را ، خروار بود  آنچه در آن کوچه می زد با دل همسایه ها ... داد هم رنگی ، نمای سنگی دیوار بود  ابتدا خودخواه ها بعداً خدا خواهان شهر غیر از این معنا مگر "الجار ثم الدار"  بود؟! آنکه زد تنها میان شهر پیغمبر ، دریغ !  سنگ زهرا را به سینه ، لاجرم مسمار بود فاش با بی حرمتی ها دست رد خورد عاقبت "سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود *** آنچه بعد از فاطمه روی سر زینب نشست ای ! گرد یتیمی بود یا آوار بود @raziolhossein