eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روی در خانه همینکه ردّ غم افتاد پرچم سیاهی سر در بیت الکرم افتاد شد محسنیه خانه ی ما بعد از آن روز و جبریل هم وقت رسیدن دم به دم افتاد گهواره با گریه صدایت کرد و آخر هم یک گوشه از خانه کنار مادرم افتاد بعد از درو دیوار و بعد از آتش و مسمار روی جبین آسمان رنگ عدم افتاد آنروز مادر دست بر دیوار می آمد آمد سر قبرت ولی تا آمدم; افتاد بعد از گذشت چند سال از ماجرای تو بر روی قبر اصغر من خواهرم افتاد یک لحظه بین خیمه ها یاد تو افتادم وقتی علی گهواره اش کنج حرم افتاد ای کاش که در کربلا بودی ولی محسن روی علم حک کرده ام زهرا ؛ علی ؛ محسن @raziolhossein
بالفرض که چشمان بشر بسته بماند این قصه بنا نیست که سر بسته بماند باید همه خلق بدانند که تا حشر داغیست که بر روی جگر بسته بماند در کوچه اگر راه ببندند به مادر خوب است که چشمان پسر بسته بماند باز است در خانه مولای من اما بر روی ابوبکر و عمر بسته بماند با ضرب لگد باز شود هر دری اما یا رب تو مدد کن که مگر بسته بماند در باز شد و مادر ما بچه اش افتاد در سوخت نشد مثل سپر بسته بماند ای فضه بیا تا که نبینند خلایق ای فضه بیا تا که نظر بسته بماند بی هوش که شد فاطمه بردند علی را خاموش که شد فاطمه بردند علی را @raziolhossein
کشته یار محسن بن علی مرد پیکار محسن بن علی با شهادت سقیفه ای ها را می کند خوار محسن بن علی می زنم جار -چشم دشمن کور- آبرودار محسن بن علی داده درس دفاع از حیدر یاد عمار محسن بن علی سپر جان حضرت زهرا بین اشرار محسن بن علی پا به پای گل رسول خدا دیده آزار محسن بن علی روضه من همین سه تا کلمه است شعله ، مسمار ، محسن بن علی ... در مدینه نداشت منتقمی مثل مختار محسن بن علی @raziolhossein
إن تَكُن ترجو رضا ربِّ السّما ومليكِ الخلـقِ مـن إنـسِِ و جــن كلَّما أصبـحتَ أو أمسـيتَ قـل: لعــــن الله الـّـــذي قــال (و إن) 🔹اگر خشنودیِ پروردگارِ جهان را خواهانی، هر بامداد و شامگاه این سخن را مکرّر کن🔻 لعنت خدا بر آنکه گفت: !!! @raziolhossein
آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قد فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثلث ز سادات بنی فاطمه کم شد @raziolhossein
از خانه ات تا عرش راهی نیست زهرا دیگر مجال سوز آهی نیست زهرا از تنگ نای این در و دیوار برخیز بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهرا پیچیده در گوشم صدای ضرب سیلی سنگین تر از این ماه ماهی نیست زهرا سردسته ی این قوم سنگین است دستش بر ضربه های او پناهی نیست زهرا با آبرو ریزی علی را میبرند و جز تو برای او سپاهی نیست زهرا بی بی زبانم لال چادر بر سرت کن خیره تر از اینجا نگاهی نیست زهرا ت یا که رها کن دامنش را زود برگرد یا مثل اینجا قتلگاهی نیست زهرا @raziolhossein
روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود ! پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد پشت پرده دست های سامری در کار بود می شمرد آن روز آفت در میان مزرعه دانه دانه دانه های پوک را ، خروار بود  آنچه در آن کوچه می زد با دل همسایه ها ... داد هم رنگی ، نمای سنگی دیوار بود  ابتدا خودخواه ها بعداً خدا خواهان شهر غیر از این معنا مگر "الجار ثم الدار"  بود؟! آنکه زد تنها میان شهر پیغمبر ، دریغ !  سنگ زهرا را به سینه ، لاجرم مسمار بود فاش با بی حرمتی ها دست رد خورد عاقبت "سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود *** آنچه بعد از فاطمه روی سر زینب نشست ای ! گرد یتیمی بود یا آوار بود @raziolhossein
خستند پرت را و شکستند سرت را ای وای که کشتند حسودان پسرت را پشت در آن خانه چه گویم که چه ها شد با ضرب لگد چید حرامی ثمرت را فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت جز اشک چه سازم شرر بال و پرت را ای مادر غم دیده که در اوج شقاوت بردند به یغما همه ارث پدرت را پنهان شدی از ظلمت این عالم خاکی حاشا که بیابند خلایق اثرت را @raziolhossein
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد محسنیه شد میان شیعه،در این روزها؛ از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد با حضور میخ در زهرا برای محسنش پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد بابت اینکه ولی شد در حقیقت،پشت در؛ هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد حال مادر در میان بسترش بدتر شد و زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد غیر از اینکه قبر زهرا گشت پنهان از همه روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد اینکه زهرا با ولایت ماند با اهدای جان نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد @raziolhossein
غرور حیدر کرار در مدینه شکست و درب بیت امامت به پای کینه شکست سه روز بعد نبی یاس مرتضی پژمرد سه روز بعد نبی استخوان سینه شکست @raziolhossein
ای حامی ولایت ، ای محسن عزیزم رفتی و من ز داغت، اشک از بصر بریزم هنگام ضربه در ، بودی کنار مادر گشتیم هر دو باهم ، فدای راه حیدر هر شب به یاد داغت ، در پشت درب خانه بنشینم و بگریم ، ای طفل نازدانه طفل نخورده شیرم ، مادر شود فدایت با جان خود نمودی ، از شیر حق حمایت مظلومی علی از ، داغ غمت عیان است مانند قبر مادر ، قبر تو هم نهان است وقتی که جسم پاکت ، بر سینه ام سپر شد گفتم به فضه بیا ، فاطمه بی پسر شد تو اولین فدای ، راه ولایت استی تو اولین شهید ، پیش ولادت استی با که بگویم این را ، با محسنم چها شد شش ماهه کودکم از ، ضرب لگد فدا شد هم جان و پیکرم سوخت ، هم ماه و اخترم سوخت هم بین دود و آتش ، غنچه پرپرم سوخت @raziolhossein
زمین به لرزه در آمد به دل شرر افتاد دمیکه مادر سادات پشت در افتاد بهشت، شعله گرفت و ز هرم آن آتش عزیز حیدر کرار، در خطر افتاد صدای فاطمه را پشت در شنید،ولی .. چنان لگد به در خانه زد، که در، افتاد صدای یا ابتایش به آسمانها رفت که آه یا ابتا محسنم دگر ، افتاد چنان هجوم به درب سرای او بردند ... که از درخت ولای على ، ثمر ، افتاد طناب بسته به دستان مرتضی اما طنابشان به گلوی پیامبر افتاد اگرچه دست ، شکسته ، ولی امانش برد دمیکه نیمه ی شب، درد بر کمر افتاد علی ندید ، ولی پیش دیده ی زینب ... شکست مادر و کم کم شکسته تر افتاد بجز کبودی رخ ، یادگاری از کوچه ... به کتف و بازو و ابروی او اثر افتاد شکست درب و خدا هم عزا گرفت آنروز چرا که مادر سادات پشت در افتاد @raziolhossein
مولای عالم بی کس و تنها و یار است چشمان طفلانش چنان ابر بهار است هیزم در این خانه جای لاله چیدید در را نسوزانید زهرا داغدار است اصلا نه اینکه فاطمه دخت رسول است حرمت نگه دارید زهرا باردار است فکر غریبی علی او را زمین زد نامرد مردم مادر ما بی قرار است دست علی را بسته اید ای بی حیاها او فاتح بدر است و صاحب ذوالفقار است اینجا میان کشمکش قنفذ جلو رفت اما سر و کار حسین با نیزه دار است @raziolhossein
امان نداد سقیفه به چشم های ترت هنوز خشک نشد در کفن تن پدرت هنوز میوه ی اشک تو کال بود ولی که خواستند ببینند باغ بی ثمرت برای امر خلافت شروع شد قصه بساط هیزم و آتش نشست پشت درت ((به روی سینه ی تو جای بوسه ی میخ است)) و خنده کرد عدو بر شکستن کمرت نیاز بود که طفلت بزرگتر باشد اگر که خواست میان بلا شود سپرت به جای ظلمت خانه فروغ بود ای کاش تمام قصه ی کوچه دروغ بود ای کاش @raziolhossein
قلب دنيا سنگ شد وقتي كه آن در مي شكست بايد از شرمندگي آنجا زمين سر  مي شكست فاجعه تازه رقم مي خورد وقتي كوچه ديد در كمال بهت مردم قلب حيدر مي شكست چشم هاي ذولفقاري علي خون گريه داشت هيبت اسطوره سردار خيبر مي شكست آيه اي از سوره اش روي زمين افتاده بود قامت رعنايي بانوي كوثر مي شكست نيروي پروانه بر در كارگر واقع نشد بال هايش شعله ور گرديد و پر پر مي شكست در به روي شعله ها چرخيد و تا پهلو رسيد از تلاقيِ در و ديوار مادر مي شكست @raziolhossein
مثل حسن ، مثل حسین ، آقاست محسن نور دو چشم حضرت زهراست محسن در این فضیلت مثل و مانندی ندارد اول شهیدِ غربت مولاست محسن روز قیامت او شفیع شیعیان است مشکل گشای عرصه ی عقباست محسن با مادرش آمد ، که بابایش بماند مانند اصغر ، حامیِ باباست محسن اصلا به دنیا هم بیاید یا نیاید یک سومِ ساداتِ این دنیاست محسن هرکس که دستِ کم گرفته داغ او را با او بگو: اصلِ عزای ماست محسن از پشتِ در آتش به جان خیمه افتاد پس ریشه ی اصلی عاشوراست محسن روز قیامت اولین حکم الهی است پایه گذار محشر کبراست محسن @raziolhossein
روضه از اين ديگه بدتر نمي شه غنچه با شعله برابر نمي شه هر چي سعي مي كنم امشب براتون كه نگم از ديوار و در نمي شه حرفي از مردونگي پيش نكشيد هيچ جا زن حريفِ لشكر نمي شه وقتي آتيش بياد از جلو بخواي از عقب نيوفتي با سر نمي شه درِ خونه رو مادر افتاده بود اوضاع از اين ديگه بدتر نمي شه هر چي كه مي زدنش بازم مي گفت برا من هيچ كسي حيدر نمي شه *** كي مي دونه نوكِ مِسمار يعني چي؟ كي مي دونه مردم آزار يعني چي؟ به خدا خيلي بَده اگر بگم يه عزيز كرده بشه خار يعني چي؟ مي دونم هيچ كسي باور نداره گريه­ ی حيدرِ كرار يعني چي؟ بريد از چشمِ علي سوأل كنيد خجالت كشيدن از يار يعني چي؟ اونكه با لگد در و وا مي كنه چي مي فهمه زنِ باردار يعني چي؟ @raziolhossein
ای جذبه عشق در نگاهت محسن .ای چشم امید ما براهت محسن آخر گنهم چیست که باید هرروز .افتد نظرم به قتلگاهت محسن @raziolhossein
دری که بوسه گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد بجای دسته گل جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و بلای زهرا شد قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد @raziolhossein
لعنت به آنکه فاطمه را پشت در کشید آنش به آشیانه خیرالبشر کشید از سینه شکسته و مسمار در بپرس زهرا چها به پشت درِ شعله ور کشید ثانی به یک لگد دو نفر را شهید کرد از پا فتاد مادر و شش ماهه پر کشید با یک لگد حرامیِ بی دین به باد داد شش ماه زحمتی که به حملِ پسر کشید مادر صدای یا ابتایش بلند شد وقتی که داد بر سرش آن بی پدر کشید (تَبَّت یَداه) دست به رویش بلند کرد ابرِ سیه به چهره همچون قمر کشید دائم میان خانه سرش بسته بود ، آه زهرا چقدر دردِ سر از دردِ سر کشید مهدی بیا به دار بکش آتشش بزن هر چه کشید مادرتان از عمر کشید @raziolhossein
افتاد گره پشت در خانه به کارم در نقطه آغاز خزان گشت بهارم از بار فشار در و دیوار نشد تا یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم حالا که نشد از رخ تو بوسه بچینم در مقتلت از خون جگر لاله بکارم هر قدر نگه داشتم این در که نیایند ...پهلوم شکستندو تو رفتی ز کنارم تشییع ،تو را با عجله خادمه ام کرد فهمید که بر دیدن تو تاب ندارم اینگونه که داغ تو بر این سینه تنگ است لاله شکفد یاد تو از سنگ مزارم رختی که نشد قسمت تو تا که بپوشی باید که برای علی اصغر بگذارم @raziolhossein
آغاز روزهای سیاه از سقیفه شد دنیا که گشت پر ز گناه از سقیفه شد روز غدیر چشم جهان روشنا گرفت روز جهان چه زود سیاه از سقیفه شد می خواست روی پای عدالت بایستد افتادنِ جهان تهِ چاه از سقیفه شد می رفت با علی که زمین آسمان شود افسوس این امید، تباه از سقیفه شد از آن به بعد جنگل دنیا درست شد اینگونه باز، باب نگاه از سقیفه شد هیزم جواب زحمت یک عمر احمد است دنیا اگر سیاه شد آه از سقیفه شد بستند باب شهر علوم رسول را استاد جهل، رهبر راه از سقیفه شد @raziolhossein
درحنجره اش صدای تو می شکند مردی که فقط برای تو می شکند در خورده به پهلوی تو اما بی بی پهلوی علی به جای تو می شکند @raziolhossein
از حق گذشته ایم به ایجاب مصلحت لب بسته ایم یا به ستم یا به مصلحت عالِم که امتناع کند از بیان حق جاهل دهد به سفسطه فتوا به مصلحت باید به مکرهای معاویه تن دهیم وقتی فروختیم علی را به مصلحت محسن حقیقتی است که مسکوت مانده است دیروز به مصالحه حالا به مصلحت ظلمی که دیده فاطمه٬انکار میشود کم کم که اعتراف دهد جا به مصلحت از قاتلان فاطمه نامی نمی بریم دردا به این مسامحه دردا به مصلحت لعنت به دشمنان وطن٬ بی ممانعت منع است لعن دشمن مولا به مصلحت «باپیرو سقیفه برادر نمیشویم» حتی به حکم وحدت و حتی به مصلحت @raziolhossein
فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه ناله ی حیدر بیا شد ناله ی فضه بیا اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه @raziolhossein
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد یا به دیوار از آن سو بخورد یا نخورد، این در سوخته حتما به زمین می افتد لگدی بین هیاهو بخورد یا نخورد   دست بالا برود روضه به پا خواهد شد حال بر صورت بانو بخورد یا نخورد   زنده می ماند اگر این نوک سنگین غلاف... فرقش این است به بازو بخورد یا نخورد بعد از این فرق ندارد به خدا حال علی خانه بی فاطمه جارو بخورد یا نخورد  داغ محسن به دل آل علی خواهد ماند نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد @raziolhossein
خاک تو سرشته از سرشتی که علی ست تو کوثر جوشان بهشتی که علی ست پرسید درِ خانه: که مولای شماست؟! بامیخ به پهلوت نوشتی که علی ست @raziolhossein
به غمش التیام بگذارید تیغ را در نیام بگذارید جنگ را ناتمام بگذارید به علی احترام بگذارید دست از فتنه کاش بردارید حرمت خانه را نگهدارید گرگ های دریده برگردید خانه دعوا ندیده برگردید رنگ زهرا پریده برگردید فاطمه داغ دیده برگردید از دل فاطمه خبر دارید حرمت خانه را نگهدارید جمع شعله به دست ، گوش کنید بی حیاهای پست گوش کنید پشت در او نشست گوش کنید نفس فاطمه ست گوش کنید پا به بیت الحرام نگذارید حرمت خانه را نگهدارید یاد بغض همیشه اش افتاد بر سر شاخه تیشه اش افتاد یاس این خانه ریشه اش فتاد فاطمه بار شیشه اش افتاد سوخت ، پهلو شکست و دست شکست حرمت خانه را شکست شکست @raziolhossein
روزی که شود اذا السماء انفطرت وانگه که شود اذا النجوم  انکدرت من دامن تو بگیرم اندر سئلت گویم صنما بای ذنب قتلت @raziolhossein
فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر... سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر @raziolhossein