eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.5هزار دنبال‌کننده
725 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چون در آغاز،که اسلام پیمبر مخفی ست جایگاه تو در اوهام سخنور مخفی ست طبع را تیشه زدم تا که به گنج تو رسم رگه در معدن یاقوت سراسر مخفی ست کم نوشته ست ز تو در دل تاریخ قلم در دل خاک سیه چهره ی گوهر مخفی ست فاطمه چون شب قدر است اگر پنهانی تو شدی آیه ی چارم که به کوثر مخفی ست رؤیت رب ز بزرگیش نگردد حاصل شأن تو نیز چنان مرقد مادر مخفی ست ذره دانست اگر مدعی وصل شود آتش کینه ی خورشید مطهر مخفی ست پس نگویید که مرداب به مهتاب رسید دوزخی پشت همین تهمت ابتر مخفی ست ناخدا هست اگر زینب و کشتی ست حسین ام کلثوم در این بحر چو لنگر مخفی ست خواهر کوچک زینب شده کز روی ادب هرچه شمشیر برافراخته خنجر مخفی ست نعره ی شیر نگردید به زنجیر مهار پشت هر خطبه ی او جلوه ی حیدر مخفی ست قدرت نطق تو از کوفه خرابه سازد زور بازوی علی بر در خبیر مخفی ست دامن عصمت تو در دل بازار سرود شرف زن به همین ساحت معجر مخفی ست مادرانه تو مرا لطف نمودی که مدام پشت ارباب کرم داشته نوکر مخفی ست با تو وحشت ز قیامت ننموده ست غریب دانه کی از نظر لطف کبوتر مخفی ست @raziolhossein
داغ است، دل لاله‌ی صد چاک دمشق زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق خورشید به سوگ «امّ‌کلثوم» گریست تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق ..... هم ماه مدینه است و هم زهره‌ی شام همه عمّه و هم خواهر و هم دخت امام ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان از جانب ما به «امّ‌کلثوم»، سلام .... در دفتر عشق، حرف منظوم شدم تا آینه‌دار پنج معصوم شدم هر کس به ردیف عشق نامی را خواند من خادم بیت «امّ‌کلثوم» شدم .... هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه بعد از سخنان تو بگفتا زینب: لا حول و لا قوّة الّا بالله @raziolhossein
می نویسم به اذن ثارالله از زنی با وقار همچون ماه راوی صادق بنی هاشم از علوم خفی حق آگاه مهد علم و مفسر قرآن کوه عصمت، مقرب درگاه چون حسین و حسن سخاوتمند مثل زینب صبور آل الله مثل زینب بلا چشیدن را ام کلثوم بوده خاطرخواه با صلابت مبارزه می کرد با سلاح دعا و اشک و آه خطبه مانند مرتضی می خواند خطبه هایی پر از غم جانکاه مدح او را بس است چون بوده دختر فاطمه، سخن کوتاه دختر دوم ولی خدا ام کلثومِ حضرت زهرا آن قدر داغ و دردسر دیده قد کمان و نحیف گردیده بعد داغ غم رسول الله یاس را در دل شرر دیده وسط کوچه ی بنی هاشم یک نفر به چهل نفر دیده خاک غم روی چادرش مانده چون شکاف سر پدر دیده جگرش پاره شد کنار حسن طشت لبریز از جگر دیده چادر خواهر بزرگش را وسط خیمه شعله ور دیده لب گودال بر زمین خورده غارت جسم محتضر دیده کوفه و شام پر بلا رفته بر سر نیزه ها قمر دیده نیزه ها را ببر از این جا شمر دور کن چشم بی حیا را شمر با دلی پر شراره و گریان لقمه ها را گرفت از طفلان خطبه اش شام و کوفه را لرزاند دشمنش شد از این بیان حیران داغ بازار شام را حس کرد وسط چشم های بی ایمان با دو چشم خودش تماشا کرد خیزران خورد بر لب و دندان رفت ویرانه ای که شامش بود سرد و روزش جهنمی سوزان گریه می کرد پا به پای رباب تا دهد بر دلش سر و سامان چه فراقی کشید این خواهر اربعین بود آخر هجران درد، این است قدر این بانو مانده حتی میان ما پنهان ما بدهکار ام کلثومیم عبد دربار ام کلثومیم @raziolhossein
هر آنکه آمده را رهگذر تصور کن چهل نفر همه را شعله ور تصور کن ببند چشم و ببین چکمه ای بلند شده و بعد فاطمه را پشت در تصور کن برای اینکه بفهمی چطور شد روضه فضای حادثه را تنگ تر تصور کن برای خاطر محسن بیا و حیدر را برای دفعه پنجم پدر تصور کن و بعد حادثه را تا به کربلا برسان کنار عمه ولی همسفر تصور کن برای این زن تنها که ام کلثوم است به وقت جنگ عمو را پسر تصور کن برای آنکه بفهمی کی است این خانم فرشته را به لباس بشر تصور کن علی و فاطمه و زینب و حسین و حسن خلاصه کن همه را یک نفر تصور کن کنار زینب کبری به هر فراز و فرود از این به بعد علیِّ دگر تصور کن از این به بعد هر آنجا که می زنند او را کنار زینب کبری سپر تصور کن پس از حسین بمیرم مخدراتش را به مجلسی همه را در خطر تصور کن @raziolhossein
تا بوسه‌ی خنجری به حلقوم نشست بر نیزه، سر امام مظلوم نشست تنها نه فقط میان رگ‌های حسین آن نیز به قلب «امّ‌کلثوم» نشست ...... شأن تو و درک ما، همان سنگ و سبوست نشناخته‌ایمت آن چنانی که نکوست در نای تو، نطق مرتضی جاری بود «از کوزه همان برون تراود که در اوست» ...... او نور چراغ خانه‌ی حیدر بود در شام ستم، چراغ روشن‌گر بود آن روز که تکیه‌گاه آن قافله شد یک شانه برای گریه‌ی خواهر بود ..... الگوی فرشتگان معصوم است او بر واژه‌ی صبر و عشق، مفهوم است او از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد بانوی قیام، «امّ‌کلثوم» است او ..... در چرخ وجود، محور خورشید است خاک قدمش تاج سر خورشید است باید که فروغ چشم زهرا باشد در خانه‌ی ماه، دختر خورشید است @raziolhossein
از قرائن این چنین پیداست در را دیده است ما شنیدیم، او ولیکن چل نفر را دیده است قبل ضربت خوردن مولا و شاید قبل تر بارها در کوچه ها داغ پدر را دیده است آنکه عمری با حسن خون جگر را خورده بود بین تشتی عاقبت خون جگر را دیده است صبر پنهان داشت در کرب و بلا از این جهت دور از چشم همه رنج سفر را دیده است در که جای خود، پدر که جای خود، در شهر شام چل نفر که هیچ از این بیشتر را دیده است ام کلثوم است یا زینب نمی‌دانم کدام! دور خواهر خواهری چندین نفر را دیده است بارها این شرم بی‌اندازه او را می کشد اینکه زینب پیش او داغ پسر را دیده است شرم او یک بار اما می کشد او را دو بار اینکه هم در دشت هم در تشت سر را دیده است @raziolhossein
در حجب و حیا وارث زهرا هستی در مرتبه چون زینب کبرا هستی افسوس که بین شیعه هم مهجوری مظلومه ترین بانوی طاها هستی @raziolhossein
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن دختر دومی ِحضرت حیدر بودن صدق الله العلی نام پدر بود و چنین آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن ام کلثوم شدن اینهمه مظلوم شدن شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن شاهد میخ،چهل مرد،لگد،در،فریاد بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن جزو آموختگان وصیت نامه ی او جزو تشییع کنان تن مادر بودن پشت تابوت به همراه حسین و زینب جزو آن چندنفر در شب آخر بودن درشب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما عزتش این بشود:خواهر خواهر بودن می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن می کند خم کمرش را به خدا درآنی روی تل گریه کنان محو برادر بودن چکمه ای آمد از آن سو واز این سو شد باب در هیاهوی حرم دست به معجر بودن @raziolhossein
بايد اول به او كرَم بشود تامگر دست بر قلم بشود كارما نيست لااقل بايد شاعرت شخص محتشم بشود كاش مى شد كه تا در اين شبها دورقبرت پُر ازعلم بشود بانوى با وقار عاشورا كه بنا نيست بى حرم بشود دورقبر تو روضه خوانى هم اخرش قول مى دهم بشود دورماندم از اب تا حالا بس كه ديدم سراب تا حالا از تو كم گفته اند شاعرها دختر بوتراب تا حالا ناقه ات را بدون شك بوده پاى اكبر ركاب تا حالا سايه ات رانديده،اى بانو لحظه اى افتاب تا حالا سعى كردم كه روضه ام نرود سمت بزم شراب تا حالا... تو و زينب دوهمسفر باهم بوده ايد ازهمه نظرباهم لحظه رفت و امد نيزه گريه كرديد پاى سرباهم هر دوتا روى ناقه عريان ردشديد از سرگذر باهم تاكه دردانه ها كتك نخورند گشته بازويتان سپرباهم مثل زهرا تو را زدند انجا يك نفرنه!چهل نفر باهم رفت ازپيكرتوجان كم كم امد از راه خيزران كم كم رفت بالا ولى فرود امد خورد روى لب و دهان كم كم با لب چوب لب تَرك برداشت پيش چشمان بانوان كم كم خيزران جاى خويش را وا كرد روى لبها در ان ميان كم كم... @raziolhossein
دلم دوباره گرفتار ام کلثوم است که فصل رونق بازار ام کلثوم است به روز آخر ماه جمادی الثانی تمام شیعه عزادار ام کلثوم است گرفته است ز حیدر مدال آقایی کسی که خادم دربار ام کلثوم است همیشه سفره ی شیعه اگر نمک دارد به لطف سفره ی افطار ام کلثوم است اگر من اهل بکائم عنایت زهراست و سینه زن شدنم کار ام کلثوم است قیام سرخ حسینی همیشه مدیونِ کلام ناب و گهربار ام کلثوم است درخت کرب و بلا پر ثمر اگر گشته ز جانفشانی و ایثار ام کلثوم است تمام گریه ی ما در مصیبت ارباب نَمی ز دیده ی خونبار ام کلثوم است یقین قلبی اَم این است حضرت عباس ز روی نیزه نگهدار ام کلثوم است میان مجلس نامحرمان و بزم شراب سر بریده مددکار ام کلثوم است @raziolhossein
منم که شعله کشد هرم آفتاب از من گلم، که مانده پس از کربلا گلاب از من غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم که قول صبر گرفته ابو تراب از من منم همان که نگاهم به علقمه افتاد گرفت تا که رقیه سراغ آب از من خدا نخواست که رفع عطش شود گرچه همیشه بوده دعاهای مستجاب از من سپرده بود به من طفل تشنه ی خود را نخواست گرچه علی را دگر رباب از من بساط شعله ی اتش به خیمه ها افتاد چنانکه سوخت در اتش دل کباب از من نرفت چادرم از سر اگر که سر میرفت فلک به یاد ندارد رود حجاب از من برای اینکه ببندد دخیل بر دستم هزار مرتبه منت کشد طناب از من شبیه فاطمه ام ، مثل حیدرم ، شیرم یزید کافر اگر میبرد حساب از من خرابه شد ز من اباد ، کاخ کفر اما_ به خطبه های علی وار شد خراب از من @raziolhossein
در فصل بهار خود خزان را دیدی آن غصه که میبرد امان را دیدی از کرببلا و از مصیبت‌هایش ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی @raziolhossein