#امام_جواد_ولادت
جهان را می شناسد ، لحظه ی غمگین و شادش را
از این رو سخت در آغوش می گیرد جوادش را
پسر مثل پدر می خندد این یعنی که از حالا
میان این دو قسمت می کند دشمن عنادش را
جهان از بعد عیسی اولین بار است با حیرت
درون قالب یک طفل می یابد مرادش را
چه طفلی ؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی
هوایی می کند از نو بسازد اعتقادش را
چه ذکری بر زبان دارد ؟ چه رازی در بیان دارد ؟
که هر عالِم به این معیار می سنجد سوادش را
قدم آهسته برمی دارد و پیوسته تا منزل
که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را
به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد
نشد تا سرمه ی چشمم کنم خاک بلادش را
بهشت است این حرم از هر دری وار شود شاعر
ولی من دوست دارم بیشتر باب الجوادش را
#محمد_حسین_ملکیان
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
شاد شادیم مثل اقامان
فارغ از هر چه شب که دلگیر است
ماه تابان اهل بیت امد
نور از اسمان سرازیر است
بوی موی جواد می اید
جشن و خوشحالی است در مشهد
دل سلطان مملکت شاد است
جای ما خالی است در مشهد
کوری چشم فتنه ها امد
پسری از سلاله ی کوثر
طعنه بسیار پیش از این زده اند
انک شانئک، هو الابتر
خار ها دور باد از پایت
ای ز گل بهتر امام رضا
کاش داغ تورا نبیند او
ای علی اکبر امام رضا
شرط عشق است در محبت تو
شرط عشقی و بهترین حصنی
ما فقیر ولایتت هستیم
یا جواد الائمه ادرکنی
مشتهایی که بر زمین زده ای
شد گواه شجاعتت اقا
بغض داری برای غصب فدک
ای به قربان غیرتت اقا
یا جواد الائمه مرهمتی
تا نگیری ز نوکران نظرت
کیست سلطان من امام رضا
کیستم جز موالی پدرت
هر زمانی که میروم مشهد
از جوانش همیشه میخوانم
تا که اقا نظر بیندازد
پشت باب الجواد میمانم
قرص ماهت رسید یا سلطان
قرص نانی به این گدا بدهید
عیدی ما به جای خود اما
صدقه رزق کربلا بدهید
#سیدمحمدحسین_حسینی
@raziolhossein
#امام_جواد_مدح
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی*
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا
عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشته اند به باب المراد جود تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانهی تو رسیدم
چه سفره دار کریمی چه سفره ای چه طعامی
سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی!
تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم
کنار حضرت سجاد در خرابهی شامی؟
*بوی تو را از مرقدت استشمام کردم مشامم دیوانه شد
#میلاد_حسنی
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
ما تا نفس داریم از حیدر بخوانیم
از معجزات دائم این در بخوانیم
این چارده رکعت نماز عاشقی را
رکعت به رکعت تا دم آخر بخوانیم
ما را درین عالم خدا آورده تا که
بدخواه آل الله را کافر بخوانیم
دنیا و محشر در عذاب اندر عذابیم
هر بی سر و پا را اگر دلبر بخوانیم
حالا که رسوایی نصیب ابتران شد
خوب است با هم سوره کوثر بخوانیم
دنیا دوباره عطر زهرا دارد امشب
حال سیه رویان تماشا دارد امشب
امشب ببین دنیا ولیعهد رضا را
دسته گل صدیقه و خیرالنسا را
هر کس غلام خانه ابن الرضا شد
حاتم نماید گوشه ی چشمش گدا را
امکان ندارد رد شود ، هر کس قسم داد
بر جان این آقا ، علی موسی الرضا را
هر بنده ای که شد دلش ابن الرضایی
دارد همیشه پشت سر ، دست خدا را
آن قدر از میخانه ی او خیر دیدیم
آن قدر لطف او خجالت داد مارا
مردم همه دنیاش بر وفق مراد است
هر کس رفیق بی کسی هایش جواد است
ای که تو را پروردگارت داده عزت
نه ساله بودی و شدی صاحب ولایت
ای که به گهواره چو عیسی لب گشودی
عالم به قربانت ، خداوند کرامت
ای یادگار حضرت باب الحوائج !
دیدیم از تو معجزات بی نهایت
دل برده ای از دوستان و دشمنانت
مامون به آقایی تو داده شهادت
از عمر کوتاه تو مردم ، قدر یک قرن
دیدند آقایی ، وفاداری ، محبت
مثل رضا با دشمنت هم مهربانی
امّید اول ، آخر بیچارگانی
دار و ندار حضرت معصومه ای تو
آقا بهار حضرت معصومه ای تو
بعد از علی موسی الرضا در این زمانه
دلدار و یار حضرت معصومه ای تو
گردد علیِ اکبر و زینب تداعی
وقتی کنار حضرت معصومه ای تو
هم حضرت معصومه باشد بی قرارت
هم بی قرار حضرت معصومه ای تو
مانند یک قرص قمر امّید بخشه
شبهای تار حضرت معصومه ای تو
دیدیم که در صحن قم حاجت روا شد
هر کس که ذکرش یا جواد و یا رضا شد
بابا پس از اینکه به گوش تو اذان گفت
از داغ عاشورایی این دودمان گفت
از کربلا ، از تشنگی ، از سربریدن
از کوفه و بی حرمتی بر میهمان گفت
از تشنگی ، از حرمله ، از شرم عباس
از کودک شش ماهه و تیر و کمان گفت
از غصه گهواره خالی اصغر
از خون دل های رباب نیمه جان گفت
من مطئن هستم که ای آقا برایت
نه سال هر جا کرد فرصت ، آن به آن گفت :
بابا همیشه یاد جد سرجدا باش
هر روز و شب گریه کن کرببلا باش
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
یم عشق و وفا را گوهر آمد
سپهر سرخ خون را اختر آمد
نهال آرزوی کربلا را
به گلزار ولایت نوبر آمد
امیرالمؤمنین چشم تو روشن
ذبیحت را ذبیح دیگر آمد
بنی هاشم بنی هاشم مبارک
که میلاد علیِّ اصغر آمد
ذبیحان را ذبیح شیر خواره
شهیدان را شهید دیگر آمد
حسین بن علی را آخرین گل
که شد تقدیم حیّ داور آمد
-جهان را لاله باران کرده این گل
-خزانها را بهاران کرده این گل
همای وحی طبعم این خبرداد
خدا بر شمس دین قرص قمر داد
به نجل شیر یزدان شیرخواری
ز شیران شجاعت، شیرتر داد
عروس فاطمه چشم تو روشن
که نخل آرزوهایت ثمر داد
خدا را یوسف مصر ولایت
به حُسن ماه کنعانت پسر داد
پسر نه، مُهر طومار شهادت
پسر نه، رایت فتح و ظفر داد
ببین مادر سفیدی گلویش
خبر از روز ایثار پدر داد
-از آن ساعت که چشم خویش بگشود
-نگاهش بر سر دوش پدر بود
یم ایثار را گوهر مبارک
سپهر عشق را اختر مبارک
پیام آید ز خون هر شهیدی
که میلاد علی اصغر مبارک
شب میلاد مسعود برادر
به سجّاد و علیاکبر مبارک
سکینه با گل لبخند گوید
پسر آوردهای مادر مبارک
طلوع اختر برج ولایت
بر ای آل پیغمبر مبارک
حسین بن علی چشم تو روشن
محمد فاطمه حیدر، مبارک
-شفیع محشرکبری خوش آمد
-ذبیح کوچک زهرا خوش آمد
زهی طفل و زهی قدر و جلالش
فلک مات و ملک محو کمالش
رخ نورانیاش ماه دو هفته
ملک در پیش رو همچون هلالش
دو دست کوچکش دست خداوند
محمد جلوه کرده در جمالش
چنان افکنده شور و حال داده
که مادر گشته محو شور و حالش
پرد بر دوش بابا چون کبوتر
کند سیرالی الله بال بالش
دهان خویش را ناشسته از شیر
بود آهنگ میدان قتالش
-جهان لبریز از هنگامۀ اوست
-سپیدیِّ گلو خون نامۀ اوست
مهی سرزد که گردون محو رویش
گلی بشکفت عالم مست بویش
پدر میدید در لبهای خاموش
هزاران قصه در سرّ مگویش
نشان میداد کز صبح ولادت
شهادت بود عشق و آرزویش
بنازم طفل شیری را که اسلام
سرافراز است از خون گلویش
به ظاهر طفل و پیران کمالند
گدای آستان، زوّار کویش
ولادت یافت از مادر که بابا
کند با تیر قاتل روبرویش
-رود معراج تا باروی گلگون
-عروج خویش را میدید در خون
ز بس بودش به سر شور شهادت
تبسّم داشت بر لب از ولادت
علی بن الحسین است این کز آغاز
شهادت را نبیند جز سعادت
خدایا این کدامین طفل شیر است
که شیران را دهد درس شهادت
چگونه کودک شیریش خوانم
که بر پیر خرد دارد سیادت
شهادت را از او مهر قبولی
شهیدان را به وی عرض ارادت
نمیدانم بگریم یا بخندم
که امشب هر دو را دانم عبادت
-دلم آئینۀ مهر رخ اوست
-بخندم یا بگریم هر دو نیکوست
حسین بن علی گل، او گلاب است
مدینه سایه و او آفتاب است
ولادت نامهاش یک آسمان نور
شهادت نامهاش یک انقلاب است
به قربان دو چشم نیم بازش
که نه بیدار میباشد نه خواب است
حیاتش بسته بر تیر محبت
عروجش بر فراز دوش باب است
به شیر مادرش سوگند کاین طفل
وجودش تشنۀ اسلام ناب است
مگر تیرش کند سیراب از آب
وگرنه بحر، پیش او سراب است
-به خود گوید که من مشتاق تیرم
-اگر چه طفل شیرم طفل شیرم
من آن طفلم که لب ناشسته از شیر
سپر کردم گلوی خویش بر تیر
کتاب عشقبازی آیه آیه
به خون حنجرم گردیده تفسیر
دلم آرام و جانم در تب و تاب
لبم خاموش و فریادم جهانگیر
خدا از شیرخواری عاشقم کرد
که شستم دل ز آب و دست از تیر
چو خندیدم به پیکان در دم مرگ
ملک فریاد زد تکبیر، تکبیر
به بذل جان، علی گردید پیروز
به خون خویش اصغر کرد تطهیر
-اگر چه از نوا گردید خاموش
-زند از نخل (میثم) خون او جوش
#غلامرضاسازگار
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
#دوبیتی
امشب رضویون همه شادند همه
دل بر کرم رضا نهادند همه
عیدى ولادت از پدر مى گیرند
خشنود ز مقدم جوادند همه
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
#دوبیتی
بر غنچه گلشن پیمبر صلوات
بر آل حسین و آل حیدر صلوات
شادی دل رباب امشب بفرست
ناز قدم علی اصغر صلوات
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
رسیدی بین آغوش رقیه در شعف باشی
رسیدی تا برای بوسه ی عمه هدف باشی
علی اکبر رسید و چون عقیق دست بابا شد
ولی تو آمدی در دست او دُرِّ نجف باشی
گرفتی خو تو با بوی عبای حضرت ساقی
تو باید مثل مروارید در قلب صدف باشی
علی حق است و حق هم باعلی من خوب می دانم
که تو معیار حق هستی اگر در هر طرف باشی
تویی که از پر جبریل پیراهن به تن داری
بنازم هیبتی مثل عمو جانت حسن داری
نوشته بر سر هر طاق و هر منبر، علی اصغر
تو هستی ساقی و خم و می و ساغر، علی اصغر
رقیه گوشه ای او را به روی پاش می گیرد
و می خواند که ای همبازی خواهر، علی اصغر
تویی که با نوازشهای پیغمبر صفا کردی
شدی در بند آغوش علی اکبر، علی اصغر
ربابه بوسه های پشت هم می زد به لبهایت
تو هستی آشنا با بوسه ی مادر، علی اصغر
ز رویت موج می زد هیبت مردانه ی حیدر
چه غوغا می کنی ای بچه شیر خانه ی حیدر
برای دیدنت چشم همه غرق تماشا شد
زمین از قطره های اشک مشتاقانه دریا شد
چه رویی دلربا داری، چه گیسویی رها داری
قیامت زودتر از موعدش انگار بر پا شد
چنان باب الحوائج می شوی کز مهر و احسانت
غلامی بر در این خانه از لطف تو آقا شد
خدا را شکر ما هم نوکر این آستان هستیم
که آقا شد هر آنکس نوکر فرزند زهرا شد
تویی که پیش پاهایت پر پروانه می ریزد
کسی بی بردن نامت ز جایش بر نمی خیزد
زمین دور سرم چرخید و شعرم را رها کردم
برای مادرت نذر عجیبی ادعا کردم
که شاید عاقبت روزی کنار این حسینیه
مکانی را به عنوان "ربابیه" بنا کردم
دلم می خواست روزی خادم صحن شما باشم
نمی دانم چرا اینگونه نذرم را ادا کردم
تویی باب الحوائج، استجابت می کنی ما را
فقط با چشم بارانی دعا کردم دعا کردم
شب عید است و ما هم نوکر آل عبا هستیم
کرامت کن که ما چشم انتظار کربلا هستیم..
#احمد_ایرانی_نسب
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
حق سیرتی به صورت انسان رسیده است
آئینه دار جلوه ی یزدان رسیده است
وقتی پای صحبت عرش است و کبریا
آزین کنید خانه که مهمان رسیده است
از آسمان نمایش رحمت چه دیدنی است
الطاف حق چو بارش باران رسیده است
در مدحت جمال سراپا خدائیش
سر روی دست یوسف کنعان رسیده است
از بس که دلرباست مناجاتهای او
از روی شوق موسی عمران رسیده است
باب المراد گل پسر ثامن الحجج
دُردانه ی امیر خراسان رسیده است
در بین ازدحام گدا کوچه وا کنید
نور دو چشم حضرت سلطان رسیده است
ریحانه ی بهشتی شمس و الشموس شد
خورشیده زاده ای ز امامان رسیده است
بابا کُش است ناز علی اکبری او
تاج سر تمام جوانان رسیده است
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_میلاد
کیست این طفل که این قدر تماشا دارد
با همین کوچکی اش هیبت مولا دارد
چه قدر رفته به حيدر بر و رويش ، جانم
چشمهايش شده مانند عمويش ، جانم
او كه آمد چه قَدَر شهر مصفّاتر شد
عرش كاشانه ي ارباب مُعلّيٰ ترشد
چشمها باز جمال ازلي را ديدند
سوّمين بار،در اين خانه علي را ديدند
چونكه آئينه ي سلطان ولايت باشد
ديدن چهره ي او نيز عبادت باشد
اي خوش آن طايفه كه از غم او دل نكنند
"قل هوالله " بخوانيد كه چشمش نزنند
مرغ عشقي ست كه بر شانه ی ثارالله است
سرِّ مَستور نهانخانه ی ثارالله است
ناز این دلبر دُردانه کشیدن دارد
طعم شيرينيِ لبهاش ، چشيدن دارد
خیره مانده به سراپای علی چشم رباب
شده روشن به تماشای علی چشم رباب
آنچه بیش از همه در دیده ی سقّا زیباست
ذوق و شوقیست که از حال سکینه پیداست
خواهرش گفت : عجب پيچش مويي دارد
مادرش گفت:عجب زيرِ گلويي دارد
علی اکبر زده گلبوسه بر او با احساس
آب و آئينه به دست آمده از راه ، عبّاس
سايه ي لطفش اگر بر سر عالم با قي ست
آفتابي ست كه در سايه ي دست ساقي ست
آب در كاسه ي دستان عمويش خورده است
نفس گرم رقيّه به گلويش خورده است
بنويسيد رباب است و غمي همواره
همه ي زندگي اوست همين مه پاره
بنویسید رُباب از جگرش گفت حسین
بااذانی که به گوش پسرش گفت حسین
وسط ذکر اذان بود که طفلش خندید
أشهدُ انّ علیّاً ولی الله شنید
گر علي اصغر او شاه جهان خواهد شد
*عالم پيــر دگر باره جوان خواهد شد*
#محمد_قاسمي
@Raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
ای که چون آمدی آماده ی پرواز شدی
غنچه ای بودی و چون شاخه ی گل باز شدی
در گلستان و سراپرده ی زیبایی ها
زینت و زیور باغی ز گل ناز شدی
قاصدک بودی و اما به مسیر معشوق
توسن عشق شدی رفتی و تکتاز شدی
کودکی بودی و بر جمله ی پیران طریق
رهنمای حرم و جلوه ی ایجاز شدی
در کرمخانه ی انبوه کریمان جهان
باب حاجات دو صد حاتم و ایّاز شدی
ظاهراً کوچکی اما به زمان پرواز
نه کبوتر که عقابی ، ز پی باز شدی
چون ستاره برِ خورشید تجلّی کردی
بر سر دست پدر مایه ی اعجاز شدی
گوشه چشمی به تو شد از رخ زیبای حسین
محرم راز شدی دلبر طنّاز شدی
در دل خیمه نماندی که پدر تنها بود
تا که سرباز شدی کودک جانباز شدی
رفته ای قافله ی دل ببری همراهت
یا که با محسن شش ماهه تو همراز شدی
این که جان از بدن کوچک تو بیرون رفت
نیست پایان ، به خداوند تو آغاز شدی
خون تو هدیه شد از دست حسین تا به خدا
روی دست پدر آماده ی پرواز شدی
#محمد_مبشری
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
اي قمر شمس ولايت جواد
اي گهر بحر عنايت جواد
حجّت حق باب مراد همه
نجل علي دسته گل فاطمه
بر همه خوبان جهان سروري
محمّد استّي و علي پروري
چشم رضا از همه سو سوي تو
ماه رجب شيفته روي تو
روي دل آراي تو بدر رجب
ليله ميلاد تو قدر رجب
جود به خاک درت آرد سجود
بسته به جود تو تمام وجود
صورت تو باغ و بهار رضا
تويي همه دار و ندار رضا
حسن تو مرآت خداوند تو
بهشت بابا گل لبخند تو
بی خردان طعنه ديگر زدند
بر پدرت تهمت ابتر زدند
ولادت تو کوثري دگر بود
روشني چشم و دل پدر بود
نور شد و نور شد و نور شد
چشم همه تيره دلان کور شد
سمند علم و معرفت رام تو
گره گشاي عالمي نام تو
عطر رياحين جنان خاک تو
روح رضا در بدن پاک تو
باب تولاّي تو باب خدا
مصحف روي تو کتاب خدا
عقل نهالي ز دبستان تو
علم گلي رسته ز بستان تو
بين امامان ز عطاي زياد
تويي ملقّب به امام جواد
جز تو که حرز مادر خويش را
به قاتل پدر نمايد عطا
شبي که مأمون ستمکار مست
برد به قتل تو به شمشير دست
در دل تاريک شب اي جان پاک
کرد تن پاک تو را چاک چاک
صبح که آن بي خرد آمد به هوش
گشت سراپا همه سوز و خروش
گفت مرا قتل رضا بس نبود
کشتن نجل مرتضي بس نبود
چگونه من در نظر خاص و عام
شهره شوم به قاتل دو امام
قاصد مأمون به تحيّر شتافت
در بدن پاک تو زخمي نيافت
کرد سراپا به وجودت نظر
ديد ز گل خوب تري خوبتر
از رخ مأمون عرق شرم ريخت
زمام اقتدارش از هم گسيخت
از پي ديدار تو بشتافت باز
گفت که اي مهر سپهر حجاز
جسم تو شد به تيغ من چاک چاک
از چه کنون سالمي اي جان پاک
گفتي از دعاي زهراست اين
معجر حرز مادر ماست اين
مرا خداي داورم حفظ کرد
به يمن حرز مادرم حفظ کرد
شد خجل از کار خود آن رو سياه
گشت به پيش کرمت عذر خواه
عفو از آن جرم و خطا کرديش
خواست دعا را تو عطا کرديش
جود خداييت چه ها مي کند
پيش خطا لطف و عطا مي کند
اي به فداي تو و جودت جواد
جود وجودش ز وجودت جواد
تو دست جود خالق اکبري
جواد اهلبيت پيغمبري
بحر نمي از کرمت يا جواد
جود گداي حرمت يا جواد
روي تو شمس الشّرف اهلبيت
اي دُر ناب صدف اهلبيت
کودک نه ساله بدي کز کمال
دادي پاسخ به هزاران سؤال
زاده اکثم ز دُر افشانيت
گشت يکي طفل دبستانيت
مانده زهر قيل و زهر قال بود
گويي از آغاز کر و لال بود
لکنت نطقش به لب افتاده بود
گويي طفلي عقب افتاده بود
از کف مأمون چو رها گشت باز
ماهيکي گرفت و برگشت باز
تا ببرد ره به کمال تو بيش
ماهي را فشرد در دست خويش
گفت که اي نور دل بوالحسن
فاش بگو چيست کف دست من
پاسخ تو دوباره اعجاز کرد
پرده ز اسرار دگر باز کرد
قصّه تبخير و هوا و شکار
گشت ز دُرج سخنت آشکار
حلم ز رفتار شما حلم شد
علم ز گفتار شما علم شد
معادن حکمت حق شماييد
مساکن رحمت حق شماييد
شما همان ائمه الدّعاييد
مشاعل انوار الهداييد
جلالت خدا نشان شماست
آيه ي تطهير به شان شماست
کلامتان نور است و رحمت است
معجزه و موعظه و حکمت است
ارث نبّوت رسول از شماست
مجد و کرامت بتول از شماست
طاعت مقبول? حق شماييد
رحمت موصول? حق شماييد
شما امامان همگي جواديد
باب نجات و قبله ي مراديد
قرآن يکدم از شما جدا نيست
هر آنکه بي شماست با خدا نيست
«ميثم» را بر درتان التجاست
اميد او به مَن اتاکُم نَجاست
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein