eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد تو به جان ودل من چیره شده ست روزم ز فراق حرمت تیره شده ست دیگر هوس دیدن جنت نکند چشمی که به سمت گنبدت خیره شده ست @raziolhossein
روزیکه گل آدم و حوا بسرشتند بر نام حسین بن علی گریه نوشتند فرمود نبی در صفت گریه کنانش والله که این طائفه از اهل بهشتند @raziolhossein
هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس ای روشنی محفل و ای رونق مجلس ای راز غمت درس مدرّس به مدارس تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب! تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... @raziolhossein
سحری روشن و عاشق/سحری غرقِ شقایق/سحری چاک گریبان و/شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه‌ی شوری است که در حلقه‌ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه‌ی احساس/زمین تکّه‌ی الماس/پُر از عطرِ گلِ یاس ترین یاس شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/زِ طربخانه‌ی سینه/پِیِ دلهای دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده‌ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه‌ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه‌ی شوری است ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و مِنا را و صفا را/وَ زِ سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله‌ی راز است در این بزمِ معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد از عشق لبالب/وَ گُلِ خنده شکوفاست به رخساره‌ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وَز آن قامت سرشار زِ دلدار/وَز آن چهره‌ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم میزند و منتظرِ عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است چه شد باز/که در باز شد و لحظه‌ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله‌ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قُنداقه‌ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/وَ ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه‌ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس‌تر از معنیِ احساس/و آئینه‌تر از آینه در بوسه‌ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس‌تر از یاس و ای شبنم شیرین مَنِشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/ خدایا چه گُل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/ که زینب به نَمِ اشکی و با سینه‌ی پُر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسرِ اُمِ بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترکِ نازِ حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می‌بود حدیثِ فدک و غصبِ فدک/زخمِ دلِ حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....   @raziolhossein
بهار ، رویشِ او را به صحنِ گلها خواند نسیم ، آمدنش را به گوشِ دریا خواند   شبی که آمد و گُل شد  سپیده می‌بارید فرشته بر قدمِ نو رسيده می‌بارید طلوعِ طلعتِ او را بنفشه آذین بست هزار دستِ شقایق هزار نسرین بست سحر ستاره‌ی گُل را به باغها پاشید زمین غبارِ رَهَش را به آسمان بخشید   هزار خرمنِ خوش رنگِ خوشه‌یِ خورشید هزار دامنِ گُل از هزار یاسِ سفید چه دلنشین و شگفت و چه ناز و زیبا گفت شبی که غنچه‌یِ لب را گشود و بابا گفت طراوتِ نَفَسش جان به باغبان می‌داد تبسمش به خداوندِ عشق ، جان می‌داد   گرفت تنگ در آغوش و بوسه اَفشاندش چو جانِ رفته زِ تَن رویِ سینه خواباندش دوباره آتشِ شوقش زِ دل زبانه گرفت شکُفت خنده‌ی ارباب و این ترانه گرفت بگو دوباره قرارم ... بگو بگو بابا ستاره‌یِ شبِ تارم ... بگو بگو بابا چه عاشقانه به گوشِ سما ثریا گفت دل از حسین ربود و دوباره بابا گفت @raziolhossein
پیوندِ گل و چمن مبارک باشد این عید به مرد و زن مبارک باشد ارباب! پدر شدن گوارایت باد عباس! عمو شدن مبارک باشد @Raziolhossein
خاك قدم رقیه باشی عشق است زیر علم رقیه باشی عشق است با مهدی صاحب الزمان از ره لطف یك شب حرم رقیه باشی عشق است هر جا سخن از رقیه جان می آید صوت صلوات عرشیان می آید در مجلس این سه‌ساله من معتقدم عطر خوش صاحب الزمان می آید امشب كرم رقیه را می بینیم خیر قدم رقیه را می بینیم این حرف تمام عاشقان است حسین پس كی حرم رقیه را می بینیم در محفل عشقتان ادب آوردم غم از دلتان برده طرب آوردم یادت نرود یك صلواتی بفرست تا نام رقیه رابه لب آوردم @raziolhossein
آنروز که احرام تمتع می بست برشانه ی عرشیه ی عباس نشست با آنکه سه سال بیشتر جلوه نکرد گفتند که فاطمه است دیدند که هست @raziolhossein
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته س سر شانه ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هر جا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده مرتبه گفتیم : الهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی اصغر و گاهی به رقیه تا روز ابد در دل ما کینه ی شام است وقتی که ندادند پناهی به رقیه هر جا به زمین خورده در آن شب ، سر عباس انداخته از نیزه نگاهی به رقیه ... @raziolhossein
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه ، از دار دنیا تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق در چشمهای تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق دختر به خوبی تو این دنیا ندارد غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق کل میکشم امشب به یمن مقدم تو کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه ات می آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشید روی بام دنیای حسینی فرزانه ای و ماه شب های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو یا اینکه تو گرم تماشای حسینی سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری هایی که کردی میتوان گفت در کودکی أم أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل میبرد چادر نمازت از ملائك مأموم شبهای مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت پیداست در خوی تو تقوای حسینی بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل المتین از ریشه های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری قلبی پر از مهر و دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما در هر نفس هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟ جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری" آيینه دار نور ناب پنج تن تو زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد آنقدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه ی تدبیر تو کلی ضرر کرد با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ... با همت ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه ات امروز عالم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد @raziolhossein
یک جلوه کرد نور منور درست شد نورش تلالو کرد ، که گوهر درست شد از گرد و خاک مقدم او زر درست شد بهر ثناش این همه منبر درست شد محبوبه ای به هیبت حیدر درست شد یا ذوالجلال رکن جلال آفریده ای اعجوبه ی وقار و کمال آفریده ای او را فقط برای سه سال آفریده ای یعنی برای کار محال آفریده ای پیغمبری ز نسل پیمبر درست شد سر می دهند پای تو ایل و تبار ما وفق مراد می شود این روزگار ما کر شد دو گوش عالم و آدم ز جار ما افتاده دست دختر ارباب کار ما او لطف کرد و مشکل نوکر درست شد یک یا رقیه گفته ام و جان گرفته ام آشفته حال بودم و سامان گرفته ام از دست این کریمه خودم نان گرفته ام نذر سه ساله سفره ی احسان گرفته ام نذرم قبول حاجتم آخر درست شد مریم کجا و حضرت لیلای پنج تن در تو حلول کرده سراپای پنج تن هستی چکیده ای تو ز سیمای پنج تن تکیه زدی تو یکتنه بر جای پنج تن قدیسه ای به دامن کوثر درست شد تا روز حشر قبله ی حاجات میشوی تو سربلند عرصه ی شامات میشوی همپای زینب عمه ی سادات میشوی والله نور ارض و سماوات میشوی شاهد مثال قصه هم اختر درست شد حورای کربلایی و زهرای دیگری بنت الحسین ، ام ابیهای دیگری جای تو نیست روی زمین ، جای دیگری باید قدم زنی تو به دنیای دیگری صرفا برایت عالم دیگر درست شد ای جان فدای سوریه ، قربان کربلا ما هم شدیم جمله مسلمان کربلا خون شد دهان دیده ی مهمان کربلا آتش زدند خیمه ی سلطان کربلا از خیمه های سوخته معجر درست شد با تازیانه دور و بر تو یکی یکی خون کرده اند بر جگر تو یکی یکی وقتی که ریخت بال و پر تو یکی یکی گشته سپید موی سر تو یکی یکی ای وای من مدینه ی دیگر درست شد بال شکسته قصد پریدن نداشته دنبال پای خسته ، دویدن نداشته ظالم نفس نفس که ، بریدن نداشته موی یتیم ، زجر ! کشیدن نداشته درد سر است آمدنت... شر درست شد @raziolhossein
حِـسّي از عشـق فـراتر متولّد شده است نــور در قـالب اَخــتر متولد شده است جبرئيل آيه ي تطهير نخواند عجب است ماه بانـــوي مُـطهّر متولّد شده است گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش طـفـل نَه ، قنـدِ مكــرّر متولّد شده است فاطمه آمده از سلســله ي فاطمــيون كوثر از تيره ي كوثر متولّد شده است مي شود از حَرَكات و سَكَناتش فهميد عشق عــبّاسِ دلاور متولّد شده است آخرين"فاطمه سادات"حسين آباد است اينكه در خانه ي دلبـر متولّد شده است بي سبب نيست اكر حيدريون سرمستند نوه ي حضرت حيــدر متولّد شده است دخترِ زينت دوش نبي آمد ، يعني زينت دوش بــرادر متولّد شده است عطر مادر شده از هر نفسش ، اِستشمام گرچه در كِسْوت خواهر متولّد شده است أمّ إسحاق تو رفتي ولي از دامانت غنچه اي ناز و مُعطّر متولّد شده است توأمان است غم و شاديِ امروزِ حسين همسرش رفته و دختر متولّد شده است تا كه آماده ي جُـنباندن گهـواره شود زودتر از علي اصغر متولّد شده است كوچ او مثل پرستوست ، غريبانه و تلخ گر چه مانند كبــوتر متولّد شده است بعداً از "أَيتمني"گفــتن او مي فهميـــم خِبره ي روضه ي منبر متولّد شده است @raziolhossein