#امام_حسین
#اسارت
#شام
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم
شود این حادثه تکرار خدارحم کند
یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار خدا رحم کند
یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
چقدر بر تن زینب همه شلاق زدند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدارحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
خدا بخیر کند باز ازدحام شده
زمان روضه جانسوز شهر شام شده
تمام شهر برای نظاره جمع شدند
عذاب حضرت زینب نگاه عام شده
یهودیان به تلافی خیبر آمده اند
زمان سنگ زدن وقت انتقام شده
تمام صورت آقا بروی نی خون است
سرش شکسته ز بس هتک احترام شده
خدا کند که نباشد درست این روضه
که آل فاطمه وارد به بزم شام شده
چه شد امام به گریه سه بار گفت الشام؟
تمام روضه خلاصه در این کلام شده
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
نه روز عید صیام و نه عید قربان است
چه روی داده که شام این همه چراغان است
زنان شام همه می زنند و می رقصند
به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است
چه روی داده که در دست شامیان سنگ است
مگر سه ساله ی زهرا به شام مهمان است
میان هلهله ها هیجده سر است به نی
به هر سری نگرم مثل ماهِ تابان است
سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم
عیان زحنجر خشکش صدای قرآن است
نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سر است
حجاب دخترکی گیسوی پریشان است
سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر
که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است
دلا در آتش غم همچو آفتاب بسوز
که سایبان اسیران سر شهیدان است
تن ضعیف و غل و داغ و گردن مجروح
خدای رحم کند آفتاب، سوزان است
هنوز بر لبش آثار تشنه گی پیداست
هنوز آب به او، او به آب عطشان است
سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند
یکی نگفت که این سر سرِ مسلمان است
حرامیان ستم پیشه کعب نی نزنید
به کودکی که تنش مثل بید لرزان است
ز دست دختر زهرا طناب باز کنید
که او بر این اسرا یاور و نگهبان است
زسیل اشک جهان را خراب کن "میثم"
که جای گنج الهی به شام ویران است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
اسرار نهان را سر بازار كشیدند
آتش به دل عترت اطهار كشیدند
دروازۀ ساعات كه در شأن حرم نیست
ناموس خدا را سوی انظار كشیدند
بازار یهود آبروی اهل حرم رفت
از پیرهن پارۀ ما كار كشیدند
با سوت و كف و هلهله و رقص و جسارت
دردِ دل ما را همه جا جار كشیدند
تا خواست، تماشایی مان كرد ستمگر
با بی ادبی در بر حضّار كشیدند
ای كاش كه چون كوفه غم سیلی مان بود
ما را به سوی مجلس كفار كشیدند
ای كاش فقط سنگ به سرها زده بودند
بر گریۀ ما قهقهه بسیار كشیدند
هر بار كه بی عاری شان خنده بما زد
زخمی به دل حیدر كرار كشیدند
ای سهل بگو از صدقه سوخت دل ما
خون از جگر احمد مختار كشیدند
از مردمشان پست تر اینجا خودشانند
خون بود كه از چشم علمدار كشیدند
با این كه خدا، حافظ ناموس خودش بود
با حرف كنیزی به جگر خار كشیدند
از مجلس بیگانه به ویرانه كه بردند
فریاد سر عصمت دادار كشیدند
ما را پس از آن بزم شراب اشك نمانده
بس چوب به لب های گهر بار كشیدند
با رأس بریده سخن این بود دمادم
یك آیه بخوان ،كار به اغیار كشیدند
این شام بلا لكّۀ ننگی است به تاریخ
اسرار نهان را سر بازار كشیدند
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
#دوبیتی
نگاهش را به چشمت دوخت زینب
ز چشمان تو صبر آموخت زینب
به لب های تو می زد چوب، بوسه
به پیش چشم تو می سوخت زینب
*
فدای ذکر یارب یارب تو
چه اشکی دارد امشب زینب تو
به لب آورده جان کاروان را
به هر چوبی که می زد بر لب تو
*
تمام روضه آن شب بر ملا بود
گمانم کربلا در کربلا بود
بمیرم بوسه های خیزرانی
فقط یک روضه ی طشت طلا بود
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
شراره بر دل ناموس کبریا زده اند
برای دیدن ما، شهر را صدا زده اند
خدا به خیرکند، قافله به راه افتاد
سر تو را سر نیزه در انتها زده اند
حواسها همه پرت سر تو خواهد شد
که دامنی پُرِ از پاره سنگ، تا زده اند
به نیزه تکیه زدی و تمام قافله باز
گریز گریه به گودال کربلا زده اند
دوباره داد بزن... ای حرامیان به کجا؟
که شمرها به حیا باز پشت پا زده اند
محله های یهودی چقدر باریکند
دوباره فاطمه را بین کوچه ها زده اند
هنوز حرمله گویا دلش خنک نشده
سپرده پای سرِ تو ؛ رباب را زده اند
#محسن_حنیفی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
بگو كه مرثـيه ي شهر شام را چه كنم ؟
نــگاهِ فـاســدِ مُشتي عوام را چه كنم ؟
گرفتم اين كه نگفـتم از آن طنابِ سياه
گذشتن از وسطِ ازدحام را چه كنم ؟
دلا، نگفتنِ اين ظلم ها خودش ظلم است
اگر بيان نـشد ، امرِ امــام را چه كنم ؟
صداي ضجّه ي يك كاروان اسير كم است؟
صداي هلهله ي خاص و عام را چه كنم ؟
اگر به سبّ علي ، شمر دون دهن وا كرد
حضور حـضرتِ خــيرالانـام را چه كنم ؟
به عمد مي گذرد هي ز پيش چشم رباب
بــگـو كه حرمله ي بي مرام را چه كنم ؟
گرفتم اينكه سرت روي منبر ني رفت
به نيزه بســتنِ ماهِ تمــام را چه كـنم ؟
صدايِ زجر ، نگاهِ سنان ، تمسخرِ شمر
برادر اين همه زجرِ مُدام را چه كنم ؟
اگر چه آتش دل هم دمي شود خاموش
هـجـوم آتـشِ بالايِ بــام را چه كنم ؟
رســيده قافله ، نزديكيِ خرابه ، حسين !
خودت بگو كه من اين چند گام را چه كنم ؟
#محمد_قاسمي
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید
ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید
این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست
بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید
ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید
شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید
عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت
رحمی بحال سید مظلوم ما کنید
بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت
یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید
جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست
بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید
دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید
خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید
دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند
این داغدیدگان حرم را رها کنید
با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا
با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید
یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است
دیگر برای قافله یک راه وا کنید
ذکر علی اگر که گناه کبیره است
پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید
از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید
تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید
جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا
قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید
ما را محلِ برده فروشان روا نبود
یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
تا کاروانِ غمزده نزدیکِ شام شد
قبل از ورود، شهر پُر اَز اِزدحام شد
قلبِ مُخدّرات پُر از اضطراب شد
تا که شروع، سیلِ نگاهِ حرام شد
بازارِ ناسزا به اسیران چه داغ شد
این گونه بر محمّد و آلش سلام شد
دیگر کسی نماند که زخمی به سَر نداشت
بارانِ سنگ، بس که روانه زِ بام شد
از کوچه ی یهود نشین تا گذر کنند
تاب و قرار زینبِ کبری تمام شد
با گریه نیزه ی سَرِ شَه را گرفت و گفت؛
خاکم به سَر که صُحبتِ بَزمِ عَوام شد
زینب سرش شکست، ولی سربلند ماند
تا پایدار با نفَسَش این قیام شد
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟
شامیان عید گرفتند به قتل پسرت
سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان
کوچه کوچه شده مزد زحمات پدرت
بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن
اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت
ت
شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز
گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت
دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی
بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت
زینب و گیسوی خونین؛ به خدا حق داری
عوض اشک اگر خون رود از چشم ترت
چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید
سر عباس که خود هست حسین دگرت
مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس
دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟
یا محمّد بنگر حق ذوی القربی را
کشت اولاد تو را امت بیدادگرت
"میثم!" از بس سخن از سوز جگر میگویی
شعر تو در نفس سوخته گشته شررت
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
کربلا سخت ولی شام بلا سخت تر است
گذر از کوی یهود از همه جا سخت تر است
زیهودی چه توقع که به ما سب نکند
گر مسلمان بزند طعنه تو را سخت تر است
پشت دروازه نگه داشته اند قافله را
بعد دروازه از آن هم به خدا سخت تر است
یا اخا مادر من فاطمه میداند و بس
گذر از کوچه باریک چرا سخت تر است
دست بسته به روی ناقه عریان سخت است
گر ببارد به سرت سنگ جفا سخت تر است
سر عباس به نی بود و مرا باز زدند
سایه اش کم بشود از سر ما سخت تر است
همه شهر نوامیس تو را گرداندند
سر بازار ولی بر اسرا سخت تر است
به سر طفل تو هم رحم نکردند حسین
دیدن او ز تمام شهدا سخت تر است
بزم نامحرم اگر پا بگذاری سخت است
گر نگه دارد عدویت سرپا سخت تر است
سر نی سنگ اگر خورد سرت ،جام ندید
پس برای سر تو تشت طلا سخت تر است
زخم شمشیر کجا زخم زبان واویلا
به خدا شام غم از کرببلا سخت تر است
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#شام
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب می گشتند
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان ِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر و طشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein