eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
538 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی وسیله‌اش بُود علی، خدا هر آن چه را کند به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان نگر که دست حق عیان ، قتال اشقیا کند به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند چو افضل از عبادتِ خلایق است، ضربتش علی تواند این عمل، شفیع ما‌سِوی کند به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند نماز، بی ولای او، عبادتی است بی‌وضو به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند علی ست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند علی انیس عاشقان، علی پناه بی‌کسان علی امیر‌مؤمنان، که مدح او خدا کند پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند علی است فرد و بی‌نظیر، علی مجیر و دستگیر که نام دل‌گشای او، گره ز کار وا کند زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب برد طعام نیمه شب، عطا به بی‌نوا کند ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند کنیم چون‌که های‌ و‌ هو، به پیشگاه لطف هو خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند دل علی گداخته، که با زمانه ساخته امام ناشناخته، ز خلق شکوه‌ها کند پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحه‌گر کنار آن جدار و در، اقامۀ عزا کند )حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش گره گشای انبیا، حوائجت روا کند @raziolhossein
روئید چو عطر گل  حیاتی دیگر در مکه و یثرب ، برکاتی دیگر " بر خاتم انبیا محمد صلوات " بر حضرت صادق صلواتی دیگر @raziolhossein
هرچه داریم همه از کَرَمِ فاطمه است دوجهان قطره ای از موجِ یَمِ فاطمه است آن بهشتی که خدا وصف به قرآن کرده گوشه ای از حَرمِ مُحترمِ فاطمه است هرکسی عزَّتِ خود را زِ خدا می طلبد راهِ آن خاک شدن بر قَدَمِ فاطمه است هست جبریل دُعاگوی مُحِبُّ الزَّهراء تا زمانی که به زیرِ عَلَمِ فاطمه است جُز خدا هیچ کسی بر حَرَمَش مَحرَم نیست قبله ی کعبه به سمتِ حَرَمِ فاطمه است نامِ حیدر که روی دربِ جَنان حَک شده است نقش و طرّاحیِ آن با قَلَمِ فاطمه است نُه فَلَک فیض زِ ایّامِ ظُهورش بُردند نوحه ی عرش بر آن عُمرِ کَمِ فاطمه است هرکسی که به حمایت زِ ولایت برخاست می توان گُفت که او هم قَسَمِ فاطمه است پَرچم فاطمیّه تا به قیامت بالاست صاحبِ روضه ی او مُنتَقِمِ فاطمه است @raziolhossein
الهی من چه می بينم ز احمد، چه زيبا منظری دارد محمد مبارك بر علی و دخت احمد، طلوع صادق وجشن محمد @raziolhossein
ایا گرفته تو اندر سرای جهل، مقام! تهی ز دانش و غرقه میان بحر ظلام ایا ز غُمری دائم فسوس گشته‌ی دیو ز مصطفی به تو بر صدهزار گونه ملام ایا گسسته ز حبل خدا و دعوت حق! به کام خود به سرت کرده است دیو، لگام ایا مخالف اسلام و راه دین هدی! کشیده گردن از بیعت اولوا الارحام ره صواب ندانی همی ز راه خطا ره حلال ندانی همی ز راه حرام نه مشک بازشناسی همی ز پُِشک سیاه نه عود و عنبر و کافور را ز سنگ رُخام نه حق ز ناحق دانی، نه بنده را ز خدای نه مرد ناقص پرعیب را ز مرد تمام همی ندانی ای کوردل ز غُمری خویش که احمد قُرَشی را وصی که بود و کدام نگر که پای، ابر کتف مصطفی که نهاد بتان ز کعبه که افکند و پاک کرد مقام نگر که از پس پیغمبر خدای، بزرگ کدام بود به علم و به دانش و احکام نگر که مهتر آل نبی که بود از اصل نگر که خالق جبّار را که بُد ضرغام نگر که سرمد، شمشیر خویشتن به که داد به که سپرد پیمبر پس از فراق، حُسام نگرکه بن عم و داماد مصطفی که بُد است نگر که فضل که را کرد از بنی اعمام نگر که کردش ترویج دین و بودش یار ولی که بود ابر ذوالجلال و الاکرام نگر که دستِ که بگرفت مصطفی به غدیر که را امام هدی خواند فخر و زین انام یکی فضیلت بُد بیش از این امام تو را همی دهی به دل خویش اندر این آرام؟ اگر به غار بُد او یار مصطفی یک شب بدین فضیلت بایدْش،‌ سروری فرجام؟ چهل شبان‌روز ابلیس بُد به نوح نبی بدان سفینه‌ی پرآب اندرونْش مقام و گر به پیری کس را رسد امامت خلق کسی به پیری ابلیس بُد در آن ایّام؟ ایا مُناصب دل‌کور ابله ملعون! ز کوربختی دائم در اوفتاده به دام مرا امام هم از جایگاه وحی خداست ز جایگاه نبی مر تو را امام کدام؟ امامم آن‌که به پیش بتان نکرده نماز نکرده جز ملک‌العرش را صلوة و صیام امامم آن‌که خداوند علم و شمع هدی است امامم آن‌که تقی و نقی و ز اصل کرام امامم آن‌که به مال کسان نکرده طمع نخورده مال یتیمان، حلال خورده مدام امامم آن‌که به زرّ و درم نشد مشغول از این بعید نبود ار همیشه بودش وام امامم آن‌که نبی گفت: یا ولیّ الله! تویی مرا دل و جان و منم تو را اجسام امامم آن‌که کتاب خدای، جمع او کرد پس از "محمّد پیغمبر"، اوست شاه و امام امامم آن‌که فدا کرد تن به جای نبی ز وقت خفتن تا وقت نور دادن بام امامم آن‌که بُد اندر رکوع، سائل را بداد خاتم از بهر خالق علّام امامم آن‌که بکردی به ضربتی به دو نیم اگر بر آهن و بر سنگ بر زدی صمصام امامم آن‌که به روزه بدی سه روز و سه شب طعام داد به سائل به وقت خوردن شام امامم آن‌که بر او و بر اهل خانه‌ی او خدای عرش فرستاد از بهشت، طعام امامم آن‌که خدای بزرگ، روز غدیر به فضل کرد به نزدیک مصطفی، پیغام امامم آن‌که به جز طاعت خدای نکرد بر او امام پسندی تو عابد اصنام؟ امامم آن‌که ابا مصطفی به روز قضا بُوَد ابر لب حوض و به دستش اندر جام امامم آن‌که علی‌رغم این مَناصب را لوای حمد به دستش بُوَد به روز قیام امامم آن‌که امید شفاعتم همه اوست که در محبّت او در شوم به دار سلام ایا منافق مردود و مرتد بدکیش! ز جهل، سُخته و در راه دین احمد، خام تو خویشتن را "سنّی" و نیک‌ می‌دانی؟ تو زآن گروهی کایزد شناخت "کالانعام" تو هیچ چیز نمی‌دانی از مسلمانی به جز "سلام علیک" و دگر "علیک سلام" اگر تو خواهی مؤمن شوی بیا بشنو ز قول شاعر این درست کلام که شعر او دل هر پاک را چو نقره و زر کند به دعوت و بیرون برد ز سر، سرسام پُِشک: پشگل. رُخام: سنگ مرمر، سنگ سفید و نرم. غُمری: ناآزمودگی، ناشیگری. مُناصب: بدی آشکار کننده. مَناصب: رتبه‌ها، منصب‌ها. @raziolhossein
قسم به خالق بی‌چون و صدر و بدر انام! که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست به حُکم خدا و قول رسول که مستحقّ امامت بُوَد به نصّ کلام امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان به طیّ لسان هفت سبع کرد تمام امام اوست که قائم بُوَد به حجّت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام امام اوست که بخشید سر به روز مصاف بدان امید که بیگانه را برآید کام امام اوست که قرص خور از اشارت او به جای فرض پسین، بازگشت از ره شام امام اوست که انگشتری به سائل داد نهاد مُهر رضا بر لب و نخورد طعام امام اوست که داند رموز منطق طیر نه آن که ره‌زن مردم شود به دانه و دام امام اوست که دست بریده کرد دُرست نه آن که کرد به صد حیله، وصله بر اندام امام اوست که خلق جهان غلام ویند نه آن که از هوس افتد به زیر بار غلام تو ای که اهل حسد را امام می‌دانی! گشای چشم بصیرت، اگر نه‌ای سرسام کدام از آن دو سه در حلّ مشکلات یکی به علم و فضل و هنر داد خصم را الزام؟ کدام از آن دو سه بیگانه، در طریق صواب نهاده‌اند به انصاف و آشنایی گام؟ کدام از آن دو سه یک روز در مصاف و نبرد به قصد دشمن دین برفروخت برق حسام؟ من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک کند ز ظلم به فرزند مصطفی، اِبرام من آن امیر نخواهم که آتش افروزد بر آستانه‌ی کهف انام و صدر کلام من آن امام نخواهم که در خلا و ملا برند تا به ابد مردمش به لعنت، نام به گرد خوان مروّت چگونه ره یابد؟ کسی کش آرزوی نفس کرده گرده و خام قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع چه اعتبار به قول زن و تعصّب عام؟ خسی اگر بگُزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام گُل مراد کجا بشکفد ز غنچه‌ی دل؟ تو را که بوی محبّت نمی‌رسد به مشام میانه‌ی حق و باطل چگونه فرق کند؟ مقلّدی که نداند حلال را ز حرام چه خیزد از دو سه نااهل در علف‌زاری؟ یکی گُسسته مِهار و یکی فکنده لجام اسیر چاه طبیعت کجا خبر دارد که مبطلات کدام است و واجبات کدام؟ به مِهر شاه که اوقات از آن شریف‌تر است که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام وگر نه توده‌ی اخگر شود دمی صد بار ز برق تیغ زبانم سپهر آینه‌فام در آن زمان که شریعت به دست ایشان بود مدار کار شریعت نداشت هیچ نظام دو روزه مهلت ایّام آن سیه‌بختان ز اقتضای قضا بود و گردش ایّام هزار شکر! که این اعتبار بی‌بنیاد چو عمر کوته دون‌همّتان نداشت دوام زند معاویه در آتش جهنّم، سر چو ذوالفقار علی سر برآورد ز نیام به مُبدعی که مسمّا به اسم "اللّه" است! به نور معرفت ذوالجلال و الاکرام! به گوهر صدف کاینات یعنی دل! به انبیای کرام و به اولیای عظام! که در حریم دلم داشت بامداد ازل فروغ روشنی مهر اهل بیت، مقام از ازل آورده مِهر حیدر و آل به خود نساخته از بهر التفاتِ عوام سفینه‌ی دلم از مدح شاه، پُرگهر است گواه حال بدین عِلم، عالم علّام به طوفِ کعبه‌ی اسلام تا چو اهل صفا کبوتران حریم حرم کنند مقام، شکسته باد دل خارجی چو طرّه‌ی دال! خمیده باد قد ناصبی چو حلقه‌ی لام @raziolhossein
از عرش  پیام سرمدی آوردند به به  چه  مَه زبانزدی آوردند در روز ولادت  "امام صادق " یک دسته گل محمدی آوردند @raziolhossein
  چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟ این چه نوریست که تاریکی شب را برده دل مرد و زن اقوام عرب را برده این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را راهی مکه نموده ست یهودیها را جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند همه انگشت به لب خیره به عبداللهند همه حیرت زده، نوری که معما شده است چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد غیر از این هر خبری بود فراموش شد و ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و طالع نیک امیران جهان بد افتاد ته جام همه شان عکس محمد افتاد! طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد چهره آرام، زبان نرم، قدم ها محکم قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق که لب ساحل امنند ولی دور از هم لب بالایی او آب بقاء کوثر لب پایینی او آب حیات زمزم دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک» هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم دخترش از سه زن برتر عالم برتر همسرش هم رده با آسیه است و مریم قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف» علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم» هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است پیش او خوارترین معجزه شق القمر است هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد «دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد» محرم راز، علی باشد و باشد کافیست جمع دست علی و دست محمد کافیست و علی معنی « اکملت لکم دینکم» است شاهد گفته ی من خطبه ی قرای خم است منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ باز از خصلت او با دگران میگوید آنچه در باطن او دیده عیان میگوید پیش پیری که به جنگاوری اش می بالد از جوانمردی سردار جوان میگوید «سود در حب علی است و زیان در بغضش» با عرب باز هم از سود و زیان میگوید حرف این است: «فهذا علیٌ مولاکم» یک کلام است که با چند بیان میگوید □ خواست چیزی بنویسد دم آخر... افسوس یک نفر گفت محمد هذیان میگوید @raziolhossein
آن صبح رو که مطلع شعرم جبین اوست موسی به دین اوست و عیسی به دین اوست هر حلقه حلقه حلقه ی آن گیسوی شبش آورده است سلسله ای را به مذهبش پیچیدگی زلفش، حل المسائل است با عقل و عشق، نیم نگاهش معادل است زانو زده ست منطق و عرفان برابرش حکمت نشانده فلسفه را پای منبرش استاد حل مسئله با غمزه می شود درد دلش دعای ابوحمزه می شود هرکس که دیده جذبه ی او را موافق است بهلول مبتلا به جنون نیست، عاشق است از عطر او بهار گرفته است شمه ای شیخ الائمه است ،چه شیخ الائمه ای او هرچه داشته سر پیمان گذاشته از جان گذشته ای ست که از جان گذاشته آتش زدند پشت در او که سال ها پشت در تمامی شان نان گذاشته آن قدر صادق است که از رزق بچه هاش برداشته، برای یتیمان گذاشته حق گفته ام اگر که بگویم پیمبر است از خود به ارث بس که مسلمان گذاشته هر مجتهد که دست به دامان او زده ست در اجتهاد، دست به قرآن گذاشته دشمن اگر که ترس ندارد از او چرا این قدر در بقیع، نگهبان گذاشته؟ آن قدر ساده است حریمش که فاخته از شش جهت امام ششم را شناخته @raziolhossein
پروانه می سوزد که خاکستر نشین باشد خوب است حال و روز عاشق اینچنین باشد رو به کس دیگر نخواهد زد هرآنکس که محتاج اولاد امیرالمومنین باشد @raziolbossein
قرعه افتاد که قربان شود ای یار! شتر بار عشق تو به کوهان کشد اینبار شتر جانفدایت شد...از این پس "نفر"ش میخوانند کرده پیراهن آدم به تن انگار شتر پی آوردن دایه به در خانه ی توست رم اگر کرد دمی از سر بازار شتر سجده‌گاه است مکانی که توقف کرده‌ست هست در هجرتت آگاه از اسرار، شتر حکم اعجاز اگر دست نگاهت باشد ریزد این "صالح" مست، از در و دیوار "شتر" از جهازش به غدیر علی‌ات منبر ساخت باز کرده به دلم جایی از این کار، شتر آه، از چشم تو افتاد ولی...آن دم که در جمل داد به دست زنی افسار شتر @raziolhossein
به دقت گوش کن انگار چیزی بر زمین افتاد سکوت شب شکست و در همه دنیا طنین افتاد گمانم این صدای بر زمین افتادن بت هاست یکی الله اکبر گفت و اینک در جهان غوغاست خدایاکیست بتهای جهان را واژگون کرده شکوه چیست تاج سروران را سرنگون کرده خبر آمد که در ایران ترک برداشت ایوانی سراسیمه پرید از خواب، شاهنشاه ساسانی مدائن را ببین! انگشت بر لب مانده از حیرت که این بی طاقتی در طاق کسری نیست بی علت کسی خاموش کرده آتش شرکی مسلم را کدامین نور تا این حد دگرگون کرده عالم را خدا تعریف دیگر یافت این هم یک خوش آمد بود چنین تغییر در دنیا فقط کار محمد بود رسوم جاهلیت را به هم زد وقت میلادش رسید و استجابت شد دعای خیر اجدادش گرفته آسمان انبیا یک عمر نور از او سخن گفتند در تورات انجیل و زبور از او نشان دادند تنها قدری از اوج مقامش را رسولانی که وقت معجزه بردند نامش را پر از عجزیم وقتی بوده اعجازش کلام الله چه جای مدح؟ خرما بر نخیل و دست ما کوتاه رسید از چشمه آفاق جان تازه ای آورد برای مردم دنیا جهان تازه ای آورد به نام زن کرامت داد، دریا را به صحرا برد مقام دختران را با کلام خویش بالا برد نصیب او به غیر از ناسپاسی ها نشد آری لبش یک بار هم اما به نفرین وا نشد آری نبی آمد ولی افسوس قدرش را ندانستند نه...قدرش را بجز زهرا و جز مولا، ندانستند علی در یاری تنهایی احمد مسمم ماند ولی الله اعظم با رسول الله اکرم ماند.... @raziolhossein
مقصود خداوند ز خلقت عسلش بود خیرالبشرش آیت ضرب المثلش بود سرمایه و آرایه و آسایۀ هستی یعنی که محمد همۀ ماحصلش بود تصنیف دل آرا و شمیم خوش ایمان زهرا و علی قافیه های غزلش بود سر سلسلۀ نور علی نور هدایت میراث گران مایه و خیرالعملش بود این سلسله سررشتۀ عشقی ابدی بود سرمنشا این سلسله روز ازلش بود این سلسله سرچشمۀ رزق بشری بود این سلسله سرلوحۀ بین المللش بود هر رشته خودش سلسله ای بود خدایی موسی ید و عیسی دم و احمد بدلش بود هر آیۀ قرآن که به معنا بشکافند وصفی است که از احمد و اولاد یلش بود وصفی که شنیدیم به مجموعۀ قرآن در نقطه بایی است که حداقلش بود @raziolhossein
گرفته نورِ وجودِ تو آسمانها را اِحاطه کرده زمین را و هم زمانها را شُکوه داده ظُهورت به عالمِ هستی وقار داده حُضورِ تو کهکشانها را به بوی عطرِ تنت، یاس مات شد، اُفتاد خراب و مَست نِمودی تو باغبانها را تویی که روح گرفته، صَلات از نَفَسَت عُروج می دهی هردَم نمازخوانها را تو خواستی که توجُّه به قامتت نشود کنارِ خویش نشاندی اگر جوانها را به خُلق و خو و خوش اخلاقیِ تو جَذب شدند کشیده ای پیِ خود خِیلِ کاروانها را میانِ مُشتِ تو سنگی خُداخُدا می گفت نخوانده درس، تو از بَر شدی زبانها را مرا که نیست زَبانی، بیان کنم مَدحَت که گفته حق به کتابش یکایک آنها را علی عِدالتِ مَحض و، تو رَحمتِ مَحضی به این صفات گرفتید، روح و جانها را چه ارتباطِ عجیبی ست در میانِ شما که مات کرده تمامیِ نکته دانها را علی کنارِ تو، یعنی: تو در کنار خدا کشانده اید به دیوانگی روانها را قیامت است به دستانِ دخترت زهرا شفیعه ای که پناه است بی اَمانها را ...همان که خَلق شد از نورِ او همه عالم ...همان که داده خُدا دستِ او کرانها را ...همان که بر حَسَنش سَجده می کند یوسف که وا گذاشته حُسنَش همه دهانها را ...همان که خونِ حُسینش بقای دینِ تو شد که قَبضه کرده به نامَش همه زمانها را ...همان که زینبِ او داده با عَمَل تعلیم شجاعتی که خودش داشت، خطبه خوانها را مرا دوباره به آیینِ خویش دعوت کن بگیر دستِ ضعیفان و ناتوانها را نفس بزن، که مُسلمان شَویم بارِ دگر نگاه کن، که بهاران کنی خَزانها را @raziolhossein
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن نامه‌ی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد @raziolhossein
بر آینه دار هر چه عاشق صلوات بر روشنی روح حقایق صلوات گر عاشق صادق خدایی بفرست برحجت حق امام صادق صلوات @raziolhossein
ای روح صداقت از دم تو  ای گوهر علم از یم تو  زیبنده ی تو است نام صادق  الحق که تویی امام صادق  بر هر سخنت ارادت علم  در هر نفست ولادت علم  میلاد تو ای ولی سرمد  شد روز ولادت محمد  در هفدهم ربیع الاول  شد نور تو بر زمین محول  از صبح ازل امام علمی  تا شام ابد تمام علمی  دانش زدم تو راست قامت  استاد علوم تا قیامت  قرآن به دم تو خو گرفته  ایمان ز تو آبرو گرفته  با نطق تو زنده تا قیامت  توحید و نبوت و امامت  ای در دهنت زبان قرآن  قرآن همه جان تو جان قرآن  روید چو به بوستان شقایق  از لعل لبت در حقایق  وصف تو هماره بر لب ماست  راه و روش تو مکتب ماست  با تو همه جا مدینه ی ماست  این گفت تو نقش سینه ی ماست  هرکه شمرد سبک صلاتش  فردا نبود ره نجاتش  دور است ز خط طاعت ما  بر او نرسد شفاعت ما  تو مخزن علم کبریایی  تو وارث ختم الا نبیایی  حق را نفس تو نوشخند است  قرآن به دمت نیازمند است  قرآن که در کلام سفته  با نطق تو حرف خویش گفته  هر آیه که جبرئیل آرد  بی نطق شما زبان ندارد  او راه و شما چراغ راهید  ناگفته و گفته را گواهید  تو بر تن پاک علم جانی  استاد مفضل و ابانی  دانشگه نور حق پیامت  صدها چو زراره و هشامت  دارند جهانیان بصیرت  از مؤمن طاق و بو بصیرت  ای زندگیم هدایت تو  دین و دل من ولایت تو  مهر تو همه عقیده ی من  مشی تو مرام و ایده ی من  روزی که گل مرا سرشتند  بر لوح دلم خطی نوشتند  این خط نوشته را بخوانید  من جعفریم همه بدانید  دلباخته ای ز اهل بیتم  خاک ره عبدی و کمیتم  فریاد دوازده امامم  نور است به هر دلی کلامم  باشد که به خاک پای میثم  میثم بشود فدای میثم @raziolhossein
  گویند هر آنکه را دارد دوست از بعد وفات هم،همان مونس اوست یارب تو گواهی که نباشد مارا غیر از علی و محمد و الش دوست @raziolhossein
هر نصر من الله به شمشیر علی بود هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند: پیروزی اسلام به شمشیر علی بود آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد پیداست که از نعره ی تکبیر علی بود در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست چون سینه ی دشمن هدف تیر علی بود یک قوم در اندیشه تحقیر علی بود یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود گفتند و نماندند ولی نام علی ماند الحق که علی شاهد تکثیر علی بود صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟ فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمی‌شد در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود پیغمبر ما آینه ی حُسن خدا بود در آینه هر آینه تصویر علی بود هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور با یازده آیینه به تفسیر علی بود از خاک نجف شاخه ی انگور بر آمد این معجزه ی تاک به اکسیر علی بود ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا این دل همه ی عمر به تسخیر علی بود @raziolhossein
نذر قدم رسول امجد صلوات بر نور رسالتش مجدد صلوات امروز هر آنچه میتوانی بفرست بر خاتم انبیا محمد صلوات @raziolhossein
امشب شب مبارک احیای انبیاست زیرا شبِ ولادت آقای انبیاست در یک وجود، جلوه کند عالم وجود؛ در یک جمال، صورت زیبای انبیاست عید بزرگ جان جهان و جهانِ جان، عید خدا و سیّد و مولای انبیاست دوران غربت بشریت سرآمده یعنی شب ولادت پیغمبر آمده امشب خدا به اهل زمین، آسمان دهد ملک وجود را شرف جاودان دهد امشب خدا جمال دل‌آرای خویش را، با روی دلربای محمّد نشان دهد با پرتو جمال منیر رسول خویش، تا صبح حشر، نور به چشم جهان دهد جان در طبق نهید که میلاد احمد است اعلان کنید بر همه: عیدِ محمّد است امشب خدات رشکِ قمر داد آمنه! با حُسن خویش بر تو پسر داد آمنه! نُه ماه انتظار کشیدی به شوق او تا نخل آرزوی تو بر داد آمنه فرزند تو گرامی و نامش محمّد است این مژده را خدات خبر داد آمنه اینک تو را ولادت احمد مبارک است بر احمد تو نام محمّد مبارک است ای آمنه، محمّدِ تو، مظهر خداست رخسار کبریاییِ او منظرِ خداست همچون کتاب وحی بگیرش به روی دست، سر تا قدم ببوس که پیغمبر خداست تا روز حشر بر همه پیغمبری کند، گفتار وحی او، سخن آخرِ خداست آیینه تمام‌نمای خداست این پس آمده است و پیش‌تر از انبیاست این ای آمنه، محمدت از انبیا، سـر است این بر همه پیامبران هم پیمبر است قرآن او، که وحی الهی ست، شاهد است این از پیمبران اولوالعظم، برتر است قدر و کمال و شأن و جلال و مقام او حتی در انبیای سلف، فوق باور است این طفل نه، که قافله‌سالارِ انبیاست آگاه باش هر نفسش، وحی کبریاست ای کعبه! پیش پای محمد قیام کن دورش طواف آور و کسب مقام کن غار حرا به شوق وی آغوش برگشا مانند کوه‌ها به محمّد سلام کن ای شهر مکه عید محمّد مبارکت! از سیّد پیامبران احترام کن دوران کفر و ظلم و ضلالت، سر آمده نامش بلند باد که پیغمبر آمده میلاد احمد عید خداوندِ سرمد است عالم ز مقدمش همه خلدِ مُخلد است از ربِّ کعبه در حرم کعبه حکم شد بت‌ها ادب کنید که میلاد احمد است دوران بردگی و اسارت تمام شد ای دختران زنده به گور، این محمّد است بت‌ها ندا دهند به آوازه جلی صلّ علی محمّد و صل علی علی این یاور تمامِ ضعیفان عـالم است این منجی همیشـه اولاد آدم است این رهنمای گمشدگان تـا قیام حشر؛ این شمعِ جمع خلق، رسول مکرم است این روی انبیای الهی به جسم پاک این پای تا به سر همه روح مجسم است این طفل نه که صاحب تنزیل بوده است شاگرد او معلم جبرییل بوده است وقتی خدا به خلقت کونین داشت دست ساقی انبیاست ز پیمانه الست این با خدای عزوجل بود هم‌سخن روزی که صبحی و شب و روزی نبوده است پیش از رسل رسول خدا بود و بود و بود بعد از رسل رسول خدا هست و هست و هست آدم هنوز آب و گلش بود در عدم او بود او پیامبر خالقِ قِدَم تو تا قیام حشر چراغ هدایتی با هر کلام صاحب اعجاز و آیتی تو تا ابد پیامبران را پیمبری بر فرد فرد صاحب حکم و ولایتی در بین انبیا و امم این شعار ماست ما امت توایم محمد عنایتی "میثم" مدیحه‌خوان تو بوده است و آل تو هر چند نیست در خور قدر و جلال تو @raziolhossein
امشب به ملايک خبری تازه رسيده لبخند نجات از نفس صبح دميده شيطان عوض جامه دل خويش دريده اوصاف خدا از دهن بت كه شنيده يك صبحدم و اين همه اعياد كه ديده اعياد خدا گشته از اين صبح پديدار ای بحر تجلا! گهرت باد مبارك ای طور نبوت! شجرت باد مبارک ای مكه! نسيم سحرت باد مبارک ای آمنه! قرص قمرت باد مبارک ميلاد گرامی پسرت باد مبارک دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار ای گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد در عرصه ی بيدادگری، دادگر آمد تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد تهليل برآريد كه پيغامبر آمد پيغامبر از بهر نجات بشر آمد آمد به جهان قافله را قافله سالار توحيد بود لاله ی بستان محمد جبرييل بود مرغ گلستان محمد تهليل بگوييد به فرمان محمد خلقت همه گشتند ثناخوان محمد ذكر همگان آيه ی ما كان محمد از قول خدای احد قادر دادار اين نور جمال ازل، اين خالق نور است اين هم سخن موسی، در وادی طور است اين روی صحف، صورت زيبای زبور است اين روح عدالت به محيط زر و زور است اين منجی آن دخترک زنده به گور است اين است كه گل سبز كند از شرر نار اين است كه او بود و همه خلق نبودند اين است كه با نام خوشش نامه گشودند اين است كه خيل ملكش سجده نمودند وصفش همه گفتند و شنيدند و سرودند گفتند و شنيدند و سرودند و ستودند با اين همه كردند به عجز سخن، اقرار اين است كه توحيد از او نام گرفته اين است كه خورشيد از او وام گرفته اين است كه از روح بشر، دام گرفته اين است كه دل از دمش آرام گرفته اين است كه از دست خدا جام گرفته سر تا قدم از علم الهی شده سرشار ای جان همه عالم و آدم به فدايت ای هستی هستی كمی از لطف و عطايت گلبوسه ی فردوس، به خاک كف پايت روييده مسيح از نفس روح فزايت كار ملک و ذكر خداوند، ثنايت اين ذكر الهی است كه دائم شده تكرار ای چرخ كهن خاک ره طفل صغيرت روشنگر بزم ازلی روی منيرت تا حشر، بزرگان جهانند حقيرت حتی به جنان اهل بهشتند فقيرت پيغامبران يكسره بودند بشيرت پيوسته نمودند به آقاييی ات اقرار اوصاف تو چون وصف خدا فوق حساب است قرآن تو را سلطه بر اين چار كتاب است حب تو ثواب است، ثواب است، ثواب است بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است تو آب حياتی و جهان بی تو سراب است تو مهری و روز همه بی‌توست شب تار ما امت وحی و تو پيام آور مایی تا هست خدايی خدا، رهبر مايی تو جان همه عالمی و در بر مايی تو سايه ی لطف ازلی بر سر مايی تا شام ابد مشعل روشنگر مايي بی‌نور تو، توحيد محال است، نه دشوار بی دست تو حق بر روی كس در نگشايد بی دوستی ات حمد خداوند نشايد بی حسن تو يوسف ز كسی دل نربايد بی نام تو زنگ غمی از دل نزدايد مدح تو نه از «ميثم»، از خلق نيايد گيرم ز عقيق همه ريزد در شهوار @raziolhossein
ایمان به رسول هاشمی مذهب ماست پیوسته بر او دعای روز و شب ماست آیینه‌ای از «مّودة فی القربی» ذکر صلواتی‌ست که نقش لب ماست @raziolhossein
اگرچه هر چه به غیر از خدا عدد دارد ولی شراب محبت مگر که حد دارد؟ قدح گرفتم و گفتم که دوستت دارم نهیبی آمد و گفت این گناه حد دارد کسی که حب تو را خوب در دلش جا داد شکایتی مگر از روزگار بد دارد؟ به چشم ما و نبی و خدا تو مولایی بگو که کور شود هر کسی حسد دارد کسی که سنگ هم از مهر او عقیق شود چه انفعالی از انکار بی خرد دارد؟ یکی است نور ، ولی شوق توست در این دل که طبع ، میل به گل های سرسبد دارد به چشم من که نجف دیده حرف حور نزن به پیش اوست نود هر کسی که صد دارد نگاه ما به مجانین نگاه حسرت نیست کلاهی این دل ما هم از این نمد دارد جواب اول قبرم اگر اشارۀ توست تمام عمر ، سرم شوق بر لحد دارد @raziolhossein
هر دل که جدا از تو شود دل شدنی نیست ایمان به جز از راه تو حاصل شدنی نیست عقلی که گره خورد به عشق تو یقینأ از سنگ غم حادثه زایل شدنی نیست هر قدر عبادت شده از اول خلقت با ضربت تیغ تو معادل شدنی نیست با ایه اکملت لکم گفت خداوند دین جز به تولای تو کامل شدنی نیست ما رو به تجلای شما اهل نمازیم این قبله به هر سو متمایل شدنی نیست بی مهر تو ما را چه نمازی چه طوافی؟ بی مهر تو یک رکعت قابل؟...شدنی نیست ای ابر خطا پوش کرم کن که در این شهر رحمت به جز از چشم تو نازل شدنی نیست @raziolhossein
امشب دوگل دمیده در مکه و مدینه؟ یا سر زده سپیده در مکه و مدینه مرغان نغمه‌خوان باغ بهشت خواندند امشب دو گل دمیده در مکه و مدینه ای تشنگان رحمت از حق نسیم رحمت بر خاکیان وزیده در مکه و مدینه چشم ملائک حق جز شور و شادمانی چیزی دگر ندیده در مکه و مدینه یزدان بر آسمان علم و رسالت خود خورشید آفریده در مکه و مدینه یک‌سو نبی اکرم یک‌سو امام صادق اینک ز ره رسیده در مکه و مدینه از آن دو پیک رحمت عرش خدای رحمان حمد خدا شنیده در مکه و مدینه با یک مرام و ایده حق امشب آفریده دو رهبر عقیده در مکه و مدینه از بس دلم هوائی شد در هوای آنها مرغ دلم پریده در مکه و مدینه با سائلان بگوئید دست کرامت حق خوانی بزرگ چیده در مکه و مدینه خنده نشست بر لب تا ای «وفائی» از عرش گفتند گل دمیده در مکه و مدینه @raziolhossein
صبحِ روزِ الست تا... عرصات شده حک روی آسمان و کرات نور  قبرش  زیاد  می گردد هر که گوید زیادتر "صلوات" ....... بهترین ذکر در همه اوقات منشأ خیر و خوبی و برکات دید پیغمبرِ خدا در عرش... هست کار ملائکه "صلوات" ...... در میانِ  تمامیِ  کلمات خوشترین ذکر در زمان حیات می شود بر طرف بلا از او بفرستد اگر کسی "صلوات" @raziolhossein
به پایان نبوت آخرین از راه می آید برآغاز امامت اولین از راه می آید به رحمت پا به روی خاک دارد آفتابی که به شوکت آسمان را کرده زین از راه می آید جهان مانند انگشتی شد و مکه رکاب آن برای این رکاب امشب نگین از راه می آید نبودش باعث بود جهان بوده ست پس تازه دلیل خلقت این سرزمین از راه می آید نه اینکه دین بیاید تا که پیغمبر شود تکمیل که امشب بی گمان منجی دین از راه می آید صفت تاقبل ازاین آقا فقط تا حد برتر بود برای خوب ترها هم ترین از راه می آید بگو هرهفته را ازبعد امشب هفته ی رحمت چنانکه رحمة للعالمین از راه می آید شب میلاد و ذکر یاعلی دل هم نمی داند؛ محمد یا امیرالمومنین از راه می آید دل خود را به دستش می سپاریم و یقین داریم امان داریم فردا تا امین از راه می آید @raziolhossein
بر آمنه و حسن خصالش صلوات بر فاطمه و صبح وصالش صلوات از مکه و از مدینه میبارد نور یعنی به محمد و به آلش صلوات ((فاطمه یا قریبه، مشهور به ام‌فروه نام مادر حضرت صادق علیه السلام میباشد)) @raziolhossein
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن نامه‌ی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد @raziolhossein