#امام_هادی_شهادت
بی هوا درب خانه ات وا شد
عده ای نانجیب آمده اند
بین سجده، بدون عمامه
پیِ تو ای غریب آمده اند
می کِشد با دو دستِ بسته تو را
دل به تقدیر داده بودی تو
دشمنانت سوار بر مرکب
پشت مرکب پیاده بودی تو
جان فدایت که روضه خوان بودی
یادِ نور دو عین افتادی
عقب قافله زمین خوردی
یادِ بنتُ الحسین افتادی
تا رسیدی به کاخ آن ملعون
پر و بالت تمام خاکی شد
ذره ای از بها نمی افتد
گیرم اصلا امام خاکی شد
متوکل شراب آورد و...
بعد از آن هم کمی به تو خندید
طعنه زد لااقل بخوان شعری
شعر خواندی...وجودِ او لرزید
دل زهراییت شکست آن جا
یادت افتاده بود بزم شراب
یاد دندان و خیزران بودی
یادت افتاده بود اشک رباب
یادت آمد شراب را می ریخت
به روی زخم دیده ی جدت
چشم عباس خیره شد ناگه
سوی رأس بریده ی جدت
می چکید اشکش از نوک نیزه
همه ی های و هویم این جا بود
دختری زیر لب فقط می گفت:
کاش الآن عمویم این جا بود
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
#عید_نداریم
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام
ابن الجواد حضرت ابن الرضا سلام
ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی
ای آسمان علم خدا ایهاالنقی
خورشید از تشعشع نورت منوّر است
ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است
در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است
باغ کرامت تو همیشه بهاری است
گنجینه های علم الهی است در دلت
حظِّ حضور می برم امشب ز محفلت
نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم
راهی به آسمان امامت نداشتیم
با نور تو درست شده اعتقادمان
دادی طریق عرضهء حاجات یادمان
فهمانده ای به ما ادب و احترام را
طرز چگونه حرف زدن با امام را
فهمانده ای که شآن رفیع امام چیست
ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست
لطفت اگر نبود مقرب نمی شدیم
در محضر ائمه مودّب نمی شدیم
توحید حق به نام شما آب خورده است
خضر از وجود جام شما آب خورده است
رکن خداشناسی و درهای رحمتید
فرزندهای نور و پسرهای رحمتید
جز اهل بیت بحر کرم، اصل خیر کیست؟
در این جهان بگو که چهار فصل خیر کیست؟
هر کس که باطنا" به خدا وصل می شود
با رحمت نگاه شما وصل می شود
کفر است اگر به غیر شما رو زند کسی
عشق است اگر کنار تو زانو زند کسی
ای سرو سربلند سحرهای سامرا
باز است بر گدای تو درهای سامرا
ما سائلیم و جای دگر سر نمی زنیم
جز خانه شما در دیگر نمی زنیم
ما آب و نان به دست شما صرف کرده ایم
شاهان شما، تمامی ما نیز بَرده ایم
امشب میان عشق شما سیر می کنم
از چشم پاکتان طلب خیر می کنم
ما را از آن دو چشم شریفت نگاه کن
یا هادی الائمه مرا سر به راه کن
آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد
آماده رسیدن ماه رجب نشد
باقیِّ عمر را نگرانم چه می شود
آماده نیستم رمضانم چه می شود
آقا به قلب غمزده فیضی افاضه کن
فکری برای برکت این سال تازه کن
آغاز سال من نظری کن به حال من
بی ارزشم ولی نشوی بی خیال من
خیر مرا ندیده کسی، خیره سر شدم
در آخر خَطَم به تو محتاج تر شدم
امشب ولی به عشق هوایت رسیده ام
امشب به قصد گریه برایت رسیده ام
آقا شنیده ام که غمت بی شمار بود
دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود
آقا چه ها که از متوکل کشیده ای
پای پیاده در دل صحرا دویده ای
خسته شدی عرق به جبینت نشسته بود
پایت برهنه، ناخن آن هم شکسته بود
گاهی تو را به بزم حرامی کشانده اند
گاهی تو را میان خرابه نشانده اند
جا داده اند بین فقیران چرا تورا؟
بردند بین حلقه شیران چرا تو را؟
شیران که در برابرتان سر گذاشتند
بی اذن تو سر از کف پا بر نداشتند
آنان که بر امام ارادت نداشتند
قاتل برای کشتن تو می گماشتند
هر چند زهر غم جگرت را کباب کرد
قلب مقدس پسرت را کباب کرد
سر را به روی پای حسن می گذاشتی
بهر خودت حنوط و کفن می گذاشتی
می سوخت پیکر تو ولی خانه ات نسوخت
در بین شعله دامن دُردانه ات نسوخت
در کربلای جدّ شما غم چکار کرد
طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد
آن خیمه ای که گیسوی حورش طناب بود
می سوخت بین آتش و در التهاب بود
امشب دلم شکسته و فریاد می زنم
با محتشم نشسته و فریاد می زنم
ای کشته فتاده به هامون حسین من
ای صد دست و پا زده در خون حسین من
ای شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه
افتاده ای به زیر سنان بین قتلگاه
جایت کم است پیکر خود را تکان نده
مادر رسیده، تشنه لب اینگونه جان نده
#مجتبی_شکریان
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
در آسمان سامرا پیچیده بوی من
یادِ مدینه مانده بُغضی در گلوی من
هرشب بیادِ مادرِخود جامعه خواندم
شرحِ صفاتِ مادرم شد گفتگوی من
با دستِ بسته از مدینه راه افتادم
در هرنمازم اشک شد آبِ وضوی من
با بی ادب های عرب تبعید مشگل شد
رویِ سپاهی واشده دیگر به روی من
منزل به منزل رفته ام با پیکیری سالم
بر هم نخورده با تکانِ نیزه موی من
طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من
بازی شده در چند جا با آبروی من
شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود
آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوی من
چون عمه در بزم شرابی گیر افتادم
شد مرگ آن لحظه تمام آرزوی من
بی تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد
چشمان یک جمعیتی خیره به سوی من
بر خورد بر شخصیتم با آنکه مَردَم من
تصویر ِ زنها زنده شد در روبروی من
قرآن نه، شعری خواندم ومجلس عوض گردید
اصلا نخورده دست بر ترکیب روی من
شکر خدا بازی نکرده با لبم چوبی
باخیزران ضربه نخورده بر سبوی من
بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت
بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت
#قاسم_نعمتى
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته
صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته
فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی
این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟
یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش
یا دل آئینه ی آئینه دارش ریخته
تیر دیگر در کمان صیاد دنیا چون نداشت
زهر را چون طرح بر جان شکارش ریخته
خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند
آبروی سامرا از چشم زارش ریخته
در عیادت از دلش شاید که دلها بشکند
چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته
بس که می سوزد گمانم قالب خورشید را
از دل آتش نهاد داغدارش ریخته
شاید از کرببلا می آید و قبر حسین
ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته
در کفن پیچید مانند خبر در کوچه ها
در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته
جای دارد تاک روید معنی از خاک درش
اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته
#محمد_سهرابی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
منکه شد گوشۀ تبعید ، عبادت ، کارم
سالها دشمن من داد ز غم آزارم
دوستان شیفتۀ خلق خوش و رفتارم
دشمنان نیز خجالت زده از کردارم
نیست جز یاریِ قرآن و تلاوت یارم
ظلم و جور خلفا بود که خونبارم کرد
متوکل ز همه بیشتر آزارم کرد
هیبت حیدری ام تیر به اعدا می زد
معجزاتم همه شمشیر به اعدا می زد
ذکر من بود که زنجیر به اعدا می زد
من ستم دیدم و تقدیر به اعدا می زد
گاه یک شیر ز تصویر به اعدا می زد
روز و شب در غم و اندیشۀ مردم بودم
بیشتر همنفس اهل ری و قم بودم
خصم پنداشت که من بی کس و تنها هستم
غافل از اینکه خدا را یَد و بَیضا هستم
خواست تهمت بزند دید مبرّا هستم
خواست تحقیر کند دید که والا هستم
جرمم این بود که من زادۀ زهرا هستم
آنکه در گوشۀ تبعید گرفتارم کرد
تا توانست به تهدید گرفتارم کرد
دشمنان بر سر من بسکه بلا آوردند
دل پر صبر و قرارم به صدا آوردند
گاه در بزم شرابی ز جفا آوردند
گاه در مجلس اغیار مرا آوردند
بارها در نظرم کرب و بلا آوردند
کاروانِ اُسرا در نظرم می آمد
مجلس شام بلا در نظرم می آمد
یاد آن بزم شرابی که میان اُسرا
عمه ام بود و همه قافلۀ کرب و بلا
بسته در سلسله ای سلسلۀ آل عبا
وسط طشتِ طلا بود سر خون خدا
بزم مشروب کجا و حرم آل کسا
جمع کفار کجا جمع عزیزان حسین
تهمت زشت کنیزی به یتیمان حسین
شعلۀ فتنه کفار بر افروخته بود
صورت ماه یتیمانِ حرم سوخته بود
چشم حضّار به ناموس خدا دوخته بود
غصّه جدّ غریبم به دل اندوخته بود
زینب از مادر خود فاطمه آموخته بود
عمۀ مقتدرم خطبۀ غرّا می خواند
و سر خون خدا سورۀ طه می خواند
خیزران بود که روی لب و دندان می زد
بر لب ماه نه بر ناطق قرآن می زد
بانویی بر سر خود لطمه فراوان می زد
این رباب است که بوسه به سر از جان می زد
باز هم حرمله ای طعنه به مهمان می زد
داغ شش ماهه فراموش نمی گردد آه
نالۀ فاطمه خاموش نمی گردد آه
#محمد_ژولیده
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
قلبمو خیلی سوزوندن بخدا
غصه رو دلم نشوندن بخدا
من پیاده دشمنم سواره بود
تو کوچه منو کشوندن بخدا
.
.
بی حیا دیگه نسوزون جگرم
چرا آخه میزنی هی شررم
سرمو اگه میخوای ببر ولی
ناسزا دیگه نگو به مادرم
.
.
چقدر به بچه هام دادن عذاب
دلم از این همه داغ شده کباب
خیلی یاد عمه زینب افتادم
وقتی بردن منو تو بزم شراب
.
زینب و بزم شراب واویلتا
زینب و شام خراب واویلتا
صحبت از کنیزی و آل علی
قلب زهرا شد کباب واویلت
بمیرم برای غمهای حسین
وسط طشت طلاس جای حسین
پیش چشمای سه ساله دخترش
خیزرون میزد به لبهای حسین
.
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
درخانه اش غریب شدویاوری نداشت
در سینه اش بجز جگر پرپری نداشت
مظلوم مانده بود درآن شهر بی حیا
او هم امام بود ولی لشگری نداشت
میگفت آب آب و در آخرین نفس
جز ذکر یاحسین دم دیگری نداشت
درلحظه ی نفس زدن و جان سپردنش
شکرخداکنار خودش خواهری نداشت
برپیکرش نبود رد تیغ و خنجری
دیگرکسی نگاه به انگشتری نداشت
بر اهلبیت او نشد آنجا جسارتی
میرفت تشنه کام و غم معجری نداشت
بزم شراب دید ولیکن عدوی او
دیگر میان تشت طلایی سری نداشت...
#امیر_قربانیفر
@raziolhossein
#امام_هادی_مدح
#دوبیتی
وقتی که تمامی ملائک، مولا
از حسن تو گویند یکایک، مولا
این ذره کجا و آفتابی چون تو
«کَیفَ اَصِفُ حُسنَ ثَنائِک» مولا؟
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یاعلی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سردر مشق های سیات یاعلی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آب های جهان اگر که دوات یاعلی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سروده ای غزل از زبان خدات یاعلی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شده اید رب جلی ولی به صفات یاعلی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یاعلی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام می دهمت به شوق لقات یاعلی النقی
نبود به بودن تو غمم، بخدا که حر جهنمم
که گرفته ام به ولات برگ برات یاعلی النقی
بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تورا
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
#محمد_بیابانی
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم
شعله با ناله برآید همه دم از جگرم
جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکّل به سرم
می دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم
آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم
خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب
شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم
با که این ظلم بگویم که به زندان بلا
قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم
هر زمان هست در این دار فنا مظلومی
حق گواه است که من از همه مظلوم ترم
فخر (میثم) همه این است به فردا کامروز
هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
#دوبیتی
همین که در تنش زهر شب افتاد
امام هادی از تاب و تب افتاد
چو وارد کردنش در بزم شادی
به یاد عمهجانش زینب افتاد
#سیدمجتبی_شجاع
@raziolhossein
#امام_هادی_شهادت
نیمۀ شب امام رابردند
خانه و خانواده مضطرب است
نگرانِ امامِ هادی شد
سامرا بی قرار و ملتهب است
من بمیرم که پیش چشمانش
سَبِّ جدِّ گرامی اش کردند
دل هفت آسمان به درد آمد
بس که بی احترامی اش کردند
می بَرَندش بدونِ عمامه
غربت از چشمهاش معلوم است
خوب که ، در رُخش نگاه کنی
مثل جدّش علیست مظلوم است
جان به قربان آن امامی که
دستهایش به غصه زنجیر است
علتِ بردنش به بزم شراب
به گمانم به قصد تحقیر است
متوکل مقابل حضار
اندکی آمد و توقف کرد
بی حیا از شرابِ در دستش
به امام دهم تعارف کرد
خواست تا که امام هادی را
نحوهء دیگری عذاب دهد
گفت با او که شعر میخوانی
منتظر ماند تا جواب دهد
حضرتش قصد شعر خواندن کرد
کرد آغاز معجزاتِ کلام
سخنش مثل تیغ حیدر بود
محشری شد به پا زِ شعر امام
بر سرِ دشمنش خراب ، آقا
گویی آن خانۀ مجلل کرد
شعرها در مَذَمّتِ دنیا
عیش او را به غم مبدل کرد
متوکل که منقلب گردید
در خود احساس روسیاهی کرد
لااقل در میان آن مجلس
از امام آمد عذرخواهی کرد
دشمنی هم سراغ دارم که
پرچم ظلمِ بی امان برداشت
در قبال سری که قرآن خواند
بی حیا چوب خیزران برداشت
پیش زنها و بچه ها ، ملعون
پستی اش را به خلق ثابت کرد
ضربه را بر لب و دهانش زد
صوت قرآن به چوب ساکت کرد
گریه کردیم بر حسین ، ولی
حال زینب کجا و ما ؟ هیهات
ما شنیدیم و خواهرش دیده
وای بر حال عمۀ سادات
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein