eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
597 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکس که تاج مهر تو بر سر ندارد از سجده ی گمراهی اش سر بر ندارد سرمایه ی عشق شما راه نجات است  بیچاره هر کس عشق تان در سر ندارد لازم نکرده که مرا فردا بخوانند جنت اگر از نامتان سردر ندارد باب الجوادی مطمئنا هست آن جا محشر از این در هیچ بالاتر ندارد گشتم ولی دنیای شیعه از تو آقا مولود پر خیر و مبارک تر ندارد کوری چشم دشمنان إبنُ الرضایی کی گفته سلطانم علی اکبر ندارد؟ دردانه ی سلطان طوسی یا محمد والیِ ما غیر از شما دلبر ندارد عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید عود و گلاب و نافه و عنبر ندارد در کودکی در قله های علم بودی علم تو را عیسای پیغمبر ندارد گشتم ولی هم ارزش خاک عبایت در ارض و در افلاک سرتاسر ندارد فهمیده ام از نامه ی سلطان، که عالم کُنْیه نکوتر از اباجعفر ندارد در کاظمینت هر کسی آمد دلش ماند راهی بجز این راه تا آخر ندارد "وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس عالم بجز چشم شما محور ندارد می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت مرغی که در وقت پریدن پر ندارد محشر بفهمد جایگاهِ عصمتت را هرکس تو را در این جهان باور ندارد @raziolhossein
ای دوست مراد اهلبیت آمده است یک گل ز نژاد اهلبیت آمده است امروز تمام سائلان می گوینـــد میــلاد جواد اهلبیت آمده است .... چون خاکِ رهِ تو پربها، زر نبود بی مهرِ تو روی مه منوّر نبود در وصف تو گفت حضرت شمس شموس: مولودی از این بابرکت‌تر نبود @jamalekhial
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟ یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟ یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟ دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک ای شمس ولایت قمرت باد مبارک میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک این قبلۀ اربـات مـراد اسـت، مـراد است الحق که جواد است جواد است جواد است بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این جانم به فدایش پسر است این پسر است این ما را به پسر بودن او فخر از آن است کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است این است کز آغـاز خداونــد ستـودش این است که بگشود نبی لب به درودش این است که افتاد «کرامت» به سجودش این است که جود آمده مرهون وجودش جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی آرنـد به سویش همگان دست گدایی سرتا بـه قدم حسن خداوند جلیلش مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش این است که در محضر او زادۀ «اکثم» آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم این است همـان مخزن اسرار الهی وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی بی‌پرتو او علم سیاهی است سیاهی دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی کز معجزه‌اش هوش پرید از سر مأمون گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون 'ای از ازلـت نــام دل‌آرای محمّد 'وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد 'سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد 'بوسیده پدر روی تو را جای محمّد از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟ وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟ با این همه اوصاف خدایی ز خدایت در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟ فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت! تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی فردوس بَرد سجده به خـاک قدم تو رضوان شده پیوسته گـدای کـرم تو هنگام عطا ظرف وجود است کم تو حـجِّ حــرم الله، طـواف حــرم تـو از ما همـه دریوزگی و عجز و گدایی از تو همه لطف و کرم و عقده‌گشایی بگـذار کـه سرگـرم هیاهـوی تو باشم تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند زنجیر مرا دست غلامـان تـو گیرند تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست والله گـدایـی درت سلطـنت مــاست من میثم آلودۀ بی‌دست و زبانم در باغ بهار تو کم از برگ خزانم مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم بگذار در اطراف گلت خار بمانم من با همه گفتم که جواد است امامم باشد که بخوانی زره لطف غلامم @raziolhossein
- نیست فقط روز مبادا کریم هست همه روز و شبم با کریم یاد گرفته است که بر هیچ کس رو نزند این دلم الا کریم هر‌چه گره بیشترم میزند کم شود این فاصله ها... تا کریم خواهشِ ما جرعه‌ای از آب بود داد ولی پهنه‌ی دریا کریم بس که درِ بسته زدم خسته‌ام باز نشد هیچ در امّا کریم... - در نزده در به رویَم باز کرد باز همین طایفه اعجاز کرد - فیضِ مسیحایی‌ات عیسیٰ بَرَد دست به دامان تو موسیٰ بَرَد از همه دل می‌بَرد آقای ما بیشتر از حضرت زهرا بَرَد رویِ پَرَش لطف کن و پا گذار رتبه‌ی جبریل به بالا بَرَد شُکر براتِ حرم آخر رسید ناله‌ی مجنون دل لیلا بَرَد - بال بده تا حرمِ کاظمین ... با نَفَسِ وای حسینم...حسین - مثل همیشه دَمِ ایوان طلا نام تو شد نامِ تو سوگندِ ما نام تو را گفتم و باران گرفت خیس شد از گریه‌ی ما صحن‌ها پنجره فولاد گره باز کرد از منِ اُفتاده به لطف شما مثل همیشه دَمِ باب الجواد حاجت ما بود که آقا رضا ... ... جان جوادت ببرم کاظمین تا که بخوانیم به پایین پا ... - ..." آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده " - وای اگر غصه‌ی مادر نبود حالِ تو اینقدر مکدر نبود مثلِ حسن شد جگرت ریز ریز حیف که بالین تو خواهر نبود کاش زمین آب نمی‌ریختند حیف به جز خنده پسِ در نبود سخت کشیدند تو را رویِ بام وای اگر بالِ کبوتر نبود شُکرِ خدا قسمت تو بام شد گودی و نامحرم و خنجر نبود خوب شد از حنجره‌ات خون نریخت حرمله در لحظه‌ی آخر نبود شُکرِ خدا پیشِ نگاهت زِ بام بر سرِ نیزه سرِ اصغر نبود شُکرِ خدا پیکرت عریان نشد زیر سُم اسب پریشان نشد @raziolhossein
اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست پایان هر چه خواستم از او نداد نیست بین تمام صحن و سراها طلوع صبح جایی به باصفائی باب المراد نیست @raziolhossein
. همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی به مشهد که به جای خود دلم در کاظمینت هم بگوید یا رضا،از بس همانند رضا هستی قسم خوردن به نامت می دهد حاجت به قدری که؛ به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی خدا می خواست تا معنای بخشیدن عیان گردد جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد رضا که صاحب فرزند میشد آخرش ، اما ؛ خدا می خواست تا این فیض،سهم خیزران گردد پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو جواد آمد که این گردد،جواد آمد که آن گردد حکایت ها فراوان است از هر لحظه ی این طفل چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد علی هر چند فرزند محمد بود،این دفعه محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد دراین وادی اگر سودی ست با درویش خرسند است تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد پدر با داغ فرزندش،پدر با داغ دلبندش ولی اینجا پسر با داغ بابا امتحان گردد شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد گمانم خیزران هم اشک ریز خیزران گردد @raziolhossein
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر یا ایهاالجواد تصدق علی الفقیر حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر این گوشه چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از حداکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حداقل ، فقیر از دیگران اگر چه شنیده کرم ، ولی دیده همیشه لطف تو را در عمل فقیر با دست پر به خانه ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر (( دارایی کریم به منزل نمی رسد ))* درباره ی تو ساخته ضرب المثل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد زندگی تلخ به کامش عسل فقیر * : محمد سهرابی @raziolhossein
  ای ریخته نسیم تو گل های یاد را سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد(ع) را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بد دلی دشمنان او افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را * تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ * جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ * خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه ی ولای تو زادالمعاد را @raziolhossein
به نام تو بهشتی می کنم حال جهنم را خدا را شکر که آموختم من اسم اعظم را بدون جلوه ات در کودکی ، باور نمی کردند تکلم های در گهوارهٔ فرزند مریم را نٙوٙد ساله برای طفل نُه ساله تواضع کرد تو خٙم کردی برای دست بوسی قامت خٙم را یکی از قاتلانت علم تو در خردسالی بود که رسوا کردی آخر با سؤالی ابن اکثم را حسن از حیث همسر با تو همدرد است اما او چو زینب خواهری دارد که از دل می بٙرٙد غم را اگر تشنه میان حجرهٔ دربسته افتادی به یاد جد خود با اشک بنشان آتش سٙم را ** شما رفتید و صدها سال لازم شد که بنویسند برای هر جواب مسأله «الله أعلم» را @raziolhossein
جهان را می‌ شناسد ، لحظه ی غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش می‌ گیرد جوادش را پسر مثل پدر می ‌خندد این یعنی که از حالا میان این دو قسمت می‌ کند دشمن عنادش را جهان از بعد عیسی اولین‌ بار است با حیرت درون قالب یک طفل می‌ یابد مرادش را چه طفلی ؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی هوایی می‌ کند از نو بسازد اعتقادش را چه ذکری بر زبان دارد ؟ چه رازی در بیان دارد ؟ که هر عالِم به این معیار می‌ سنجد سوادش را قدم آهسته برمی ‌دارد و پیوسته تا منزل که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد نشد تا سرمه ی چشمم کنم خاک بلادش را بهشت است این حرم از هر دری وار شود شاعر ولی من دوست دارم بیشتر باب ‌الجوادش را @raziolhossein
شاد شادیم مثل اقامان فارغ از هر چه شب که دلگیر است ماه تابان اهل بیت امد نور از اسمان سرازیر است بوی موی جواد می اید جشن و خوشحالی است در مشهد دل سلطان مملکت شاد است جای ما خالی است در مشهد کوری چشم فتنه ها امد پسری از سلاله ی کوثر طعنه بسیار پیش از این زده اند انک شانئک، هو الابتر خار ها دور باد از پایت ای ز گل بهتر امام رضا کاش داغ تورا نبیند او ای علی اکبر امام رضا شرط عشق است در محبت تو شرط عشقی و بهترین حصنی ما فقیر ولایتت هستیم یا جواد الائمه ادرکنی مشتهایی که بر زمین زده ای شد گواه شجاعتت اقا بغض داری برای غصب فدک ای به قربان غیرتت اقا یا جواد الائمه مرهمتی تا نگیری ز نوکران نظرت کیست سلطان من امام رضا کیستم جز موالی پدرت هر زمانی که میروم مشهد از جوانش همیشه میخوانم تا که اقا نظر بیندازد پشت باب الجواد میمانم قرص ماهت رسید یا سلطان قرص نانی به این گدا بدهید عیدی ما به جای خود اما صدقه رزق کربلا بدهید @raziolhossein
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی* به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته اند به باب المراد جود تمامی شبی ز بخت بلندم به خانه‌ی تو رسیدم چه سفره دار کریمی چه سفره ای چه طعامی سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی! تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم کنار حضرت سجاد در خرابه‌ی شامی؟ *بوی تو را از مرقدت استشمام کردم مشامم دیوانه شد @raziolhossein