4_293413254921716281.mp3
4.1M
📖|تندخوانےوترتیل جزء بیستیکم
🎤|قـارے: استاد معتـز آقایـے
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•|@refigh_shahidam
#السَّلاٰمٌعَلیْڪیٰاامیرلمؤمِنینﷺ
دیگـَـر تمـٰام شـد...
مرغ از قفـَس پریــد؛
و نـدا داد جـبـْرئـیـل:
ایـنـَــک شــمـٰا و
وحـشتِ دنیایِ بی علـٖے ﷺ ...
تـۅاگڔۅاسطہباشےڪہخُدامیبخشد
-إلٰهِیبِعَلِیّوَأنتَالعَلِی!
•.˹@refigh_shahidam˼
﴿ زیارت آل یاسین ﴾
+ ۩۱۰۰مرتبهذکر اللّٰهُمَّعَجِّلْلِوليِّکالفَرَج ۩
بہ نیت #شھیدابراهیمهادے✨
🔸قرائت روزِ سی و پنجم
•.˹@refigh_shahidam˼ |ོ
اگر دلت راه دادهای به شهدا ، پسش مگیر
بگذار در این تلاطم روزگار همان دل بماند♥️!
باعرض سلام و خسته نباشید
تو ایام کرونا بود که با یه گروه مذهبی بصیرتی آشنا شدم
توی گروه کلیپ های امام زمانی میگذاشتن
منم خیلی مشتاق بودم
یه روز چندتا لینک کانال معرفی کردن عضو
یکی از اونا شدم اونجا در رابطه
با نماز اول وقت و نماز شب واینکه برای خشنودی امام زمان ترک گناه لازم کلیپ هایی میگذاشتن
من نماز میخوندم ولی اول وقت نبود
شروع کردم نماز اول وقت خوندن نماز شب خوندن و....
حال و هوای خیلی خوبی داشتم ۷ _۸ماهی گذشت یه دوهفته ای شد یه وقتایی فکرای عجیب وغریب میومد سراغم تا اینکه حالم
زیر و رو شد
تا مرز دیوونگی رفتم شروع کردم مشاوره رفتن
تلفنی ،حضوری
یکی گفت باید تزکیه نفس کنی
یکی......یه دونه کتاب داداش ابراهیم رو هم به من دادن ولی من اون موقع اصلا حس خوندن کتاب رو نداشتم
خانوادم به شدت ترسیده بودن به گفته ی یکی از فامیلا منو بردن دکتر اعصاب وروان دکتردارو داد
ولی من شده بودم بت
یه روز که نزدیک ایام فاطمیه بود کتاب رو برداشتم شروع کردم به خوندن
و به شهید گفتم اشکام نعمتی بود برام الان که نمیتونم گریه کنم دارم عذاب میکشم
کمکم کن من اشکامو میخوام
تا نوبت دکترم شد تو مطب یکی گوشیش زنگ خورد صداش یه نوحه از امام حسن بود
ناخودآگاه یاد شهید و روضه حضرت زهرا
افتادم بغضی گلوموگرفت که داشت خفم میکرد
پیش دکتر که رفتم اصلا نمیتونستم حرف بزنم گفتم دلم میخواد گریه کنم
اون شب از مطب دکتر تا خونه فقط گریه میکردم هیچ وقت یادم نمیره بعد از سه ماه عذاب چقدر حالم خوب شد اون شب
از شهید تشکر کردم هرشب حدیث کسا به نیت ایشون میخونم
خدارو شکر خیلی داروهامو کنار گذاشتم
دوباره به زندگی برگشتم
°•🌱|@refigh_shahidam
•°؎ بِسْمِ اللّٰھ
ای کاش علی شویم
و عالی باشیم
خـتم ذکر یاعلی بـہ مـناسبتِ ؛
ایام شهادت امیرلمؤمِنینﷺ
بہ نیّت شھدا و تعجیل در امر فرج مولاے غریبمان حضرت مھدے ﷻ و حاجت روایۍ شما بزرگواران انشاءالله 🌱
{ختم۱۴۰۰۰هزارذکر یاعلی،مهلتتافردا}
تعـدادذکرهاییڪہمیفرستیدبه
آید؎زیࢪاࢪسالکنید👇🏻
🆔@Y0hosin313
#وَمِنَاللهتوفیق 🌱
ا﷽ا
پِـــسـَــرِ فـٰـاطــِـمــِـهۜ
. . . عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج . . .
محفل #مھدویت 🌿'
جلسه پنجم از ویژه محفل امام زمان(عج)
•
🔹 امشب ؛ تا لحظاتی دیگر . . .
قرارِ ما : ⇦ کانال رفیق شهید ابراهیم هادی
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَهِ فاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ حَبیبَهِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ🌱'
بسم الله . . .
سلام و رحمت🌱
طاعات و عبادات قبول حق
با تسلیت ایام شهادت امیرالمؤمنین علی(؏)
حیفه این شب ها بگذره و مبحث محفل رو با موضوع امام زمان.عج. به پایان نرسونده باشیم ؛ بنابراین یکم از مبحث رو امشب باهم میخونیم.
عشق ورزی به اماکن منسوب به
حضرت حجت(عج)✨
یکی از اعمال مهم در سلوک علما برای برقراری ارتباط با امام زمان.ع. و حفظ و ارتقای این ارتباط ، رفتن به اماکن منسوب به حضرت و انس گرفتن با آنجا و عمل کردن به اعمال مخصوص آن اماکن است.
آیت الله بهجت همیشه با وجود مشغلههای علمی فراوان از این امر غافل نبودند که مستمر به مسجد مقدس سهله بروند و شبهای طولانی را در آن مکان مقدس به عبادت بگذرانند.📿
آیت الله بهجت همان التزام را نسبت به مسجد مبارک #جمکران هم داشتند .
و مورد عنایت خاص بودن آن مکان را از مسلمات میدانستند و میفرمودند :
﴿جمکران سهله ایران است و خدا میداند چه بزرگانی در آنجا چه کرامتهایی دیدند.﴾🕊
آیت الله بهجت ، به حضور در مسجد جمکران و ادای نمازهای آن بسیار مقید بود و دیگران را به خصوص کسانی که برای تشرف به محضر حضرت از او درخواست دستورالعمل داشتند هم همین توصیه را میکردند.
هر کس در قم به محضر آیت الله بهجت مشرف میشد ایشان تاکید میکردند که حتماً به زیارت مسجد جمکران مشرف شوند.🦋
#نمونه_آیتاللهبهجت📖
آیت الله شیخ عباس هاتف قوچانی میفرمود: آیت الله بهجت بسیار به مسجد سهله میرفت و شبها تا صبح خلوت مینمود .
یک شب بسیار تاریک که چراغی هم در مسجد روشن نبود ایشان در میانه شب احتیاج به تجدید وضو پیدا میکند .
به ناچار باید از مسجد بیرون میرفت و در محل وضوخانه که بیرون مسجد و در سمت شرقی آن واقع است وضو میگرفت.
ناگهان بر اثر عبور این مسافت در ظلمت محض و تنهایی مختصر ترسی در او پیدا میشود؛ به مجرد احساس این خوف یک مرتبه نوری همچون چراغ در پیشاپیش ایشان پدیدار میگردد و همراهش حرکت میکند و ایشان با آن نور خارج شده تطهیر کرده و وضو میگیرد و سپس به جای خود برمیگردد.✨
در همه این احوال آن نور در برابرش حرکت میکرده است تا اینکه به محل خود میرسد و آن نور از بین میرود.