🔸 استاد سید احمد مددی (مدظله) معتقد به اتحاد کتاب الاشعثیات با کتاب سکونی (اسماعیل بن أبی زیاد السکونی) یا حداقل قسمتی از آن هستند.
استاد سیدمحمدرضا سیستانی هم این احتمال را پذیرفته است که أشعثیات (که به آن کتاب «جعفریات» نیز می گویند) مأخوذ از کتابِ سکونی می باشد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
📆۵ ذی القعده سال۶۶۴ق
🗓درگذشت سیدالعارفین
🏳صاحب تشرفات متعدد
🏳مجتهدمجاهد، فقیه بصیر
🏳علامهسیدعلیبنطاووس/٣
💠رهبرانقلاب
‼️شایدازعلمای گذشته شیعه یکی دو نفر را بتوان پیدا کرد که در ذهنشان بوده است که شاید بشود حاکمیت مکتب اهل بیت در عالم خارج تحقق پیدا کند. یکی از آنها سیدرضی و دیگری سیدبنطاووس است که حکومت اسلامی بر مبنای تشیع فرض میکند و اینطور به ذهنشان میرسد که ایشان به این حاکمیت، در زمان خودش، اولی و احق از دیگران است اما بقیه، اصلاً به ذهنشان هم نمیآمد. امام، این رؤیای بیتعبیر را، محقق کرد. یعنی آنها نوشتند تا افراد در زندگی فردیشان مسلمان شوند اما امام کاری کرد تا انسانها در همه ابعاد در محیط اسلامی زندگی کنند، ببینید فرقش چقدر است، آنها استنباط کردند تا یک فرد بتواند خود را مسلمان نگه دارد اما امام استنباط کرد تا یک جامعه بتواند با نظام اسلامی زندگی کند. آنها همت گماشتند که همین اقلیت شیعه را حفظ کنند اما امام همت گماشت که پیام اسلام را به آفاق عالم بگستراند؛ هرچه بعد از این هم بشود، از برکات حرکت امام بزرگوار است! ۷۱/۷/۱۵
📸مزارسید، حله عراق
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
📆۵ ذی القعده سال۶۶۴ق
🗓درگذشت سیدالعارفین
🏳صاحب تشرفات متعدد
🏳مجتهدمجاهد، فقیه بصیر
🏳مولف ۵۲کتاب مهم شیعه
🏳مثل لهوف، مهجالدعوات
🏳علامهسیدعلیبنطاووس/۲
💠رهبرانقلاب
‼️حکومت اسلامی مراتب دارد. یکوقت حاکم در حدّ معصوم یا دون معصوم است. یکوقت هم نوبت به روسیاهانی امثال بنده میرسد. به هر حال، نظام کلّی، همان است. کوچک و بزرگ دارند اما برای تشکیل نظام تلاش میکردند. بنده در حالات بعضی از علمای بزرگ دیدهام که آرزوی تشکیل حکومت درآنهابود ازجمله مرحوم سیدرضی و همچنین سید بن طاووس که من در کتاب «کشف المحجة، لثمرة المهجة» که از کتابهای نفیس اوست و برای پسرش نوشته دیدم که میگوید: «من از اخبار اهلبیت فهمیدهام که کسی از خاندان بنیهاشم در دوران غیبتْ به قدرت میرسد و تشکیل حکومت میدهد. من امیدوار بودم آن کس من باشم.» گویا آن بزرگوار، شرایطش را در خود جمع میدیده که طبعاً در کسی مثل ابن طاووس هم لابد جمع بوده است! ۷۲/۵/۵
@Jahade_tabeini
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
📆۵ ذی القعده سال۶۶۴ق
🗓درگذشت سیدالعارفین
🏳صاحب تشرفات متعدد
🏳مجتهدمجاهد، فقیه بصیر
🏳علامهسیدعلیبنطاووس/۱
💠رهبرانقلاب
‼️علیبنطاووس، از علمای بزرگ شیعه در قرن ۶هجری است؛ خانواده او همه اهل علم و دینند. همه آنها یا خیلی از آنها خوبند؛ بخصوص این دو برادر علی بن طاووس و احمد بن طاووس، این دو برادر از علمای بزرگ، مؤلّفین بزرگ و ثُقات بزرگند. کتاب معروف «لهوف» از سیّد علی بن طاووس است. در تعبیرات منبریهای ما عین عبارات این کتاب مثل روایت خوانده میشود، از بس متقن و مهم است! ۷۴/۳/۱۹
‼️مقتل لهوف، مقتل بسیار معتبری است چراکه مولفش سید بن طاووس فقیه است، عارف است، بزرگ است، صدوق است، موثّق است، مورد احترام همه است، استاد فقهای بسیار بزرگی است؛ خودش ادیب و شاعر و شخصیت خیلی برجستهای است. ایشان اوّلین مقتل بسیار معتبر و موجز را نوشت. البته قبل از ایشان مقاتل زیادی است اما وقتی «لهوف» آمد، تقریباً همه آن مقاتل، تحتالشعاع قرار گرفت. این مقتلِ بسیار خوبی است؛ چون عبارات، خیلی خوب و دقیق و خلاصه انتخاب شده است! ۷۷/۲/۱۸
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
🔶 وضعیت يونس بن ظبیان، از نگاه آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله
✍🏻 ایشان مینویسد:
یکی از کسانی که ابن غضائری او را قدح کرده، يونس بن ظبیان است. بعضی ضعف او را مُسلَّم فرض کرده بودند. ما در سابق دو جواب از آن دادیم و جواب سوم این است که اصل ضعیف بودن او مشخص نیست. هرچند نجاشی و مانند آن او را تضعیف کرده اند ولی مدرک نجاشی، همان چیزی است که در رجال کشّی * آمده است. در رجال کشّی روایاتی در بعضی از آنها صحیح السند است در ضعف او وارد شده است. اگر این روایات واقعا از یونس صادر شده باشد یقینا دلیل بر غالی بودن یونس است. ولی در مقابل، در سرائر، از جامع بزنطی روایت شده است که او از هشام بن سالم روایت میکند: "قال سألت أبا عبد الله ع، عن یونس بن ظبیان فقال رحمه الله و بنی له بیتا فی الجنة کان و الله مأمونا علی الحدیث." آیت الله خوئی میفرماید: ما طریقی به جامع بزنطی نداریم و به روایت فوق نمی توانیم اعتماد کنیم. می گوییم: جامع بزنطی از کتب معروف بوده است و علامه و محقق در کتب خود به روایات جامع استناد میکنند. هرچند این کتاب به دست ما نیامده است ولی به دست ابن ادریس رسیده است و از عبارات سرائر استفاده میشود که به نظر او این کتاب به بزنطی منسوب بوده است. کتاب بزنطی قبل از کافی از کتب مرجع شیعه بوده است. صاحب سرائر نیز به عبارتی مانند منسوب به بزنطی و امثال آن تعبیر نمی کند که نشان میدهد انتساب کتاب مزبور به بزنطی نزد او مسلم بوده است. علامه و مانند آن که ساکن حله بودند و بعد از ابن ادریس بودند آنها نیز به کتاب مزبور اعتماد کرده اند. نمی توان گفت که جامع بزنطی یک کتابی ساختگی بوده و نسخه ای جعلی از آن به دست این افراد افتاده باشد. بنا بر این روایت کشّی هر چند صحیح السند است ولی اولا متعارض به روایت سرائر است و حتی ابن ابی عمیر مشایخ خود را ثقه میداند و به وثاقت آنها شهادت میدهد. حتی اگر روایت کشّی با جامع بزنطی متعارض باشد روایت جامع را میتوان مقدم دانست زیرا هم واسطههای موجود در روایت بزنطی کمتر است و هم نجاشی در مورد کشّی میگوید که کتاب او حاوی اغلاط کثیره ای بوده است. بسیار دیده شده است که او سهواً فرد دیگری را به جای کسی دیگر ذکر کرده است. ولی بزنطی بلا واسطه از هشام بن سالم که از اجلاء است روایتی از امام صادق علیه السلام نقل میکند بنا بر این روایت او مقدم میباشد. مضافا بر اینکه از یونس بن ظبیان روایات بسیاری نقل شده است و اجلاء اصحاب از او روایت کرده اند، بنا بر این بعید است آن روایتی که در کشّی است که حاوی کفریات عجیب و غریبی است واقعا به یونس بن ظبیان منسوب باشد. بنا بر این ضعف او ثابت نمی باشد.
🎙 خارج رجال، سال ۶٢_۶٣، جلسه ٣۵
* مقصود همان کشف و شهودِ معروفیست که از او نقل شده است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
🔍 آیا برخی اصحاب أهل بيت عليهم السلام قابلیت دریافت مطالب خاص را نداشتند؟! اهل سِرّ نبودند؟! منکَر الحديث بودن آنان به چه معناست؟!
✍🏻 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:
از یکی از فضلاء که تحت تأثیر کتب سُنیها و امثال آن بود نقل شده است که میگفته در بین اصحاب ائمه دو مکتب جداگانه وجود داشته است. یک دسته افراد مُلا و با سواد بودند مانند زراره و محمد بن مسلم و مانند آن. گروه دیگر افرادی مانند معلی بن خنیس و یونس بن عبد الرحمان و جابر جُعفی و مفضل بن عمر و محمد بن سِنان و امثال آنها بودند که سِنخ روایات آنها با دیگران فرق دارد و عباراتی دارند که به نظر بعضی غلو آمیز بوده است. نتیجه اینکه او میگفت که این دسته از افراد یا از باب جهالت و بی سوادی و یا از باب جهالت احادیثی نقل کرده اند که افراد دستهی اول آن را نقل نمی کنند بنا بر این روایات این دسته قابل استناد و عمل نیست.
✅ جواب این است که این مطلب که گروه دومی روایاتی نقل کرده اند که گروه اول این سنخ از روایات را نقل نکرده اند کلام درست است، ولی علت اینکه یک دسته از احادیث تندی که دستهٔ دوم نقل میکنند در احادیث طائفهٔ اول نیست به این جهت نیست که گروه اول امانت دارد بودند ولی گروه دوم نبودند، بلکه به سبب این است که گروه اول، در جایگاهی بودند که با جایگاه گروه دوم فرق داشته است. زراره از خاندان سُنی بوده است، دو برادر او تا آخر عمر سُنی بودند و بعدها بیت زراره شیعه شده است، یعنی ابتدا خواهر یا یکی از برادرهای او (بنا بر اختلافی که در این مورد وجود دارد) شیعه شدند و بعد تشیع وارد بیت آنها شده است. همچنین محمد بن مسلم نیز در میان سُنیان بوده است و ابن خَرّبوذ کسی است که سُنیان شاید بیشتر از شیعه از او روایت کرده اند. اما کسانی بودند که با مخالفین سر و کار نداشتند، در نتیجه با مسائل تقیه و مانند آن درگیر نبودند. به این جهت امام علیه السلام نمی توانسته برخی احادیث را به زراره و گروه اول بیان کند، در نتیجه امام علیه السلام برخی از مطالب سِرّی را به گروه اول نمیفرمودند. مثلا در رجال کشّی آمده است که امام علیه السلام پسر زراره (عبید الله بن زراره) را طلب میکند و میفرماید: سلام من را به پدرت برسان و بگو: انما أعیبک دفاعا منی علیک، و اینکه مَثَل تو مَثَل سفینه خضر است که خضر آن را خراب کرد تا اصل آن محفوظ بماند و توسط سلطان غصب نشود. بنا بر این امام علیه السلام به سبب خطری که در مورد گروه اول وجود داشت برخی از مطالب را به آنها نمی گفت، زیرا چه بسا ممکن بود نتوانند آن را مخفی نگه دارند و بیان کنند و در نتیجه در خطر بیافتند. بنا بر این اگر امام علیه السلام برخی از عبارات را به گروه اول بیان نمی کرده به سبب همین مطلب بوده است، نه اینکه آنها را اهل سِرّ نداند و یا اینکه گروه دوم در این امر دچار غلو شده باشند. بنا بر این اگر ابن غضائری در مورد کسی میگوید که او منکَرات را نقل میکند به این جهت بوده است که او روایات مخفی را که دیگران بی خبر بودند نقل میکرد. از این رو ثابت نیست که صرف منکر الحدیث بود و یا اهل غلو بودن موجب قدح باشد و ما به آن ترتیب اثر دهیم.
🎙 خارج رجال، سال ۶٢_۶٣، جلسه ٣۵
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 اساتید و شاگردان جعفر بن بشیر و محمد بن اسماعیل زعفرانی
🔹 تقریب استدلال:
مرحوم نجاشی در مورد دو تن از روات (جعفر بن بشیر و محمد بن اسماعیل زعفرانی) مینویسد: «روی عن الثقات و رووا عنه» (شماره 304 و 933) یعنی او از ثقات روایت کرده و ثقات هم از او. یعنی تمام مشایخ و تمام شاگردان این دو نفر ثقه هستند.
🔸 البته مشخص است که در مورد شاگردان و راویانی که از این دو بزرگوار روایت کردهاند نمیتوان این قاعده را پذیرفت؛ زیرا از حیث صغروی قابل اثبات نیست. یعنی اینکه فلانی شاگرد یکی از این دو بزرگوار است اول کلام است و قابل اثبات نیست؛ چون شاید دورغ میگوید و اثبات وثاقت با این وجه دوری میشود. اما نسبت به مشایخ و مروی عنه های جعفر بن بشیر و محمد بن اسماعیل زعفرانی به طور عام میتوان گفت تمام مشایخ این دو بزرگوار ثقه هستند.
1️⃣ اشکال اول (محقق خویی): منظور از این عبارت «روی عن الثقات کثیراً» است. به قرینه اینکه از امام معصوم ع ضعفا نقل روایت میکردند، چه برسد به روات معمولی.
🔺جواب: اولاً نقل از ثقه فضیلت نیست که با امام ع مقایسه شود. ثانیاً هر کسی از امام ع سوال می کرد امام ع پاسخ می فرمود. یعنی وظیفه امام بیان احکام است حتی برای فساق؛ بر خلاف این افراد که میتوانند بگویند: من از غیر #ثقه روایت نمی کنم و به غیر ثقه هم روایت نقل روایت نمیکنم.
2️⃣ اشکال دوم: با توجه به عبارت «یروی عن الضعفاء» نجاشی در مورد ابن خالد برقی که قطعاً به معنای این است که کثیراً از #ضعفاء روایت میکرده، ولی مروی عنه ثقه هم دارد، احتمالاً «روی عن الثقات» نیز به معنای کثیراً باشد، که در این صورت در میان مروی عنه های این افراد، روات ضعیف هم خواهد بود.
📚 برگرفته از درس خارج فقه استاد علی #عندلیبی (دام عزه) در مدرسه شهیدین
📌 ارسالی از حجت الاسلام دکتر هادی جلالی اصل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 تعلیق در مصدر، از عوامل افتادگی در سند
🔻در کتاب کافی مشاهده می شود که در اسناد متعددی، سند، تعلیق بر سند حدیث قبل شده است به این معنی که قسمتی در ابتدای سند، به جهت ذکر شدن در سند قبلی و به اعتماد بر آن، حذف شده است. حال اگر مثلا مرحوم شیخ در تالیف تهذیب این حدیث را از کافی نقل کنند و متوجه تعلیق نشوند، طبعا تصور می کنند که مرحوم کلینی این حدیث را مستقیما از نفر اول سند گرفته اند و قهرا در سندی که ارائه می کنند، افتادگی ای بین نام کلینی و نفر بعد، حاصل می شود....
📚تحقیق طلاب
✅ ادامه این مطلب در لینک زیر دنبال کنید.👇👇👇
🌐http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2569
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠جمع بندی نظر استاد شبیری زنجانی درباره تفسیر قمی
🔻نسبت تفسیر موجود با تفسیر علی بن ابراهیم قمی، عموم من وجه است؛ نه تمام آنچه در این نسخه آمده از علی بن ابراهیم است و تمام آنچه در تفسیر قمی بوده در نسخه ی موجود آمده است....اما آیا منقولات این کتاب از تفسیر قمی معتبر است؟ با مقایسه ی آنچه در این کتاب از علی بن ابراهیم نقل شده با آنچه در مجمع البیان و تاویل الآیات از تفسیر قمی نقل شده، با اختلافاتی مواجه می شویم که فراتر از اختلاف نسخه است...به نظر می رسد که این منقولات، حجیت متوسط دارد...
✅ ادامه این مطلب را در لینک زیر دنبال کنید.👇👇👇
🌐http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2563
#علی_بن_ابراهیم
#علی_بن_حاتم
#تفسیر_قمی
💢برخی از نظرات رجالی امام خمینی(ره)
✔️استاد عندلیب همدانی:
🔹امام خمینی در کتاب «الطهاره»، دایره را برای فتوا دادن محدود به روایات کتب اربعه و امثال آن نمیکند، میگوید همین شهرت عظیمه کافی برای فتواست.
🔸امام نقدهایی به کتاب رجال کشفی وارد میکند و سپس سراغ ابن ابی عمیر میآید و میگوید نجاشی درباره او میگوید علمای ما به روایات ابن ابی عمیر اطمینان دارند چون کتابهای ایشان از بین رفته بود و از حافظه کمک میگرفت. امام خمینی میفرماید که صرف زیان کتب نمیتواند موجب عمل به مراسیل ابن ابی عمیر باشد باید دلیل دیگری باشد برای مراجعه به او. این هم دلالت میکند که مرسلات او مورد قبول است.
🔹در کتاب «بیع» در بحث ولایت فقیه، صریحا میفرماید: «مراسیل مرحوم صدوق که با «قال» شروع شده باشد نشان از اعتماد صدوق دارد و این برای ما کافی است». بنابراین مرسلات صدوق را قبول میکند درحالیکه میفرماید در مرسلات ابن ابی عمیر، «ان قلت» است.
🔸امام در کتاب البیع راجع به حدیث مجاری الامور، میفرماید: درست است که این حدیث در تحف العقول است و در اعتماد به این کتاب، بحثهایی است اما همینکه صاحب وسائل نسخهای دستش بوده و اعتماد به آن نسخه تحف العقول کرده و نقل کرده است، اینکه این کتاب وجود دارد، برای ما کافی است.
🔹این درحالی است که آیتالله بروجردی، به مناسبتی بحث تحف العقول را مطرح کرده و مولف آن را مجهول میداند یعنی برای ایشان ثابت نشده است که صاحب کتاب، حسن بن علی بن شعبه است با اینکه صاحب وسائل گفته است.
👈 بیشتر بخوانید: https://b2n.ir/u03995
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
محمود ملکی تراکمهای، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم اسلامی رضوی در گفتوگو با ایکنا از قم در خصوص اعتبار سندی «حرز رضوی» بیان کرد:
اولین بار در کتابعیون اخبارالرضادر حدیث سوم که این حدیث راشیخ صدوقاز استادش محمد بن موسی بن متوکل روایت کرده، (در باب خروج امام رضا(ع) از نیشابور به سوی طوس و از آنجا به مرو) از این حرز یاد شده است.
وی با بیان اینکه محمد بن موسی بن متوکل ازعلی بن ابراهیم بن هاشم قمیاز پدرشابراهیم بن هاشماز یاسر خادم سلسله راویان این حدیث هستند، افزود: در آثار و روایات شیخ صدوق مکررا از محمد بن موسی بن متوکل نقل شده است، لذا شاهدی بر وثاقت سخنان این شخص است. علی بن ابراهیم بن هاشم قمی نیز از اساتید مرحوم کلینی است که چندین هزار روایت کافی از او نقل شده است؛ همچنین از پدر ایشان، ابراهیم بن هاشم نیز روایات متعددی وجود دارد. در فهرست کتاب شیخ طوسی درباره یاسر خادم گفته شده که کتابی با عنوان «مسائل عنالرضا(ع)» نگاشته است که این کتاب امروزه موجود نیست؛ علاوه بر آن ابراهیم بن هاشم در کتاب عیونالاخبارالرضا(ع) بیان میکند که یاسر خادم(خادم امام رضا(ع)) را دیده و این بیانگر عمر طولانی وی است.
ملکی گفت: از ياسر خادم نقل شده است که چون امام رضا(ع) به قصر حُمَید بن قَحطَبه وارد شد جامههای خود را کند و به حميد داد. او آن را برای شستن به کنيز خود داد، اندکی بعد کنيز با رقعهای بازگشت و گفت: آن را در پيراهن ابوالحسن علی بن موسی الرضا يافتم. حميد گفت: به امام عرض کردم، فدايت گردم کنيز در پيراهن شما نوشته پيدا کرده اين رقعه چيست؟ فرمود: ای حميد، اين حرزی است که از خود جدا نمیکنم. گفتم: مرا از آن آگاه کن. فرمود: اين حرزی است که هر کس آن را در گريبان خود نگاه دارد بلا از او دور میشود و از شر شيطان و سلطان ايمن میماند.
وی ادامه داد: امام حرز را بر حميد چنين املا فرمود:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْک إِنْ کنْتَ تَقِیّا أَوْ غَیرَ تَقِیّ أَخَذْتُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْبَصِیرِ عَلَى سَمْعِک وَ بَصَرِک لَا سُلْطَانَ لَک عَلَی وَ لَا عَلَى سَمْعِی وَ لَا بَصَرِی وَ لَا عَلَى شَعْرِی وَ لَا عَلَى بَشَرِی وَ لَا عَلَى لَحْمِی وَ لَا عَلَى دَمِی وَ لَا عَلَى مُخِّی وَ لَا عَلَى عَصَبِی وَ لَا عَلَى عِظَامِی وَ لَا عَلَى أَهْلِی وَ لَا عَلَى مَالِی وَ لَا عَلَى مَا رَزَقَنِی رَبِّی سَتَرْتُ بَینِی وَ بَینَک بِسِتْرَةِ النُّبُوَّةِ الَّذِی اسْتَتَرَ بِهِ أَنْبِیاءُ اللَّهِ مِنْ سُلْطَانِ الْفَرَاعِنَةِ(سَطَوَاتِ الْجَبَابِرَةِ) جَبْرَئِیلُ عَنْ یمِینِی وَ مِیکائِیلُ عَنْ یسَارِی وَ إِسْرَافِیلُ مِنْ وَرَائِی وَ مُحَمَّدٌ(ص) أَمَامِی وَ اللَّهُ مُطَّلِعٌ عَلَى مَا یمْنَعُک وَ یمْنَعُ الشَّیطَانَ مِنِّی اللَّهُمَّ لَا یغْلِبُ جَهْلُهُ أَنَاتَک أَنْ یسْتَفِزَّنِی وَ یسْتَخِفَّنِی اللَّهُمَّ إِلَیک الْتَجَأْتُ اللَّهُمَّ إِلَیک الْتَجَأْتُ اللَّهُمَّ إِلَیک الْتَجَأْت.»
یکی از اشکالاتی که به متن این روایت وارد میشود، آن است که حمید بن قحطبه سال ۱۵۹ هجری از دنیا رفته است، در حالی که امام رضا(ع) سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ وارد خراسان میشود و لذا حضور این شخص در روایت امکانپذیر نیست.
ملکی تراکمهای تصریح کرد: در روایت اول این باب، ابوصلت هروی نقل میکند که امام رضا(ع) در طول سفر خود از نیشابور به طوس و از آنجا به مرو، وارد منزل حمید بن قحطبه طاعی سردار معروف خراسان در دوران خلافت هارونالرشید و مأمون شد و در آنجا وارد قبه محل دفن هارونالرشید شد که امام رضا(ع) نیز پس از شهادت در همینجا به خاک سپرده شد؛ لذا با توجه به این روایت نشان میدهد که امام(ع) وارد این خانه شده است و قطع به یقین حمید از دنیا رفته بود و ممکن است در نقل یاسر اشتباهی رخ داده باشد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم اسلامی رضوی ادامه داد: از آنجا که امام رضا(ع) وارد خانه حمید شده است، راوی گمان میکند حمید نیز باید در خانه باشد در حالی که اینگونه نیست بلکه این یک قصر حکومتی بوده که حمید در آن سکونت داشته و بعدها به نام او معروف شده است و در زمان ورود امام به منزل، شخص دیگری در آن سکونت داشته که در واقع راوی این شخص را با حمید اشتباه میگیرد، لذا این اشتباه در متن رخ داده، اما در کلیت اعتبار سند مشکلی ایجاد نمیکند.
ملکی تراکمهای اضافه کرد: درباره حمید بن قحطبه اشتباهات دیگری نیز رخ داده است، در جایی دیگر نقل شده است حمید میگوید زمانی که هارون در طوس بوده است، به من دستور داد تا فرزندان ابوطالب(علویان) را بکشم. این روایت در حالی نقل میشود که حمید بن قحطبه هنگام سکونت هارون در طوس زنده نبوده است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
وی با بیان اینکه با توجه به شواهد موجود اعتبار سندی این روایت از کتاب عیونالاخبارالرضا(ع) قابل اطمینان است، ادامه داد: علاوه بر این سند، در کتاب مهجالدعوات و منهجالعبادات از سید بن طاووس که پس از کتاب عیوناخبارالرضا(ع) و در قرن هفتم نگاشته شده درباره کارکرد حرز رضوی آمده است که ابوالفضل هروی نقل میکند که امام رضا(ع) نزد مأمون رفتند و او قصد داشت تا امام را شهید کند اما از نیت خود بازگشت و علت آن است که امام رضا(ع) این حرز را قرائت کرده بودند اما این روایت سند متقن ندارد.
ملکی تراکمهای درباره کارکرد حرز رضوی، یادآور شد: در روایتی که در کتاب عیونالاخبارالرضا(ع) آمده است درباره کارکرد این حرز آمده که هرگونه شر از آن دفع میشود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri