💢اباحهگری، از دیروز تا امروز!
✔️استاد ابوالقاسم علیدوست:
علماء گذشته ما به غلات اعتماد نمیکردند و اگر کسی غالی بود میگفتند احادیثش اعتبار ندارد. بعداً این تفکر پیدا شد که طرف غالی بوده ولی دروغگو نبوده است. به نظر ما این اشتباه است، چرا که وقتی این افراد غالی میشدند بیدین میشدند، به دلیل اینکه این درگاهی برای این کار بوده است و لذا علماء گذشته تا میدیدند طرف غالی است آن روایت را کنار میگذاشتند. گویا میخواستند بگویند که این شخص وقتی غالی شد دیگر دروغ از او بعید نیست.)
به هر صورت یک نوع اباحیگری از آن زمان بوده و الان هم هست. حالا یک نوع اباحهگری هست به نام «تبعیض در عمل»، به این نحو که مثلا نماز میخواند ولی حجاب ندارد یا مثلا سگ دارد و نماز در مسجد هم میخواند. در چنین مواردی یک نوع گفتمان و تفکری و به قول عربها یک اتّجاهی پشت این عمل است، به این نحو که هر آنچه اسلام گفته است انجام بدهید، اگر سخت نباشد انجام میدهیم ولی چیزهایی که گفته است انجام ندهید به آن عمل نمیکنیم.
این نوع تفکرات تحت عنوان عرفانهای جدید، معنویت جدید و اخلاق جدید ولی دور از شریعت ایجاد شده است، در اینطور مواقع نباید چنین رفتار کرد و گفت یا کلّ یا هیچ، بلکه در چنین مواردی باید مدیریت شود تا شریعت بیفروغ نشود. (جلسه نهم سال دوم درس خارج اصول فقه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 إسماعيل بن جابر
درباره اسماعیل ابن جابر بحث فراوان است و منشا بحث در حقیقت مرحوم نجاشی است که نوشته «اسماعیل ابن جابر الجعفی»، دو تا دلیل هم می آورد که این عنوان درست است. ممکن است اسماعیل بن جابر فرزند جابر جعفی باشد. انصافا عبارات نجاشی درست نیست و هر دو دلیل ایشان مشکل دارد، ما هم نمی دانیم این مشکل دقیقا از کجا پیدا شد، اما شواهدی پیدا کردیم. در کتب رجال یک «اسماعیل ابن عبدالرحمن جعفی» هم داریم.
بزرگان رجالی ما تا قبل از قاموس می گفتند: «اسماعیل جعفی» مشترک بین این دو نفر است، «اسماعیل ابن عبدالرحمن» و «اسماعیل ابن جابر» و هر دو جعفی اند. مرحوم صاحب قاموس یک بحثی دارند که اثبات می کنند که اسماعیل جعفی یک نفر بیشتر نیست و آن «اسماعیل ابن عبدالرحمن» است، «اسماعیل بن جابر»، جعفی نبوده، خثعمی بوده است. البته ریشه یابی نمی کند.
مثل مرحوم آقای خوئی که کتابشان بعد از کتاب قاموس است، - نمی دانم مطالب قاموس را خواندند یا نه؟ چون قاموس زمان ایشان چاپ شده بود- ایشان هم مثل مشهور قائلند که اسماعیل جعفی دو تاست، مردد بین این دو نفر است و باید با قرائن شناخته بشود. مناسب بود آقای خوئی بر فرض هم مبانی ایشان را قبول ندارند یک ردی بر آن می نوشتند.
توضیح دادیم که ریشه اشتباه به نجاشی برمی گردد و اصل اشتباه نجاشی، از فهرست ابن الولید است، چون خودش هم می گوید: به همین نحو در فهرست ابن الولید آمده: «اسماعیل ابن جابر جعفی». شیخ طوسی هم از فهرست ابن ولید نقل می کند، البته زیادی هم دارد، این کتاب پیش هر دو یشان بوده است.
البته شیخ، «جعفی» ندارد و این تازه یک مشکل است که چطور می شود از یک کتاب واحد با یک استاد واحد (فهرست ابن الولید) دو گونه نقل شده است. فهرس ابن الولید توسط شخصی از اشاعره قم به نام علی ابن احمد ابن فلان ابی جید قمی، ابی جید لقب ناصر است، اشعری قمی، این نسخه به بغداد آمده و هر دو از آن نوشتند. نجاشی تاکید دارد می گوید: کذا ذکره ابن ولید فی فهرسته، یعنی «اسماعیل ابن جافر جعفی». ظاهرا هم درست است نمی توانیم نجاشی را تخطئه کنیم. ظاهراً ابن الولید اشتباه کرده است و احتمالاً شیخ، عبارت ابن الولید را تصحیح کرده است؛ کلمه جعفی را برداشته تصحیح کرده است.
به هر حال مطلبی که مرحوم تستری نوشتند که اسماعیل جعفی یک نفر است و آن «اسماعیل ابن عبدالرحمن» است، درست است، «اسماعیل ابن جابر»، جعفی نیست، (جعفیهای کوفه از یمنیهایی بودند که بعد از آمدن امیر المؤمنین (ع) به کوفه آمدند و معظم خط غلو ما از همین جعفیها هستند. مجموعۀ این خاندان در «تهذیب المقال» استیعاب شده) احتمال این که ایشان خثعمی باشد هست. این اسماعیل ابن جابر جعفی نیست، ربطی به آن اسماعیل جعفی ندارد. مضافا به این که آنی که صاحب کتاب است «اسماعیل ابن جابر» است، «اسماعیل ابن عبدالرحمن» اصلا صاحب کتاب نیست، راوی است. مضافا که «اسماعیل ابن عبدالرحمن» حضرت سجاد (ع) و حضرت باقر (ع) و اوائل امام صادق (ع) را درک کرده و اسماعیل ابن جابر حضرت صادق (ع) و موسی ابن جعفر (ع) را درک کرده است. «اسماعیل بن عبد الرحمن» واقعاً جعفی است، اما صاحب کتاب نیست. عادتاً وقتی پدرش پیامبر (ص) را دیده، خودش اوائل حضرت صادق (ع) باید فوت کرده باشد. مؤلف نیست، لذا هم نجاشی نام او را نمیبرد. پس اینها دو نفر در دو طبقه هستند و با هم اشتباه نمیشوند.
📚 خارج اصول، 26/12/1397، جلسه: 106
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
24.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 پادکست/ «توجه به ویژگی های راوی جهت اعتبارسنجی روایات، از چه زمانی وارد مباحث حدیثی شد؟»
🎙استاد حیدری فطرت، استاد و پژوهشگر حدیث
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢 اعتبار روایات کتاب تحف العقول
✔️حضرت آیتالله خامنهای در جلسه ۱۵ درس خارج فقه، بحث مکاسب محرّمه، اعتبار روایت کتاب تحف العقول را از دیدگاه فقهاء مورد بررسی قرار دادند و نظر خود را این زمینه ابراز کردند و گفتند: بعضیها میگویند که استناد کتاب تحفالعقول به جناب حسن بن علی بن شعبة حرّانی معلوم نیست؛ این اشکال وارد نیست؛ چون شیخ حرّ عاملی در خاتمۀ وسائل، با ذکر این عبارت «فی ذکر الکتب المعتمدة الّتی نقلتُ منها أحادیث هذا الکتاب، و شهد بصحّتها مؤلّفوها و غیرهم، و قامت القرائن علی ثبوتها و تواترت عن مولّفيها، بحیث لمیبق فیها شکٌ و لاریب» کتابهایی را که در وسائل از آنها استفاده کردند، به انضمام مؤلّفین آن، اجمالاً بیان میفرمایند.
👈 ادامه مطلب: http://ijtihadnet.ir/?p=72432
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢اولین کتاب درایه در شیعه
در اینکه اولین کتاب #درایه در شیعه توسط چه کسی نوشته شده اختلاف نظر وجود دارد.
🔸برخی بر این باورند که اولین عالم شیعی که در علم درایه کتاب تالیف کرده است #حاکم_نیشابوری است.۱
این در حالی است که شیعه بودن حاکم نیشابوری مورد اتفاق نست.
🔸برخی دیگر اولین تالیف شیعه در این زمینه را کتاب «رسالة فی صحة احادیث اصحابنا» نوشتهٔ قطب الدین #راوندی دانستهاند.۲
🔸عدهای نیز بر این باورند که اگر حاکم نیشابوری را از علمای شیعه ندانیم اولین عالم شیعه که کتابی در علم درایه به رشته تحریر درآورده است جمال الدین احمد بن موسی بن جعفر #بن_طاووس حلی (برادر سید بن طاووس) است که کتاب «حل الاشکال فی معرفة الرجال» را نوشته است.۳
🔸نظریه دیگری که در این زمینه هست و قائلین زیادی دارد این است که اولین کتاب شیعی در زمینه علم درایه کتاب «البدایه فی علم الدرایه» #شهید_ثانی است.۴
_ _ _ _ ___ _ _
۱_ تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام،ص۲۹۴
۲_تراثنا، ۲۷۳.
۳_درالمنثور،ج۲،ص۱۸۸.
۴_اصوال الحدیث و احکامه، ۷.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
✍پژوهشهای تاریخ اسلام
تاریخ شهادت امام سجاد
سال شهادت:
اقوال مختلف از سال 91 تا 100 را برای شهادت ایشان ذکر کردهاند. اما با توجه به دلایل مختلف میتوان گفت گزارش شهادت ایشان در سال 95 هجری ترجیح دارد. مثلاً در روایت معتبری از امام صادق، سال شهادت زین العابدین 95 هجری و عمر ایشان 57 سال بیان شده است. با لحاظ اینکه تولد ایشان در سال 38 هجری بوده است پایان 57 سالگی آن گرامی را باید سال 95 هجری دانست. این روایت از نظر شیعه معتبر است.
ماه شهادت:
بیشتر نگارندگان منابع کهن از جمله یعقوبی، کلینی و طبری به ماه شهادت حضرت اشارهای نکردهاند. اما آن دسته از نگارندگان که به ماه شهادت اشاره کردهاند، همگی به جز ذهبی (که شهادت را در ربیع الاول میداند) محرم را ماه شهادت حضرت دانستهاند.
روز شهادت:
منابعی که به روز شهادت حضرت اشاره کردهاند میان ده محرم تا بیست و نه محرم، نه روز را به عنوان روز شهادت آوردهاند. با این همه میتوان گفت وقوع شهادت امام سجاد در روز 25 محرم ترجیح دارد، چراکه نخستین گزارشگر این روز شیخ مفید است که شیخ طوسی و کفعمی نیز او را همراهی کردهاند و دستیابی شیخ مفید به منابع معتبر و نزدیک به دوران امامان با رویکرد پژوهشی وی در خور توجه است. سایر اقوال در منابع پس از شیخ مفید و شیخ طوسی ذکر شدهاند (برگرفته از کتاب تولد و شهادت معصومان، ص 337-342).
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
✅ تأثير دانش راويان در روايات آنان
🔸مرحوم آية الله بروجردى در باره عمار ساباطى مىگفتند ايشان عجم بوده و به ادبيات عرب كاملاً آشنا نبوده است به همين جهت الفاظ رواياتش مضطرب است.
🔹از سوى ديگر ايشان از روايات سكونى به عنوان معتبره ياد مىكردند و مىفرمودند روايات وى مفتىٰ به بوده است، سكونى آدم با سواد و اديبى بوده و روايات منقول از وى همواره كم لفظ و پرمعناست.روايت ثلاثة لا يقصرون من صلاة، التاجر فى تجارته، الجابى فى جبايته و...از سكونى است.
📚مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج8، ص354
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (مدظله العالی):
🔹 زمان علامه بحثها رجالی میشود. ديگر اصولاً «بحث فهرستی» در طائفه ما مطرح نمیشود، يعنی بحث های مصدری مطرح نمیشود تا قرن دهم.
🔸 اولين کسی که باز در طائفه بحثهای مصدری را مطرح میکند و بحثهای کتابشناسی به اين معنا که روی اين کتب اعتماد بکنيد «اخباریها» هستند، {مثلا} ملّا محمد امين استرآبادی در کتاب «الفوائد المدنية». البته ايشان تعبيرِ «فهرستی» ندارد، اما ايشان همين رأی که در رسائل هم خوانديم که اخباريها قائلند به «حجيت کتب اربعه» {مطرح کرده}، البته کتب اربعه خصوصيت ندارد، آنها مبناشان اين بود که هر روايتی که در کتاب مشهوری باشد، حجت است. خوب دقت بکنيد. کار به سند نداشتند اين مبنای صاحب وسائل هم هست. مبنای مرحوم صاحب وسائل هم همين است. اين مبنا را ايشان در «جلد هجدهم از چاپ مرحوم ربانی در اول کتاب القضاء باب هشتم ابواب صفات قاضی» ايشان در آنجا دارد که هر خبری که در يکی از کتب مشهوره باشد حجت است، ولو مرسل باشد. شهرتِ آن کتاب و شهرت مؤلف کافی است. اين مبنا در قرن دهم توسط اخباریها تقويت شد.
📚 الفائدة السادسة من خاتمة الکتاب (ج ۳۰ ص۱۹۱ ط آل البیت)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 وقوع راوی در کتاب المزار «ابن مشهدی»
🔹 محمد بن جعفر #مشهدی (متوفای 610 ق) در ابتدای کتاب، تمام افرادی را که در سند روایات واقع شدهاند، توثیق کرده است. بنابراین حدود 180 راوی که در اسناد این کتاب وجود دارند مورد توثیق واقع شدهاند، که برای بسیاری از آنها جز همین #توثیق_عام، مدرک دیگری بر وثاقت وجود ندارد.
🔸 ایشان در ابتدای کتاب فرمودهاند : «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ جَمَعْتُ فِي كِتَابِي هَذَا مِنْ فُنُونِ الزِّيَارَاتِ لِلْمَشَاهِدِ الْمُشَرَّفَاتِ، وَمَا وَرَدَ فِي التَّرْغِيبِ فِي الْمَسَاجِدِ الْمُبَارَكَاتِ وَالْأَدْعِيَةِ الْمُخْتَارَاتِ، وَمَا يُدْعَى بِهِ عَقِيبَ الصَّلَوَاتِ، وَمَا يُنَاجَى بِهِ الْقَدِيمُ تَعَالَى مِنْ لَذِيذِ الدَّعَوَاتِ فِي الْخَلَوَاتِ، وَمَا يُلْجَأُ إِلَيْهِ مِنَ الْأَدْعِيَةِ عِنْدَ الْمُهِمَّاتِ مِمَّا اتَّصَلَتْ بِهِ مِنْ ثِقَاتِ الرُّوَاةِ إِلَى السَّادَاتِ». (المزار، ص 27) مراد از سادات ائمه (علیهم السلام) هستند و از عبارت انتهایی توثیق روات استفاده میشود؛ زیرا میفرمایند که این روایات از رهگذر ثقات روات تا سادات اتصال پیدا کرده است.
🔹 مرحوم محقق #خویی این بحث را در معجم رجال الحدیث آورده و دلالت عبارت بر توثیق را #قبول کرده؛ اما مناقشه ایشان در این است که اولا ابن مشهدی را نمیشناسیم و ثانیا سندی وجود ندارد که کتاب مزار فعلی، همان کتابی است که ایشان نوشته است. (معجم رجال الحدیث 1: 52)
🔸 البته #وثاقت ایشان و اینکه کتاب از ایشان بوده و لا اقل مقدمه را ایشان نوشته است، خالی از قوت نیست.
📌 برای بحث تفصیلی: ر.ک: معجم رجال الحدیث 1: 52؛ خاتمه مستدرک الوسائل 19: 358؛ اصول علم الرجال، بین النظریة والتطبیق، استاد داوری، 203 – 206.
📚 برگرفته از دروس خارج فقه استاد #شبزندهدار (1395ش)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢 خصلت بارز خط غلو، تساهل در ضوابط حدیثی بود
به نحوی که مثلاً به صورت وجاده حدیث نقل میکردند و اشارهای به وجاده بودن آن نمیکردند.
در مقابل، احمد بن محمدبن عیسی اشعری خیلی در ضوابط حدیثی حساس بود و نقل حدیث را فقط سماع میدانست چراکه در کتابت احتمال اضافه و نقصان وجود دارد. مخصوصاً پس از حدیث از امام رضا(ع) که میفرماید در کتابهای پدرم دست بردهاند و دروغ اضافه کردند.
لذا اینکه برای سهل بن زیاد گفته است «یشهد علیه بالغلو والکذب» (رجال النجاشی، ص۱۵۸) او نقل حدیث به صورت معنعن از وجاده را کذب میدانسته است. از نظر او باید میگفت «وجدته...»
درباره محمد بن سنان نیز کشی نقل کرده از قول خودش که هرچه نقل می کند به نحو وجاده است.
البته این به مبنای احمد اشعری باز میگردد و امر مسلمی نیست که حدیث معنعن نباید وجاده باشد. اختلافی است. از امام (ع) پرسیدند که یک کتاب را از زیر خاک پیدا کردیم می توانیم از او نقل حدیث کنیم، حضرت فرمودند: بلی.
🔺درس خارج فقه استاد مددی حفظهالله
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
✔️استاد سیدمحمد جواد شبیری زنجانی:
🔸احمد بن طاوس، کتابی با نام «حل الاشکال» دارد که تصور میشود عمده نقلیاتِ علامه و ابن داود، به واسطه این کتاب است.
🔹ابن داود در جایی تصریح میکند که اکثرِ فایدههای این کتاب، برگرفته از حل الاشکال ابن طاوس است. قرائن دیگری نیز هست که نشان میدهد، خلاصه علامه و رجال ابن داود، از منبع واحد گرفته شدهاند. آن منبع واحد نیز حل الاشکال از ابن طاوس است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
✅ مستطرفات سرائر(1)
✔️ استاد ربانی بیرجندی:
🔸ابن ادريس حلّى به خاتمه كتاب سرائر خود كتابى را ضميمه و ملحق كرده به نام مستطرفات ، كه مشهور به مستطرفات سرائر است.
🔹ابن ادريس در خاتمه سرائر احاديثى را از غير كتابهاى روايى معروف شيعه كه همان جوامع چهارگانه: كافى ، من لايحضره الفقيه ، تهذيب و استبصار باشد، نقل كرده است. بسيارى از اين روايات را ابن ادريس از اصول اوليه حديثى نقل كرده است، مثلاً از اصل حسن بن محبوب و يا اصل و جامع احمد بن ابى نصر بزنطى و....
🔸روشن است كه اين اصول تا عصر ابن ادريس موجود بوده و او از متن آنها روايت كرده است و پارهاى از اين روايات در كتابهاى جوامع بزرگ روايى نقل شده است. البته بعضى را مرسله ذكر كرده و سند خود را به آن اصل يادآور نشده و بعضى را مسند آورده و سند را كامل ذكر كرده است.
🔹حكم روايات مسند روشن است و سند آن مثل سند روايات كتابهاى حديثى ديگر قابل بررسى و نقد و ابرام و مناقشه است، اما درباره رواياتى كه به طور مرسله ذكر كرده است، اين سخن به طور عام مطرح است كه آيا نقل روايتى به صورت مسند و يا مرسله از ابنادريس مىتواند باعث اعتماد ما بر آن احاديث شوديا نه؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri