eitaa logo
قرارگاه رسانه ای عهد
591 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
381 فایل
●| برای دیده شدن شما تلاش می‌کنیم. 📢 تنها پایگاه اطلاع رسانی جبهه فرهنگی اجتماعی جنوبغرب استان تهران قرارگاه رسانه‌ای #عهد ■ ارتباط با مدیر و ارسال رویدادها و اخبار: 👤 @jebhe_farhangi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸شهید ناصر حبیبی فر از شهدای قرآنی شهرستان اسلامشهر و بسیجی پایگاه ثارالله مسجد امام سجّاد (علیه السلام) بوده اند، در تاریخ ۱۹ بهمن ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت رسیدند. 🔺مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای امامزاده عقیل (علیه السلام) اسلامشهر می باشد. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📷 🔸گروه رهروان شهید ناصر حبیبی فر همزمان با چهل و دو سالگی انقلاب اسلامی و همزمان با سی و چهارمین سالگرد شهید ناصر حبیبی فر با مشارکت خیّرین گرامی، تعداد ۳۴ بسته معیشتی و بهداشتی (هر بسته ۳۲۰هزار تومان) بین خانواده های نیازمند شهرستان اسلامشهر توزیع نمود. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📷 🔸برگزاری ششُمین ویزیت رایگان در محله سلطان آباد ➕در بازدید ظهر دیروز محترم فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه حضرت ابوالفضل (ع) بهارستان " سروان پاسدار احمد " و مسئولین دیگر از شهرستان ، از ایستگاه ویزیت رایگان که در دخترانه ستایش محله شهرک امام حسین (ع) و به همت معاونت محترم سپاه شهرستان و با همکاری حوزه های مقاومت بسیج حضرت (ع) و حضرت (ع) ، با محوریت پزشک عمومی ، دندان پزشک ، چشم پزشکی ، تست فشار خون و قند خون و توزیع دارو بین نیازمندان ، با رعایت پروتکل های در این مدرسه برگزار شد. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
قرارگاه رسانه ای عهد
#قرارگاه_رسانه_ای_عهد #کتابخوانی📚 #رمان #بی_تو_هرگز 🔸قسمت شصت و نهم: زنده شون کن پشت سر هم و با نا
📚 🔸قسمت هفتادم: خدا را ببین چند لحظه مکث کرد … - چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاری بکنم … حالا دیگه… من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ … اگر این حرف ها حقیقت داره … به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه … با قاطعیت بهش نگاه کردم … - این من نبودم که تحقیرتون کردم … شما بودید … شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست … عصبانیت توی صورتش موج می زد … می تونستم به وضوح آثار خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد … اما باید حرفم رو تموم می کردم… - شما الان یه حس جدید دارید … حس شخصی رو که با وجود تمام لطف ها و توجهش … احدی اون رو نمی بینه … بهش پشت می کنن … بهش توجه نمی کنن … رهاش می کنن … و براش اهمیت قائل نمیشن … تاریخ پر از آدم هاییه که … خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن … اما نخواستن ببینن و باور کنن … شما وجود خدا رو انکار می کنید … اما خدا هرگز شما رو رها نکرده … سرتون داد نزده … با شما تندی نکرده … من منکر لطف و توجه شما نیستم … شما گفتید من رو دوست دارید … اما وقتی … فقط و فقط یک بار بهتون گفتم… احساس شما رو نمی بینم … آشفته شدید و سرم داد زدید … خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده … چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟ … اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد … اما این، تازه آغاز ماجرا بود … اسم من از توی تمام عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد … چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود … که به ندرت با هم مواجه می شدیم … تنها اتفاق خوب اون ایام … این بود که بعد از 4 سال با مرخصی من موافقت شد … می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم … فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود … ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd