مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
🔸️رفاعة ابن شدادها
دلم از رفاعة ابن شدادها گرفته.
آنانکه عمری دم از علی زدند، شمشیر زدند، با داغ علی سوختند. به جرم محبت علی تمام دنیا برایشان زندان شد، ولی همیشه یک جای کارشان میلنگد. مگر خدا چندبار فرصت میدهد؟ چندبار باید پای آدم بلغزد؟ چندبار باید طرف اشتباه بایستیم؟ چندبار باید مسلم تنها بماند؟ چندبار باید به کربلا نرسیم؟
نه اینکه داغش سنگین نباشد، رئیسی که رئیس نبود، خادم مردم بود. نه اینکه وقتی اسم وزیر مقاومت را میشنوم دلم به اندازه محاصره غزه تنگ نشود. نه اینکه دلم پر نکشد برای کسانی که بعد از یک عمر که جانشان کف دستشان بوده تازه بعد از شهادت میشناسمشان. نه! دلم بدجور تنگ است.
ولی مگر ما ملت امام حسین نیستیم؟ مگر ما ملت شهادت نیستیم؟ مگر حاجی نگفت: مرد این میدان ماییم؟
ما یاد گرفتهایم این داغها را شعلهور کنیم و به جانمان بزنیم تا نعرههایمان به آسمان برود!
قدمهایمان را محکمتر بر زمین بکوبیم، شمشیر را محکمتر در دستمان فشار بدهیم و با قلبی مطمئنتر به میدان برویم!
دلم گرفته! نه از رسیدن عاشقی به معشوقش، که هر مرگی جز شهادت حق خادمین اهل بیت و خادمین مردم نیست. دلم از رفاعهها گرفته!
دلم میخواهد مانند پسر اشتر نهیبی بزنم و بگویم:
رفاعه!!! تو هنوز به حقانیت یارمان شک داری؟ چشم باز کن و ببین. خونخواه حسین، دوشادوش قاتلین حسین ایستاده.
رفاعه!!! حیف نیست؟ حیف نیست صدای خنده تو با قهقه دشمن گره بخورد؟ حیف نیست حرفی بزنی که از حلقوم دشمن در می آید؟ حیف نیست سر لجبازی به رفقایت پشت کنی؟ حیف نیست عاشق علی کنار ابن مجلمها بایستد؟ حیف نیست سینهزن حسین، کنار شمرهای زمانه دیدهشود؟ حیف نیست باز طرف اشتباه بیاستی؟ حیف نیست دوباره فرصت از دست برود و حسرتش به دلت بماند؟ گاهی زود دیر میشود رفاعه.
دشمن شادمان نکن...
رفاعه!!! تو حیفی، همینجا بمان، پشت به پشت هم بدهیم، نعره علیوار بکشیم، فوج فوج لشکر دشمن را بتارانیم. انتقام شهدایمان را بگیریم.
رفاعه... به اینجای صحبت که رسیدم، بی اراده صدای حاج صادق آهنگران در سرم میپیچد:
-کربلا منتظر ماست، بیا تا برویم
آه رفاعه، چقدر دلم گریه میخواهد، ولی داغ تک تک این اشکها را بر دل دشمن میگذارم. این بغض را چون استخوانی در گلو نگه میدارم، تا وقت موعود، تا صبح پیروزی. تمام این اشکها را، اشک شوق میکنم و بر مزار یاران سفر کرده میبارم.
(وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ)
(فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ)
✍️🏻مصطفی شالباف
#شهید_خدمت
#رئیسی
#بصیرت
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
⚫ گرامیداشت هفتمین روز شهادت خادم رضا (ع)، حضرت آیت الله رئیسی و همراهان ایشان
🗓 زمان: سه شنبه، ۸ خرداد
🕟 ساعت: ۱۶:۳۰
📍 مکان: اهواز، مصلی امام خمینی (ره)
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
مزد تلاش
بعدازظهر روز حادثه از طریق فضای مجازی مطلع شدم. وقتی خبر را خواندم، ته دلم خالی شد و دست به دعا برداشتم تا به خیر بگذرد.
ولی هرچه میگذشت بیتابتر و نگرانتر میشدم.
خبرها را از طریق تلویزیون و موبایل دنبال میکردم و همزمان صلوات میفرستادم،
نذرکردم قرآن بخوانم و امام رضا را به جوادش قسم دادم.
هر دقیقه برای من ساعتها میگذشت شب تا صبح خواب به چشمهایم نیامد. مرتب موبایل را چک میکردم. آن شب خیلی سخت گذشت.
باوجود آن که میگفتند شرایط جوی مناسب نیست ولی باز امیدوار بودم و نمیخواستم قبول کنم که ممکن است خبرهای بد و ناگواری در راه باشد.
ازصبح روز دوشنبه که خبر شهادت رئیس جمهور پخش شد، اشکهایم بیاختیار از چشمهایم جاری میشد و لحظهای آرام و قرار نداشتم. دستم به هیچ کاری نمیرفت.
احساس میکنم قوت قلب و امیدمان را از دست دادهایم.
ولی ما راضی هستیم به رضای خدا
انشاءالله بقای عمر رهبر
ضایعه دردناک وجبران ناپذیری بود.
ولی خداوند مزدعظیمی نصیبش کرد
مزدسختیهایی که کشیده بود
مزد زخم زبانهایی که شنیدهبود
مزد تلاشهای بیوقفهای که کردهبود
🎙راوی :خواهر شهید مدافع حرم حاج حمید قنادپور
✍️احلام زهیری نسب
#شهید_خدمت
#رئیسی
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
"ضامنِ خوشحالی"
در سفر دوم آقای رئیسی به اندیمشک، من و همسرم تصمیم گرفتیم نامهای از شرایط کارییمان بنویسیم. این صحبتها فقط بین من و همسرم رد و بدل میشد. حسین و ستیا هم ماجرای نوشتن نامه را متوجه شدند و درخواستشان را نوشتند.
- آقای رئیسی ضامن بابامون باش، تا برامون دوچرخه بگیره.
بخاطر خرید قسطی دوچرخه به مغازهای رفته بودیم. به ضامن نیاز داشتیم. برای همین بچهها در نامه از آقای رئیسی درخواست کردند تا ضامن پدرشان شود.
نامهها را تحویل دادیم. هنوز بیست و چهارساعت نگذشته بود که با من تماس گرفتند.
- از نهاد ریاست جمهوری تماس میگیریم.
اما فکر کردم شوخی است!.
-شما مادر حسین و ستیا هستید؟ خبر غافلگیرکنندهای برای بچه های شما داریم. اگر منزل هستید خدمت میرسیم.
خبر خوشحال کننده برای بچهها فرستادن دو دوچرخه، برای حسین و ستیا بود.
🎙راوی: سارا جمیل (مادرِ حسین و ستیا)
✍️🏻 فرزانه مطیعی
#شهید_خدمت
#رئیسی
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
💢سومین محفل ادبی سرو نامه
💥ویژه نقد کتاب مهاجر عشق
🗓زمان: پنجشنبه ۱۰ خرداد۱۴۰۳
📍مکان: امانیه خیابان شهید سپهری جنب مسجد ارشاد حوزه هنری انقلاب اسلامی خوزستان
طبقه ۵
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻همراه با محمد علی بخشی مدیر کافه کتاب شهر اهواز در اولین برنامه #راوی
🔴 راوی | امین غفاری
✅️ @aminghafari_ir
22.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 دیدار اعضای دفتر رسانه بیداری با خانواده شهید مدافع حرم سیدجاسم نوری در سالگرد شهادتش
#دیدار
#شهید_مدافع_حرم
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
✅صدای کارگران هفت تپه باید شنیده شود
اردیبهشت ۹۹ روز کارگر بود که شنیدیم رئیس قوه قضاییه گفته است:« صدای کارگر هفت تپه باید شنیده شود.»
باورم نمیشد بلاخره کسی پیدا شده بود که راجب ما چیزی بگوید، کار و پیگیری پیشکش.
بعد از این ماجرا ما بنری نوشتیم که آقای رئیس ما میخواهیم با شما صحبت کنیم.
چند روز بعد یکی از مسئولین دفتر اقای رئیسی با من تماس گرفت و گفت جلسه ای را ترتیب دادن که من و چند نفر از همکارانم به نمایندگی از کارگران با اقای رئیسی صحبت کنیم.
وقتی خدمت ایشان رسیدیم ۵ ساعت مداوم در جلسه من و همکارانم صحبت کردیم بدون اینکه کسی در کلام ما بپرد، تمام درد و صحبت ما را به گوش جان شنید. و در نهایت قول داد هرکاری از دستش بر بیاید انجام دهد.
در آن جلسه مثل یک رفیق مثل یک پدر که به فرزندانش کمک میکند، گرم و صمیمی با هم گفت و گو مشورت میکردیم و دردمان را میگفتیم.
موضعش اصلا بالا به پایین نبود. همینها از روز اول محبتش را در دلمان جا داد.
زمانی که در سمت ریاست قوه قضائیه بودند ۲ بار با ایشان دیدار داشتیم....
🎙راوی: محمد خنیفر
✍سحر همهکسی
#شهید_خدمت
#خوزستان
#هفت_تپه
#رئیسی
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.
➕بخشی از قرائت وصيتنامه امام (ره) توسط حضرت آیتالله خامنهای
💻 Farsi.Khamenei.ir