🔸روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
❄️1. زمستان است...
✍️بهزاد دانشگر :
فرض کنیم شما جوانی مذهبی بودهاید در روزگار منتهی به دهۀ هفتاد در شهر اصفهان. اگر مثل یک جوان مذهبی و انقلابی میخواستید فضای سالمی داشته باشید که در آن هم به ذوق و استعداد ادبیتان اهمیت داده شود و هم به باورهای دینی و انقلابیتان احترام گذاشته شود، به سختی میافتادید.
❄️غربت و سختبودن کار ادبی برای بچه مذهبی ها یکی از مهمترین دردها و دغدغههای آن روزگار من بود. منی که مجبور بودم در تنهایی و خلوت خودم ذرهذره و به هر مشکلی بود با خواندن و نوشتنهای خامدستانه نویسندگی را تمرین کنم. کاش میشد جلسه ای یا جمعی راه میافتاد از جوانهایی که میخواهند به نحوی جدی به ادبیات بپردازند و نویسندگی را تمرین کنند؛ اما دوست دارند به باورهایشان هم احترام گذاشته شود و تحت فشار قرار نگیرند.
❄️سال 1380 یک گروه فرهنگی در اصفهان با هدف توانمندسازی جوانان نخبۀ فرهنگی شهر اصفهان برنامهای متفاوت برگزار کرد به نام حدیث راه عشق. پیشنهاد شد به تعدادی از این افراد هم نویسندگی آموخته شود...
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔸روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش ❄️1. زمستان است... ✍️بهزاد دانشگر : فرض کنیم شما جوان
🔺روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
2⃣ قسمت دوم
نسیمی جانفزا میآید
✍️اهالی :
🔹ما آن روزها سن چندانی نداشتیم. هفده یاهجدهساله. خیلیهامان تازه دبیرستان را تمام کرده بودیم و حتی چند تایی از ما دانش آموز بودند. خبر رسید که یکی از مجموعههای فرهنگی شهر، سفر کربلا میبرد. کربلایی که بعد از چندین سال راهش باز شده بود. اوایل دهۀ هشتاد بود. عشق کربلارفتن پای ما را به مجموعۀ حدیث راه عشق باز کرد. گفتند اگر دل در گرو کربلا دارید، باید اهل کارگروهها شوید. اسم کارگروه نویسندگی و شهدا چشم ما چند نفر را گرفت. دختران هفدههجدهسالهای بودیم که هم نوشتن را دوست داشتیم، هم شهدا را.
🔸اولین بار اسم بهزاد دانشگر را آنجا شنیدیم. مرد جوانی که مسئول کارگروه نویسندگی بود. یک تابستان دورۀ فشردۀ نویسندگی را گذراندیم. ما حصل این دوره نوشتن درباره همسران شهدای اصفهان بود. شهیدان میثمی، صفوی، نیلچیان، بختیاری. مثل خیلی های دیگر برای خودمان هم باورکردنی نبود، ولی توانستیم. انتشار این کتاب ها در شرایط آن روزها نور امید در دل خیلی ها روشن کرد. نوری از جنس توانستن و رویش نسل جدید.
همۀ کارگروهها با سفر کربلا عاقبتشان ختم به خیر شد؛ اما سفر کربلا برای ما اول ماجرا شد.
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
«در جبهه انقلاب افراد اهل قلم کم داریم؛ افرادی که بیایند، متمرکز کار کنند و حرفهای قلم بزنند. بهویژه اینکه در فضای رمان و داستان ورود کنند و بنویسند. مجموعه روایتخانه در واقع این افراد را به شکلی منسجم و هماهنگ گرد هم آورد.»
📌مصاحبه خبرگزاری ایمنا با سرکار خانم جلوانی پیرامون روایتخانه
لینک خبر 👈 ارتقا قلم انقلابیون در روایتخانه
#قصه_روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش 2⃣ قسمت دوم نسیمی جانفزا میآید ✍️اهالی : 🔹ما آن
🔺روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
قسمت سوم
3️⃣پنجرهای که باز شد
✍️بهزاد دانشگر:
چهار کتاب منتشر شده. از نویسندههای جوانی که بعضیشان تا یکیدو سال قبل شاید حتی به نویسندگی فکر هم نکرده بودند. حالا همّ و غم من شده بود اینکه کاری برای این جوان ها بکنیم تا رشدشان متوقف نشود. سال 1382 به تیم فرهنگی شهرداری پیشنهاد شد فرهنگسرایی تأسیس شود برای دورهم جمع شدن چنین جوانانی.
کسانی که می خواهند و می توانند جدیتر وارد عرصل ادبیات شوند و از دغدغهها و باورهای دینیشان هم جدا نشوند. اینگونه شد که مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان تأسیس شد. مرکزی که در طول چهار سال پاتوق شعرا و داستاننویسان جوان اصفهانی شد.
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش قسمت سوم 3️⃣پنجرهای که باز شد ✍️بهزاد دانشگر: چها
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
قسمت چهارم
4️⃣ هوا دلپذیر شد
✍️اهالی:
خبری به گوشمان رسید که آقای دانشگر خانهای جدید برایمان ساخته است. خانهای که هم ما اهلش شدیم، هم خیلیهای دیگر. دیگرانی که دیدن چند دختر محجبه در شب شعر و محفل ادبی و کلاس نویسندگی برایشان تازگی داشت. نفسکشیدن در آن فضا خیلی سخت بود؛ ولی دلگرم بودیم که کسی هوایمان را دارد.
سال 83 تا 87 مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان محل رفتوآمد نویسندگان شهر اصفهان و مهمانهای کشوری شد. آن روزها شخصیتهای ادبی با سلیقهها و عقیدههای مختلف را میدیدیم و پای حرفشان مینشستیم.
در آن دوران قلمهایمان با نور کتابهای چهارده خورشید صیقل داده شد. روایتی متفاوت، جذاب و جوان پسند از زندگی چهارده معصوم. برای ما دورۀ درخشانی بود.
گروه نویسندگان طوبی از دل قلمستان متولد شد. در طوبی با آقای دانشگر داستان میخواندیم و داستان مینوشتیم. ساکنان شهر بهشت یادگار گروه نویسندگان طوبا است.
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش قسمت چهارم 4️⃣ هوا دلپذیر شد ✍️اهالی: خبری به گوش
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
قسمت پنجم
5️⃣ زیر درخت طوبی
✍️بهزاد دانشگر :
🔸دوره مدیریت مرکز آفریشنهای ادبی قلمستان تمام شد اما نگرانی و دغدغه هامان درباره نویسندگان تازه نفس شهر هنوز ادامه داشت. ما تازه در شروع یک راه بودیم، چه با حمایت مجموعههای دولتی و چه بدون حمایت آنها. این بار گروه نویسندگان طوبا را تأسیس کردیم. گروهی بدون وابستگی به مجموعههای دولتی که شامل نویسندگان اصفهانی و یزدی میشد.
🔹نویسندگان جوان یزدی حاصل کلاسهای یکیدو سالهام بعد از بیرون آمدن از مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان بود. نسلی جدید و نوپا از دختران و پسران مذهبی و انقلابی که خیلی زود توانستند روی پا بایستند و خون جدیدی به رگهای ادبیات انقلابی شهر یزد تزریق کنند.
🔸همزمان از طرف دانشگاه علوم و قرآن و حدیث و دانشگاه اصفهان هم برای تدریس داستان دعوت شدم و بهمرور نویسندگان دیگری هم به گروه نویسندگان طوبا اضافه شدند.حاصل عملکرد این گروه در دو سال فعالیت شد شصت کتاب که انتشارات امیرکبیر و کانون اندیشه جوان منتشرش کردند.
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش قسمت پنجم 5️⃣ زیر درخت طوبی ✍️بهزاد دانشگر : 🔸دوره م
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
6️⃣ طعم شیرین کشف
✍️اهالی:
🔸 ما آن روزها دانشجوی دانشگاه معارف و علوم قرآن و حدیث بودیم. خبر آمد که قرار است کلاس نویسندگی داشته باشیم. آن هم کجا؟ خانهای قدیمی که ویژۀ دانشجویان پسر در دانشکدۀ معارف قرآن بود. اینجا برای ما دخترها کشف جدیدی بود. خانهای با حیاط قشنگ و باغچهای پر از گل که به تنهایی برای نویسندهشدن کافی بود.
🔹 استاد دانشگر را برای اولین بار در ظهر پنجشنبهای مهآلود دیدیم. سال 88 بود. مردی جوان با محاسن مشکی و پلیوری که نقشهای مشکی و نارنجی داشت. ظاهرش بسیار متفاوت با استادهای ملبس و کتشلواری دانشکدۀ معارف بود.
🔸چهل نفری بودیم. استاد موضوع میدادند و ما مینوشتیم. از آن چهل نفر چند تایی قلابمان به نویسندگی گیر کرد. ادامۀ راهمان شد حوزۀ هنری. با چند نفر از شاگردان استاد که اهل یزد بودند و هفتهبههفته با هر مشقتی بود، خودشان را به کلاس میرساندند.
🔹برای ما دخترهای جوان استاد هیبت خاصی داشت. با اینکه از استاد حساب میبردیم؛ ولی بذر کشفکردن در دلمان جوانه زد. مدتی بعد دورِ هم جمع شدیم و دوباره شدیم شاگرد استاد. مسیر نویسندهشدن صبوری و پایداری میخواست. ریزش و رویش زیاد داشتیم. شاید مهمترین علت ماندگاری ما عزم استاد بود. وقتی جا و مکان نداشتیم، یا وقتی زن باردار و بچۀ کوچک داشتیم، استاد به خانههای ما میآمد تا نور داستاننویسی در جمع ما خاموش نشود.
این عزم فقط برای مانبود بلکه برای یک حرکت و فکر نو بود...
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش 6️⃣ طعم شیرین کشف ✍️اهالی: 🔸 ما آن روزها دانشجوی دا
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
قسمت هفتم
7️⃣ از تو حرکت از خدا برکت
✍️بهزاد دانشگر:
در همین سالها جبهۀ فرهنگی انقلاب تأسیس شد. جایی برای حمایت از تشکلهای مردمی.
دوستان جبهه از ما هم دعوت کردند تا با توجه به تجربههای قبلی و موفقیتهای پیشین، خانهای برای داستان انقلاب به پا کنیم. احساس کردم وقت اش رسیده است تا گام جدیدی برداشته شود. برای جمع کردن نویسندگان جوان و آموزش تخصصی شان و تولید کتاب. چیزی که مشابه اش را نداشتیم و جای خالی اش در جبهه انقلاب به چشم می آمد. این شد که روایتخانه را ساختیم.
با تأسیس روایتخانه تصمیم گرفتم همۀ فعالیتهای پراکندۀ قبلی مثل برگزاری کلاسهای داستاننویسی در مجموعه های فرهنگیآموزشی را متمرکز کنم در یک جا و اینگونه شد که روایتخانه در اولین سالهای فعالیتش بیشتر متمرکز شد بر برگزاری کلاسها و کارگاه جدید آموزش نویسندگی برای خانم ها و آقایان.
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش قسمت هفتم 7️⃣ از تو حرکت از خدا برکت ✍️بهزاد دانشگر:
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
قسمت هشتم
8️⃣ خانه امن
✍️اهالی:
خبردار شدیم که استاد دانشگر خانۀ جدیدی برایمان ساخته است. خانهای که جا و مکان اختصاصی نداشت؛ ولی همۀ شاگردانش در آن، جا میگرفتند. اسم خانۀ جدید نوشتنمان روایتخانه بود.
ما پسرهای جوانی بودیم که هر کدام از جایی به این خانۀ جدید آمده بودیم. برخیمان از کلاسهای استاد در حوزۀ علمیه، برخی از کلاسهایی که در دفتر تبلیغات داشتند و...
مهم نبود که از کجا با استاد آشنا شده بودیم.
مهم این بود که خانهدار شدهایم. خانه ای که پناه بود برای قلمهای سرگردان. برای دختران و بانوان جوان و معتقد. برای پسران و مردان دغدغهمند. خانهای که میتوانستیم با آرامش خیال در آن بخوانیم و بیاموزیم و بنویسیم.
اعتقاد داشتیم که دست خدا همراه با جماعتی است که حرکت میکنند. در پناه خانۀ نوشتنمان جمع شدیم و جریانی جدید ساختیم. جریانی ادبی با نگاهی تازه:
«خانۀ داستاننویسان انقلاب اسلامی»
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🔺 روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
✍ اهالی:
🌱 به نام او که گرهگشای کارهاست و آرامشبخش قلبها
🔸 توی جلسهای بودم، آخرش قرار شد هر کسی برای یک نعمتی شکر بکند. به من که رسید گفتم: «خدا رو شکر به خاطر اتاق جدیدم توی خونه.» پرسیدند: «چطور؟» گفتم: «خب اتاق قبلیم اسماً اتاق من بود. ولی چون هر کسی یک کمدی چیزی داشت و گاه و بیگاه می آمد و میرفت معذب بودم.»
این را که گفتم، استادمان گفت: «شکر هم داره. اتاق آدم باید یه "آخِیش" توش باشه.» همه تعجب کردیم. ادامه داد: «یعنی آدم باید اونقدر توش احساس آرامش کنه که وقتی واردش شد بگه "آخِیش". یه خلوتی که توش راحت باشه. بتونه راحت فکر کنه. اگه اینطوری بود، اون موقع حتی میتونه مهمون هم دعوت کنه و این آرامش رو باهاش به اشتراک بگذاره.»
این را که گفت همه زدیم زیر خنده. ولی راست میگفت. هنوز گاهی اعضای خانواده به اتاقم میآیند، ولی نه مثل قبل. برای آرامشش میآیند.
🔹 این قصه ادامه دارد...
#قصه_روایتخانه
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺 روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش ✍ اهالی: 🌱 به نام او که گرهگشای کارهاست و آرامشبخش
🔹حالا بعد از چندین سال، روایتخانه صاحبخانه شده. خانهی خانه هم که نه. ولی چند اتاق برای خود خود خودش. حالا آرامش بیشتری دارد. حالا میتواند تویش بنشیند و یک آخِیش از تهِ دلش بگوید. حالا میتواند حتی مهمان دعوت کند و یکعالمه آرامش را در قالب کلمات توی ظرف کتاب بگذارد و از مهمانهایش پذیرایی کند. حالا ما نویسندههایش، کنج و خلوتی داریم که راحت تویش بنشینیم و بنویسیم. نوشتههایی که قرار است گرههای خوانندههایش را بهتر باز کند. بهشان آرامش بیشتری بدهد. تا در این زندگی پر از کشمکش امروز، راهنمایی باشد برای آنهایی که میخواهند قهرمانانه خودشان را به ساحل آرامش برسانند.
#قصه_روایتخانه
#روایتخانه
[ پ.ن: این قسمت به بهانهی خانهی جدید روایتخانه به عنوان قسمت ویژه منتشر شده است؛ بعد از این دوباره دنبالهی قسمتهای قبل را دنبال میکنیم..😊]
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالیاش
قسمت نهم
9️⃣ مسیر همدلی
✍️ بهزاد دانشگر
حالا هر سال گروه تازهای از اعضا وارد روایتخانه میشدند. اعضایی که بعد از یادگیری نوشتن به فضاها و عرصههای دیگری هم نیاز داشتند. این شد که روایتخانه دو مسیر جدید دیگر را هم در پیش گرفت.
اول شبکهسازی بین اعضا. ما اعتقاد داریم روایتخانه وقتی به اوج شکوفایی و درخشش خودش میرسد که همۀ اعضا همدل و یکدل شوند. همه روایتخانه را از خودشان بدانند و خودشان را هم از روایتخانه. این مهم چندان ساده به دست نمیآید. وقتی این اتفاق میافتد که دوستیها و ارتباطات بین اعضا بیشتر و بیشتر شود. آنقدری که هرکدام از ما دوست داشته باشیم برای پیشرفت همدیگر تلاش کنیم. برای رشد همدیگر دعا کنیم و دوست و رفیقمان را هم به اندازۀ خودمان دوست داشته باشیم. چیزی شبیه به رابطههای روزگار دفاع مقدس.
عرصۀ دوم جدیگرفتن تولید است. روایتخانه با اشراف نسبتاً خوبی که هم بر بازار کتاب دارد و هم رصد و جستوجویی که در میان مسئلهها و مشکلات جامعۀ انقلابی دارد، به مسائلی برمیخورد که برایشان کتابهای مناسب و درخوری نوشته نشده. یا هنوز ظرفیت برای نوشتهشدن آثار دیگری که بتوانند با عموم جامعه ارتباط برقرار کنند، هست. روایتخانه با شناسایی این مسائل و دغدغهها شکلهای جدیدی از کتاب را طراحی و تولید میکند. این کتابها در این سالها هم به بسیاری از مسائل و دردهای جبهۀ فرهنگی انقلاب پاسخ دادهاند و هم از استقبال خوب مردمی برخوردار بودهاند.
#قصه_روایتخانه
ادامه دارد
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane