eitaa logo
روایت قم
138 دنبال‌کننده
257 عکس
21 ویدیو
2 فایل
خرده‌روایت‌های بچه‌های واحد ادبیات پایداری حوزه هنری استان قم ارتباط با ما @msruygar رویگر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶🔸 مـحفــل روایــــت 🔶 دورهـمــــی اهالـــــی روایـــــــــــت 🔸 نشســت یازدهـــم 🔹 مـــوضــــــــوع ایــــــــن هـفتــــــــــه: 🔷 گـــــفـــــت‌وگــــــــونـــــویـــــســــــــــی 🔷 بــا ارائــه‌ی: سیدطاهر جوادیان 🔹 نـــویـــــســـــــنــــده و مـــــحـــــقـــــق تاریخ‌شفاهــی، داستان‌نویــس 🗓 شنـبــــــــــــــه، ۵ آبـــــــــــــان ۱۴۰۳ از ســــاعــــــــــــت ۱۶ تـــــــــــــــا ۱۸ 🏢 حـــوزه هـنـــــری اسـتـــــان قــــم، طـبـقـــــه ۴، سـالــــن آسمــــــــان 📍 مـوقعـیــــــت حـــــــوزه هنــــــــری: ⬅️ مسیــر اول: خیــابـان انقـــــلاب، انتهـای کوچـــه ۱۷، پــــلاک ۱۵۹ ⬅️ مسیــــر دوم: میــــدان معلــــــم، انتهـای کوچــه معلـــم غربــــی ۱ ⬅️ مـســیـــــــریـــابـــی در نــشـــــــــــان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻 ادبــــیـــــــات پــــایـــــــداری قــــــــم 🔗 ایتا 🔻 حـــوزه هـنـــــری استــــان قــــــــم 🔗 وبسایت | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
گفت‌وگونویسی.mp3
69.14M
🎵 گفت‌وگونویسی 🎙 سید طاهر جوادیان 🗓 ۵ آبان ۱۴۰۳ 🔸 برنامه محفل روایت @revayat_qom
فروش به نفع مقاومت روایت حمیده عباسی | قم
📌 فروش به نفع مقاومت وارد بوستان نرگس شدم توجه‌ام به نوشته‌ای جلب شد، نزدیک‌تر رفتم. روی آن نوشته شده بود: "فروش به نفع مقاومت". چند قدم جلوتر، دیگ بزرگی از آش قرار داشت که قیمت ظرف بزرگ آن ۸۰ تومان و ظرف کوچک ۳۰ تومان بود. با خانمی که مشغول توزیع آش بود صحبت کردم و او توضیح داد، مواد اولیه این آش از سوی گروه مادرانه جمع‌آوری شده و تمام سود و هزینه آن به جبهه مقاومت اختصاص دارد. خانم‌ها دور هم جمع شده بودند و هر یک از آن‌ها یکی از مواد را تهیه کرده و آش را آماده کرده بودند تا برای فروش به بوستان بیایند. هر کسی از کنار آن آش می‌گذشت، می‌پرسید اینجا چه خبر است و خانم‌ها توضیح می‌دادند ما این آش را به نفع جبهه مقاومت درست کرده‌ایم و از همه دعوت می‌کردند خرید کنند. مردم به لطف خدا استقبال خوبی کردند و بیشتر آش توسط آن‌ها خریداری شد و باقی‌مانده‌اش را گروه مادرانه برای شام خریدند. در سمت دیگر، میز دیگری قرار داشت که آن‌ها نیز از گروه‌های مادرانه بودند. این گروه‌ها محله‌محور هستند و یکی از آن‌ها از محله سمیه و دیگری از پردیسان آمده بودند. این گروه‌ها با هم هماهنگ شده بودند تا به اندازه توان خود به جبهه مقاومت کمک کنند. در کنار دیگ آش، دو میز بزرگ دیگر وجود داشت. روی میز اول شیرینی، پنبه‌ای، پفیلا، سمبوسه و پیراشکی قرار داشت و یکی از میزها نیز به گفته خانمی که با او مصاحبه داشتم، انواع جنگولیجات از جمله گل سر و دستبندهای مختلف را عرضه می‌کرد. یکی از مادران به طب سنتی آشنا بود و عطرهای طبیعی و روغن‌های گیاهی را برای حمایت از جبهه مقاومت در بوستان به فروش گذاشته بود. کمی آن طرف‌تر، چند زیرانداز پهن کرده بودند و گروهی از بچه‌ها دور هم جمع شده و مشغول نقاشی بودند. نقاشی‌های آن‌ها درباره جبهه مقاومت و قدس بود. وقتی با مربی‌شان صحبت کردم، او گفت: "به سهم خودم با بچه‌ها کاردستی درست کرده‌ایم و پرچم فلسطین را همان‌جا نقاشی و نصب کرده‌ایم." بچه‌ها بسیار خوشحال بودند و این‌ها همان فرزندان مادرانی بودند که برای کمک به جبهه مقاومت آمده بودند. حس و حال خوبی حاکم بود، به‌ویژه اینکه گروهی از مادران به همراه فرزندانشان برای کمک به جبهه مقاومت حضور داشتند. حمیده عباسی جمعه | ۴ آبان ۱۴۰۳ | حسینیه هنر قم @hhonar_qom ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
🔶🔸 مـحفــل روایــــت 🔶 دورهـمــــی اهالـــــی روایـــــــــــت 🔸 نشســت دوازدهـــم 🔹 مـــوضــــــــوع ایــــــــن هـفتــــــــــه: 🔷 درآمــــدی بــــر تـأثیـــــــر روایــــت بـــــــر عــــلـــــــوم مــــخــــتــــلـــــــف 🔷 با ارائه‌ی: امیرعباس شاهسواری 🔹 نـــویــســــنــــده و پــــژوهشــــگــــر 🗓 شنـبــــــــــــــه، ۱۲ آبـــــــــــان ۱۴۰۳ از ســــاعــــــــــــت ۱۶ تـــــــــــــــا ۱۸ 🏢 حـــوزه هـنـــــری اسـتـــــان قــــم، طـبـقـــــه ۴، سـالــــن آسمــــــــان 📍 مـوقعـیــــــت حـــــــوزه هنــــــــری: ⬅️ مسیــر اول: خیــابـان انقـــــلاب، انتهـای کوچـــه ۱۷، پــــلاک ۱۵۹ ⬅️ مسیــــر دوم: میــــدان معلــــــم، انتهـای کوچــه معلـــم غربــــی ۱ ⬅️ مـســیـــــــریـــابـــی در نــشـــــــــــان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻 ادبــــیـــــــات پــــایـــــــداری قــــــــم 🔗 ایتا 🔻 حـــوزه هـنـــــری استــــان قــــــــم 🔗 وبسایت | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
📌 یوسف ابوربیع، مهندس کشاورزی اگر قلدر محله هر روز به بهانه‌ای تهدیدت کند که بالاخره زمین پدری‌ات را از چنگت در می‌آورد، ارزشش را دارد بروی درس بخوانی برای این که بتوانی یک روز زمین آبا و اجدادی‌ات را آباد کنی؟! حتما دارد که یوسف ابوربیع مهندس کشاورزی شد. شاید روزی که این رشته را برای ادامه تحصیل انتخاب کرده بود باخودش کلی رویا ساخته بود. شاید دلش می‌خواست با طرح و ایده‌هایش کشاورزی سرزمینش رونق بگیرد. اما دست آخر رشته تحصیلی‌اش جای دیگری به کارش آمد. وقتی که در بیت لاهیا قحطی و گرسنگی اشک به چشم بچه‌ها نشاند، یوسف همتش را گذاشت تا بذر گیر بیاورد. بذرها را در دل خاک سرزمینش کاشت، آب به پایشان ریخت تا قد بکشند، سبزی‌شان بخورد به چشم بچه‌های آواره. تا وقتی آن رزمنده فلسطینی از بالای ساختمانی که در آن کمین کرده چشمش به سبزی خاک می‌خورد، لبخند بزند به زندگی که هنوز جریان دارد. حالا بذرهای یوسف به ثمر نشسته‌اند حالا که قرمزی خونش به پایشان ریخته. فاطمه نصراللهی eitaa.com/haer1400 جمعه | ۱۱ آبان ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
🚨 استثنائا این هفته و هفته آینده برنامه محفل روایت برگزار نمی‌شود.
بیوت المقاومة روایت سمیه رفیعی | قم