eitaa logo
روایتگران شهدا
283 دنبال‌کننده
345 عکس
240 ویدیو
13 فایل
✍🏻جمع ما یه جمع از دهه شصتی تا دهه نودی هاست. ☀آتش به اختیاریم و از شهدا می‌پرسیم و برای شهدا می‌نویسیم. 💥با شهدا زندگی می‌کنیم و درس می آموزیم... راه ارتباطی با مدیر کانال: @admin_revayatgaran
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯برای تمام اوقاتش برنامه ریزی کرده بود. ♨️محل درس و خوابش هم از ما جدا بود. ♻️شب های تابستان؛ معمولا پشت بام می خوابیدیم. ▫️پشت بام بزرگی داشتیم که کاه گل بود. ☀️از عصر آن را آب پاشی می کردیم و شب هوای مطبوعی برای خواب داشت؛ ولی حمید هیچ وقت آنجا نمی خوابید. ▪️می دانست که اگر بیاید پیش ما وقتش تلف می شود؛ لذا تحمل گرمای اتاق را بر خنکای پشت بام ترجیح می داد تا بتواند مطالعه کند و درس بخواند. 🗯منزل ما قدیمی و بزرگ بود؛ با دیوارهایی به ضخامت حدود یک متر. 💬دیوار یکی از اتاق ها را با تیشه تراشیده و قفسه بندی کرده بود و در آن کتابخانه نسبتا بزرگی ساخته بود؛ بیشتر وقتش آنجا بود. 💢درس می خواند؛ کتاب مطالعه می کرد و همان جا هم می خوابید. 💥همین باعث شد که در تمام سال های تحصیلی شاگرد ممتاز باشد. نام شهید: عنوان کتاب: نام راوی: آقای مهران محمود نژاد(برادر شهید) 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🔸با اینکه در دوران دبیرستان شاگرد ممتاز بود؛ به خاطر فعالیت های انقلابی اش؛ از طرف مدیر دبیرستان تهدید شده بود که اگر دست از این فعالیت ها بر ندارد؛ آخر سال او را مردود می کند. 🔹 ولی اعتقادات حمید عمیق تر و ریشه دار تر از این بود که با این تهدید ها از مواضعش کوتاه بیاید. ▪️و سرانجام در دو درس از امتحانات آخر سال نمره ی پایین به او دادند و مردود اعلام شد. 🗯و او سال آخر دبیرستان رو دوباره خواند. نام شهید: عنوان کتاب: نام راوی: مهران محمود نژاد( برادر شهید) 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea