🗯برای تمام اوقاتش برنامه ریزی کرده بود.
♨️محل درس و خوابش هم از ما جدا بود.
♻️شب های تابستان؛ معمولا پشت بام می خوابیدیم.
▫️پشت بام بزرگی داشتیم که کاه گل بود.
☀️از عصر آن را آب پاشی می کردیم و شب هوای مطبوعی برای خواب داشت؛ ولی حمید هیچ وقت آنجا نمی خوابید.
▪️می دانست که اگر بیاید پیش ما وقتش تلف می شود؛ لذا تحمل گرمای اتاق را بر خنکای پشت بام ترجیح می داد تا بتواند مطالعه کند و درس بخواند.
🗯منزل ما قدیمی و بزرگ بود؛ با دیوارهایی به ضخامت حدود یک متر.
💬دیوار یکی از اتاق ها را با تیشه تراشیده و قفسه بندی کرده بود و در آن کتابخانه نسبتا بزرگی ساخته بود؛ بیشتر وقتش آنجا بود.
💢درس می خواند؛ کتاب مطالعه می کرد و همان جا هم می خوابید.
💥همین باعث شد که در تمام سال های تحصیلی شاگرد ممتاز باشد.
نام شهید:#حمید_محمود_نژاد
عنوان کتاب:#راه_ناتمام
نام راوی: آقای مهران محمود نژاد(برادر شهید)
#شاگرد_ممتاز
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🔸با اینکه در دوران دبیرستان شاگرد ممتاز بود؛ به خاطر فعالیت های انقلابی اش؛ از طرف مدیر دبیرستان تهدید شده بود که اگر دست از این فعالیت ها بر ندارد؛ آخر سال او را مردود می کند.
🔹 ولی اعتقادات حمید عمیق تر و ریشه دار تر از این بود که با این تهدید ها از مواضعش کوتاه بیاید.
▪️و سرانجام در دو درس از امتحانات آخر سال نمره ی پایین به او دادند و مردود اعلام شد.
🗯و او سال آخر دبیرستان رو دوباره خواند.
نام شهید:#حمید_محمود_نژاد
عنوان کتاب:#راه_ناتمام
نام راوی: مهران محمود نژاد( برادر شهید)
#شاگرد_ممتاز
#اعتقادات_عمیق
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea