🔹این مبارزه با نفس؛ حتی در درس خواندنش هم نمود داشت.
🔸مباحثات درسی گرچه برایمان بسیار مفید بود؛ ولی در حین بحث؛ هر کسی سعی داشت نظر خودش را اثبات کند یا می خواست ثابت کند که درک و فهمش کمتر از دیگران نیست.
▪️هنگام بحث؛ گاهی سر هم داد می کشیدیم و آن لحظه از یکدیگر دلخور هم می شدیم؛ ولی حمید حرفش را که می زد؛ اگر طرف مقابل نمی پذیرفت؛ سکوت می کرد و هیچ گاه اسباب منازعه را فراهم نمی کرد.
🌀در دانشگاه؛ زندگیمان مجردی بود و گاهی اتاقمان به هم ریخته می شد.
🗯بسیاری از مواقع وارد اتاق
می شدیم و می دیدیم که حمید؛ پتو و بالش و وسایل زمین مانده را جمع و جور کرده؛ سرویس بهداشتی را نظافت کرده؛ اتاق را جارو زده و همه جا تمیز و مرتب شده است.
نام شهید:#حمید_محمود_نژاد
عنوان کتاب:#راه_ناتمام
نام راوی: آقای رحمان موذن نژاد( هم اتاقی در دانشگاه)
#مبارزه_با_نفس
#زندگی_مجردی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea