eitaa logo
روایتگران شهدا
284 دنبال‌کننده
345 عکس
240 ویدیو
13 فایل
✍🏻جمع ما یه جمع از دهه شصتی تا دهه نودی هاست. ☀آتش به اختیاریم و از شهدا می‌پرسیم و برای شهدا می‌نویسیم. 💥با شهدا زندگی می‌کنیم و درس می آموزیم... راه ارتباطی با مدیر کانال: @admin_revayatgaran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ سالروز قمری شهادت شهید ☀️ان شاءالله جزو کسانی باشیم که در نزدیک کردن ظهور مولا نقش داشته باشیم! و بتونیم سربازی برای امام زمان باشیم. به قول حسین جزو کسایی باشیم که: آقا روشون حساب جدایی باز کرده.. 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍روایتی از زندگی شهید حسین ولایتی فر راوی: پدر شهید ☀️اصلا مدل همه ماها باید همینجوری باشه. 💢زندگی شهدا و خاطراتشون رو که میخونیم‌. 💥عکسشون رو که می بینیم، گلزار که میریم باید کمر همتُ ببندیم که شبیهشون بشیم. ▪️باید عین حسین بشیم. ❌باید بخودمون بقبولونیم که ما اینجایی نیستیم. ♻️باید واسه شهادت تلاش کنیم. 💬باید عین حسین چراغ راه بشیم... 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍باز نشر روایتی از شهید حسین ولایتی فر به مناسبت دوازدهم ماه محرم سالروز شهادتش: 🔻 💥آدم وقتی منتظر یه مهمون خاص باشه، حالش خیلی جالب میشه، هی چشمش به راهه که این مهمون از راه برسه... 🔰حالا اگه از کسایی باشه که کنارش حالِ آدم خوب میشه و از دیدنش ذوق می کنیم، حالمون جالب ترم میشه، هی از پنجره نگا می کنیم ببینیم اومد یا نه! 🔹حتی ممکنه بهش زنگ بزنیم... ▪️روز هشتم محرمِ امسال، ما هم تو هیات یه مهمون ویژه داشتیم. 🔸البته مهمونِ اون روز ما فرق می کرد با بقیه مهمون ها و یکم خاص تر بود. ▫️ اون روز قرار بود یه شهید گمنام بیاد تو هیاتمون و مهمونمون بشه. 💥اون روز حسین خیلی بی تاب بود. 🔰وسط مراسم هی می اومد بیرون و می پرسید که چی شد نیومد؟! 🔹منم می گفتم نه! 🔸دقیقا یادمه، چند بار پله های حسینیه رو می رفت پایین و دوباره سریعا بر می گشت دم در. ▪️ وقتی آمبولانس حامل پیکر شهید رسید حسین سریع رفت زیر تابوت. ▫️وسط سینه زنی بود که پیکر شهید وارد حسینیه شد، چراغا رو خاموش کرده بودیم و مداح داشت روضه می خوند. 💥 یکی از رفقا می گفت اون روز حسین دستشو رو تابوت اون شهید گمنام گذاشته بود و ضجه می زد. 🔰من نمی دونم حسین اونروز به اون شهید گمنام‌‌‌، تو حسینیه چی گفت؟! 🔹ولی خب هر چی گفت یه هفته نگذشته بود که خریدنش. 🔸حسین ادبیات شهدا رو یاد گرفته بود، بلد بود چجوری حرفِ دلو بزنه بهشون، از بس که رفاقت کرده بود با شهدا. می دونی! 💥 با شهدا که رفیق بشی، دستتو که بزاری تو دستشون دیگه کار تمومه، نصفِ راه و رفت. 🔰یه اهل دلی می گفت دوستی با شهدا، رفاقت تا بهشته. ▪️شهدا خودشون واسطه میشن واسه خریدنت، واسه بردنت. ▫️گفتم که، حسین روز هشتم محرم دستشو سمت یه شهید کشید و دوازدهم خودش رفت تو لیست شهدا. 💥وقتی شهدا هواتو داشته باشن، همین میشه‌. شــهیــد میشی، مثه حسین... 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تماشاچی‌های بی‌طرف! ⬅️ اکثریت مسلمانان هنگام واقعه عاشورا نه در سپاه امام حسین علیه السلام بودند و نه در سپاه یزید ملعون. ⬅️ به اصطلاح امروز عافیت طلب بودند، اما باید این را بدانیم که در زیارت عاشورا تماشاچی‌های بی‌طرف همراه با یزیدیان لعن می‌شوند. 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍آخرین ثانیه های خداحافظی با حسین بود. ☀️گفتم: انشاءالله صحیح و سالم بر می گردی! گفت:🔻 💥من بر نمیگردم؛ شهید میشم؛ شوخی هم نمیکنم ها... 💢 من از خدا خواستم حالا که می خوام شهید بشم، الکی شهید نشم! ▪️گفتم : یعنی چی؟ الکی شهید نشم چه صیغه ایه؟ لبخندی زد و گفت:🔻 💬دوس دارم برم روی مین! پام قطع بشه، بعدش هم یک هفته تو بیمارستان زجر بکشم و با آه و ناله شهید بشم. ▫️از تعجب چشمانم از حدقه بیرون زده بود و دهانم باز بود که پرسیدم: 💭آقا حسین! این دیگه چه نوع آرزوییه؟ ♻️ خودت میگفتی روایت داریم اولین قطره خون شهید که به زمین ریخته بشه، همه گناهاش پاک میشه! 💥 دیگه این چه درخواستیه که از خدا داری؟ ▪️اینکه تیکه تیکه بشی و زجر بکشی! گفت:🔻 🗯من دوس دارم سبکتر برَم. 💢خطا کردم! گناه کردم! دوس دارم با اون زجر کشیدن سبک تر بشم و راحت تر برم! 💥در جواب استدلال ها و آرزوهای عجیب و غریب حسین، چاره ای جز سکوت نداشتم. ♨️حسین رفت و دیگر او را ندیدم تا روی تخت غسالخانه با یک پای قطع شده از انفجار مین و پیکری که پس از یک هفته بستری در بیمارستان ظرفیت نگهداری روح بزرگ حسین را نداشت. نام شهید: عنوان کتاب: نام راوی: عظیم سرافراز 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍یکی از راه های نزدیک شدن به حسین و رفاقت بیشتر با او، تذکر دادن و بیان عیوب و اشکالات کارش بود. راهکاری فوق العاده عجیب که شاید در تعامل با افرادی غیر از او، نتیجه ای کاملاً معکوس داشت. اگر اشکال کارش را به او تذکر میدادیم، بسیار خوشحال میشد و جمله ی معروفی داشت که: «هیچوقت نمیبخشمتون اگه عیبی دارم و به من نگین! حتی میگفت اگر جلوی همه هم عیبم را بگوئید ناراحت نمیشوم، فقط به من بگویید. تذکر دهید،تا بتوانم آن را رفع کنم. شما دوستان خودم هستید. جلوی جمع هم که بگوئید فقط جلو ده نفر سرشکسته میشوم. اما روز قیامت خدا آن را جلو همه ی مردم آشکار خواهد کرد. حسین به بچه های کوچکتر از خودش هم مدام همین را میگفت و وضعیت به گونهای شده بود که بچه ها برای رفاقت بیشتر با حسین، دنبال عیوب کارش بودند و همیشه او را زیر ذره بین داشتند، تا عیب و ایرادی از کارش بگیرند و تذکر دهند. بچه ها با هم رقابت میکردند تا عیبی از حسین پیدا کنند، چون دنبال رفاقت بودند. نام شهید: عنوان کتاب: نام راوی: عظیم سرافراز 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویژگی‌های خانواده‌ی حسینی ⬅️ قسمت ششم: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا» 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🏞 استمرار زندگی بعد از مرگ 📚 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea