#خاطرات_شهدا
#شهید_جوادعلی_حسناوی
●یکی از خلق و خوی خوب آقا جواد این بود که عصبانی نمی شد و خیلی آرام بود و وقتی قدمی خیری بر می داشت مدام می گفت که من کل کارم برای رضای خدا است و کار باید فی سبیل الله باشد جواد سه ماه شعبان رجب و رمضان مرتب روزه می گرفت و نماز ش به موقع می خواند ولی در سوریه نمازش را به خاطر مجروحیتی که داشت نشسته می خواند.
●جواد برای اولین بار با سپاه بدر به سوریه اعزام شد و برای دوم با سرایای خراسانی رفت و مجروح شد.
●زمانی که داعش به سوربه حمله کرد آقا جواد در همه جنگ های سوریه شرکت کرد لذا جواد از زمانی که خواست برای اولین بار به سوریه برود به من گفت که می خوام برم ایران برای ادامه تحصیل چون می دانست که من ناراحت می شوم چیزی از رفتن به سوریه بهم نگفت و یک روز یکی بهم زنگ زد دیدم شماره سوریه روی گوشی من هست و جواد بود گفت: که مادر من الان در سوریه هستم و من بهش خیلی اصرار کردم که مادر برگردد ولی جواد گفته نه من بر نمی گردم .
📎پ ن : شهیدجواد علی حسناوی با نام نظامی «جواد جهانی»، فرزندِ مادری لرستانی اهل خرم آباد و پدری عراقی توسط «داعش» در روستای «عزیز بلد» از توابع شهر «بلد» واقع در استان آزاد شدهی «صلاح الدین» عراق شهید شد
#فرمانده_جواد
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
🔰 لزوم ثبت خاطرات پدر و مادر شهیدان؛
👈 فضای خانواده شهیدپرور باید شناخته بشود
🔺️ #امام_خامنهای :
خاطرات پدر و مادر شهدا بخصوص از این جهت مهم است که فضای داخلیِ خانوادهی شهیدپرور را برای ما تصویر میکند. این خانوادهای که سه جوانش شهید میشوند چه کار میکرد؟ چه جوری اداره میشد؟ پدر و مادر چه کار میکردند که این جور انگیزه و حرکت و هیجان در این جوانها به وجود میآید که پا میشوند میروند جبهه؟ این مهم است.
۹۹/۱۲/۲۵
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵ فروردین ماه ، #سالروز_عملیات #حمله_به_اچ_3 گرامی باد. 🥀
یکی از بزرگترین عملیاتهای جهان به نام فانتومها ثبت شده که ایرانیها با نام حمله به اچ۳ از آن یاد میکنند، در این حمله پایگاه هوایی الولید واقع در نزدیکی مرز عراق با اردن بهکلی نابود شد.
خورشید در روز 15 فروردین سال 1360 شاهد عملیاتی بینظیر از سوی نیروی هوایی ایران بود که باعث شد ضربه محکمی به دشمن وارد شده و 488 فروند هواپیماهای شکاری، بمب افکن (شامل میگ21، میگ 23، سوخو 20، سوخو 22، توپولف 16 و میراژ) منهدم و یا آسیب جدی دید.
این عملیات که از لحاظ فنی از پیچیدهترین عملیاتهای جهان محسوب میشود با چهار بار سوختگیری انجام شد و در طی آن جنگندههای ایرانی 3 هزار و 500 کیلومتر را طی کردند تا به محل عملیات برسند. در این عملیات سرلشکر خلبان شهید «حسین خلعتبری مکرم»، سرتیپ خلبان شهید «محمود خضرایی»، سرگرد خلبان شهید «علی خسروی»، سرگرد خلبان شهید «عبدالله رضایی» و سرگرد خلبان شهید «پورسرابی» از خلبانان جنگندههای ایرانی بودند که بعدها به درجه رفیع شهادت دست پیدا کردند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شرح_عملیات
#عملیات_حمله_به_اچ_3
در تاریخ 4 آوریل سال 1981(15 فروردین سال 1360)، یکی از پیچیدهترین عملیاتهای هوایی جهان اتفاق افتاد که در طی آن هشت فروند جنگنده اف-4 با دو مرحله سوختگیری هوایی موفق شدند از مرز مشترک هوایی عراق با ترکیه گذشته و از نقطه مشترک مرزی سوریه با عراق وارد محدوده هوایی عراق شده و عملیات را با موفقیت کامل به انجام برسانند.
حمله در سکوت
عملیات به این شکل بود که این هشت جنگنده از پایگاه سوم شکاری نوژه به آسمان برمیخاستند، قرار بر این بود بر فراز دریاچه ارومیه از نقطه مرزی مشترک ایران، عراق و ترکیه به سوی هدف حمله کنند. در تمام طول مسیر هواپیماهای ایرانی برای گریز از رادارهای شناسایی باید با ارتفاع بسیار کم یعنی حدود 20 تا 30 متری از سطح زمین پرواز میکردند و پس از پشت سر گذاشتن کوهستانهای مرزی ترکیه و عراق خود را به مرز سوریه با عراق میرساندند و پس از یک نوبت سوختگیری در آسمان به سمت اچ3 حمله میبردند.
از آنجا که برد این عملیات سه برابر بیشتر از برد جنگندهها بود، باید در طول عملیات حتماً چهار بار سوختگیری انجام میشد، به همین دلیل طبق برنامه باید ابتدا دو فروند بویینگ 707 برای رساندن سوخت به فانتومها از فرودگاه تهران برخاسته و با آنان در بالای دریاچه ارومیه ملاقات و مرحله اول سوختگیری را انجام میدادند. همزمان دو فروند هواپیمای 747 سوخترسان دیگر از فرودگاه دمشق در سوریه بلند شده و مرحله دوم و سوم سوختگیری هوایی در خاک سوریه انجام میگرفت. طبق برنامهریزی عملیات، پس از هر نوبت سوختگیری هواپیمای مادر باید صبر میکردند تا فانتومها عملیاتشان را بر فراز الولید انجام دهند و در راه بازگشت دوباره عملیات سوختگیری هوایی را انجام میداد.
هدف گرفتن قلب عراق
در روز عملیات دو گروه چهار فروندی از جنگندههای ایرانی از فرودگاه همدان با نامهای «البرز» و «الوند» به آسمان پرواز کردند و پس از سوختگیری، از شمال شرق عراق و از فراز کوههای آرارات وارد منطقه مشترک مرزی عراق و ترکیه شدند و در ارتفاع پایین بر فراز کوهستانهای این منطقه به سمت غرب عراق حرکت کردند. در همین حین هواپیماهای مختلف نیروی هوایی از جمله اف-4، اف-5، اف-14، سی-130 و بونانزا در حال انجام ماموریتهای گشت هوایی، دیدهبانی بصری در نقاط کور راداری و شنود الکترونیکی بودند.
نابودی کامل الولید
در طی این عملیات مهم و تحسینبرانگیز در مجموع بیش از 48 هواپیمای عراقی که بیشتر آنها بمبافکنهای روسی که شامل میگ 23، سوخو 20، تییو 16، تییو 22 بودند به کلی نابود شدند.
این حمله که با موفقیت کامل همراه بود از هر لحاظ یکی از مهمترین و پیچیدهترین عملیاتهای جهان محسوب میشود و با توجه به دستاوردهای نظامی و نابودی کامل 48 هواپیمای دشمن در رده بزرگترین و موفقترین عملیاتهای نظامی جهان قرار میگیرد.
مکان امنی که خاکستر شد
پس از حمله به اچ3 تنها تلی از خاکستر پشت سر گروههای الوند و البر باقیمانده بود که تا چند دقیقه قبل از حمله پایگاه امن و مطمئنی به نام الولید یا همان اچ3 بود. در زمان انجام عملیات، نیروهای عراقی درمانده و مبهوت دستپاچه شده بودند و کاری از آنها برنمیآمد، بر روی باند فرودگاه و پایگاه الولید آتش زبانه میکشید و جنگندههای عراقی را یکی پس از دیگری به کام خود میکشید و انفجار بدنه محکم آنها را متلاشی میکرد. نیروهای درمانده و تکههای باقیمانده هواپیماهای عراقی در میان آتش خشم ایرانیان میسوختند و دور شدند جنگندههای غیور ایران را تماشا کردند.
فانتومها باز به همان شیوهای که آمده بودند خود را از دید رادارهای عراقی پنهان کرده و در نقطهی موعود پس از سوختگیری دوباره، پرواز خود را به سمت ایران ادامه دادند. هواپیمای سوخترسان که ماموریتش به اتمام رسیده بود با خروج از نوار مرزی عراق و ترکیه از طریق آسمان ترکیه به تهران بازگشت. قبل از عبور فانتومها از مرز عراق دفاع ضدهوایی این کشور که متوجه هواپیماهای ایرانی شده بود به سمت آنها شلیک کرد و یکی از هواپیماها مورد اصابت قرار گرفت و دیگر نمیتوانست تا رسیدن به پایگاه به پرواز خود ادامه دهد و با فرود بر جادهای اتومبیلرو در آذربایجان غربی عجایب این حمله را کامل کرد و داغ آسیبرساندن به ایرانیان را بر دل عراقیها گذاشت.
حمله و گریز برای سردرگمی دشمن
در حین انجام عملیات مخفیانه حمله به اچ3، دیگر هواپیماهای ایرانی بارها به عراق حمله کردند و عملیاتهای ایذایی را شکل دادند، بارها به آسمان عراق حمله میبردند و پس از اینکه جنگندههای عراقی متوجه حضور آنها میشدند، عراقیها را به دنبال خود کشانده و به ایران میگریختند، در عملیات بازگشت جنگندههای ایرانی باز این حملات ایذایی شکل گرفت تا جنگندههای اصلی بتوانند بی سر و صدا به وطن بازگردند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
دشمن نمیدانست از کجا ضربه خورد
در ابتدا عراق تصور کرد که اسرائیل به الولید حمله کرده و با توجه به حمله اسرائیل در سال 1967 و 1973 این گمانهزنی بیشتر جان میگرفت و کسی نمیتوانست قبول کند که ایرانیها بتوانند پس از طی کردن مسیری طولانی از چشم رادارها و پدافندها دور مانده و خود را به الولید رسانده باشند.
پس از گذشت مدتی عراقیهای غافلگیر شده تازه دریافتند که یکی از پیچیدهترین و جسورانهترین حملات تاریخ شکل گرفته و این حمله از سوی ایرانیها بوده است. در آن شرایط که ایران تنها در مقابل استکبار جهان ایستاده بود و تنها با توکل و نیروهای مؤمن با دستانی تقریباً خالی به سمت دشمن حمله میبرد تحقق چنین حمله عجیب و مهمی با بهجا گذاشتن تلفات بسیار و بدون وارد شدن خسارت به نیروهای ایرانی بسیار شگفتآور بود و تمام کارشناسان نظامی غرب را انگشت بر دهان کرد.
پس از اتمام جنگ تحمیلی سرتیپ فرجالله براتپور، فرمانده این عملیات و سایر خلبانهای ایرانی شرکتکننده در این حمله تحت عنوان «اسطورههای نیروی هوایی ایران» تجلیل شدند.
سالها بعد از انجام این عملیات فیلم سینمایی «حمله به اچ3» بر اساس این عملیات ساخته شد اما هنوز هم کسی نمیداند واقعاً این حمله چگونه انجام شد و عقابهای ایرانی چگونه خود را به اچ3 رسانده و از آنجا بازگشتند.
دستاوردهای عملیات
تلفات ایران:
این عملیات برای ایران تلفاتی در بر نداشت.
تلفات عراق:
خسارات و تلفات ارتش عراق در این حمله به صورت تقریبی قابل برآورد است و حداقل تلفات این حمله به این صورت است:
سه فروند هواپیما آنتونوف-12
یک فروند بمبافکن توپولف-16
پنج فروند سوخو-17
چهار فروند میگ-21
هشت فروند میگ-23
دو فروند داسو میراژ اف1
چهار فروند هلیکوپتر
همچنین یازده فروند هواپیمای دیگر به گونه غیر قابل تعمیری خسارت دیدند که دو فروند از آنها بمب افکن توپولف-16 بود.
در این بین دو خلبان عراقی و چهارده پرسنل دیگر عراقی، سه فرد مصری و یک افسر آلمان شرقی کشته شدند و نوزده عراقی، چهار مصری و دو اردنی بهشدت زخمی شدند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
27.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
#عملیات_اچ_3
بی نظیرترین حمله هوائی تاریخ جنگ در جهان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵ فروردین ماه ، #سالروز_شهادت سردار رشید سپاه اسلام، «مسئول دفتر قضایی تیپ ویژه شهدا» #شهید_محمود_رادمرد گرامی باد . 🥀
نام شهید:محمود رادمرد
نام پدر:حسن
تاریخ تولد:1336/01/01
محل تولد:مشهد
تاریخ شهادت:1363/01/15
محل شهادت:سردشت
مسئولیت:معاون قضایی تیپ
یگان خدمتی:لشکر ویژه شهدا
گلزار:گلزار شهدای روستای مایان شهرستان طرقبه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمود_رادمرد
علي صلاحي:
شهيد كاووسي مسئول معاونت آموزش تيپ ويژه شهدا بود . قرار شد ايشان قبل از عمليات والفجر 9 براي مدتي به پشت جبهه برود . روز پنج شنبه بود كه شهيد رادمرد به پادگان آمده بود و مراسم معارفه ايشان به عنوان مسئول معاونت آموزش تيپ انجام شد . بعد از ظهر پنج شنبه ما به اروميه آمديم و كاوه هم با جمعي ديگر به اروميه آمده بودند . فكر مي كنم آخر پاييز يا اول زمستان بود چون ما انار بجستان در خانه داشتيم . خلاصه آقاي كاوه با قلي و حسن خرمي و جمعي ديگر وارد خانه ما شدند . محمود به من گفت كه : انار داري گفتم : بلي . گفت: امشب سفره كه جمع شد هر زماني كه انارها را خواستي به عنوان دسر بياوري برقها را هم خاموش كن . ضمنا انارها را هم جوري بريز كه تعداد بيشتري جلو ما قرار گيرد . گفتم: باشد. هنوز غروب نشده بود كه يك مرتبه ديديم درب خانه به صدا آمد. درب را كه باز كردم ، ديدم كاووسي رادمرد را با خودش آورده است. 24 ساعت از معرفي رادمرد بيشتر نگذشته بود . نه آقاي رادمرد ظرفيت كاوه را مي دانست و نه كاوه ظرفيت رادمرد را . تا اين دو نفر آمدند تصميم گرفتند يك مقداري خودش را جدي نگه دارد و آن شب شركت نكند . در هر صورت آن جلسه شام و سفره تمام شد و ما طبق معمول آمديم همان كاري را كه گفته بود انارها را داخل يك تشتي ريختيم و آورديم و جلوي افراد شروع كردم روي سفره ريختن و به سمتي كه كاوه نشسته بود . خرمي همزمان بلند شد و برق را خاموش كرد ما هم ته تشت كه هفت هشت انار مانده بود گذاشتيم جلوي كاوه برق كه خاموش شد . كاوه كه تا آن زمان خودش را يك مقداري مصمم تر گرفته بود اولين انار را شليك كرد خلاصه انار هم وقتي شليك مي شود به سر افراد مي خورد يا به ديوار پخش مي شود . خلاصه اين امر سبب مي شود كه هر چند وقت يكبار روي ديوارها را با هزينه شخصي رنگ بزنيم. شهيد رادمرد در آن شب اين قضيه را ديد كه كاوه با دوستهايش اينگونه مزاح مي كند. برنامه خواب در دو اتاق قرار شد بخوابيم اينها رفته بودند از داخل آشپز خانه شلنگ كشيده بودند و گذاشته بودند زير درب اتاقي كه كاوه با تعدادي خوابيده بود . دربها را هم قفل كرده بودند و شير آب را باز كرده بودند و خلاصه كل اتاق و موكتها زير آب رفته بود . صبح كه از خواب بيدار شديم ديدم فقط كاوه مانده است . حسن خرمي و قلي و ديگر بچه ها همه لباسها را از تن در آورده بودند و فقط با شورت و زير پوش بودند و لباسها را روي شوفاژانداخته بودند تا خشك شود. پرسيدم بقيه كجا هستند گفتند كه: صبح زود از خجالت به پادگان رفته اند. البته كاوه قبل از ورود آقاي كاووسي و رادمرد يك آهي گفت، كه يعني اين تصميم عملي نشود چون خيلي با هم آشنا نبودند. سه روز بعد از اين قضيه احمد ظريف و حميد عسكري رئيس ستاد بارادمرد بوسيله يك ماشين به منظور سركشي از گرداني كه در همدان آموزش شنا مي بينند مي روند آقاي ظريف ماجرا را اينگونه نقل مي كرد كه : من راننده بودم و آقاي عسكري رئيس ستاد جلو و آقاي رادمرد عقب ماشين نشسته بودند. اگرچه رادمرد حضور عسكري را در آن شب نديده بود اما نتوانسته بود تفكيك قائل شود آقاي ظريف مي گفت: رفتيم يك مقداري پسته و پرتغال گرفتيم تا در بين راه استفاده كنيم وقتي پرتغال و پسته ها را مي خورديم آقاي رادمرد يك پلاستيكي دستش گرفته بود و مي گفت : پوستها را داخل پلاستيك بريزيد ظريف مي گفت: باخودم گفتم: اين آقاي رادمرد عجب آدم تميزي هست كه مي خواهد داخل ماشين كثيف نشود ظريف مي گفت: به نزديك همدان كه رسيديم يك مرتبه ديدم كه عقب ماشين كه ايشان نشسته بود دستهايش را بلند كرده و به آقاي عسكري مي زند و مي گويد : اگر ناتواني بگو يا علي، اگر خسته شدي بگو يا علي . اين پوستها را كه مي زد چند عددش به سر آقاي عسكري برخورد كرد . آقاي عسكري هم كه اهل شوخي نبود به شدت ناراحت شد . آقاي عسكري وقتي اين قضيه را مي بيند به ظريف مي گويد: ماشين را نگهدار . يا من پياده مي شوم يا آقاي رادمرد به هر صورت عسكري را به خانه اش در همدان مي رسانند ايشان مي رود حمام مي كند و لباسش را عوض مي كند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمود_رادمرد
قاسم صابر:
يك روز برادر محمود يعني عباس پس از ازدواج يك خانه خريده يك شب من و محمود و آقاي حق شاهي را به منزلش دعوت كرد سه ، چهار نفري از دوستانش بوديم براي شام كه من همراه محمود و ديگر برادران درب منزل رفته در زديم اما كسي در را باز نكرد محمود گفت نيستند تعجب كرديم چطور مي شود عباس آقا ما را دعوت به منزلشان كرده خودشان منزل نيستند من گفتم خوب محمود جان حالا كه عباس ما را دعوت كرده ولي نيستند از درب بالا مي رويم و درب را باز مي كنيم و من يواشكي رفتم بالا بچه ها اطراف را مي پاييدند كسي نباشد تيز رفتيم پايين درب را باز كردم رفتيم داخل منزل همراه محمود گفتيم : هر طور است بايد شام را بخوريم عباس قول داده بايد شام بدهد . درب يخچال را باز كرديم گوشت چرخ كرده بود و تخم مرغ ظرف برداشتيم با محمود غذا پختيم و ميل كرديم . يك كاغذ بزرگي هم نوشتيم براي عباس كه ما را دعوت كردي آمديم غذا هم خورديم اما ظرفها را نشستيم براي جريمه كه وقتي مهمان دعوت مي كني در منزل باشي و آن كاغذ را هنوز عباس آقا به عنوان خاطره نگه داشته است .
قاسم صابر:
من در زمان انقلاب سرباز بودم از سربازي فرار كردم در تظاهرات شركت مي كردم .محمود و برو بچه ها ديگر اعلاميه هايي كه داشتن به من مي دادند و من مي بردم پادگان تقسيم مي كردم .
حسن راد مرد:
بعد از شهادتش يك شب خواب ديدم. كه مجلسي برپاست و او لباسهاي زيبايي به تن دارد ولي سرش زخمي بود. از او سئوال كردم كه سرت چه شده است؟ گفت:جاي همان تركش است.
حسن راد مرد:
اوايل كه محمود به استخدام سپاه درآمده بود. بعنوان هديه اوركت و سكه بهار آزادي به او داده بودند. ايشان قبول نكرده بود. دوستانش با او شوخي كرده و گفته بودند: تو هديه را نگرفتي آنها به كسي ديگر مي دهند. محمود گفته بود: بگذاريد هديه را به كساني بدهند كه واقعاً نياز دارند.
حسن راد مرد:
بعد از شهادت برادرم يكبار خواب ديدم كه داخل باغي هستم و برادرم سوار بر اسب سفيدي است كه عده اي سرباز هم پشت سر او حركت مي كنند. به سرعت دويدم تا به او برسم ولي نتوانستم به او برسم و از خواب بيدار شدم.
حسن راد مرد:
سه روز قبل از شهادتش خواب ديدم من و مادرم در همانجايي كه بعداً مدفن شهيد شد نشسته بوديم. يك آقايي روضه مي خواند. اطراف ما بسيار شلوغ بود. من به شدت گريه مي كردم. همان آقاي روضه خوان آمد و گفت: بلند شو، گريه نكن. من از خواب پريدم و بعد از سه روز خبر شهادت برادرم را به ما دادند.
حسن راد مرد:
محمود آخرين باري كه مي خواست به جبهه اعزام شود. به او گفتيم: اين دفعه خيلي در جبهه نمان و زودتر بيا تا مراسم ازدواجت را برپا نمائيم . برگشت، گفت:مطمئن باشيد كه اين بار مار را يكسره مي كنم و دو تا سه هفته ديگر بر مي گردم. من فكر مي كنم كه به ايشان الهام شده بود كه به شهادت مي رسند.
حسن راد مرد:
در سال 61 من مجروح شدم. ولي دلم نمي خواست خانواده مطلع بشوند. پرستاران بيمارستان از طريق دفترچه تلفني كه در جيبم بود. شماره تلفن محمود را پيدا كرده بودند. و به محل كارايشان بيت حضرت امام(ره)تلفن كرده بودند. ايشان به سرعت به ديدن من آمد و طبعاً من بسيار خوشحال شدم.
بي بي آغا سرباز:
يك شب خواب ديدم كه قبرستان روستا بسيار شلوغ است. وقتي نزديك شدم. سئوال كردم. چه خبر است؟ گفتند: مگر اطلاع نداري. گفتم: نه گفتند: يك حوض بلوري در قبرستان ساخته اند و پسرت محمود،مردم را سيراب مي كند. من هم به جلو جمعيّت رفتم و محمود را بوسيدم و او به من هم از آن آب داد.
بي بي آغا سرباز:
شب بعد از شهادت خواب ديدم دراتاقش خوابيده است. بيدارش كردم و از او پرسيدم: مگر تو شهيد نشده اي؟ گفت: نه من آمده ام تا شما را ملاقات كنم.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
🔰فضای مجازی رابه نفع ارزشهای ملت مدیریت کنید
👈 مروری بر توصیهها و تذکرات رهبر انقلاب دربارهی مدیریت فضای مجازی؛
🔻حضرت آیتالله خامنهای در سخنرانی نوروزی از رهاکردن فضای مجازی گلایه و بر مدیریت آن تأکید کردند. در پی این بیانات برخی از مهمترین توصیهها و تذکرات رهبرانقلاب درباره مسائل حکمرانی و مدیریت فضای مجازی بازخوانی میشود.
▫️ قوی شدن در فضای مجازی برای کشور حیاتی است
▪️ آرایش جنگی بگیرید
▫️ مرکز ملی فضای مجازی باید تصمیمگیری فعال داشته باشد
▪️ کشورهای قدرتمند در فضای مجازی خط قرمز دارند
▫️سرعت اینترنت را در جایی که به ضرر کشور نیست افزایش دهید
▪️ تحقق شبکه ملی اطلاعات زمانبندی لازم دارد
▫️ رها کردن فضای مجازی افتخار ندارد
▪️ نباید مردم را بیپناه رها کنیم
▫️ تاکید مکرر بر تشکیل شبکه ملی اطلاعات
▪️ در زمینه شبکه ملی اطلاعات کوتاهی شده است
▫️ از زیانهای آموزش مجازی مراقبت کنید
▪️ دستگاه تولید محتوا را تقویت کنید
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۶ فروردین ماه ، #سالروز_شهادت #روحانی_شهید #علی_عبادی گرامی باد . 🥀
فرزند حاج حبیب الله
🗓 ولادت : ۶ خرداد ۱۳۵۲
(استان چهارمحال و بختیاری، شهرستان بروجن، بخش لردگان، دهستان فلارد، روستای کنگ)
👈دیپلم (سال ۱۳۷۲)
👈طلبه مدرسه علمیه حضرت مهدی (علیه السلام) بروجن از سال ۱۳۷۲
👈متأهل (ازدواج در سال ۱۳۷۴)
👈دارای ۲ فرزند
👈ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم
👈فعال فرهنگی و مسئول مجتمع آموزشی و مدارس قدس رستگاران شهرستان خاش
(۴۰ درصد دانش آموزان از اهل سنت)
👈بسیار محبوب نزد مردم اهل سنت و شیعیان منطقه خاش
🗓 شهادت : ۱۶ فروردین ۱۳۸۸
۹ ربیع الثانی ۱۴۳۰
👈در آستانه سالروز رحلت شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) 🌺
🔹 اصابت گلوله کلت
🔹 ترور توسط موتورسوار وابسته به گروهک های وهابی #ضدانقلاب
👈جلو چشم خانواده و نزدیک پسر خردسال ۸ ساله اش
📌 منطقه : سیستان و بلوچستان، شهرستان خاش
📍 مزار : شهرستان خانمیرزا، بخش فلارد، گلزار شهدای روستای گنج
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
۱۶ فروردین ماه ، #سالروز_شهادت #روحانی_شهید #علی_عبادی گرامی باد . 🥀 فرزند حاج حبیب الله 🗓 ولادت :
#زندگینامه
#شهید_علی_عبادی
شهید عبادی مسئول مجموعه رستگاران که در 16 فروردین 1388 به شهادت رسید.علی عبادی متولد 1352/03/06 در روستای کنگ بخش فلارد استان چهار محال بختیاری در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد ایشان در روستای خویش تحصیلات خویش را انجام دادند از نظر درسی فوق العاده زرنگ و باهوش بودند با معدل بالا سال های تحصیل خود را تا دیپلم گذراندند در مدت تحصیل به علت علاقه ی خاصی که به امام و انتقلاب داشتند اکثرا با معاندان انتقلاب مباحثه داشتند.
بعد از کسب دیپلم در سال 1372به حوزه علمیه شهرستان بروجن رفتند و مشغول تحصیل شدند و در سال 1374 ازدواج کردند که (حاصل ازدواجشان دو فرزند به نام های محمد مهدی در سال 1380 در شهرستان بروجن و فاطمه الزهرا در سال 1385 در شهرستان خاش)بود در سال های آخر درسی همرا با خانواده به شهر مقدس قم رفتند و بعد از اتمام تحصیل به ایشان پیشنهادات زیادی جهت فعالیت در مناطق مختلف کشور شد که ایشان شهرستان خاش را به عنوان فعالیت شغلی خویش انتخاب نمودند و براین اصرار داشتن گویا به ایشان الهام شده که محل شهادتشان است و می گفت هیچ جابرام بهتر از این شهرستان نیست و زمانی که به خاش آمدند بر خلاف جو حاکم بر این شهر اولین هیئت را در مجموعه رستگاران راه اندازی کردند و میگفتند ما نباید به هیچ عنوان مناسبات خود را ترک کنیم و در این هیچ هراسی به خود را ندهیم ایشان بیشترین وقت خود را صرف کار های فرهنگی میکردند و تلاش بی وقفه بر این داشتند که فرهنگ مکتب اهل بیت شهرستان بالا برود و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکردند و با این که ایشان پیشنهادات زیادی برای رفتن به شهر های دیگر می شد با موقعیت های بهتر ولی ایشان خاش را از همه جا بیشتر دست داشت.
فرزند ایشان میگوید من همیشه با پدرم بودم هم در هیئت کنارشان بودم و هم پای منبرشان بودم و اخلاق خاصی داشت بینهایت ما را به راستگویی و صداقت فرا میخواند و در مواقع جدی جدی بود و در مواقع شوخی شوخ بود.
فرزند شهید میگوید دو روز قبل از شهادت ایشانگفتند خوابی دیده ام که هز چه اصرار کردیم به ما نگفتند و برای تعبیرش با اساتید قم مشورت کردند تهبیرش را هم به ما نگفت در روز شهادت ما خانوادگی طبق معمول جهت کارهای مدرسه به مدرسه رفتیم و تا ساعت 7 شب به همراه خانواده به نظافت و مسائل دیگر
زمان برگشت سوار ماشن شدیم جهت رفتن به خانه که من و پدر پیاده شدیم برای خرید, سوپرمارکت در کنارمدرسه بود, من از پدر زودتر سوار ماشین شدم که صدای وحشتناکی شنیدم برگشتم دیدم پدرم روی زمین است فک کردم پایش پیچ خورده که یه مرد نقابدار اسلحه به دست ب کلت به طرف پدرم شلیک میکند و متواری شدند که پدر در 1388/01/16به شهادت رسیدند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۶ فروردین ماه ، #سالروز_شهادت فرمانده #جبهه_مقاومت #شهید_محمد_جنتی گرامی باد . 🥀
▪️نـام پـدر :محمدحسن
▪️تـاریخ تـولـد :۱۳۶۰/۱۲/۱۸
▪️مـحل تـولـد :آذربایجان شرقی
▪️تـاریخ شـهادت :۱۳۹۶/۰۱/۱۶
▪️محل شـهادت :سوریه(حماء)
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_محمد_جنتی
او با نام جهادی حاج حیدر و معروف به «فرمانده حیدر» فرمانده رزمندگان مدافع حرم پاکستانی(تیپ زینبیون) بود. این شهید اهل روستای "دیزج خلیل" از توابع شهرستان "شبستر" در استان آذربایجان شرقی بود. او نوزدهمین شهید مدافع حرم استان آذربایجان شرقی است. او سال 92 راهی سوریه شد و حدود چهارسال در جبهه مقاومت سوریه و عراق حضور فعال داشت. جزو اولین مستشارانی بود که برای مقابله با تروریستهای تکفیری وارد جبهه شد و در مناطق مختلفی از جمله دمشق، حلب، حما و ...حضور داشت و چندین بار در درگیری با تروریستها مجروح شده بود.
استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و به خاطر اخلاق حسنهاش، افراد زیادی را جذب خود کرده بود و از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود. بسیار متواضع بود و تا زمان شهادت نزدیکانش هم نمیدانستند که فرمانده گروههای مقاومت را بر عهده داشته است. محمد جنتی نهایتا در 16 فروردین 96 در حماه سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس(ع) سر و دستش را فدا کرد. پیکر مطهر او در منطقه ماند و مدتی در شمار شهدای جاویدالاثر مدافع حرم قرار گرفت. بعد از اعلام خبر شهادت حاج حیدر در منطقه مزار یادبودی برایش در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) ایجاد شد.
حالا بعد از گذشت 2 سال طی عملیات تفحص پیکر شهدای مدافع حرم در مناطق سوریه، پیکر این شهید نیز کشف شده و به کشور بازگشته است. هویت پیکر او از طریق آزمایش DNA شناسایی شده است.
سردار سلیمانی درباره این فرمانده شهید گفته بود: حیدر یکی از بهترینهایم بود.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیتنامه
#شهید_محمد_جنتی
از راه دور خدمت امام عزیزم سلام میفرستم از درون چادری که در آن معنویت میبارد و همه با هم یکی هستند.از خداوند و امام میخواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم آن طور که وظیفه ام بود ادا کنم و از امام میخواهم که از خداوند بخواهد که مرا ببخشد چون جوانم و نادان.
همینقدر میدانم ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم اما چه خوش است جان دادن در راه دوست.
اما وصیتی که به خانواده و دوستان و آشنایان دارم اول اینکه از همگی شما حلالیت میخواهم و از آنها میخواهم که اگر حرفی پشت آنها گفتهام مرا ببخشند و به امام عزیزم و نایب آن از راه دور از درون چادری که در آن معنویت میبارد و همگی یکی هستند سلام میفرستم و از آنها میخواهم که مرا ببخشید چون نتوانستم آنطور که باید وظیفهام را به آنها ادا کنم و از آنها میخواهم که از خداوند بخواهند مرا ببخشد و بعد به مادر عزیزم که جانم فدای او باد سلام عرض میکنم مادرم الان که اینجا نشستهام مرا گریه گرفته ولی چون دوستانم پیش من هستند خجالت میکشم گریه کنم امیدوارم در کارهایت موفق باشی از تو میخواهم که مرا به خاطر کارهایم ببخشی و حلالم کنی ای کاش می شد محبتم را در نامه آشکار میکردم تا ببینی دلم برایت چقدر تنگ شده اما چه کنم که فعلاً وظیفهام دور بودن است.
برادران و خواهرم عزیزانم از دور همگی شما را میبوسم امیدوارم همیشه در کارتان موفق باشید. همیشه ایمان را در کارهایتان قرار دهید مرا حلال کنید اگر با شما شوخی میکردم و از تمامی آشنایان حلالی میخواهم.
دیگر عرضی ندارم دعاگوی شما محمدعلی جنتی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani