eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹نام شريف آن بزرگوار فاطمه پدرش حضرت موسي بن جعفر (ع) و مادرش نجمه خاتون است. آن حضرت اوّل ذي القعده سال 173هـ . ق در مدينه منوّره به دنيا آمد. و در سنّ28 سالگي در روز دهم يا دوازدهم ربيع الثاني سال 201هـ . ق در شهر قم از دنيا رفت[1] سپس به سوي قبرستان " بابلان" تشييع شدند و همان جا مدفون گشتند. 🔲 آهنگ سفر از مدینه به خراسان در سال 201 هـ . ق ، همراه عدّه اي از برادران خود براي ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند، ولي در آنجا عده اي از مخالفين اهل بيت(علیهم السلام) با مأموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عدّه اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند.[2] ◾️روشن است که علل مرگ می تواند گوناگون باشد اما نزد خداوند راه شهادت بهترین وپسندیده ترین راه است. و معلوم است که برای شهادت لازم نیست که حتما فردی با شمشیر در راه خداوند کشته شود بلکه حصول شهادت راه های گوناگون دارد که بنا به علل ذیل شهادت ظاهری این بانوی مطهره بعید نمیباشد. 🌹البته قبل از آن خوب است مستحضر باشیم که طبق حدیثی هر کس بر محبت آل محمد(ص) بمیرد شهید وار مرده است و ایشان که در ملا اعلی نشاندار این محبت راستین هستند از قرب بالائی در وادی شهادت برخوردار هستند. 🔲علل اثبات شهادت ایشان ۱. غم و حزن بسيار ◾️حضرت معصومه (س) از بچگی با برادر خودش امام رضا (ع) بسیار مانوس بود و پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا علیه السلام عهده دار امر تعلیم و  تربیت خواهراش شد و از طرفی این انس ایمانی از آن جهت بود که معرفت حضرتش به امام زمانش یک معرفت نورانی و کامل بود، لذا وقتی امام هشتم علیه السلام از مدینه به طرف خراسان بالاجبار کشانده شدند این فراق بر  حضرت معصومه (س)  خیلی سنگین گذشت. و هنگامی که در ساوه تمام برادران به شهادت رسیدند این داغ به اوج خود رسید و بر اثر شدّت تألمات بیمار گشت[4]  🌹حضرت در حالي كه از غم وحزن بسيار مريضه بود با احساس نا امني در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد ، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود:" شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد"[5] ۲. مظالم حکومت ◾️از صفحات تاریخ روشن است که خلیفه عباسی مامون دشمن سرسخت اهلبیت(علیهم السلام) بودو به بهانه گوناگون بر دوستان اهلبیت(علیهم السلام) ظلم روا می داشت و امام رضا (ع) را به شهادت رساندبر طبق این شواهد و بنا بر سیاست حاکم بر آن زمان امکان قوی هست که مامون  می خواست حضرت معصومه (س) را از بین ببرد چون او از مقامات علمی و تبلیغی حضرت معصومه (س) آگاه بود و می دانست که همراهی حضرت معصومه (س) با امام رضا (ع) دولت او را نابود خواهد کرد بخاطر همین آمدن  حضرت معصومه (س) با همراهانش؛ مامون را سخت در اضطراب فرو برد او نمی خواست این کاروان به امام رضا (ع) ملحق بشود به علت همین دستور داد تا در مسیر، مامورانش به کاروان حضرت حمله کنند. نکته: بر مبنای این شواهد دست یافته و جریان ظلم بنی عباس که بسیاری از سادات را احاطه کرده بود و نوعا به کشتار آنها می انجامید شایسته است رفتن از دنیا را برای ایشان به شهادت تعبیر کنیم و بگوییم که ایشان شهیده شدند. 📚منابع: [1]  وسيله المعصوميّه, ص 65 به نقل از نزهه الابرار. [2]زندگاني حضرت معصومه , مهدي منصوري , ص 14 [3] درياي سخن , سقازاده تبريزي [4] ودیعه آل محمد صلی الله علیه و آله، ص 12 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
برای زیارت مجازی حرم بی بی فاطمه معصومه (س) وارد لینک شوید. 👇 https://vtour.amfm.ir/ (س) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔴🔵 ️آيا مي دانيد چرا به حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها، كريمه اهل بيت مي گويند؟ 🔵 یکي از القاب حضرت معصومه(س) «كريمه اهل بيت» است. اين لقب بر اساس رؤياى صادقانه يكى از بزرگان، از سوى اهل بيت به اين بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى اين رؤياى صادقانه بدين شرح است : 🔴مرحوم آيت اللّه سيّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى (ره) بسيار علاقه مند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد. امام به ايشان فرمودند: «عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْلِ الْبَْيت ِ.» يعنى به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن . ايشان به گمان اينكه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براى دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دليل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شريف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل بيت ترك كرد. 📚كريمه اهل بيت، ص٤٣، با تلخيص و تصرّف 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵آبان‌ماه ، سردار شجاعت و ایستادگی معروف به سردار ملّی، گرامی باد . 🥀 ولادت : ۲۸ مهر ۱۲۴۵ بیشک، آذربایجان، ایران شهادت : ۲۵ آبان ۱۲۹۳ تهران، ایران آرامگاه : باغ طوطی در جوار شاه عبدالعظیم دیگر نام‌ها : ستار قره‌داغی عنوان : سردار ملی دوره قاجار مذهب : شیعه دوازده‌امامی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🏳سردارملی،شهید 💠رهبرانقلاب : در مورد نقش مهم آذربایجان در مشروطیت خیلی کتاب نوشته‌اند؛ اما هنوز هم حرف‌های نگفته‌ای وجود دارد که باید نوشت، میدانیم که جهتگیری ستارخان و باقرخان در مشروطیت، نقطه مقابل کسانیکه مشروطه زیر پرچم انگلیس را میخواستند، بود؛ ستارخان در سخنرانیش میگفت: «من میخواهم زیر پرچم اباالفضل العباس حرکت کنم». بعد هم همانها بودند که مرحوم ستارخان و مرحوم باقرخان را کشاندند تهران و در باغ اتابک، آنها را از بین بردند! ۸۵/۱۱/۲۸ در مشروطه، آن خطِ انگلیسی که شعارس توسعه و پیشرفت بود، رهبران مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضل‌الله را به دار کشیدند، آیةالله بهبهانی را ترور کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و یک عده افرادی را که وابسته به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطه‌خواه بر مردم مسلط کردند، شعار آنها هم پیشرفت بود! اما زیر این نام، آنچنان خیانت بزرگی انجام دادند! ۸۶/۲/۲۵ 📸مزارستارخان،حرم‌حضرت‌عبدالعظیم منبع : 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📔 كتاب: ، آن گونه كه هست، آن گونه كه بايد باشيد ✍️ جستاري در باب روش پژوهش و تحقيق در تاريخ/ ◽️نویسنده: استاد فقید علي ابوالحسني(منذر) ◽️منشا مقاله : تاريخ معاصر ايران ،ش ۳۸ ، تابستان ۱۳۸۵ ◽️عناوين اصلي كتاب شامل:🔰 ۱. اسلام، دين حق و آيين حقيقت پرستي؛ ۲. شناخت واقعيات تاريخي؛ كاري سخت، اما ممكن؛ ۳. كشف حقايق تاريخي؛ شرايط و الزامات؛ ۴. نقد و پالايش نظريّات تاريخي؛ ضرورتي مستمر و جاويدان؛ ۵. مورخ، در بيان نظريات خود، بايد صادق و صريح باشد؛ ۶. لزوم آشنايي با باورها و سنتهاي ملي ـ دينيِ جامعة مورد پژوهش؛ ۷. نكات و شرايط لازم در بررسي دقيق و جامع تاريخ مشروطيت؛ ۸. تاريخ مشروطه؛ درسهاي ارزنده براي امروز و فرداي ايران 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
1_570759229.pdf
606.1K
دانلود نسخه PDF کتاب برای مطالعه کتاب ، روی فایل بزنید . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
ماجرای اشک ریختن ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت نوشته است: من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می خورد… اما در مشروطه دو بار اون هم تو یه روز اشک ریختم. حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم… بدون غذا. بدون لباس… از قرارگاه اومدم بیرون … چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف و بوته علف… علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن… با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته… اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم… اونجا بود که اشکم دراومد. : 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۵ آبان‌ماه ، ناحیه انتظامی استان سیستان و بلوچستان گرامی باد .🥀 ولادت : ۱۳۳۴/۹/۱۱ تهران شهادت : ۱۳۷۶/۸/۲۵ نوارمرزی تاسوکی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید حاج‌خداکرم در سال ۱۳۳۴ در یکی ازنقطه های جنوب شهر تهران به دنیا آمد. از همان دوران طفولیت ضمن تحصیل با برادر شهیدش ابراهیم حاج خداکرم مبارزات را به شکل تهیه و پخش اطلاعیه های حضرت امام شروع کردند. از همان ابتدای انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی مشغول خدمت شد. مدتی را در کردستان فعالیت کرد و بعد با شروع جنگ تحمیلی به جبهه خرمشهرآمد و در آغاز به عنوان معاون گردان در خدمت برادر شهیدش که در آن زمان فرمانده گردان میثم بود به صف عراقی ها زدند که سردار شهید ابراهیم حاج خداکرم به شهادت می رسد. بعد از آن به سمت معاونت فرماندهی آموزش لشکر روح الله منصوب می گردد. بعد از قبول قطعنامه ایشان به مدت دو سال و اندی در ارومیه و کردستان مشعول خدمت می شود و بعد به قم رفته و حدود و سال را هم در قم خدمت می کند. به لحاظ اینکه منطقه سیستان و بلوچستان نیاز به فرمانده ای مقتدر داشت به ایشان پیشنهاد دادند که به آن منطقه برود و ایشان هم چون دستور ولایت فقیه بود پذیرفت و وارد کار شد. این شهید بزرگ و قهرمان ملی پس ازسال ها مبارزه و دفاع از ایران، در را ه مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر در منطقه ای به نام شیلر در شهرستان زابل 1376/8/25 به شهادت رسید. شهید حاج خداکرم در دوران عمر پربارش مسئولیت های زیادی داشت از جمله: فرمانده کمیته انقلاب اسلامی مسجد علی ابن ابیطالب (ع)- عضو شوراب فرماندهی ستاد 6 منطقه 10 تهران – فرمانده ستاد چهار منطقه 10 تهران – فرمانده ستاد 2 کمیته 2 کمیته انقلاب اسلامی تهران – فرمانده ستاد امر به معروف و نهی از منکر کمیته انقلاب اسلامی استان تهران – فرمانده اداره مرز گلوگاه های کشور و فرمانده دژبان کل کمیته انقلاب اسلامی کشور – فرمانده پادگان قوامین و معاونت لشکر28 روح الله (ره) – فرمانده عملیات کمیته انقلاب اسلامی آذربایجان غربی و کردستان – بعد از ادغام نیروها معاونت هماهنگ کننده استان تهران و فرمانده نیروی انتظامی کرج- فرمانده منطقه انتظامی شهرستان قم تا سال 74- جانشین ناحیه سیستان و بلوچستان سال 74 فرمانده ناحیه انتظامی استان سیستان و بلوچستان از سال 75 تا تاریخ شهادت در آبان ماه سال 76 خاطره ای از شهید آقا جواد در محله شان حامی مستضعفین وضعیفان بودند و از آنها حمایت می کرد. یک روز از مدرسه آمده بودم. اول سال بود، کتاب هاب جدیدی گرفته بودم. کتاب ها را گفت: بیاورید. از اول کتاب عکس شاه، فرح و ولیعهد را برید و گفت: این عکس ها حواس شما را پرت می کند و نمی توانید درس بخوانید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۵آبان‌ماه، گرامی باد .🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
خود محمدجواد تعریف می کند : در یکی از عملیات ها، من و موسی جمشیدیان ترکش خوردیم. موسی، دوست و هم‌رزمم، بلافاصله شهید شد. «در لحظه‌ای که صدای انفجار بر اثر اصابت موشک یا خمپاره دشمن بر گوشم طنین‌افکن شد ناگهان به مدت 20 ثانیه خود را در آسمان مشاهده کردم و از بالا به بدن خود نگاه کردم و فهمیدم به شهادت رسیده‌ام.. که ناگهان به یاد همسر و فرزندانم افتادم. به‌محض خطور این فکر در من به ناگاه از آسمان در کنار پیکر خود نزول کردم و دوباره درون پیکرم وارد شدم و دوستانم را صدا زدم.» خیلی زود او را به بیمارستان حلب و پس‌ از آن به تهران منتقل می‌کنند.. پس از چندی بر اثر جراحات وارده به فیض عظیم شهادت نائل می شود. پ.ن: شهدا از همه چیز دل بریده بودند. تقدیم به روح مطهرش 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
خیلی به دعای مادر اعتقاد داشت. همیشه اگر در کاری برایش مشکلی پیش می آمد، با مادر تماس میگرفت یا میگفت:«به مادرم بگویید برایم دعا کند»🌺 حتی قبل از رفتن به سوریه از مادرش خواست او را دعا کند.🙂 دعای مادر را گرما بخش زندگی اش میدانست.👏 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۵ آبان‌ماه ، گرامی باد . خلاصه گزارش عملیات : نام‌ عمليات: ظفر 3 (نامنظم) زمان‌ اجرا: 25/8/1366 تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير):750 رمز عمليات: (يا رسول‌ الله) مكان‌ اجرا: منطقه‌ عملياتي‌ دربنديخان‌ در جنوب‌ استان‌ سليمانيه‌ عراق‌ ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: رزمندگان‌ قرارگاه‌ برون‌ مرزي‌ رمضان‌ و معارضان‌ كرد عراق‌ اهداف‌ عمليات: حمله‌ به‌ مراكز نظامي‌ و تأسيسات‌ اقتصادي‌ دشمن 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
همكاري‌ بزرگ‌ با معارضان‌ كرد عراقي‌ قرارگاه‌ «رمضان» نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ در تاريخ‌25 آبان‌ ماه‌ سال‌66 عمليات‌ نامنظم‌ ظفر3 را به‌ منظور انهدام‌ مراكز نظامي‌ و تأسيسات‌ اقتصادي‌ دشمن‌ در عمق‌ جبهه‌ شمالي‌ دشمن‌ طرح‌ريزي‌ و اجرا كرد. اين‌ عمليات‌ در منطقه‌ عملياتي‌ «دربنديخان» واقع‌ در جنوب‌ استان‌ «سليمانيه» و بخش‌ «سنگاو» از استان‌ كركوك‌ و با رمز «يا رسول‌ الله» آغاز شد. طي‌ اين‌ عمليات، شماري‌ از پايگاه‌ها و تأسيسات‌ و سلاح‌هاو ادوات‌ دشمن‌ به‌ اين‌ شرح‌ در منطقه‌ منهدم‌ گرديد: - مركز پشتيباني‌ و مقر فرماندهي‌ لشكر36 پياده. - تأسيسات‌ نيروگاه‌ سد دربنديخان. - پايگاه‌ حفاظتي‌ دشمن‌ در اطراف‌ دربنديخان. - كنترل‌ موقت‌ جاده‌ سليمانيه‌ - بغداد در منطقه‌ «باني‌ خلال». - 105 دستگاه‌ انواع‌ خودرو نظامي‌ - يك‌ فروند چرخبال. - چندين‌ دستگاه‌ تانك‌ و نفربر. همچنين‌ تعداد750 تن‌ از نيروهاي‌ دشمن‌ كشته، زخمي‌ و اسير شدند. در عمليات‌ ظفر3 كه‌ با همكاري‌ معارضان‌ كرد عراقي‌ به‌ انجام‌ رسيد، مقدار فراواني‌ سلاح‌ و مهمات‌ به‌ غنيمت‌ نيروهاي‌ خودي‌ درآمد. یورش دلاورانه به ستون های دشمن یکی از عملیات های نامنظم دوران دفاع مقدس که با همکاری معارضان کرد عراقی صورت گرفت، عملیات ظفر 3 در 25 آبان سال 66 بوده است. این عملیات هر چند به صورت نامنظم ( کوچک و غیر گسترده) در منطقه ای به وسعت دربندیخان در جنوب استان سلیمانیه اجرا شد اما دستاوردهای بزرگی برای کشور در بر داشته است. این عملیات را قرارگاه رمضان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر عهده داشت و هدف از آن نیز انهدام مراکز نظامی و تأسیسات اقتصادی دشمن در عمق جبهه شمالی دشمن بود. این عملیات در منطقه عملیاتی دربندیخان واقع در جنوب استان سلیمانیه و بخش سنگاو از استان کرکوک و با رمز یا رسول الله آغاز شد. طی این عملیات، مرکز پشتیبانی و مقر فرماندهی لشکر 36 پیاده، تأسیسات نیروگاه سد در بندیخان، پایگاه حفاظتی دشمن در اطراف دربندیخان و منطقه بانی خلال در بغداد منهدم شد. در این عملیات 105 دستگاه انواع خودرو نظامی ، یک فروند چرخبال و چندین دستگاه تانک و نفربر به غنیمت نیروهای خودی در آمد. در این عملیات ضمن کنترل موقت جاده سلیمانیه تعداد 750 تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند. دستاوردهای این عملیات روحیه مضاعفی به نیروهای ایرانی برای استمرار عملیات ها در جبهه ها بخشید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷نامه ی رهبری برای شب دوشنبه ۵۹/۸/۲۶ ساعت ۰۱:۱۰ سرکار سرهنگ قاسمی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز با سلام شنیدم تیمسار ظهیرنژاد به شما تلفن کرده‌اند که تیپ ۲ فردا وارد عمل نشود مگر بنا به امر. و منظورشان امر آقای رئیس‌جمهور است. من این عدول از تصمیم عصر را قابل توجیه نمی‌دانم. این به‌معنای تعطیل یا به ناکامی کشاندن عملیات فردا است. استعداد دشمن چنان است که آن دو گروهان پیاده یارای کار درستی در برابر آن ندارند و اگر تیپ وارد عمل نشود در حقیقت تک انجام نگرفته است. صبح اگر برای تصمیم نهائی بخواهیم منتظر آمدن تیمسار ظهیرنژاد بمانیم وقت خواهد گذشت. جوانان ما در سوسنگرد حداکثر تا صبح مقاومت خواهند کرد و صبح زود اگر ما قدری بار دشمن را سبک نکنیم همه نابود خواهند شد و شهر کاملاً سقوط خواهد کرد. خلاصه اینکه به نظر و تشخیص ما کار باید به همان روال که عصر صحبت شد پیش برود و تیپ آماده باشد که صبح وارد عمل شود. در غیر این صورت مسئولیت سقوط سوسنگرد با هر کسی است که از این تصمیم عدول کرده است. سیدعلی خامنه‌ای 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 روایت رهبر انقلاب از نامه‌ای که برای آزادسازی سوسنگرد نوشتند: 🔰 در روز - چون میدانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعه‌ی دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. 🚨 شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بشود. 📩 بنده نوشتم به فرمانده‌ی لشکری که در اهواز بود و هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرمانده‌ی محترم آمده بودند و عین آن نوشته‌ی ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ قریب سی ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خرده‌ای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم. ✊ صبح زود ما پا شدیم. نیروهای نظامی - نیروهای ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامیشان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ی خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدلله این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند. 🌷 اینجوری بود چمران. و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بیرودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک بود. ۱۳۸۹/۰۴/۰۲ 🗓 سالگرد آزادسازی سوسنگرد ۲۶ آبان ۵۹ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۶ آبان ماه سالروز آزادسازی مجدد با اجرای عملیات مشترک سپاه و ارتش (۱۳۵۹ ه.ش) گرامی باد . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
نقشه ✴️خلاصه عملیات سوسنگرد آغاز عملیات: ۲۶/۸/۱۳۵۹ پایان عملیات: ۲۶/۸/۱۳۵۹ جبهه جنوبی مکان عملیات: سوسنگرد نوع: تک نیمه گسترده فرماندهی مشترک سازمان عمل‌کننده مشترک (ارتش - سپاه - ستاد نیروهای نامنظم) ✳️در این عملیات كه شهید چمران در خط مقدم شركت داشتند از ناحیه پا به شدت مجروح می شوند و یكی از محافظانش هم به شهادت می رسد ولی شهید چمران با كشتن راننده یك كامیون عراقی وبه همراه دیگر محافظش با كامیون به عقب برمی گردندوشهید چمران را برای مداوا به تهرانمنتقل می نمایند. این عملیات با فرماندهی مستقیم حضرت اقا وشهید چمران با موفقیت به پایان میرسد و سوسنگرد برای همیشه آزاد می گردد مناطق مرزی بستان وچزابه در اشغال دشمن باقی می ماند تا این كه عملیات طریق القدس در نیمه شب دی ماه سال 60 به فرماندهی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به اجرا درآمد و650كیلومتر مربع از سرزمین های جمهوری اسلامی ایران و مناطق بستان وچزابه آزاد گردید وبرای اولین بار نیرو های جمهوری اسلامی ایران به مرزهای بین المللی رسیدند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهری که سه بار محاصره شد ( ) در دوران جنگ، ارتش عراق مجموعاً سه بار سوسنگرد را محاصره و یک بار نیز کاملاً اشغال کرد. به گزارش ایسنا، سوسنگرد از شهرهایی است که ارتش بعثی در همان روزهای آغاز حمله‌اش به ایران، آن را مورد تهاجم قرار داد. این شهر ۳۱ کیلومتر از «بستان» فاصله دارد و در ۶۰ کیلومتری شمال غربی اهواز است. سوسنگرد در آن هنگام مردمی شیعه و عرب داشت که جمعیتشان حدود ۱۵ هزار نفر بود. در دوران جنگ تحمیلی مردم دشت آزادگان در سوسنگرد و ۱۹۳ روستای این ناحیه به دامداری و کشاورزی مشغول بودند. مأموریت حمله به سوسنگرد بر عهده لشکر ۹ زرهی عراق بود. در دوران جنگ، ارتش عراق مجموعاً سه بار سوسنگرد را محاصره و یک بار نیز کاملاً اشغال کرد. از نظر نظامی و به شرط آمادگی از قبل، شهرهای سوسنگرد و هویزه به دلیل وضعیت طبیعیشان که با رودخانه‌ها محصور هستند، قابل دفاع بودند. اگر پیش از آغاز جنگ یک طرح پدافندی مناسب وجود داشت، یگان‌های ارتش ما می‌توانستند در مواضع خود پایداری کنند و این دو شهر را نگهدارند. اگر سوسنگرد و عین‌خوش در روزهای آغاز جنگ به دست ارتش عراق نمی‌افتاد، تأثیر زیادی بر حفظ خوزستان می‌گذاشت و جنگ زودتر به پایان می‌رسید. فرمانده‌ای که همراه همسرش شد این لشکر پس از عبور از مرز، از «تنگه چزابه» عبور کرد و بدون مواجهه با مقاومت عمده‌ای، به سمت شهر بستان در ۱۷ کیلومتری مرز پیش آمد. پس از رسیدن به اطراف بستان نیز پیشروی خود به سمت سوسنگرد را آغاز کرد.عراقی‌ها با نیروی رزمی دیگری نیز از محور کوشک ـ طلاییه به سمت جاده سوسنگرد ـ حمیدیه پیشروی کردند. آنها با عبور از رودخانه کرخه‌کور، در چهارم مهر ماه ۱۳۵۹ به اطراف سوسنگرد رسیدند. تانک‌های ارتش عراق با عبور از رودخانه کرخه برای نخستین بار در ۶ /۷ /۱۳۵۹ وارد سوسنگرد شدند و شهر را اشغال کردند. هنگام حمله ارتش عراق مردم سوسنگرد در شهر بودند. ارتش بعثی نفراتی از وابستگان خود از میان اهالی سوسنگرد را به فرمانداری و دیگر مسئولیت‌های اداره شهر گماشت. فرمانده لشکر ۹ عراق که «تالی الدوری» بود، ۵۸ نفر از مردم عرب دشت آزادگان را به دلیل عدم همکاری و نافرمانی اعدام کرد. «حبیب شریفی» که فرمانده سپاه سوسنگرد بود و به همراه خانواده‌اش در شهر حضور داشت، هنگام حرکت با همسرش، خانم خدیجه میرشکاری، در جاده سوسنگرد ـ اهواز مورد حمله نیروهای عراقی قرار گرفت و هر دو به اسارت ارتش عراق درآمدند. خانم میرشکاری را پس از ۴۰۰ روز اسارت آزاد کردند، ولی از حبیب شریفی دیگر خبری نشد. گویا او را در اسارت به شهادت رسانده بودند. سوسنگرد چهار روز در اشغال ارتش عراق بود. پس از اشغال سوسنگرد، ارتش عراق پیشروی به سمت اهواز را ادامه داد و در این محور از حمیدیه عبور کرد، ولی وارد آن نشد. هدف نهایی تهاجم ارتش عراق از این محور، رسیدن به اهواز بود. فرماندهان عراقی انتظار حماسه‌آفرینی و مقاومت ایرانیان را نداشتند. آنها خیال می‌کردند که می‌توانند به پیشروی خود ادامه دهند، اما رزمندگان سپاه خوزستان به مقابله با ارتش بعثی پرداختند. نخستین آزادسازی شهر سوسنگرد در ساعت۵ بامداد روز ۹ /۷ /۱۳۵۹، تعداد ۲۳ رزمنده از پاسداران خوزستان به فرماندهی «علی غیور اصلی»(شهید) یک عملیات چریکی را در پیچ حمیدیه اجرا کردند. این شبیخون که با شرکت رزمندگان داوطلب و بسیار باانگیزه انجام شد، واحدهای ارتش عراق را به عقب‌نشینی واداشت و در پی آن شهر سوسنگرد آزاد شد. در این عملیات بالگردهای کبرای هوانیروز ارتش ایران هم به شکار تانک‌های عراقی پرداختند و نقش بسیار مثبتی در انهدام قوای زرهی ارتش بعثی ایفا کردند. در جریان تهاجم بالگردهای هجومی، یکی از آنها مورد اصابت قرار گرفت و خلبان آن، سرهنگ «وطن‌پور» به شهادت رسید. همچنین در این شبیخون موفق، ۲۲ تانک و نفربر عراقی به غنیمت درآمد. چهار تن از رزمندگان ایرانی نیز به شهادت رسیدند. پس از آزادی سوسنگرد، وقتی علی غیور اصلی در تاریکی شب به همراه « حسین نظیری» و «احمد غلامپور» با یک خودرو جیپ آهوی استیشن به دهلاویه می‌رفتند تا اوضاع قوای دشمن را بررسی کنند، با یک کمپرسی که از روبه‌رو می‌آمد و با چراغ خاموش حرکت می‌کرد، تصادف کردند. در این سانحه غیور اصلی به شهادت رسید و دیگر سرنشینان مجروح شدند. غیور اصلی از تکاوران ویژه ارتش بود که به سپاه مأمور شده بود و قبل از آغاز جنگ، نیروهای سپاه و بسیج اهواز را آموزش می‌داد. او ابتدا در درگیری‌های کردستان شرکت داشت و سپس پیش از شروع جنگ به خوزستان آمد. غیور اصلی بسیار ورزیده بود و افراد «گردان بلال» را آموزش داد. هنگام آغاز جنگ، خانواده غیور اصلی در مشهد بودند و خودش در سوسنگرد می‌جنگید. 👇 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
پس از آزادسازی سوسنگرد، فرماندار و دیگر مسئولان منصوبی و وابسته به رژیم عراق به دام افتادند. بعضی از آنها در دادگاه محکوم به اعدام شدند. با استقرار رزمندگان در سوسنگرد، از آنجا که این شهر یکی از جبهه‌های فعال جنگ بود و احتمال حمله مجدد ارتش عراق به آن می‌رفت، مردم شهر را ترک کردند. از این پس و با مشخص شدن اهمیت حفظ سوسنگرد، پاسدارها و نیروهای مردمی داوطلب که از سراسر کشور به‌ویژه از آذربایجان به جبهه جنوب آمده بودند، عمدتاً خود را به سوسنگرد رساندند و در آنجا به مقابله با متجاوزان ‌پرداختند. دومین حمله به سوسنگرد اگرچه ارتش عراق در تصرف سوسنگرد شکست خورد، ولی نمی‌توانست از اشغال این شهر صرف نظر کند. بنابراین بار دیگر واحدهایی از لشکر ۹ زرهی خود را مأمور کرد تا در روز ۲۳ /۸ /۱۳۵۹ از شمال رودخانه کرخه‌کور(بعدها به کرخه نور تغییر نام پیدا کرد) ، پیشروی خود به سوی جاده حمیدیه ـ ‌سوسنگرد را آغاز کنند. این نیروها در ۲۴ آبان ۱۳۵۹ شهر سوسنگرد را از شرق، جنوب و غرب به محاصره درآوردند. در آن هنگام حدود ۳۱۰ رزمنده سپاه و بسیج در شهر مقاومت می‌کردند. در این نبردهای خیابانی مدافعان شهر بارها با تانک‌ها و زره‌پوش‌های عراقی رودررو جنگیدند و حماسه‌های بسیاری آفریدند. تعدادی از رزمندگان تبریزی نیز جزء مدافعان سوسنگرد بودند. علی تجلایی (شهید) که فرمانده این نیروها بود، در تماسی با آیت‌الله سید اسدالله مدنی (از شهدای محراب) ضمن توضیح وضعیت وخیم سوسنگرد و شرایط خطرناک رزمندگان شهر، از او استمداد طلبید. آیت‌الله مدنی بلافاصله پس از تماس با دفتر امام خمینی در جماران به تهران آمد و در دیداری با امام خمینی(ره)، ایشان را در جریان محاصره سوسنگرد و اوضاع سخت رزمندگان گذاشت. امام نیز فوراً دستورهای لازم را صادر کردند و دامادشان، حجت‌الاسلام شهاب‌الدین اشراقی را برای ابلاغ این دستورها به نزد رئیس‌جمهور بنی‌صدر فرستادند. شهید علی تجلایی نیروهای عراقی در ۲۵ آبان ۱۳۵۹ به منظور اشغال مجدد سوسنگرد به این شهر حمله کردند. در پی دستورِ امام خمینی که «تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود» و با پیگیری‌هایی که شد، یک گروه رزمی در بامداد روز ۲۶ آبان از سمت تپه‌های فولی‌آباد اهواز به کمک محاصره‌شدگان شتافتند. نیروهای گروه جنگ‌های نامنظم دکتر چمران هم که حدود ۲۰ نفر بودند، به فرماندهی شخص دکتر چمران به کمک آمدند. حمله از بیرون و مقاومت از درون شهر مؤثر واقع شد. سرانجام در ساعت ۲:۳۰ بعد از ظهر روز ۲۶ آبان ماه، رزمندگان اسلام از سمت شرق وارد شهر شدند. آنان دوباره محاصره سوسنگرد را شکستند و از سقوط این شهر به دست ارتش بعثی جلوگیری کردند. در این درگیری‌ها بیش از ۸۰ نفر از رزمندگان اسلام به شهادت رسیدند که عمدتاً در داخل شهر مقاومت می‌کردند. تعداد بیشتری نیز زخمی شدند. دکتر چمران هم از ناحیه پا مجروح شد. در این عملیات پیروزی بزرگی نصیب نیروهای اسلام شد. ناکامی ارتش بعثی در تصرف سوسنگرد تا حد زیادی آنها را از پیشروی‌های بیشتر مأیوس کرد. سومین حمله به سوسنگرد پس از مدتی و بعد از دفع عملیات «نصر» نیروهای ایرانی، ارتش عراق باز هم عزم خود را برای تهاجم به سوسنگرد جزم کرد. برای آخرین بار در ۱۸ دی ماه ۱۳۵۹ واحدهای ارتش عراق از سمت جاده هویزه به مواضع رزمندگان در سوسنگرد حمله کردند. این بار نیز با پرتاب سه موشک «تاو» گروه سوار زرهی ارتش ایران که سه تانک عراقی را منهدم کرد، ارتش بعثی از پیشروی بازماند و این حمله عراق به سوسنگرد نیز ناکام ماند. یکی از بیشترین مقاومت‌ها در جریان تهاجم عراق، در منطقه سوسنگرد شکل گرفت و پس از درگیری‌های شجاعانه خرمشهر، شدیدترین نبردها در این جبهه بود. ارتش عراق دو بار از مسیر سوسنگرد تا نزدیکی‌های شهر اهواز پیشروی کرد، ولی با مقاومت رزمندگان و مردم روبه‌رو شد و ناچار عقب‌نشینی کرد. سرانجام ارتش عراق با وجود تلاش‌های بسیار نتوانست اهواز را تصرف کند و نهایتاً در «دُبّ‌حردان» مستقر شد و آرایش دفاعی به خود گرفت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani