eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی خوش بوی عطر عجیبی آمد.مطمئن بودم عطر وادوکلن دنیایی نیست.این بو را نه تنها من بلکه همه بچه های گروه حس می کردند.از فکه آمدیم طلائیه باز هم بوی خوش همراه ما بود! می دانستیم علت این بوی خوش از کجاست ! در فکه شهید بی نشانی پیدا شده بود که به طرز عجیبی بوی عطر می داد.اما نمی دانستیم چرا این بوی مست کننده هنوز ادامه دارد.ساعتی بعد علت آن را فهمیدم.زنده یاد حاج عبدالله ضابط سجاده اش را باز کرد! بوی خوش از داخل سجاده اوبود.کمی از خاک اطراف جمجمه شهید را داخل جانمازش ریخته بود .این بوی عجیب از آنجا بود. در زمانی که همه به فکر دنیای خود بودند حاج عبدالله تفحص سیره شهدا را آغاز نمود .با دست خالی وبا عنایات شهدا جلو رفت.بعد هم میهمان شهدا گردید. راوی:یکی از دوستان زنده یاد عبدالله ضابط منبع:کتاب شیدایی ص75 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
نماز شکر میلاد پیامبر مهریه را معین کردند.همان روز هم با حضور فامیل یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم. صیغه را خواندند رفتیم با هم صحبت کنیم؛دیدم دنبال چیزی میگردد؛ گفت:اینجا یک مهر هست؟ پرسیدم مهر برای چه؟مگه نماز نخوندی؟! گفت:حالا تو یه مهر بده. گفتم تا نگی برای چی میخوای نمیدم! میخواست نماز شکر بخواند که خدا روز میلاد رسولش به او همسر عطا کرده ایستادیم و با هم نماز شکر خواندیم!! شهید عبدلله میثمی منبع : نیمه پنهان ماه11،ص16 و 17 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
1_26193324.mp3
2.07M
استاد پناهیان🍃🌸 🔸مثل شهید حججی با امام حسین حرف بزن 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
1_21976724.mp3
608.4K
زیارت محبوب حجه الاسلام 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
4_5884396218209010528.mp3
11.46M
⭕️ حیفه بمیرید! روایتی از ارتباط هیئت و شهادت " بچه ها شهادتونو تو هیئت بگیرید... " به روایت ، شهدا شهدا 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
وقتی فرمانده میگوید تا جان در بدن دارم در میدان هستم، سرباز اینگونه اشک میریزد. شهدا 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
🇮🇷🔻 🔻🇮🇷 "محتوای روایتگری راویان"
ایشون رو میشناسید؟
ولادت:29-4-1345 شهادت:27-11-1364 من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را  بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن» 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
4_5879856678295307578.mp3
13.37M
بوی کربلا....داره روضه های ما مگه یادمون میره....خاطرات‌جبهه‌ها شهدا شهدا 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
‏صدام از فرماندهان عراقی پرسید: ﭼﺮﺍ نمیﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎلهﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍ ﻣﺎنعمان ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ... 🌷🌷🌷 بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح میکنیم، مواظب باشید سقوط نکند ... عکس؛ قم ،گلزار شهدای قم 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطاف عشق وابسته به موسسه روایت سیره شهدا منتشر کرد 👇👇👇
کتاب عبد صالح عبدِ صالح مروری است بر خاطرات و سیره شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع بَهنَمیری. شهیدی که وقتی خاطراتش را مرور می‌کنی خاطرات سرداران و بزرگ‌مردان دوران دفاع مقدس برایت زنده می‌شود. خاطراتی سرشار از اخلاص، مردانگی، کارایی و معنویت
جهت تهیه کتاب عبدالصالح و محصولات موسسه مطاف عشق می توانید از طریق سایت : store.mataf.ir مراجعه نمائید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_21993724.mp3
244.9K
حجه الاسلام شهدا 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani