🌼سخنرانی شهید سردار سلیمانی در چهلمین روز درگذشت شهید جمالی
✍سردار سرلشکر حاج” قاسم سلیمانی” ۲۰ آذرماه سال ۹۲ در آیین چهلمین روز شهادت سردار شهید محمد جمالی پاقلعه مدافع حرم حضرت زینب (س) در گلزار شهدای شهر کرمانبه شخصیت والای اعتقادی شهید جمالی اشاره و خاطرنشان کرد: خداوند در قرآن میفرماید، گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مردگان هستند و این یک حقیقتی است که فقط شهید آن را میفهمد و میتواند، درک کند و خداوند این وعده را به شهید داده است که البته این یک انتخاب دوطرفه است که هم از طرف انسان آزاده و هم از طرف خداوند انتخاب شده است.
وی ادامه داد: سردار شهید جمالی با شهادت خود استان و شهر کرمان را معطر کرد و در میان جوانان و دوستان رزمنده شوری ایجاد کرد که دعا می کنیم خداوند ما را در پیمودن راه شهیدان و البته شهید جمالی ثابت قدم بدارد.
سلیمانی گفت: در شهادت ۲ بعد خیلی مهم وجود دارد و آن نوع رفتن و زمان شهادت است که فضیلتهای یکسانی برای آنها لحاظ نمیشود به عنوان مثال در شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان شیوه و نوع شهادت عالم خلقت را تکان داد و تاثیر ابدی برای همگان بر جای گذاشت وشهادت سردار جمالی هم به تأسی از امام حسین (ع) همراه با معرفت و بصیرت بود.
#شهید_سلیمانی
#شهید_جمالی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#اطلاع_نگاشت
#شهید_محمد_جمالی
محمد جمالی فرزند حسین در روستای پاقلعه شهربابک در تاریخ 10/10/42 در خانواده ای کشاورز پا به دنیا گذاشت ودر دو سالگی پدر را از دست داد. دوران ابتدایی را در روستای زادگاهش گذراند ودوران راهنمایی ودوسال ابتدا دوران دبیرستان را با مهاجرت خانواده به شهرستان رفسنجان در این شهر سپری کرد.
جنگ تحمیلی و احساس وظیفه و ادای دین وی را از کلاس درس و مدرسه به جبهه های دفاع مقدس کشاند و تا پایان جنگ در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و بعد از پایان جنگ تا مقطع کارشناسی در رشته مدیریت دولتی ادامه تحصیل داد.
از حضور در سالهای جنگ و جانفشانی ها مختلف در میادین دفاع از کیان دین و کشور یادگاریهای در جسم و جانش به جای ماند و با حضور در جبهه دفاع از حرم آل ا... و حریم امنیت کشور و رسیدن به لقاء ا...، التیامی در تمامی زخمهای جسمی و روحیش بوجود آمد.
شهید «محمد جمالی» سرانجام در تاریخ 12 آبان 1392 در شهر دمشق سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
از وی سه فرزند (2 دختر ویک پسر ) به یادگار مانده است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
روایتگری سردارحسنی.mp3
48.04M
#بشنوید
💠#روایتگری سردار حسنی
مدیر گلزار مطهر شهدای کرمان
درباره #شهید_جمالی و یاران شهیدش
و فرمانده شان «#حاج_قاسم »
#گلزار_مطهر_شهدای_کرمان
#رادیو_گلزار
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#سیره_شهدا
#لقمه_حلال
#سردار_شهید_حاج_محمد_جمالی
در دهه هفتاد که تحت فرماندهی
شهید حاج قاسم سلیمانی مأمور پاکسازی جنوب شرق کشور از اشرارمسلح بود ، شب و روز نمیشناخت و از جان مایه می گذاشت .
در یکی از این مأموریت ها، دیداری با رییس باند قاچاقچیان داشت که در جریان این دیدار ، آن قاچاقچی خبره به حاج محمد میگوید :
اجازه بده بار ترانزیتی ما که هر ماه یکبار از پاکستان به جنوب شرق ایران میرسد ، از این منطقه عبور کند و شتر دیدی ندیدی ، در قبال این کمک ماهی چهل میلیون تومان از ما دریافت کن ....
حاج محمد در پاسخش میگوید :
از مال حرام به من پیشنهاد میدهی ، میخواهی زندگی مرا به آتش بکشی ؟!
آن جا بود که همرزمان حاج محمد بعد از شهادتش میگفتند :
حاج محمد اگر میخواست میتوانست خانه ای بسازد ، خشتی از نقره و خشتی از طلا داشته باشد اما به کم دنیا بسنده کرد .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌸 #کلام_امام | سرآغاز برکات الهی
🔻 #امام_خامنهای :
ولادت #پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ما که اسلام را وسیلهی سعادت بشر و راه نجات انسان میدانیم، این موهبت الهی مترتب بر وجود مبارک پیغمبر است که در ماه ربیع اتفاق افتاد.»
۱۳۹۱/۱۱/۱۰
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌸 #کلام_امام
چهار هزار شاگرد در شرایط اختناق
🔻 #امام_خامنهای : غالباً تصوّر میشود که #امام_صادق علیهالسّلام بر روى یک منبر مىنشست و چهار هزار نفر جمع میشدند. اما اینجورى نبوده. چهار هزار نفر در طول عمر طولانىِ امام بتدریج خدمتشان رسیدهاند. اینجور نبود که خلفا اجازه میدادند که امام بنشیند و حرف بزند. عمر امام یک عمر آرام و راحت نبوده است.
منبع:کتاب همرزمان حسین علیهالسلام
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
33.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #ببینید | دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر انقلاب
🔻 در روز ولادت با سعادت #پیامبر عظیم الشان اسلام #حضرت_محمد مصطفی صلوات الله نماهنگ «جان شیرین» را که روایت دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر انقلاب است ، مشاهده کنید . سخنانی که از رهبر انقلاب در این نماهنگ استفاده شده است، مربوط به خطبه های نماز جمعه در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۰ است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
سخنان حضرت آیتالله خامنهای که در این نماهنگ میبینید:
* ذکر نام مقدس نبیاکرم صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم و شرح گوشههایی از زندگی آن بزرگوار انصافاً کم است و چهره نورانی آن درّةالتاج آفرینش و آن گوهر یگانه عالم وجود برای بسیاری از افراد، آنچنان که شایسته است، روشن نیست - نه تاریخ زندگی آن بزرگوار، نه اخلاق آن بزرگوار، نه رفتار فردی و سیاسی آن بزرگوار - بنده قصد داشتم که در ایام آخر صفر، به قدر گنجایش وقت و توفیق خودِ این حقیر، در یک خطبه نسبت به آن بزرگوار مطالبی عرض کنم؛ اما ترسیدم که تراکم مطالب باز موجب شود که این ابراز ارادتِ لازم و واجب فوت شود و به تأخیر افتد؛ لذا امروز قصد دارم که در این خطبه راجع به آن وجود مقدّس صحبت کنم.
نبی مکرم اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتی که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یک انسان فوقالعاده، طراز اول و بینظیر است. شما درباره امیرالمؤمنین مطالب زیادی شنیدهاید. همین قدر کافی است عرض شود که هنر بزرگ امیرالمؤمنین این بود که شاگرد و دنبالهرو پیامبر بود. یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بینهایت و با خلق و رفتار و کردار بینظیر، در صدر سلسلهی انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شدهایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم؛ که فرمود: «ولکم فی رسولاللَّه اسوة حسنة». ما باید به پیامبر اقتدا و تأسی کنیم. نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معاملهمان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را بشناسیم.
خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند. یک نگاه اجمالی به زندگی پیامبر اکرم در دوران کودکی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنابر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ولادتش از دنیا میرود و آن حضرت پدر را نمیبیند. به رسم خاندانهای شریف و اصیل آن روز عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاکدامن و دارای اصالت و نجابت میسپردند تا آنها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این کودک عزیزِ چراغ خانواده را به یک زن اصیل نجیب به نام حلیمه سعدیّه - که از قبیله بنی سعد بود - سپردند. او هم پیامبر را در میان قبیله خود برد و در حدود شش سال آن کودک عزیز و آن درّ گرانبها را نگهداشت؛ به او شیر داد و او را تربیت کرد. لذا پیامبر در صحرا پرورش پیدا کرد. گاهی این کودک را نزد مادرش - جناب آمنه - میآورد و ایشان او را میدید و سپس باز برمیگرداند. بعد از شش سال که این کودک از لحاظ جسمی و روحی پرورش بسیار ممتازی پیدا کرده بود - جسماً قوی، زیبا، چالاک، کارآمد؛ از لحاظ روحی هم متین، صبور، خوش اخلاق، خوش رفتار و با دید باز، که لازمه زندگی در همان شرایط است - به مادر و به خانواده برگردانده شد. مادر این کودک را برداشت و با خود به یثرب برد؛ برای اینکه قبر جناب عبداللَّه را - که در آن جا از دنیا رفت و در همان جا هم دفن شد - زیارت کنند. بعدها که پیامبر به مدینه تشریف بردند و از آنجا عبور کردند، فرمودند قبر پدر من در این خانه است و من یادم است که برای زیارت قبر پدرم، با مادرم به این جا آمدیم. در برگشتن، در محلی به نام ابواء، مادر هم از دنیا رفت و این کودک از پدر و مادر - هر دو - یتیم شد. به این ترتیب، ظرفیت روحی این کودک که در آینده باید دنیایی را در ظرفیت وجودی و اخلاقی خود تربیت کند و پیش ببرد، روزبهروز افزایش پیدا کرد. امایمن او را به مدینه آورد و به دست عبدالمطلب داد. عبدالمطلب مثل جان شیرین از این کودک پذیرایی و پرستاری میکرد. در شعری عبدالمطلب میگوید که من برای او مثل مادرم. این پیرمرد حدود صدساله - که رئیس قریش و بسیار شریف و عزیز بود - آنچنان این کودک را مورد مهر و محبت قرار داد که عقده کم محبتی در این کودک مطلقاً به وجود نیاید و نیامد. شگفتآور این است که این نوجوان، سختیهای دوری از پدر و مادر را تحمل میکند، برای اینکه ظرفیت و آمادگی او افزایش پیدا کند؛ اما یک سرسوزن حقارتی که احتمالاً ممکن است برای بعضی از کودکانِ اینطوری پیش بیاید، برای او بهوجود نمیآید. عبدالمطلب آنچنان او را عزیز و گرامی میداشت که مایه تعجب همه میشد. در کتابهای تاریخ و حدیث آمده است که در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرش و مسندی پهن میکردند و او آنجا مینشست و پسران او و جوانان بنیهاشم با عزّت و احترام دور او جمع میشدند. وقتی عبدالمطلب نبود یا در داخل کعبه بود، این کودک میرفت روی این مسند مینشست. عبدالمطلب که میآمد، جوانان بنیهاشم به این کودک میگفتند بلند شو، جای پدر است. اما عبدالمطلب میگفت نه، جای او همانجاست و باید آنجا بنشیند.
#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani