eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin 📞 روابط عمومی: 09912707988 وابسته به موسسه روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمد مهدی رضوان اولین فرزند خانواده در تاریخ 1379/4/26 به دنیا آمد و پس از گذراندن دوره‌ی متوسطه دوم، وارد دانشگاه و در رشته حسابداری مشغول به تحصیل شد؛ شهید رضوان با توجه به عشق و محبتی که نسبت آرمان‌های اسلامی کشورش داشت به عضویت بسیج درآمد و پس از گذراندن دوره‌های تخصصی وارد گردان 121 امام علی(ع) شد و فعالیت خود را در یگان امام حسن مجتبی(ع) ادامه داد. طرح "امنیت پایدار" به منظور برخورد با اراذل و اوباش و هم‌چنین مواد فروشان در محله‌ شوش تهران آغاز شد و گردان امام علی(ع) ماموریت یافت تا در این طرح حضور یابد؛ روز 16 آبان ماه ساعت 8:45 در حالی که شهید رضوان که در تیم اطلاعاتی حضور داشت، به همراه گشت امنیت و اطلاعات برای شناسایی وارد خیابان شهید کریمی واقع در میدان هرندی شد، این تیم گشتی با جمعی از اراذل و اوباش برخورد کرد و این جمع مانع عبور تیم شد که در نهایت با درگیری که بین آ‌ن‌ها رخ داد با جسمی سخت بر سر محمد مهدی رضوان ضربه وارد شد و بعد از انتقال به بیمارستان در نهایت پس از 3 روز به دوستان آسمانی‌اش می‌پیوندد. پدر شهید رضوان در گفتگو با تسنیم درباره‌ی حس و حال محمد مهدی قبل از رفتن به ماموریت گفت: روز شهادت آقا امام حسن‌ عسکری(ع) با خانواده به سمت قم حرکت کردیم، در مسیر که بودیم مادر محمد مهدی به من گفت اگر ممکن است روضه بزارم تا گوش دهیم، در ماشین همگی با هم همراه با مداح روضه می‌خواندیم و گریه می‌کردیم، چون روز شهادت امام حسن عسکری(ع) بود محمد مهدی خیلی حس و حال خوبی داشت. فردای آن روز وقتی از جمکران به قم برگشتیم محمد مهدی به من گفت: بابا برگردیم من ساعت 18 باید تهران باشم؛ من به محمد مهدی گفتم بابا صبر کن تا کارهایی را که داریم انجام بدهیم بعد بر می‌گردیم، گفت: بابا من عجله دارم، و قول دادم که بروم، اگر دوست دارید بیاید برگردیم. وقتی رسیدیم تهران، من رفتم ماشین را پارک کردم و محمد مهدی رفت تا لباسش را عوض کند، وقتی وارد خانه شدم دیدم محمد مهدی نیست، گفتم محمد مهدی کجاست؟ گفتند لباسش را عوض کرد و سریع رفت. ساعت 22 روز 16 آبان ماه خبر این اتفاق را به ما دادند، من سریع به بیمارستان رفتم، محمد مهدی در کما بود و سطح هوشیاری پسرم بسیار پایین آمده بود، در نهایت بعد از گذشت سه روز خبر شهادت محمد مهدی را به ما دادند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
💔 دل نوشته مادر شهید مدافع امنیت محمد مهدی رضوان 💔 : خوب یادم اخرین نگاهت را اخرین رفتنت را اخرین خداحافظیت را خوب یادم که چقدر برای رفتن عجله داشتی خوب یادم که بی تاب رفتن بودی دلت را از همه چیزی دنیا کندی و بریدی حق داشتی همیشه میگفتی این دنیا چیزی برای از دست دادن نداره چیزی نداره که بخواهی غصه اشو بخوری واقعا همینطورهست هیچ ارزشی نداره لبخند زیبایت را نگاه گیرایت را چه کنم در کجا جستجو کنم دلتنگش هستم ای کاش می امدی لحظه ای ارامش میدادی به قلبم به دلم میشدی ارام جانم و من راهم میبردی..... خسته ام توان ندارم بی تو همهچیز پوچ است واهی است بی ارزش است هیچ چیز معنا ندارد ای کاش ای کاش ای کاش ... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 دو روی تمدن وحشی 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: دفاع فرانسه از وحشیگریِ فرهنگی یک کاریکاتوریست، روی دیگر سکّه‌ی دفاع از منافقین و صدّام است. این کارها به اسلام و پیغمبر صدمه‌ای نمیزند، امّا وسیله‌ای برای شناخت این تمدن وحشی است. ۹۹/۰۸/۱۳ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۰ آبان ماه ، گرامی باد.🥀 نام و نام خانوادگی: منصور مسلمی سواری تاریخ تولد : ۱۳۶۰/۰۳/۰۲ محل تولد : سوسنگرد تاریخ شهادت : ۱۳۹۲/۰۸/۲۰ محل شهادت : حلب - سوریه وضعیت تاهل : متاهل با ۴ فرزند محل مزار شهید : اهواز - قبرستان سید هادی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
از طریق دوستان افغانی اش که در کارگاه بازیافت مواد همکارش بودند به مشهد سفر کرد و به همراه تیپ فاطمیون که متشکل از رزمندگان افغانی هستند مقدمات اعزامش به سوریه مهیا گردید منصور مسلمی سواری در دوم خرداد ماه سال شصت در شهر سوسنگرد به دنیا آمد. پدرش زعلان بازنشسته سپاه بود و مادرش سلیمه نام دارد. منصور که برخی ناصر صدایش می کردند تا سال ۱۳۷۹در سوسنگرد زندگی می کردند ایشان مقطع دبستان را در این شهر به پایان رسانید. سپس به همراه خانواده به اهواز مهاجرت کردند. تا کلاس دوم راهنمایی درس خواند. بعد از رها کردن تحصیل به شغل آزاد روی آورد. مدتی در شرکت فولاد به عنوان کارگر مشغول به کار بود. حیا، متانت و ایمان خالص منصور باعث شد که خیلی از همکاران برای ایشان احترام خاص قائل باشند. همین روحیه ایشان سبب شد که با خواهر همسر یکی از همکارانش ازدواج کند و سیزده بهمن سال هشتاد و یک منصور با خانم فرح شریفی پیوند ازدواج بستند که حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام های علیرضا، بی تا، همتا و بنیامین می باشد ایشان که ساکن منطقه محروم و حاشیه ای عین دو اهواز می باشند. یک ماه بعد از ازدواج شان پروژه کار در شرکت فولاد به پایان می رسد مجبور می شوند به کار ساختمانی روی آورد و بعد از مدتی هم به عنوان کارگر روز مزد در یک کارگاه بازیافت مواد پلاستیکی مشغول به کار گردید. دیانت، معنویت و مردم داری منصور زبانزد همه بود. از دیگران پول قرض می کرد و به نیازمندان کمک می کرد و خود قرض را پس می داد اما از نیازمندان پولش را طلب نمی کرد. علی رغم مشکلات مالی نسبت به لقمه حلال بسیار حساس بود. به گواهی همسرش همیشه قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شد و با خدا مناجات می کرد. بعد از شنیدن اخبار سوریه و بی حرمتی عمال صهیونیست نسبت به ناموس مسلمانان زندگی را تنگ دانست. می گفت: به دور از غیرت است که زنان مسلمان بی پناه باشند و حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام ا… علیها در معرض تهدید باشد و من در خانه و کنار فرزندانم بی تفاوت باشم به همین علت چند بار در اهواز و حتی تهران درخواست اعزام به سوریه را داشت که با اعزام ایشان موافقت نگردید. اما منصور نا امید نشد و از طریق دوستان افغانی اش که در کارگاه بازیافت مواد همکارش بودند به مشهد سفر کرد و به همراه تیپ فاطمیون که متشکل از رزمندگان افغانی هستند مقدمات اعزامش به سوریه مهیا گردید و سرانجام آبان ماه سال ۱۳۹۲ درحالی که زخمی بود و جان دربدن داشت توسط داعشیان کافر و عمال صهیونیستی زنده زنده در آتش سوزانده شد تا با مظلومیت تمام به فیض شهادت نائل آید. پیکر مطهرش در پنجم آذر با گمنامی و مظلومیت تمام و بدون کمترین اطلاع رسانی به مردم تشییع و در قبرستان امامزاده سید هادی به خاک سپرده شد روحش شاد و یادش گرامی. همسر شهید می گوید: ناصر در کارها خیلی به من کمک می کرد این کمک کردن طوری بود که برخی از اطرافیان با حالت تمسخر به او کنایه و طعنه می زدند. بعد از به دنیا آمدن هر یک از بچه ها تا چهار ماه اجازه نمی داد هیچ کاری انجام بدهم و همه کارها را خودش انجام می‌داد. شهید ناصر علاوه بر خریدهای بیرون، کارهای منزل را هم انجام می داد و حتی گاهی برای همه غذا درست می‌کرد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بسم الله الرحمن الرحیم قرآن شریف که همه انسان‌ها اعتقاد دارند که می‌فرماید «کل نفس ذائقة الموت» انسان ناگذیر مرگ را می‌پذیرد. در هر حال: اینجانب ناصر مسلم سواری فرزند زعلان به وحدانیت الهی وصیت می‌نمایم که این جانب در تاریخ ۹۳/۰۷/۱۵ عازم به سرزمین سوریه هستم، وصیت می‌نمایم به چند نکته: ۱.اگر خداوند شهادت را نصیبم نمود حقوق که بنیاد شهید داد از همان پول پنج سال روزه و نماز قضا به این جانب واجب است که وارث پرداخت نماید. ۲. تمام فرزندانم که چهار فرزند می‌باشد تا زمان مادرش خواست با مادر زندگی کنند، مادر نخواست فقط تحویل پدرم بدهند. ۳. من دین به گردن ندارم. از کسی در واقع بدهکار نیستم. همین تمام وصایای من است. خودم با عشق [و] علاقه [ای] که به عمه سادات حضرت زینب داشتم، عازم شدم. از خداوند می‌خواهم که در این راه شربت شهادت بنوشم. از همسرم و فرزندانم، پدر و مادر، برادرانم و خواهرانم، عموهایم و دائی‌هایم [و] تمام اقوام حلالیت می‌طلبم. تنظیم وصیت شده در تاریخ ۹۲/۰۸/۱۰در جمع حضوری از همرزمانم. در ضمن وصی همسرم می‌باشد که مخیر است هر طور بخواهد عمل کند. به امید پیروزی رزمندگان اسلام. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۰ابان‌ماه، گرامی باد .🥀 نام پدر : محمداسماعیل تاریخ تولد :1346/06/30 تاریخ شهادت : 1361/08/20 محل شهادت : عین خوش گلزار : بابل ، امیرکلا، شایستگان عملیات محرم فضه خواهرشهید: برای همه اعضای خانواده، مجذوبیت و محبوبیت خاصی داشت. مادرم خیلی به او وابسته و او نیز عاشق مادر بود .به کارهای فنی و کتاب ها و مجلات دانشمندان بسیار علاقمند بود و از خود ابتکارات زیادی نشان می داد. شاید اگر زنده می ماند، مخترع می شد. 🌹نرگس خواهرشهید:یک روز عروسی برادرم حسن آقا بود. همان روز عروسی، وسط آماده کردن غذا و مشغول غذا درست کردن یک مرتبه، شیر آب قطع شدو دیگر آبی نمی آمد. همه نا امید شدند. بحدی که می خواستند، زمین را بکنند و لوله ها را در بیاورند تا مشکل درست شود. با سن کم خود، یک مرتبه آمد و گفت: صبر کنید من، درست میکنم. ما همه با تعجب به او گفتیم: بزرگان نتوانستند این مشکل را حل کنند، تو چگونه میخواهی آن را درست کنی. وی با ابتکارات خود ما را در آن روز از سختی بزرگی نجات داد و لوله ها را بازکرد و آب آمد. این خاطره همیشه در ذهن ما باقی ماند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۰ آبان ماه گرامی باد. 🥀 دوم بهمن 1338، در شهرستان شیراز به دنیا آمد. پدرش مسیح، معلم بود و مادرش نزهت خانم نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته مکانیک بود. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیستم آبان 1360، در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهید شد. مزار وی در دارالرحمه زادگاهش واقع است. او را سعید نیز می‌نامیدند. ضروری ترین مطلبی را که به شما توصیه می کنم اطاعت از ولایت فقیه امام عادل کامل خمینی کبیر است که سر و جان بی ارزش و حقیرم فدایی او باد، که قلب مرده ما را به مسیر احیاء هدایت کرد. بر همه ما واجب است در کوچه و خیابان نام او را به عظمت یاد کرده و با کمال قدرت پوزه بد خواهان را به خاک مالید. خصوصا در شرایط خاصی که همه منافقان، نقاب از چهره برگرفته‌اند و بعد از مدت‌ها شیطنت و عوام‌فریبی، در مقابل ولایت مطلقه‌اش، به خیال خود صف کشیده‌اند، غافل از آن که تندباد توفنده ایمان و اخلاص امت رزمنده ما، شجره خبیثه آنها را به زودی و به یاری حق سرنگون خواهد کرد. تجربه نشان داده که هر کجا امام، بنا به مصالحی سکوت اختیار فرموده¬اند ما از معرفت حق و سبیل الله عاجز و بعضاً محروم مانده¬ایم و حق آن است که یکباره امر خود را به او واگذاریم و به اولویت شرعی و عقلی او گردن نهیم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
چهارم ماه محرم بود که ترکشی به قلب سعید نشست و به لقاء الله رسید. ماه محرم که می شد، گویی جبهه برای سعید کربلا می شد، مراسم عزاداری سالار شهیدان را با شور و هیجان خاصی در جبهه بر پا می کرد. با پای برهنه اطراف سنگر ها حربله می کرد، می چرخید و بچه ها را به سینه زنی تشویق می کرد. ماه محرم سال بعد که سعید خود عاشورایی شده بود، [شهید] حبیب روزی طلب سعید را در جمع عزاداران یاد می کرد و با حالتی خاص می گفت: «شهادت سعید، مزد عزاداریش بود!» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام تسلیت در پی عروج ملکوتی شهدای جهاد خودکفایی سپاه پاسداران : حادثه‌ی خونین در یكی از مراكز پشتیبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كه به شهادت جمعی از عناصر ممتاز آن سازمان و در پیشاپیش آنان سردار عالی‌قدر، دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، سردار حسن مقدم انجامید، واقعیتی تلخ و اندوهبار بود. آن جان‌بركفان نستوه با سینه‌ی گشاده و عزم راسخ همواره به پیشباز خطر شتافته و در دوران دفاع مقدس و پس از آن، هرگز احساس خستگی به خود راه ندادند. شهادت، بی‌شك برترین آرزوی آنان بود. لیكن فقدان مردان بزرگ در هر كشور و جامعه‌ئی برای آن مردم و آن كشور خسارت و تأسف‌بار است. ما همه در غم این عزیزان با خانواده‌های گرامی آنان شریك و همدردیم. خدا را شكر كه محصول تلاشهای آنان هم‌اكنون در اختیار مردان جهاد است و تربیت شدگان آن مجموعه، از كفایت لازم برای ادامه‌ی آن خط نورانی برخوردارند. عزیزان من؛ امیدوار به تفضل بی‌انقطاع حضرت حق، و با استمداد از ارواح شهیدانتان، تلاش و همت را دو چندان كنید تا همه بیش از پیش بدانند كه شهادت برای ما توفیق الهی و مایه‌ی بركت و عروج برتر است۱۳۹۰/۰۸/۲۵ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۱آبان ماه، پدرموشکی ایران، گرامی باد. 🥀 نام و نام خانوادگی : حسن تهرانی‌مقدم نام پدر : محمود 🗓 ولادت : ۶ آبان ۱۳۳۸(تهران، سرچشمه) 👈 نقل مکان و گذراندن مقاطع ابتدایی و دبیرستان در محله شكوفه و بهارستان 👈 فراگیری تعلیمات دینی و آشنایی با اسلام در مسجد زینب كبرای سرچشمه زیر نظر آیت الله سید علی لواسانی (۱۳۴۸) 👈 شروع فعالیت در گروه سرود مسجد به همراه برادرانش. 👈 تشکیل هسته اصلی گروه سرودی كه در روز ۱۲ بهمن ۵۷ در فرودگاه مهرآباد در مراسم استقبال از حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) به اجرای برنامه پرداخت. 👈 پایان دوره تحصیلات متوسطه در رشته صنایع فلزی 👈 پذیرش در مقطع کاردانی مدرسه عالی تكنیكیوم نفیسی 👈 شروع فعالیت انقلابی در سال ۵۷ همراه برادرش 👈 عضویت در سپاه پاسدران انقلاب اسلامی (۱۳۵۹) 👈 مسئول اطلاعات منطقه ۳ سپاه شمال 👈 مسئول راه‌ اندازی و اولین فرمانده توپخانه سپاه همراه با سردار شهید 🌷 از اوایل شروع جنگ تحمیلی 👈 مؤسس و اولین فرمانده موشكی نیروی هوایی سپاه (َ۱۳۶۴) 👈 دارای ۵۰ ثبت اختراع 👈 مشاور فرمانده كل سپاه در امور موشكی و رئیس سازمان خودكفایی سپاه از ۲۵ آذر ۱۳۸۵ تا شهادت) 👈 معروف به پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 🗓 شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۰ 🔹 انفجار زاغه مهمات حین آماده سازی و انجام مقدمات آزمایش موشكی 🔹 منطقه : البرز، کرج، ملارد، پادگان امیرالمومنین (ع) 📍 مزار : تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا (س) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود #روایتگری : #استاد_حسن_عباسی #خاطره_ای_از_دو_شهید #صیاد_شیرازی و #حسن_تهرانی_مقدم 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پدر موشکی ایران را بهتر بشناسیم... 🇮🇷 ♦️ سالروز شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۰ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
برای تقدیر از و همکارانش در 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
نامه خطاب به 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🚩اخلاق و رفتار 🌹 شهید حسن تهراني مقدم ايده هاي بلندي داشت، وقتي كه با او مواجه می شدي همه چيز را با هم داشت روحيه، ايمان، نشاط، سر زندگي، اراده و قاطعيت. هر روز كه با حاج حسن مواجه می شديم آن روز، روز پرنشاطي براي ما بود. وقتي آدم با اين شهيد بزرگوار بود، خسته و كسل نمی شدی. شهيد مقدم فردي بود  به تمام معنا سخت كوش، پر تلاش و خستگي ناپذير بود. در همه كارهايش آدم ها را دنبال خود می كشيد، يعني فرمانده ای بود كه در مشكلات و در سر بالايي ها جلو همه راه می رفت و مراقب بود كه ديگران هم عقب نيافتند. آنها را هم می كشيد بالا و می برد تا قله. ایشان اهداف بلند را هم، هدف قرار مي داد. به اهداف كوچك هيچ وقت فكر نمی كرد. هميشه هم توصيه می كرد و می گفت نگاه را به آخر بياندازيد و عمق كار را ببينيد. اهداف بلند را هدف قرار بدهيد تا به آن برسيد. اگر اهداف كوچك را هدف قرار دهيد به اين كوچك هم معلوم نيست برسيد و موفق شويد. راوی: سردارمحمد حجازی 🌹 🕊 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
روایت همسر رهبر انقلاب از لحظه شهادت شهید تهرانی مقدم الهام حیدری همسر شهید طهرانی مقدم در  کتاب با دست های خالی می نویسد: بعد از شهادت ایشان، من از همسر حضرت آقا پرسیدم: «روز شهادت حاج حسن چه اتفاقی افتاد؟» ایشان گفتند: «آقا آمده بودند منزل برای صرف ناهار که صدای انفجار بلند شد...آرزویش این بود که مشت ولایت را هرچه محکم تر و پولادین تر کند تا وقتی مقام معظم رهبری می فرمایند: «تهدید را با تهدید جواب می دهم»، مشت ولایت پر باشد. رهبری هم فوق العاده حاج حسن را دوست داشتند. معظم له چه در طول جنگ، آن زمانی که رئیس جمهور بودند و چه بعد از رهبری، به نظامی ها و افرادی که مخلصانه در جنگ و دفاع خدمت کرده بودند، محبت زیادی داشتند، اما علاقه ایشان به حاج حسن مثال زدنی بود. ایشان همیشه در ایام عید غدیر میزبان مسئولین و مردم بوده اند و حتی سفرای کشورهای دیگر هم خدمت ایشان می رسند، اما آن سال، بعد از شهادت حاج حسن، چنان متأثر بودند که عید نگرفتند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani