eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
473 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 انتشار ناگفته‌های نبرد هوایی در برای نخستین‌بار 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
23.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ ؛ 🔺ویژه هفتم آذرماه روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ✍🏻در 7 آذر 1359 دلاورمردان نیروی دریایی با پشتیبانی نیروی هوایی، در عملیات پیروزمندانه مروارید، آخرین چشم دشمن بعثی در خلیج فارس را کور کردند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🖋بخشی از خاطرات یکی از تکاوران تسخیر کننده اسکله البکر؛ در 🔺"... بعد از تیراندازی های بسیار شدید آنجا را گرفتیم، دستگاه های مخابراتی هنوز روشن بود .. اغلب افسران بعثی با قایق و شنا اقدام به فرار کردند که بیشترشان به وسیله ناوچه پیکان منهدم شدند. 🔸پیام دادیم: "منطقه در اختیار ماست، پاکسازی کامل، بدون تلفات، روحیه عالی و آماده برای اجرای مراحل بعدی ..." 🔺نیم ساعت بعد پیام فوری رسید که "سریعا مرحله آخر عملیات را به اجرا در آورید و اسکله را ترک کنید، وسیله ی ترابری برایتان فرستاده خواهد شد." 🔸پرچم سه رنگمان را به گردنم بستم و از دکل مخابراتی که 420 پله داشت، بالا رفتم... وقتی بالای دکل رسیدم، درگیری هوایی ادامه داشت. یک فانتوم ایرانی با یک میگ عراقی در نبرد بود، بعد از چند دقیقه میگ در حالی که شعله های آتش از آن زبانه می کشید، به دریا سرنگون شد. 🔹چاقوی خود را باز کردم و با استفاده از کابل آنتن تلویزیون پرچم جمهوری اسلامی ایران را بر فراز تاسیسات دشمن به اهتزاز در آوردم...از شادی در پوستم نمی گنجیدم... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
نقش ارتش در 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب : ناوچه پیکان در عملیات مروارید نویسنده : مونس عبدی زاده ناشر: انتشارات سوره مهر 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
راز مروارید: ناوچه پیکان در عملیات مروارید کتاب راز مروارید: ناوچه پیکان در عملیات مروارید ، نوشته مونس عبدی‌زاده، خاطرات دوران دانشجویی تا بازنشستگی ناخدا دوم نیروی دریایی را روایت می‌کند. عملیات مروارید که وی در آن حضور داشته از جمله اتفاقات نادر و حماسه‌ساز دوران هشت سال دفاع مقدس است. عملیات دریایی مروارید به اندازه کل عملیات‌های زمینی و هوایی مهم بوده است. در طول هشت سال دفاع مقدس عملیات‌های متعددی علیه دشمن انجام گرفت. این عملیات توسط دلاورمردان ارتش نیروی دریایی انجام شد. عملیات کوتاه‌مدت ولی ارزشمند که تا پایان جنگ همچون ستاره‌ای می‌درخشید. کتاب حاضر دربردارندۀ خاطرات طراح این عملیات است. خاطرات تلخ و شیرین این مرد ارتشی از دوران دانشجویی در انگلستان تا پایان بازنشستگی ناخواسته. ناخدا دوم حین بیان خاطراتش به فرماندهان دیگر نیروی دریایی که در این عملیات حضور داشتند از جمله شهید همتی نیز اشاره داشته است. گفته‌های دیگر هم‌رزمانش نیز مکمل خاطرات ایشان در کتاب قرار گرفته است. کتاب راز مروارید نتیجه بیش از بیست ساعت مصاحبه و گفت‌وگو با سعید کیوان‌شکوهی است و تلاش شده در آن تمامی وقایع و اتفاقاتی که به عملیات مروارید منجر شد را بی کم و کاست روایت کند. در پایان کتاب، مجموعه عکس‌ها و اسناد نیروی دریایی و هوایی مرتبط با خاطرات ناخدا دوم و دوستان هم‌رزم ایشان جمع‌آوری و تکمیل شده است. بامداد روز هفتم آذر 1359 در یک نبرد شدید، ارتش نیروی دریایی موظف بود در یک عملیات هدف‌های دریایی عراق در حوزه خلیج فارس را منهدم و نابود کند. در این درگیری، هفت ناوچه بزرگ عراقی به اعماق دریا فرستاده شدند، همچنین چند فروند ناو، هواپیما و هلیکوپتر به وسیله رشادت‌های عوامل ناوچه پیکان از بین رفتند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۷اذر ماه ، امیر ارتش اسلام، فرمانده گرامی باد . 🥀 🗓 ولادت : اسفند سال ۱۳۲۹ (شهرستان سمنان) 👈 مهاجرت خانواده به تهران سال ۱۳۳۰ 👈 دیپلم ریاضی فیزیک و قبولی در رشته مهندسی در دانشگاه تهران (سال ۱۳۴۸) 👈 استخدام در نیروی دریایی و گذراندن دوره‌های ناوبری و فرماندهی کشتی در آلمان 👈 کسب رتبه اول در بین دانشجویان ۷۰ کشور جهان 👈 اعزام به سوئد و فرانسه برای تکمیل مهارت‌ها و تخصص‌های دریانوردی 👈 مشغول خدمت در منطقه دوم دریایی در ناوچه پیکان 👈 حضور فعال در دفاع مقدس از اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی 👈 شرکت در عملیات مروارید (یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷) به عنوان فرمانده ناوچه پیکان 📅 شهادت : ۷ آذر ۱۳۵۹ 🔹 منطقه : خلیچ فارس، دهانه رودخانه اروند 📍 مزار : آب های نیلگون خلیج فارس(جاویدالاثر) 📍 یادبود : تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فرمانده ناوچه پیکان شهید همتی در اسفند سال ۱۳۲۹ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. بعد از گذشت ۶ سال با خانواده به تهران مهاجرت کرد. در سال ۱۳۴۸ بعد از اخذ دیپلم با وجود اینکه در رشته مهندسی در دانشگاه تهران قبول شده بود به دلیل علاقه‌ای که به دریا داشت، نیروی دریایی را برگزید و جهت طی دوره‌های ناوبری و فرماندهی کشتی به آلمان اعزام شد و در آنجا نیز در بین دانشجویان ۷۰ کشور جهان، رتبه اول را به خود اختصاص داد و به تهران بازگشت. پس از بازگشت از آلمان جهت تکمیل مهارت‌ها و تخصص‌های دریانوردی مجدداً به کشورهای سوئد و فرانسه اعزام شد و تا سال ۱۳۵۷ در آنجا به تحصیل مشغول بود. پس از اتمام دوره‌های تخصصی به ایران بازگشت و در منطقه دوم دریایی بوشهر مشغول به خدمت شد. دست سرنوشت به گونه‌ای باورنکردنی شهید همتی را به ناوچه پیکان پیوند می‌زند چرا که همزمان با تحصیل در فرانسه، ناوچه پیکان به سفارش ایران در این کشور ساخته می‌شود و شهید همتی با همین ناوچه به ایران باز می‌گردد و در ناوچه پیکان مشغول خدمت می‌شود. با شروع جنگ تحمیلی از سوی دولت بعثی عراق، شهید همتی آرام و قرار نداشت و اصرار داشت که شبانه به سوی بوشهر حرکت کند چرا که می‌گفت: در بوشهر به کمک او نیاز دارند. در عملیات مروارید که بدون شک یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان جنگ تحمیلی بوده است، حضور پیدا کرد. طی این عملیات در روز ۷ آذر ۱۳۵۹، ناوچه قهرمان پیکان با فرمانبری شهید همتی و با پشتیبانی جنگنده‌های نیروی هوایی با واردشدن در جنگی تمام عیار، بیش از پنج ناوچه «اوزای» عراقی را به قعر آب‌های خلیج فارس می‌فرستند و با به آتش کشیدن اسکله‌های نفتی «البکر» و «الامیه» مانع از صادرات نفت می شود. پیکان در مسیر بازگشت هدف موشک قرار می‌گیرد و شهید محمد ابراهیم همتی فرمانده دلیر و بی‌باک به حیات ابدی خود در سرای باقی می‌شتابد و بدن مطهرش در خلیج همیشه نیلگون فارس آرام می‌گیرد. 🔹خاطره‌ای از شهید یادم می‌آید عملیات مروارید به پایان رسیده بود و ما از اسکله‌های البکر و الامیه عراق دور می‌شدیم که شهید همتی مرا صدا زد تا بر روی عرشه بروم. ۴۸ ساعت از آغاز عملیات گذشته بود و من چون افسر مخابرات و مسئول رادار ناوچه بودم در طول این ۴۸ ساعت استراحت نکرده بودم. از من تشکر کرد و با دست بر بروی شانه‌ام زد و بیشترین علت موفقیت ناوچه و عملیات را به من نسبت داد. در این حین ناگهان صدای فریاد بچه‌های ناوچه بلند شد که موشک به سمت ما می‌آید. انتظار حمله را نداشتیم. شهید حفیظی که معاون شهید همتی بود، به سمت سکان دوید و آن را به طور کامل به سمت چپ تکان داد اما متأسفانه موشک به قسمت انتهایی ناوچه اصابت کرد و من به داخل آب پرتاب شدم. زمانی به خود آمدم که ناوچه در حال غرق شدن بود و هواپیمای دشمن با شلیک خود به سمت ناوچه آن مورد اصابت قرار داده بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۷اذرماه ، خواهر کُرد متعهد، دانش آموز بسیجی و نوجوان (معروف به ) گرامی باد .🥀 فرزند محمد (از نیروهای اهل سنت ژاندارمری) و سیده زینب (زنی شیعه، زحمت کش و خانه دار) 🗓 ولادت : ۴ تیر ۱۳۴۴ (شهرستان سنندج) 👈 دانش آموز سال سوم دبیرستان 👈 از حامیان انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 👈 از افراد فعال در بسیج، سپاه و گروه پیشمرگان کرد مسلمان 👈 اسارت و شکنجه توسط (اوایل زمستان ۱۳۶۰) 🗓 شهادت : ۷ آذر ۱۳۶۱ 🔹 منطقه : کردستان، سنندج، اطراف روستای هشمیز 📍 مزار : تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها)، قطعه شهدای انقلاب اسلامی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
در چهارمین روز از تیرماه سال ۱۳۴۴ در شهر سنندج در میان خانواده ای مومن و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از نیروهای ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب زنی شیعه، زحمت کش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت بزرگ می کرد. او کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامن پرمعرفت وعفت مادر با بزرگ شدن جسم، روح معنوی خود را پرورش می‌داد. عشق به عبادت در سنین کم از ویژگی های منحصر به فرد ناهید بود. آنقدر در محراب عبادت با خدا لذت می برد که به پدرش گفت: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه کنم، چشمانم سرخ می شود و سرم درد می گیرد. اما وقتی با خدا راز و نیاز و گریه می کنم، نه خستگی نه سردرد و نه ناراحتی جسمی احساس می کنم، بلکه تازه سبک تر و آرام ترمی شوم.» 👈 راهی به سوی آسمانی شدن اوایل زمستان سال ۱۳۶۰ بود که ناهید به شدت بیمار شد و برای معاینه به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد ... چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود اما از بازگشتش ... مادر در خانه نگران و چشم انتظار، چشم به در دوخته بود تا کی دختر نوجوانش برمی‌گردد. به قولی خبری از ناهید نبود! انگار که اصلا به درمانگاه نرفته بود! آن‌ وقت‌ها پدر ناهید در جبهه می‌جنگید و مادرشیرزنی که مسئولیت سرپرستی خانواده رابرعهده داشت، به تنهایی همه جا دنبال دخترش می‌گشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را آن روز دیده بودند شنید که: چهارنفر، ناهید را دوره کرده به زور سوار مینی بوس کرده و برده اند! کجا؟ هیچ کس نمی داند! چرا کسی معترض ربایندگان نشده بود؟ آیا ناهید کار اشتباهی کرده بود که باید دستگیر می شد؟ آن هم توسط گروهی ناشناس ... شواهد نشان می داد که این دختر نوجوان با دسیسه گروهی ضدانقلاب به جرم همکاری با سپاه و حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی و ولایت پذیری امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) ربوده شده است. بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می‌گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند: «اگر باز هم با سپاه و پیش مرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه‌هایتان را هم می‌کشیم. 🔹 زخم ستاره چند ماهی بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» می چرخاندند. این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی های مادر را به یقین تبدیل کرد. او خود ناهید بود. این ویژگی که برای کومله و ضدانقلاب اتهام بود برای ناهید افتخار محسوب می شد. اما بصرت، ایمان، شجاعت و انگیزه های معنوی توأمان با شناخت اهداف انقلاب اسلامی این دختر نوجوان دلیر، شیربچه کردستان را بر آن داشت که جان فدای آرمان کرده و هرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکند. او سنگینی و درد ناشی از برخورد سنگ با پیکرش را بیشتر تحمل می کرد تا سنگینی حرفی نادرست و قبول کژگویی‌های قومی نادان سفاک صفت درباره امام و آرمانش را. ناهید تلخی شکسته شدن حریم های احترام به زنان را به کام جان خرید و هرگز دست از آرمان‌ها و اعتقاداتش برنداشت تا سایرین بتوانند شیرینی زندگی در زیر سایه سار پرچم قدرتمند اسلام را تجربه کنند. یازده ماه از ربوده شدن او می‌گذشت که پیکر مجروح و کبودش را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ‌های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. وقتی پیکر مجروح و بی جان او را به شهر سنندج انتقال دادند، مادرش بسیار بی‌تابی می کرد. سیده خانم که خودش زنی قوی و سرپرست خانواده بود، چندین بار از هوش رفت. پیکر صدمه دیده و آغشته به خون ناهید، اگرچه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فداکردن در راه انقلاب اسلامی نداشت، اما کتابی مصور از ددمنشی ضدانقلاب بود. او همواره حلقومی برای هزاران فریاد مظلومیت و ایستادگی است. زنان با دیدن آثار شکنجه‌های وحشیانه بر بدن ناهید، سر شکسته و تراشیده‌اش؛ به ماهیت اصلی ضدانقلاب بیش از پیش پی بردند و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان همت گماشتند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا