eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
472 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی شهید علی رضا یاسینی و شهید عباس دوران به همدان منتقل شدند ، با یکی دو ماه اختلاف من هم به همدان منتقل شدم ، دوباره در پایگاه همدان پیش هم بودیم . من در آن جا فرمانده گردان بودم و عباس در عملیات بود. یاسینی هم معاون عملیات پایگاه بود. مدیر عملیات عباس بود ، من فرمانده گردان بودم. نهایتاً پروازها را باید من برنامه ریزی می کردم و به عباس اجازه نمی دادم پرواز کند. تا آن موقع اگر اشتباه نکنم صد و چهار پرواز کرده بود. عباس گفت ، اکبر اجازه بده پرواز کنم. گفتم ، من راست و پوست کنده به تو می گویم که تو پروازت را کرده ای ، بچه ها حالا حالا باید بدوند تا به تو برسند ! میان بچه ها کسانی بودند که می فهمیدند روزشان است ، عباس هم می دانست که روزش هست یا نیست ! من تا آن روز اشک عباس را ندیده بودم ، تا جاری شدن اشک او را دیدم دستانم را بالا آوردم و گفتم ، باشد اجازه می دهم و اجازه دادم. باز تا پیش از آخرین پروازی که نهایتاً به شهادتش انجامید ، پرواز کرد . با آن آخرین پرواز کاری کرد و زد به ساختمان اجلاس جنبش عدم تعهد که دنیا را متحیر کرد.... راوی: سرتیپ دوم خلبان بازنشته اکبر توانگریان 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani