محتوای روایتگری راویان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
😅 #حاجی_از_ته_دل_می_خندید 😂
✅
💌
« ده نفر بودیم. #حاج_همت ، #دستواره، اسماعیل قهرمانی، نصرت الله قریب، بنده و... سوار یک تویوتا بودیم. مسیر ما به طرف شمال کانال پرورش ماهی در #شلمچه بود.
کمی که پیش رفتیم، دیدم که لولۀ توپ ها رو به سمت جاده آرایش گرفته و دارند به سمت خودی شلیک می کنند. تعجب کردم. از #حاج_همت پرسیدم: اینا کین؟ #حاجی گفت: «باید بچه های زرهی امام حسین (ع) باشند.» گفتم: دلیلی نداره که اینا این طرفی پدافند کنند؛ باید جلوتر پدافند کنند.
چشممان که به انبوه تانک و ادوات افتاد، #حاجی به راننده گفت: «نگه دار!»
پیاده شدیم. به طرف خاکریز رفتیم تا سر از وضعیت منطقه دربیاوریم. در همان لحظه، یک استیشن تویوتا لندکروزر را دیدیم که به سرعت، به سمت ما می آید. از خاکریز جدا شدیم، رفتیم و با علامت دست، جلوی آن را گرفتیم تا وضعیت منطقه را از سرنشینان این خودرو جویا شویم. ماشین ایستاد. سه نفر بودند. جلوتر که رفتیم، دیدیم هر سه #عراقی اند و افسر درجه دار!😮
هر دو طرف، از دیدن یکدیگر حسابی متعجب بودند. آنها مسلّح بودند، در حالی که بین ما فقط #حاج_همت بود که یک قبضه کلت به کمر بسته بود. تا ما فارسی حرف زدیم، راننده #عراقی گازش را گرفت و به سرعت برق در رفت!😨
با سروصدای ما و ماشین فراری، #عراقی هایی که آن طرف خاکریز بودند، از سنگرهایشان بیرون آمدند. تازه فهمیدیم آنها آنجا را بازپس گرفته اند و ما در قلب نیروهای دشمن هستیم. بی درنگ به سمت تویوتا رفتیم. در این گیر و دار، #عراقی ها به طرف نفربرهایشان می رفتند تا پیش از خارج شدن ما از منطقه، راه را بر ماشین ما ببندند و دستگیرمان کنند.😕
صیّاد استارت زد و وانت روشن شد. بچه ها در حال سوارشدن بودند که ماشین به سرعت حرکت كرد، این در حالی بود که سربازان مسلح #عراقی دوان دوان به سمت ما می آمدند و دستپاچه فریاد می زدند: قِف! قِف! ( ایست، ایست! )🚫
مصیبت وقتی بیشتر شد که دیدیم ماشین نمی تواند از روی خاکریز عبور کند.سریع پریدیم پایین و همه دستپاچه و پُرزور، هل دادیم و...در یک چشم به هم زدن، آنجا را ترک کردیم. چندصدمتر که دورتر شدیم، #عراقی ها شروع به تیراندازی کردند. #حاجی هیجان زده به آنها نگاه می کرد و از ته دل می خندید.😂
✍ به مناسبت ایام #عملیات_رمضان تیرماه ۱۳۶۱ 📄
📔 با اختصار از کتاب #ضربت_متقابل به روایت سردار جعفر جهروتی
#شهید_همت
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#بسم_رب_الشهدا_والصدیقین
#شهید مدافع حرم #مرتضی_حسین_پور ۳۰شهریور سال ۱۳۶۴ در استان گیلان شهر شلمان دیده به جهان گشود.
#شهید حسین پور فرزند اول خانواده و تنها فرزند پسر خانواده حسین پور بودند.
#پدر شهید از پاسداران سپاه بودند و بواسطه ایشان با محیط سپاه آشنا شدند. و به گفته پدرشان در مقطعی از زندگی خودشان به این درک رسیدند که پاسدار این نظام و ملت باشند.
شهید تقریبا ۱۳سال قبل از شهادتشان یعنی سال ۸۳ وارد سپاه شدند.
#شهید حسین پور یک فرزند #پسر به اسم علی دارند که پنج ماه بعد از شهادتشان به دنیا آمدد.
ایشان تقریبا ۶سال #فرماندهی محورهای مختلف #حیدریون ، #فاطمیون و #زینبیون را به عهده داشتند.
نام #جهادیِ شهید، #حسین_قمی بود و همه ایشان رابه این اسم میشناختند.
شهید حسین پور در ۱۶ مرداد ماه ۹۶ در #سوریه در شمال منطقه تنف، دیرالزور همراه #شهیدتاجبخش و #شهیدحججی به شهادت رسیدند. البته در این روز تقریبا همراه این شهدا ۳۰ شهید دیگر هم به شهادت رسیدند که #عراقی بودند.
#رهروشهداباشیم🌹
اللهم عجل الولیک الفرج
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#اطلاع_نگاشت
#زندگینامه
#شهید مدافع حرم #مرتضی_حسین_پور ۳۰شهریور سال ۱۳۶۴ در استان گیلان شهر شلمان دیده به جهان گشود.
#شهید حسین پور فرزند اول خانواده و تنها فرزند پسر خانواده حسین پور بودند.
#پدر شهید از پاسداران سپاه بودند و بواسطه ایشان با محیط سپاه آشنا شدند. و به گفته پدرشان در مقطعی از زندگی خودشان به این درک رسیدند که پاسدار این نظام و ملت باشند.
شهید تقریبا ۱۳سال قبل از شهادتشان یعنی سال ۸۳ وارد سپاه شدند.
#شهید حسین پور یک فرزند #پسر به اسم علی دارند که پنج ماه بعد از شهادتشان به دنیا آمدد.
ایشان تقریبا ۶سال #فرماندهی محورهای مختلف #حیدریون ، #فاطمیون و #زینبیون را به عهده داشتند.
نام #جهادیِ شهید، #حسین_قمی بود و همه ایشان رابه این اسم میشناختند.
شهید حسین پور در ۱۶ مرداد ماه ۹۶ در #سوریه در شمال منطقه تنف، دیرالزور همراه #شهیدتاجبخش و #شهیدحججی به شهادت رسیدند. البته در این روز تقریبا همراه این شهدا ۳۰ شهید دیگر هم به شهادت رسیدند که #عراقی بودند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🗓 ٤ شهریور سالروز شهادت حاج #مهدی_عراقی
🔴 #امام_خمینی: او میبایست شهید میشد؛ برای او مردن در رختخواب کوچک بود
🔻 من ایشان را حدود بیست سال است که میشناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. #شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان میکند آن است که در راه خدا بود. او میبایست شهید میشد؛ برای او مردن در رختخواب کوچک بود.
📚بیانات در دیدار با خانواده شهید؛ ۴ شهریور ۱۳۵۸
🔗 توضیح تاریخی: شهید مهدی #عراقی همچون سربازی فداکار در خدمت امام بود و از کینه #منافقین در امان نماند و در ۴۹ سالگی به همراه فرزندش حسام توسط گروهک #فرقان به شهادت رسید و در حرم حضرت معصومه (س) مدفون شد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani