#روایٺــ_عِـشق ✒️
💢مادر شهید؛ علیرضا به نیازمندان بسیار کمک می کرد، چند وقت قبل از شهادتش، یکی از دوستانش از #سوریه به او زنگ زد و گفت: خانواده ام به پول نیاز دارند، علیرضا نیز دو ماه از #حقوق خودش را برای خانواده دوستش فرستاد، من به او گفتم: مادرجان تو می خواهی #ازدواج کنی و باید برای خودت پول پس انداز کنی، اما او گفت: عیبی ندارد، حتما به پول احتیاج دارد، او ایران نیست که پول برای خانواده اش بفرستد.
#شهید_علیرضا_قبادی🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
بســـم رب الشهـــداء و الصدیقیــــن
💢شهــیدی ڪه هرهفته مادرش راسرقبرصدا میزد..! شهـــیدمستجاب الدعوه سیــدمهــدي غزالــي💢
نام:سید#مهدی
نام خانوادگی:غزالي
نام پدر:سیدحسن
تاریخ تولد:۱۳۴۱/۶/۶
محل تولد:قائم شهر
تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۵
محل شهادت:چیلات
نحوه شهادت:اصابت گلولهRPG7
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
محتوای روایتگری راویان
بســـم رب الشهـــداء و الصدیقیــــن 💢شهــیدی ڪه هرهفته مادرش راسرقبرصدا میزد..! شهـــیدمستجاب الدعو
👇👇👇👇👇👇
#شهید سیدمهدی غزالی از شهدای #لشکر_25 _کربلا در #عملیات_والفجر_شش می باشد، #مستجاب_الدعوه بود و بسیاری از مردم، متوسل به جدش می شدند و حاجت روا می گشتند ...
مادر شهید می گوید:
#نیمه_شعبان متولد شد، او را به همین مناسبت "سیدمهدی" نامیدیم.
بسیاری از افراد محل اگر حاجتی داشتند و یا اگر گره ای به کارشان بود، جدّ سیدمهدی را #نذر می کردند و حاجت روا می شدند.
🌿روزی حسابدار کارخانه #نساجی به بیماری سختی دچار شده بود، از آنجائی که احوال سیدمهدی را شنیده بود، متوسل به جد سیدمهدی شد و نذر کرد که اگر شفا پیدا کند، سیدمهدی را در کارخانه استخدام نماید. او شفا گرفت و سیدمهدی چندین سال کارگر کارخانه نساجی شد.
🌿در تمامی مراسمات مذهبی و روضه خوانی ها سیدمهدی را با خودم می بردم. بسیار به این مراسمات و روضه خوانی ها علاقه مند بود. روزی به من گفت:
#مادرجان! خواب دیدم که دارم به سوی خدا #پرواز می کنم.
آن زمان #سیدمهدی کوچک بود و من زیاد حرفش را جدی نگرفته بودم.
علاقه زیادی به امام (ره) داشت، حتی یکبار هم موفق شد به #دیدار امام (ره) برود، بعد از آن دیدار بسیار متحول شده بود و بدجوری عاشق امام (ره) و روحانیت شده بود تا جایی که عکس های امام (ره) را به صورت کلیشه درست می کرد و با اسپری در و دیوار شهر و همچنین دیوار کارخانه را پر از عکس امام (ره) کرده بود
عاشق و شیفته روحانیت بود، زمانی که شهید دستغیب به شهادت رسید خیلی گریه می کرد و می گفت:
- ای کاش من بجای او تکه تکه می شدم و فدایش می گشتم.
🌿روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت:
- مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند.
🌿هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد.
هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید:
- مامان!
🌿🌹سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.🌹🌿
#کرامات_شهدا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔻 ششم اردیبهشت ۱۳۶۳، حجتالاسلام مهدی شاهآبادی، از علمای مبارز، فرزند آیتالله العظمی محمدعلی شاهآبادی -استاد عرفان امام خمینی- و نماینده مجلس شورای اسلامی در جبهههای جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
🔹 حضرت آیتالله خامنهای، رییس جمهور وقت کشور با صدور پیامی، نام و یاد آن عالم مجاهد را گرامی داشتند:
🔹 «عالم جلیل و مبارز صمیمی و خستگیناپذیر، حجتالاسلام حاج شیخ مهدی شاهآبادی به شهادت رسید و پاداش سالها مجاهدت در راه خدا و تلاش برای حاکمیت اسلام را با رحلتی چنین افتخارانگیز که موجب رضوان الهی و مجاورت اولیاءالله است به دست آورد. اینجانب شهادت این برادر و همسنگر دیرین را به حضور امام عزیز و بزرگوار و به جامعه روحانیت مبارز، تبریک و تسلیت میگویم و امیدوارم خداوند به خانواده و بازماندگان این شهید عزیز، صبر و اجر عنایت فرماید.» سیدعلی خامنهای، ۶۳/۲/۷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
عاش سعیدا و مات سعیدا ...
هر شهیدی کربلایی دارد
وقتی برگزیده شدی ، میبرنت
چه پشت خاکریز و وسط معرکه ی نبرد
چه در معبر عمومی و وسط شهر پر هیاهو
توچه کردی که اینگونه جام حیات ابدی را سر کشیدی ...
هنیئا لک ...
#حجه_الاسلام_شهید_مصطفی_قاسمی
( #طلبه_همدانی که دیروز مورد حمله اراذل و اوباش قرار گرفت و با اصابت دو گلوله ی کلاشینکوف به #شهادت رسید )
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_اسارت
عطر_شهید
در زندان «الرشيد» بغداد، يكي از برادران رزمنده كه از ناحيه ي پا به وسيله ي نارنجك مجروح شده بود، حالش وخيم شد و از محل آسيب ديدگي، چرك و خون بيرون مي آمد. ايشان پس از 21 روز اسارت، بعد از اقامه ي نماز صبح به درجه ي رفيع شهادت نايل شد.
با شهادت وي، رايحه ي عطري دل انگيز در فضاي آسايشگاه پيچيد. با استشمام بوي عطر، همه شروع كرديم به صلوات فرستادن. نگهبانان اردوگاه با شنيدن صداي صلوات سراسيمه وارد شدند. آن ها فكر مي كردند يكي از برادران، شيشه ي عطر به داخل آسايشگاه آورده است، به همين خاطر تمام آن جا را بازرسي كردند.
وقتي چيزي پيدا نكردند، پرسيدند: «اين بو از كجاست؟» و ما به آن ها گفتيم كه از وجود آن برادر شهيد است! به جز يكي از نگهبانان، كسي حرف ما را باور نكرد. آن نگهبان بعدها به بچه ها گفته بود كه من مي دانم منشأ آن رايحه ي دل انگيز از كجا بود و به حقانيت راه شما نيز ايمان دارم.
راوي : حميدرضا رضايي
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهدای_عراقی #عملیات_کربلای_5!
تصویری که این روزها در فضای مجازی عراق مورد توجه قرار گرفته است:
شهدای عراقی #تیپ_حمزه ۹ بدر که در عملیات کربلای ۵ در کنار برادران ایرانی خودشان به شهادت رسیدند...
قابل ذکر است که هزاران عراقی مقیم ایران که با #رژیم_صدام مشکل داشتند در سالهای #دفاع_مقدس در کنار بسیج و #سپاه و #ارتش بر علیه رژیم صدام جنگیدند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🇮🇷 #سیره_شهدا 🇮🇷
#نماز_و_شهید_شیرودی
شیرودی در کنار هلیکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سؤال می کردند.
خبرنگارى از کشور یمن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنکام حاضرید بجنگید؟
شهید خندید و گفت : ما براى خاک نمی جنگیم ، ما براى اسلام می جنگیم تا هر وقت اسلام در خطر باشد.
این را که گفت به راه افتاد، خبرنگاران حیران ایستادند.
شهید آستین هایش را بالا زد، چند نفر به زبان هاى مختلف پرسیدند: کجا؟ گفت:
#نماز! دارند اذان میگویند.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
تولد : ۱۳۳۴/۱/۲۰ - شیرود
شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ - سر پل ذهاب
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌺 #خستگی_مانع_محبت_نشود !
✍ شب اومد خونه چشماش از بیخوابی شدید، #سرخ بود. رفتم سفره بیارم ولی نذاشت. گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از #خجالتت در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی... نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای #مهدی رو با #حوصله بهش داد و سفره رو جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما».
#شهید_محمدابراهیم_همت
#عاشقانه_شهدایی
📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
1_1391802.pdf
453.5K
#پیشنهاد_دانلود
🔹فایل PDF پنجاه خاطره انقلابی از #دکتر_سعید_جلیلی تحت عنوان
"و این شدنی است"
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌷ناراحتی کتف،بخاطر مجروحیت،مزاحمی دائمی برای آقامهدی بود.روی این حساب نمی توانست بارهای سنگین بلند کند.یک روز تصمیم میگیرد برای سرکشی از انبار بازدید کند.مسئول انبار،حاج امراله بود.پيرمردی با لباس سفید و چهره ای گشاده.
🌷وقتی آقامهدی میرسد حاج امراله و هشت بسیجی در حال خالی کردن بار کامیون بودند که تازه از راه رسیده و اذوقه آورده بود.حاج امراله که مهدی را از روی قیافه نمیشناخت،وقتی میبیند ایشان در کناری ایستاده،داد میزند:جوان! چرا همینطور کناری ایستاده ای و بِرو بِر ما را نگاه میکنی؟!بیابابا بیا این گونیها را تا انبار ببر.آمده ای اینجا که کار کنی.یادت باشد.از حالا تا هر وقت که من بگویم باید پا به پاى این هشت نفر اين بارها را خالی کنی فهمیدی؟!
🌷آقامهدی بامعصومیتی صمیمی پاسخ مىدهد:بله چشم.با آنكه حمل گونیها روی کتف مجروح بسیار مشکل بود، اقامهدی بدون اینکه حتی ناله ای کند،گونیها را خالی میکند.نزدیکیهای ظهر،طیّب برای دادن آمار به حاج امراله به آنجا میآيد.بعد از سلام و احوالپرسى حاج امراله میگوید:یک بسیجی پُر کار امروز به ما کمک میکند.نمیدانم از کدام قسمت است.می خواهم بروم و از پرسنلى بخواهم که او را به قسمت ما منتقل کند.طیب مىپرسد:کدام بسیجی؟و حاج امراله اقامهدی را نشان میدهد.
🌷طیب متعجب میشودو به سرعت به طرف آقامهدی میدود و گونی را از روی شانه های او بر میدارد وبعد با ناراحتی به حاج امراله میگوید:هیچ میدانی این شخص کیست؟این آقا #مهدی_باکری فرمانده لشکرمان است.حاج امراله و هشت بسیجی دیگر با تعجبی بغض آلود جلو می آیند
آقامهدی صورتشان را میبوسد و میگوید:
#من_یک_بسیجیم
@ravianerohani
در عالم رازے است ڪه جز بہ بهاے خون فاش نمےشود . 🌷 #شهید_آوینے 🌷
✍ شاید خون بهاے اصلاح فضاے مجازے را طلبہ شهید مصطفے قاسمے پرداختہ باشد و قطعاً رد پاے سهل انگاران و مسامحہ ڪاران در برابر بحران فضاے مجازے در این خون دیده مےشود .
#طلبہ_شهید
#سهل_انگارے
#سلبریتے
#مسئولین
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani