✅ در روز معلم، یاد و خاطره همه معلمان و اساتید شهید 🌷 را گرامی می داریم.
👈 استاد شهید 🌷 آیت الله
#مرتضی_مطهری
(اولین استاد شهید 🌷 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی)
👈 استاد شهید 🌷 آیت الله
#محمد_مفتح
👈 استاد شهید 🌷 دکتر
#مصطفی_چمران
👈 استاد شهید 🌷 آیت الله دکتر
#سید_محمد_حسینی
بهشتی
👈 معلم شهید 🌷
#محمدعلی_رجایی
👈 استاد شهید 🌷 حجت الاسلام و المسلمین دکتر
#محمدجواد_باهنر
👈 معلم شهید 🌷 جاویدالاثر
#ابراهیم_هادی
👈 معلم شهید 🌷 سردار حاج
#ابراهیم_همت
👈 معلم شهید 🌷 سردار
#سهراب_نوروزی
👈 معلم و هنرمتد شهید 🌷
#سید_مرتضی_آوینی
👈 استاد شهید 🌷 پروفسور
#مسعود_علیمحمدی
👈 استاد شهید 🌷 پروفسور
#مجید_شهریاری
👈 معلم شهید 🌷
گمنام نه، نام آشنا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان 🌺
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ
وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ
وَ إِفْشَاءَ السَّلامِ
وَ صُحْبَةَ الْكِرَامِ
بِطَوْلِكَ يَا مَلْجَأَ الْآمِلِينَ
📝 ترجمه فارسی 👇
خدایا در اين ماه مهرورزى به ايتام،
طعام دادن به مردمان،
و آشكاركردن سلام،
و همنشينى با اهل كرامت را نصیبم فرما،
به عطايتت اى پناهگاه آرزومندان.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#ماه_رمضان_در_جبهه_ها
ايستاده بود يك گوشه و مےگفت:
«اين ها رو بذاريد اينجا ڪنسروها رو بذاريد توی قفسہ ، سيب و خيارها رو بذاريد اون ڪنار هندوونه ها رو بذاريد جلو يخچال.»
بارها را كہ خالے مےڪرديم، گفتم :
« عمو، اين جا عجب چيزهای خوبے داريد ها، لااقل بيا و يكی، دوتا از اين هندوونهها رو بده ما هم بخوريم.»
كف گير را برداشت و زد پشت دستم، گفت :
« بيخود ! اين ها مال عزيزهای منه كہ اينجا روزه مےگيرن.»
📚 يادگاران، جلد ۱۵ ص، ۶۸
#شهيد_حسن_اميری
#معروف_به_عموحسن🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
*شهیدی که آرزویش شهادت در سجده بود"*
*۳۰ روز، روزه گرفتن در گرمای شدید*🕊️
*شهید یوسف شریف*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۱ / ۱۳۶۴
محل تولد: جیرفت
محل شهادت: فاو
🌹همرزم← *در هور گرما بیشتر از پنجاه درجه بود*☀️ آنها که در هور بودند میدانند فقط عاشقان تحمل ماندن در آنجا را دارند🌷. یکی از بچههای مخابرات آنجا گفت: تا بحال چند بار به برادر شریف اصرار کردهاند که برای تجدید روحیه از اینجا برود🥀 اما او گفته حداقل یک ماه به من فرصت بدهید تا روزهام را بگیرم💫 *او ۳۰ روز در گرمای شدید هور روزه گرفت*💫میگفت *« دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم »*🕊️ همرزم ← در حال عکس گرفتن بودم *که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است* 🌷فکر کردم نماز می خواند📿 اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته🥀جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم. دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو افتاد🥀 *دیدم گلوله ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده*🖤 ۱۵ روز بعد از شهادتش *خودم را روی سینه اش انداختم بوی عطر و گلاب میداد🌷 مردم التماس میکردند که صورت نورانی اش راببینند*💫 در نهایت او *با گلوله ای بر سینهاش برخاک سجده کرد تا به آسمان برسد*💫و چه زیبا به آرزویش رسید🕊️🕋
*سردار شهید یوسف شریف*
*شادی روحش صلوات*
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دعای روز نهم ماه مبارک رمضان 🌺
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
اَللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيباً مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ،
وَ اهْدِنِي فِيهِ لِبَرَاهِينِكَ السَّاطِعَةِ،
وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ،
بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِينَ.
📝 ترجمه فارسی 👇
خدایا برای من در این ماه بهره ای از رحمت گسترده ات قرار ده،
و به جانب دلایل درخشانت راهنمایی کن،
و به سوی خشنودی فراگیرت متوجه کن،
به مهرت ای آرزوی مشتاقان.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
💐💐💐💐شهیدولی الله استرآبادی
💐بیست روزه دامادشده.میره جنگ یه نامه عاشقانه لایی قرآن برای خانمش میذاره.نامه ای کوتاه وعاشقانه .....
✅#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
گلوی بریده همسرش را بوسید💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
·
شهید ولی الله استرآبادی، بچه مسجد اللهیان، رزمی کار، لیدر بچه حزب اللهی های محله ایرانمهر پائین گرگان، بیست روزه داماد، برای چندمین بار عازم جبهه است.
خداحافظی این بار یک جورایی فرق داره، همسر ولی الله، قرآن را نگه داشته یک کاسه آب زلال یک اقیانوس بغض و بیقراری توی دلش، می خواهد شوهرش را از زیر قران خدا رد کند.
همان قرآن سفره عقد. دست و دلش می لرزد. ولی الله با لبخندی از مهر قرآن را بوسید. چندم قدم که دور شد. ایستاد و اشاره کرد.
زن دوقدم برداشت، ولی الله گفت: بمان. جلو رفت. آرام در گوش همسرش گفت: یک امانتی برات گذاشتم لای قرآن؛ به مادر اینا نگو. حلالم کن.
و رفت...
□□□
زن رفت داخل اتاق خودش، قرآن را با احترام باز کرد. نامه را برداشت. بوسید. یک نامه، خیلی عاشقانه. کوتاه نوشته بود:
« بچه های عاشق امام حسین(ع)، حسینی شهید می شوند. منِ شهید ولی الله استرآبادی، از اصحاب کربلا، چون مولایم سیدالشهدا، سر از بدنم جدا می شود؛ باید صبور باشید، چون زینب(س) خیلی صبور باش. دیدار در بهشت. تو صبورباش...»
□□□
عملیات رمضان بود، روز سوم عملیات، یک ترکش می خوره به گلوی ولی الله، سر از بدنش جدا می شود. هوا گرم و سوزان، تشنگی بیداد می کند. وقتی شهید ولی الله را گذاشتند عقب تویوتا. قمقمه اش را برداشتند. قمقمه از آب لبریز بود. بچهها هر کدام یک جرعه از آب قمقمه ولی الله را با سلام بر سر بدیده « آقا اباعبدالله» نوشیند.
مراسم صبحگاه سپاه، ادای احترام به شهید، پاسدارها ریختند روی سر تابوت. شلوغ شد.
خانواده شهید که آمدند. ماشین تبلیغات سپاه هم آماده رفتن برای اعلام به شهر شد. بنیاد شهید و ارتش هم آمدند. گروه سرود طبل و موزیک.
خانواده از قبل خبر داشتند فقط منتظر بودندکه شهید بیاد. تشیع جنازه ساعت ده صبح، بلندگو روضه امام حسین را می خواند، شهر داشت خودش را برای تشیع شهید آماده می کرد.
خیل زیادی از مردم شهر، جلوی سپاه جمع شده اند.
وقت وداع رسیده و خانواده می خواستند با شهید والله استرابادی خداحافظی کنند. مگه می خواد بره جبهه... نه، تازه از جبهه آمده، داره میره بهشت. همه تابوت می بوسند. حال غریبانه ائی داشت محوطه.
همسرش آمد جلو گفت: باید تابوت را باز کنید.
نگذاشتیم که همسرش جنازه را ببیند، آخه شهید سر در بدن نداشت، مثل امام حسین(ع).
همسر ولی الله با تمنا و خواهش آمد جلو گفت: می خوام ببینم.
در تابوت را باز کردم.
گفتم: خواهر! این شهید غسل نداشت، صبوری می خواهد.
گفت: «من زینب ام» زینب. خودش این را بهم یاد داد. نامه را باز کرد گفت: نوشته من زینبم. نوشته من شهید ولی الله استرابادی. مثل امام حسین(ع) شهید می شوم.
خم شد روی سر بریده ولی الله شوهرش داخل تابوت، رگ بریده گردن همسرش را بوسید.
صدای تکبیر و صلوات محوطه سپاه را پر کرده بود. بغضی سنگین گلویم را فشرده بود، دست گذاشتم روی سینه ام. به سمت حرم آقا امام حسین(ع) توی دلم گفتم: «السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین الشهید...» اشک هام جاری شد و دنبال شهید راه افتادم....
اشک ها سهم دل های تنگه، تنگ به وسعت آسمان.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
14 اردیبهشت ماه #سالروز_ولادت بسیجی دلاور، شهید 17 ساله دفاع مقدس « #شهید_محمد_امین_شیرازی» در سال 1347 (ه ش) گرامیباد .
🌹14 شهیدی که هرکدام یک بند از دعای توسل را خواندند و پرکشیدند
🌹اسم دسته شان «دسته یک» بود؛ کارشان هم «یک». در گردان حمزه سیدالشهدا(س) برای خودشان اسم و رسمی به هم زده بودند. مسئولشان هم محسن گلستانی بود. بس که ریزه میزه بودند دسته شان به دسته «کودکستان گلستانی» معروف شده بود.
🌹قبل از شروع عملیات والفجر 8 دعای توسل جانانه ای خواندند و بعد به طرف خط حرکت کردند. 14 نفر از بچه های دسته هر کدام یک بند از دعای توسل را غریبانه زمزمه کردند. 14 بند، 14 نفر! شب ۲۴ بهمن(شب عملیات) به همراه بچه های لشکر 27 محمد رسول الله(ص) به خط زدند.
🌹«آن شب آتش دشمن زیاد بود و این آتش برای 14 تن از بچه های دسته یک گلستان شد».
🌹آن شب 14 پرستوی عاشق، غریبانه پر کشیدند و آسمانی شدند.
شهید محمد امین شیرازی یکی از آن شهدا بود .
#دانش_آموز
#نوجوان
#شهدای_دانش_آموز
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌺یادکردی از علمدار تیپ سیدالشهدا(ع) #شهید_علیرضا_موحد_دانش:
🌺ملتی که پشتیبانش خداست و پیشاپیش امام زمان در مقابل تمامی کفر خواهد ایستاد و انشا الله پیروز خواهد شد./آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر جنازه من حاضر نشوند .
✳️سیزدهم اردیبهشت سالروز شهادت علمدار تیپ 10 سیدالشهدا(ع) علیرضا موحددانش گرامی باد .
زندگینامه :
علیرضا اولین فرزند خانواده «موحد دانش» در سال 1337 در تهران به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم به سربازی اعزام شد و پس از فرمان امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، وی نیز از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست.
.پس از پیروزی انقلاب، در كمیته انقلاب اسلامی شمیران به فعالیت مشغول شد. علیرضا در فروردین ماه 1358 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و ابتدا مأموریت حراست از بیت امام خمینی(ره) را بر عهده گرفت. با آغاز غائله كردستان، به كردستان رفت و در چند عملیات پاكسازی علیه ضد انقلابیون شركت كرد. پس از آن به جبهه اعزام شد و به عنوان جانشین محسن وزوایی در عملیات بازی دراز حضور یافت و در همین عملیات، یك دستش قطع شد....
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
وی پس از عملیات مطلع الفجر به مكه معظمه مشرف شد.
مدتی بعد به تیپ 27 محمد رسول الله (ص) اعزام شد تا به عنوان معاون گردان حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهد.
وی پس از خاتمه عملیات فتح المبین، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالی در مراحل سه گانه الی بیت المقدس و آزادی خرمشهر ایفا كرد.
در خرداد سال 1361 با دختری مؤمنه عقد ازدواج بست. پس از پایان عملیات بیت المقدس، به همراه قوای محمد رسول الله (ص) به لبنان اعزام شد.
بعد از بازگشت از لبنان، فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) را بر عهده گرفته، در عملیات والفجر 1 با این تیپ وارد عملیات شد و در همان عملیات نیز مجدداً مجروح گردید.
فرمانده شجاع سپاه اسلام،علیرضا موحد دانش، سرانجام در تاریخ 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، در حالی كه فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) را بر عهده داشت به فیض شهادت رسید.
از علی رضا موحد دانش ، نخستین فرمانده لشکر سیدالشهدا(ع) دو وصیت نامه باقی مانده است. اولینش را دو سال پیش از شهادت و در شب آغاز عملیات فتح المبین به رشته تحریر درآورده است. در آن زمان او جانشین فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر(ع) به شمار می رفت. علی رضا دومین وصیت نامه اش را حدود شش ماه قبل از پروازش نوشت . در آن زمان او شش ماه بود که به فرماندهی تیپ سید الشهدا(ع) منصوب شده بود.
او در پایان دومین وصیت نامه اش از پدر و مادر خود خواسته است تا دقت کنند افرادی خاص در تشییع جنازه او حاظر نشوند و دلیل این وصیت را نیز توضیح داده است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
متن #وصیتنامه اول شهید موحد دانش :
با نام خدای محمد (ص) و علی (ع) و به نام خدای حسین (ع) و بزرگ مرد زمان خمینی، سخنم را آغاز می کنم. پروردگارا تو شاهدی که ما برای رضای تو می جنگیم و برای رضای تو است که از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگی هایمان به دنیا بریده ایم و مشتاقانه به سوی تو آمده ایم. پس تو را به خمینی قسم یاری مان کن؛ پروردگارا! تو را شکر می گویم و از تو سپاسگذارم که افتخار جنگ با لشگر کفر را به ما دادی و این افتخاری است بزرگ. حسین (ع) بی یاور و تنها و متکی به تو به میدان آمد.
یزیدیان بسیارند و امیدشان به بسیاری لشگر و حسین (ع) فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی و کسی نیست که به یاری اش برود. اکنون وقت آن است که ندای سرور شهیدان را لبیک گفته و بسویش پر کشیم. حسین (ع) جان! تو می دانی که ما هم از مرگ باکی نداریم و مرگ در نظر ما هم مرگ نیست، فنای جسم است و آغاز هستی.
مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمری ستانم جاودان
او ز من جسمی ستاند رنگ رنگ
مردم ! بدانید و آگاه باشید که در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد و مومن با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب می کند و این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (ع) باقی است و یزیدیان بر فنا.
محرم مجسم اینجاست، عاشورای ثانی اینجاست، کربلای حسین اینجاست و یزیدیان آمده اند که فساد را رواج داده؛ اسلام محمدیان را نابود کنند اما غافل از این که یاران حسین (ع) اینجا نیز آماده اند تا آخرین قطره خونشان را فدا کنند و مانع از این شوند که کفار در شهر های اسلامیمان نفوذ کنند و خدا نیز مثل همیشه یارشان است و ما می جنگیم با آنان که با حسین (ع) جنگیدند و می کشیم کسانی را که حسین (ع) را کشتند و کشته می شویم همان گونه که حسین (ع) و یارانش کشته شدند و پیروز به همان ترتیب که حسین (ع) پیروز شد.
پدر و مادر عزیز و مهربانم، با غرور و سر بلند باشید زیرا فرزندی را که تحویل جامعه دادید، راهش راه حسین (ع ) و سر نوشتش سر نوشت حسین (ع) و یارانش است. مادر، در سوگ من اشک مریز و در غم از دست دادانم گریه نکن. زیرا همان طور که قبلا چندین بار گفته ام من متعلق به شما نیستم، امانتی هستم که خدا به شما داده و سپس آن را از شما پس گرفته است. پس نباید در غم از دست دادن چیزی که متعلق به شما نبوده ناراحت باشید. پدر و مادر خوبم! بدانید که اگر مرگ من در پیشگاه خدا شهادت محسوب می شود هم اکنون جایگاه والایی دارم و در کنار کسانی هستم که از شما نیست و به من دلسوزترند. مادر جان! یادت باشد که فرزندت مشتاق مرگ بود و از مرگ هراسی نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت و مرگ با عزت را بر زندگی پر ذلت ترجیح می داد. پدر و مادر می دانم که در زندگی زحمات زیادی را به خاطر من تحمل شدید تا من در زندگی سعادتمند شوم. بدانید که اکنون من خوشحال و سعادتمندم و شمات به آرزویتان رسیده اید و اگر خوشی مرا می خواهید نباید در نبودن من اشک بریزید و غمگین باشید. شما باید به خود ببالید که فرزندتان به قلب دشمن زده و با خونش بر شمشیر تیز دشمن پیروز شد. ای کسانی که از مرگ می هراسید قبول که مرگ حق است و ما نباید یک عمر از یک لحظه کوتاه که اسمش مرگ است بترسیم و بنشینیم تا آن مرگ به سراغمان بیاید بلکه باید به پیشوانزش برویم.
#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#ادامه
حسین (ع) بزرگ سرور آزادگان و این راهنمای شهادت می فرماید: زندگی عقیده است و جهاد راه آن، من نیز از زمان انقلاب به رهبری روحانیت مبارز و متعهد و در صدر آن امام عزیزمان که جانم فدایش – عقیده ام را در زندگی انتخاب کردم و در راه رسیدن به هدفم جنگیدم و این افتخاری است برای من که در راه نیل به مقصودم کشته بشوم. شما ای دوستان به جسمم نیندیشید که بی جان در زیر خروارها خاک مدفون شده. به روحم فکر کنید که اکنون کجاست و با چه کسانی محشور شده.
محمد رضا برادر مومنم
تو تنها وارث اسلحه من هستی، نگذار که اسلحه ام از دستم بیفتد. آن را برگیر و بر علیه طاغوتیان و کفار بکار گیر. سعی کن در زندکی کسی را از خودت نرنجانی. به روی پاهایت استوار بایست و مغزت را در اختیار خدا قرار بده و اسلحه ات در راهش جهاد کن. برادر، هیچ وقت فکر نکن که من مرده و از بین رفته ام، من همیشه با تو هستم و در نزد خدا روزی می خورم، همانگونه که خدا می فرماید:
ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عنده ربهم یرزقون.
سعی کن در زندگی زیر بار ظلم نروی و همیشه بر علیه ظلم و جور ظالمان به رهبری ابر مرد تاریخمان خمینی بزرگ بجنگی، برادرم از من به تو یادگار، این مرد خدا را تنها مگذار که درد محرومان را می گوید و رنج مظلومان را بیان می کند. بیشتر قرآن بخوان و سعی کمن به احکام عمل کنی در زندگی کاری کن که همیشه باعث افتخار پدر و مادرمان باشی و آنها را از خودت ناراضی نکنی که رضای خدا در رضای آنهاست.
و زهرا خواهرم:
تو نیز زینب گونه و با منطق در تحمل سختیها و مصائب روزگار بکوش و گریه و شیون سر نده که مرا ناراحت می کنی. مادرمان را دلداری بده و نگذار که به فکر جسم من باشد. جسم من فانی است ولی روح است که جاودانه است.
خواهرم: حجابت را حفظ کن زیرا:
زنی که همه جا را می بیند و خود دیده نمی شود، خود محرومیتی را بر استعمار تحمیل کرده است و زینب (س) نیز چنین بود. فریاد حق طلبانه ات هرگز خاموش نمی شود. هر وقت که دلت براینم تنگ شد سوره واقعه را بخوان. از طرف من از تمامی فامیل حلالیت بخواه و از آنها بخواه که حامی اماممان درتمام عمر باشند و از دولت مکتبی برادر رجایی حمایت و پشتیبانی کنید زیرا اینان هستند که درد محرومان جامعه را می دانند و برای رضای خدا کار می کنند. از طرف من به فامیلمان بگو شاید به صورت ظاهر روحانیت مبارز و برادر کمتبی و همراهانش در دنیا دارای طرفداری کمتری باشند ولی ای کاش می توانستید از شهدای به خون خفته ایران نیز نظر خواهی می کردید، آن وقت بود که به حقانیت این امام و این روحانیت و این برادر عزیز (رجایی) پی می بردید و مریدش می شدید. برادران و خواهران مومن و مسلمان! سعی کنید به شعارهایی که در خانه هایتان می دهید جامه عمل بپوشانید و نظاره گر و تماشاچی نباشید. خداوند در قرآن رو به روی رسولش می فرماید: ای پیغمبر، به یارانت بگو غیر از دو نیکی چه چیزی از ما انتظار دارید؛ یا پیروز می شوید و یا شهید که در هر صورت پیروزی با شماست و شما برنده نهایی هستید. ما نیز در این جنگ با رهبری خمینی بزرگ و یاری خدا حتما پیروزیم اگر چه کشته شویم.
پدر عزیزم از مقدار پولی که نزد تو می باشد 1000 ریال به شهریار و 150000 ریال به حسین این برادر عزیزم که همیشه و تا پایان عمر یارم بوده بدهید و بقیه را هر طور صلاح می دانید، خرج کنید. مراسم خیلی مختصری برایم بگیرید و فکر کنید که برایم عروسی گرفته اید. شادی کنید تا روحم شاد شود.
از دوستان و آشنایان و فامیل و هر کسی که در مدت عمر کوتاهم به نحوی به آنها از سوی من ضرری رسیده حلالیت بخواهید و دوستانم را دوست بدارید، زیرا که برایم یاران خوبی بودند. به همرزمانم به دیده فرزند بنگرید و هیچگاه کسی را در مرگ من مقصر ندانید.
والسلام
بیاد همیشگی شما علیرضا موحد دانش
2/ 1/ 1360
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
وصیت نامه دوم شهید علیرضا موحد دانش :
سلام علیکم، در زمانی قلم به نیت وصیت بر کاغذ می لغزانم که هیچ گونه لیاقت شهادت را در خود نمی بینم. وقتی به قلم رجوع می کنم، غیر از سیاهی و تباهی و معصیت چیزی نمی یابم و به همین دلیل است که از پروردگار توانا عاجزانه می خواهم که تا مرا نیامرزیده است، از دنیا نبرد. پروردگارا با گناهی زیاد از تو که لطف و کرمت را نهایتی نیست، تقاضای عفو و بخشش دارم. الهی بنده ای که تحمل از دست دادن یک دست را ندارد چگونه بر آتش دوزخ توان دارد؟ خدایا توبه ام را بپذیر و از گناهانم در گذر که غیر از تو کسی را ندارم و غیر از تو امیدی ندارم. مردم بدانید راهی را که در آن گام نهاده ایم که همانا راه حسین (ع) است به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقی که به تن داریم در سنگر رضای خدا خواهیم ماند و به دشمن زبون کافر خواهیم فهماند که ملتی که پشتیبانش خداست و پیشاپیش امام زمان در مقابل تمامی کفر خواهد ایستاد و انشا الله پیروز خواهد شد.
پدر و مادر عزیزم! همان گونه که در شهادت برادرم صبر کردید و استقامت ورزیدید، اکنون نیز صبر پیشه کنید. در حدیث است که هرگاه پدر و مادر در مرگ دو فرزندشان استقامت کنند، خداوند کریم اجری عظیم نصیبشان می کند.
شما خوب می دانید که شهید عزادار نمی خواهد، رهرو می خواهد همان طور که من رهرو خون برادرم بودم شما هم با قلم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید.
مادر عزیزم به مادران بگو مبادا از رفتن فرزندان تان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود.
پدر و مادر عزیز! به خاطر تمام بدی ها و ناسپاسیها که به شما کرده ام مرا ببخشید و حلالم کنید و از همه برای من حلالیت بخواهید. از همسرم که امانتی است از من نزد شما خوب محافظت کنید که مونس آخرین روزهایم بود.
برادران عزیز، برادری داشتم که در راه خدا شهید شد، قبلا در وصیت نامه ام با او صحبت و درد دل می کردم اکنون به شما توصیه می کنم که برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید، که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید، که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.
پدر و مادر و همسر عزیزم، مراقبت کنید آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند در زنده بودنمان که نتوانستیم در آنها اثری بگذاریم شاید در مرگمان فرجی باشد و بر وجدان بی انصافشان اثر گذارد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani