eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز عید بزرگ مباهله مبارڪ باد همچنین سالروز بخشش انگشتر در رکوع توسط امیرالمؤمنین علے علیه‌السلام و نزول آیه ولایت"انما ولیکم.. " (آیه ۵۵ مائده) سالروز نزول آیه تطهیر و صدور حدیث شریف کساء درجریان مباهله و سالروز نزول سوره مبارکه انسان (هل اتی) در شان پنج تن آل عبا علیهم السلام مے باشد. اعمال عید مباهله :👇 ۱-غسل و روزه ۲-دورکعت نماز مثل نماز عید غدیر ۳-خواندن دعای مباهله ۴-هفتاد بار استغفار ۵-صدقه دادن ۶-زیارت امیرالمومنین ۷-زیارت جامعه کبیره @rkhanjani
بسم الله.. أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ؟! آیا راضی به زندگی دنیا بجای آخرت شده اید؟ ۳۸ @rkhanjani
توجهت به هرچه باشد قیمت تو همان است. 👌👌 ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ صحبتهای جالب رهبر انقلاب‌ درباره‌ی همسرشان ❌ هیچوقت برای خود نخرید! ... 💕 باید به صبر و شکیبایی فراوان او (همسرم)، در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر ساده زیستی، در دوران پس از انقلاب اشاره کنم. بحمدالله خانه ما همواره تاکنون از زوائد زندگی و دنیوی، که حتی در خانه‌های معمولی مردم یافت می‌شود به دور مانده است و در این امر بالاترین سهم و مهمترین نقش را داشته است. درست است که من زندگی‌ام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه می‌گویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است. من درباره و پارسایی این تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که می‌توانم بگویم این است که: 💞 هرگز از من درخواست نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یاد آور می‌شد و خود می‌رفت و می‌خرید. 💕هیچ وقت برای خود نخرید. مقداری زیورالات داشت که از خانه پدری آورده بود و یا هدیه برخی بستگان بود. همه آنها را فروخته و پول آنها را در راه خدا صرف کرد. 💞 او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک هم ندارد. 📘 کتاب "خون دلی که لعل شد"، فصل دهم ص 159 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم فقاهت و توحید
💗 رمان نگاه خدا 💗 #نگاه‌خدا #قسمت_۲ به آژانس زنگ زدم. مامان فاطمه چشمانش را باز کرده‌بود. خوشحا
💗 رمان نگاه خدا💗 سرم تمام شد. همراه بابا به بهشت زهرا رفتیم. تمام فامیل جمع شده بودند. جمعیت زیادی برای خاکسپاری آمده‌بودند. مادر‌جون مدام به سروصورتش می‌زد. از حال ‌می‌رفت. من گوشه‌ای روی خاک نشسته‌بودم و با نگاهم مادرم را خاک می‌کردم. مادری که هیچ وقت با من تندی نکرد، همیشه لبخند می‌زد ، هیچ وقتی چیزی را به من تحمیل نکرد. با اینکه خودش عاشق حجاب و دین بود ،هیچ وقت من را مجبور به حجاب و نماز نکرد، همیشه فقط حرفای قشنگ درباره حجاب می‌زد ولی گوش‌های من هیچ‌وقت شنوا نبود. دستی روی شانه‌هایم احساس کردم. دایی حسین بغض‌کرده بود. خودم را درآغوشش انداختم. دایی‌حسین بهترین دوست و رفیقم در زندگی بود.کارمند سپاه بود. میگفت: با اینکه اهل نماز و روزه نیستی یک چیزی درونت حس‌می‌کنم که من را جذب تو می‌کند و واقعا هم به من علاقه‌ی خاصی داشت. دایی در گوشم زمزمه می‌کرد. -سارای عزیزم ،سارای قشنگم چرا گریه نمی‌کنی؟ چرا حرفی نمی‌زنی؟ نمیخوای با مامانت خداحافظی کنی؟ دلم می‌خواست حرفی بزنم. فریاد بزنم. گریه کنم ولی نمی‌شد. اشکم خشک شده‌بود. دایی حالش خیلی بد بود. عمویم زیر بغلش را گرفت و از من دورش کرد. وای که چقدر همه‌چیز زود تمام شد. من که خداحافظی نکردم. من که حتی برای آخرین‌بار مادرم را ندیدم. آخ مادرم. نرگس جون، زن دایی حسین بلندم کرد. مادرجون نزدیک ما شد. - حاجی بزارین سارا با مابیاد خونه ما یه کم حالش بهتر بشه. بابا نگاهی به من انداخت. - من حرفی ندارم. ببریدش. به‌ کت بابا چنگ زدم. نمیخواستم بروم. میخواستم همراه بابا به خانه برگردم. مادرجون بغلم کرد و به سروصورتم بوسه زد. -مواظب خودت باش دخترم. ادامه دارد... @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام كاظم عليه السلام : از ما نيست كسى كه هر روز، به حساب اعمال خود رسيدگى نكند تا اگر ديد كار نيك كرده است، از خداوند بيشتر بخواهد و اگر كار بد كرده، براى آن از خداوند آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه كند. 📘اصول كافي :جلد 2 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠💠💠 ✨مجنون از راهی میگذشت. جمعی نماز گذاشته بودند. مجنون از لا به لای نمازگزاران رد شد. جماعت تند و تند نماز را تمام کردند. همگی ریختند بر سر مجنون. گفتند: بی تربیت کافر شده ای. مجنون گفت: مگر چه گفتم؟! 💫گفتند :مگر کوری که از لای صف نمازگزاران میگذری. مجنون گفت: من چنان در فکر لیلی غرق بودم که وقتی میگذشتم حتی یک نمازگزار ندیدم. شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا همگی مرا دیدید؟! قدری مجنون خدا باشیم... 🍃🌺🍃🌸🍃🌼 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم حبیب 🎵نقاب نغمه 🍁عمر کوتاه سلامی به زیبایی نغمه گنجشک ها به هنگام نماز ظهر🌷 آقا کرونا هم واس خودش یه پا موسیقیه، موسیقی خس خس سینه و سرفه‌های مکرر...😢 و البته حالا که سلامتی برای همه گرون شده میخوایم درمورد آثار سوء موسیقی بر سلامتی انسان بیشتر صحبت کنیم👇 گفته می‌شه عمر متوسّط انسان، حدود ۱۲۰ ساله ولی علل و عوامل مختلفی در کاهش یا افزایش این مقدار مؤثره،عواملی مثل تغذیه ، تفریح، خنده، گناه و غیره. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «بَیتُ الغِنا لا تؤمنُ فیهِ الفَجیعه وَ لاتُجابُ فیه الدَّعوَه وَلایَدخُلُهُ المَلَکُ؛  خانه‌ای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی‌رسد و فرشتگان وارد آن نمی‌شوند.» طبق یافته‌های دانشمندان هم از جمله عوامل کاهش طول عمر انسان، سر و صداها و اصوات موسیقی هست به طوری که اکثر موسیقی‌دان‌ها به نصف عمر طبیعی هم نرسیدن و بعضاً با عوارض و مرگ ناگهانی از دنیا رفتن، حتّی در قرون قبل هم که مردم از این آلودگی‌ها به دور بوده و دارای عمرهای طولانی بودن، کارگزاران موسیقی از عمر طبیعی محروم بودن. آمارهایی که در این زمینه اعلام شده مؤیّد این مطلبه که موسیقی‌دانان، دارای عمرهای کوتاهی بودهن.... به هر حال درسته کرونا هست ولی هنوزم با تغذیه سالم و آرامش و نکاتی که ما گفتیم😄 میشه ۱۲۰ سال عمر کرد😉 عمرتون با برکت،تن تون سالم👋🏼 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسانهای ناپخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز شوند... حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد... اما انسانهای عاقل درک میکنند که گاهی بهتر است در مشاجره ای ببازند، تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است "پیروز" شوند... انسان ها زود پشیمان می شوند.... گاه از گفته هایشان، گاه از نگفته هایشان اما سراغ ندارم کسی را که از " لبخند زدن " پشیمان شده باشد...! خوشا به حال آنانی که خوب میدانند ، " لبخند زدن " منطقی ترين گفت و گوی عارفانه است..... @rkhanjani
روز مباهله مبارک @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💗 رمان نگاه خدا💗 #نگاه‌خدا #قسمت_سوم سرم تمام شد. همراه بابا به بهشت زهرا رفتیم. تمام فامیل جمع
💗 رمان،نگاه خدا💗 در راه‌ خانه بابا اصلا حرفی نزد. بابا ماشین را به پارکینک برد. من زودتر به خانه رفتم. در راکه باز کردم، چشمم به سجاده‌ی مامان افتاد. نشستم کناره سجاده. قفل زبانم باز شد. -یعنی اینقدر بد بودم که حتی صدامو نشنیدی؟ به حال روزم نگاه نکردی؟ من که از تو چیز زیادی نخواستم! من که قول داده بودم که دختره خوبی میشم هر چی گفتی انجام بدم... کجاست اون بخشندگی هان؟ چرا صدامو نشنیدی؟ دیگه نمیخوامت. دیگه نیازی به تو ندارم. تمام زندگی من الان زیر خاکه، دیگه هیچی نمیخوام ازت. جیغ و داد کردم. سجاده را پرت کردم. مهر از شدت ضربه شکسته‌شد. تسبیح مادرم را پاره کردم و دانه‌هایش تمام خانه را پر کرد. بابا سراسیمه وارد خانه‌شد. کنارم نشست و من را درآغوش پر مهرش جای داد. -سارا جان آروم باش بابا. سرم را بلند کردم و به چشمانش خیره شدم. - چه جوری آروم باشم بابا. مامان دیگه نیست پیش ما. بابا عشقت الان زیر خاکه. بابا رضا اشک می‌ریخت ولی چیزی نمی‌گفت. من مدام گریه می‌کردم. حالم دست خودم نبود. چشمانم را باز کردم. به دستم سرم زده بودند. نرگس جون بالای سرم نشسته‌بود. -سلام سارا جان ،بهتری؟ دهانم خشک بود. - بابام کجاست؟ نرگس جون دستی به موهایم کشید. -رفته مراسم،می‌خواست پیشت‌بمونه. ولی ما نذاشتیم .زشت بود اگه نمی‌رفت. بابا رضا هم گفت نمیخواد تو بیای مراسم. شاید باز حالت بد بشه. یه هفته گذشت و بابا اجازه نمی‌داد در هیچ مراسمی شرکت‌کنم. حتی سر خاک هم نرفتم. می‌ترسیدند حالم بد شود. حال پدرم خراب‌تر از حال من بود. نیمه‌های شب صدای گریه‌هایش از اتاق شنیده می‌شد. "بابا جون تو چقدر صبوری" من هم در اتاقم بودم . با عکس مامانم حرف می‌زدم‌ و گریه می‌کردم. در طول روز نرگس جون و خاله زهرا به دیدنم می‌آمدند. بعد‌از یک ماه بابا به اتاقم آمد. -بابا سارا آماده شو بریم سر خاک. من چقدر خوشحال بودم که بالاخره می‌توانستم بروم سر خاک مامان فاطمه. سریع آماده شدم. به بهشت زهرا رسیدیم. دست بابا را گرفته بودم و همراهش می‌رفتیم. به مزار مامان رسیدیم. پاهایم سست شد. کنار قبرش نشستم. سرم را روی سنگ گذاشتم. " سلام مامان قشنگم ببخش که دیر اومدم پیشت. چقدر دلم برات تنگ شده بود. چقدر زود از پیش ما رفتی. بعد از کلی درددل و گریه همراه بابا به سمت خانه حرکت کردیم. ادامه دارد💙 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 💕 🔝گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصــــــه ای؟ تنها "حال" موجود است که آن هم نه غُصه دارد و نه قِصه. 😊 ‌ (علیه السلام) فرمود: در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند، در حالی که استغفــــار همراه اوست. 😯 🔻هر وقت غصـــــه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید این چینها باز می شود. ✔ ‌ ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا