✅ بسیار دیده و شنیده شده که افراد برای امور مادی، مانند خرید خونه، و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می خواستند، آن بزرگوار می فرمود:
📖 سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه السلام تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد.
گاه امر می کرد صلوات برای حضراتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می دانست
💌 روح و ریحان ص ۹۳
آیت الله سید عبد الکریم کشمیری
🍃🍃🍃✨
@rkhanjani
۱۱ آبان ۱۴۰۰
۱۱ آبان ۱۴۰۰
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. ص
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_یکم
💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.
صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی #شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
💠 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.
مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!»
💠 از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.
از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
💠 با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگیام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از #ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»
💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و #مرگ فاصلهای نبود.
💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه #جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»
💠 صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»
احساس کردم #حنجرهام بریده شد که نفسهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
💠 چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم.
چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، #غیرتشان برای من میتپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @rkhanjani
۱۱ آبان ۱۴۰۰
#انگیزشی 😍
🌹 شاکر باشیم
🏝چراکه، کار سختی که تو داری :
آرزوی هر بیکاری است
🏡 خانه ی کوچکی که تو داری:
آرزوی هر کرایه نشینی است
💰 دارایی کم تو: آرزوی هر قرض داری است
😊لبخند تو: آرزوی هر مصیبت دیده ای است
🌺بیشتر به داشته هایت بیندیش تا نداشته هایت،
و بخاطرشان خدا را شکر کن 🤲
#انگیزشی
@rkhanjani
۱۱ آبان ۱۴۰۰
۱۱ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر با خواست خدا مقابله نکردی ...
🔴 #استاد_عالی
@rkhanjani
۱۱ آبان ۱۴۰۰
۱۱ آبان ۱۴۰۰
✅پرسش:
خانم کارشناس يزدي گفتن که براي برقراري عشق و عاطفه بين همسرتان از شير و آب وغيره استفاده کنيد
که خيلي مورد تمسخر قرار گرفت
ولي راهکار خوبي رو ارائه دادن
از نظر ديني آيا حرف ايشان اشتباه بوده؟
🌺پاسخ:
شكي نيست؛ محبت و دوستي، گوهر گرانبهايي است؛ كه خداوند در نهاد زن و مرد قرار داده است. تنها ميبايست دو همسر اين امر فطري را ابراز نمايند تا رابطه دوستانه و صميمانه آنان بيش از پيش برقرار گردد. مرد در عرصه اجتماع با افراد گوناگون و سلايق مختلف مواجه ميشود و بسا اوقات مورد اهانت قرار ميگيرد. زن ميتواند با خوشرويي و اظهار محبت بهچ شوهر، از غم و اندوهش بكاهد و با چهرهاي دلانگيز او را مسرور نمايد.
حضرت رضاعليه السلام ميفرمايد: «بدان كه زنان گوناگونند؛ بعضي زنها دستاوردي گرانبها و تاوان (رنجهاي آدمي) هستند و اين زن كسي است به شوهرش محبت ميكند و عاشق اوست». «اِعْلَمْ اَنَّ النِّساءَ شَتي فَمِنْهُنَّ الْغَنيمَةُ وَ الْغَرامَةُ وَ هِيَ الْمُتَحَبِّبَةُ لِزَوْجِها وَالْعاشِقَةُ لَهُ»؛ (مستدركالوسائل، ج 14، ص161).
امام عليعليه السلام در باره رفتار حضرت زهراعليها السلام چنين ميگويد: «هرگاه به رخسارش نظاره ميكردم تمام غصّههايم برطرف ميشد و دردهايم را فراموش ميكردم». بحارالانوار، ج 43، ص 123.
بايد دانست كه همه چيز در زيبايي زن خلاصه نميشود. زن هر چقدر هم زيبا باشد ولي اگر رفتارش با شوهر نامناسب و خشن باشد، نميتواند دل او را به دست آورد، در حالي كه يك نگاه لبريز از عشق و يك رفتار محبتآميز از سوي زن ميتواند قلب مرد را تسخير نمايد؛ اگر چه از نظر زيبايي، در رتبههاي كمتر باشد. مرد هنگامي كه با كولهباري از سختيها به منزل ميآيد، دادن يك ليوان آب يا شربت به او از سوي همسرش، ميتواند بسيار آرامشبخش و لذتبخش باشد.
امام صادقعليه السلام ميفرمايد: «هيچ زني نيست كه آب به همسرش بنوشاند، در حالي كه اين كار از عبادت يك سال كه روزهايش روزه باشد و شبهايش به عبادت بايستد بهتر است». «ما مِنْ اِمْرَأَةٍ تَسْقي زَوْجَها شَرْبَةً مِنْ ماءٍ اِلاَّ كانَ خَيْراً لَها مِنْ عِبادَةِ سَنَة صِيامِ نَهارِها وَ قِيامِ لَيْلِها»؛ (وسائلالشيعه، ج14، ص 123).
مردي خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمد و عرض كرد: همسري دارم كه هرگاه وارد خانه ميشوم به استقبالم ميآيد، و چون از خانه بيرون ميروم بدرقهام ميكند و زماني كه مرا اندوهگين ميبيند ميگويد: اگر براي رزق و روزي (و مخارج زندگي) غصه ميخوري، بدان كه خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر براي آخرت خود غصه ميخوري، خدا اندوهت را زياد كند (-(و بيشتر به فكر آخرت باشي)-). رسول خداصلي الله عليه وآله فرمودند: «براي خدا كارگزاراني (-(در روي زمين)-) است و اين زن يكي از كارگزاران خداست كه پاداش او برابر با نيمي از پاداش شهيد است.» «انَّ للَّهِِ عُمَّالاً وَ هذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَها نِصْفُ اَجرِ الشَهيد»؛ (وسائلالشيعه، ج 14، ص 17).
احترام واقعي زن به شوهر به او نيرو و توانايي ميدهد و براي تلاش و كوشش آمادهاش ميگرداند. سلام ابتدايي به او، جلوي پايش ايستادن، با ادب حرف زدن، گوش دادن به سخنان او و قطع نكردن كلامش و... از جمله اين امور است.
زن سعي كند هنگام ورود مرد، خودش در را باز كند و با لب خندان و چهره باز و گشوده به استقبالش برود و هنگام رفتن از منزل او را بدرقه نمايد. همين عمل كوچك تأثير شايسته اي در روح و جان شوهر به جاي خواهد گذاشت.
امام صادقعليه السلام ميفرمايد: «خوشا به سعادت آن زني كه شوهرش را بزرگ شمارد و به او آزار نرساند و هميشه مطيع همسرش باشد.» «سَعيدَةٌ سَعيدَةٌ اِمْرَأَةٌ تُكْرِمُ زَوْجَها وَلا تُؤْذيهِ وَ تُطيعُهُ فِي جَميعِ اَحْوالِهِ»؛ (بحارالانوار، ج 103، ص252).
روحيه مردان به گونه اي است كه در برابر محبت، نرم و دلبسته ميشود و هرچه در توان دارد و به دست ميآورد را به پاي محبوب خود ميريزد و كانون گرم خانواده با محبت هر چه بيشتر شكل ميگيرد. اينجاست كه به اسرار سفارش بسيار درباره احترام زنان به مردان در روايات اسلامي ميتوان پي برد.
@rkhanjani
۱۱ آبان ۱۴۰۰
۱۲ آبان ۱۴۰۰
اگه میخوای سرباز #امام_زمان باشی
باید تواناییهات رو بالا ببری.
#شیعه باید همه فنحریف باشه
و از همه چی سر در بیاره.
🌹شھید #روحاللہ_قربانی
╭◇⊱━━━╮
@rkhanjani
╰━━━⊰◇
۱۲ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڊݪخوشَم ٺنھابہایݩڪہایݩغریبِبيݒݩاه
ميشَودآڔام ࢪوزی دڔ پݩاهَت عاقِبٺ♡
السَلامُ علیڪ یآ علی ابݩ موسَیالڔضا
#امام_رضایی
@rkhanjani
۱۲ آبان ۱۴۰۰
✅پرسش:
از کجا بدانم واقعا دختر با من تناسب دارد و از خانواده اش متأثر نيست. راز خانه را به ديگران نمي گويد و مي تواند خانواده و روابط و مهماني ها را مديريت کند؟
🌺پاسخ:
آگاهي و شناخت از ملاک ها و معيارهاي انتخاب همسر گامي اساسي، سرنوشت ساز و مؤثر براي برهه اي حياتي در زندگي است. دوره اي که انتخاب در آن در آرامش سالهاي طولاني آينده تعيين کننده است. از اينکه در پي يافتن شناخت و آگاهي هاي لازم براي انتخاب همسر هستيد، بسيار خرسنديم.
در مورد تناسب یا تأثیر نپذیرفتن یا رازداری و روابط و مهمانداری و ... تشخیص همه این موارد از طریق کشف معیارهای ازدواج صورت پذیر است و کشف معیارها جز از طریق صحبت مستقیم، تحقیق دقیق و مشاوره پیش از ازدواج میسر نخواهد شد.
ازدواج موفق بستگي به عوامل مختلفي دارد که خيلي از آنها را بايد در دوران نامزدي ( قبل از ازدواج ) ارزيابي کرد. عوامل ديگري نيز در موفقيت زندگي زناشويي موثر است که مي توان آنها را بعد از ازدواج شناخت. اما از همه مهمتر آيتم هايي است که بايد پيش از ازدواج مورد بررسي قرار دهيد. بررسي هايي که در قالب جلسات خواستگاري، تحقيق و مشاوره ی پيش از ازدواج به دست مي آيد.
معيار و ملاك هاي مشترك در انتخاب همسر
1. ايمان و دين داري: پايبندي به اصول آيين اسلام يكي از عوامل خوشبختي خانواده است. دختر و پسري كه ديندار واقعي باشند از انجام بسياري از اعمال خلاف خودداري مي كنند، زيرا پايبندي به دين آنان را از انجام اعمال حرام و خلاف باز مي دارد.
2. اخلاق نيكو: زندگي زن و مرد در محيط خانوادگي احتياج به اخلاق دارد؛ در محيط خانوادگي،زن و مرد هر دو بايد اصول اخلاقي از قبيل نرمي و ملايمت ، گذشت و سازگاري و عفو و اغماض را رعايت كنند و هر گاه يكي از آن دو دچار لغزش و اشتباه شود ، بلافاصله به عذرخواهي پرداخته ، ازستيزه جويي و جدال جداً خودداري كند
3. اصالت خانوادگي: يکي اساسي ترين معيارها براي انتخاب همسر اعم از زن و مرد، اصالت خانوادگي است.
4. سلامت روحي- رواني، جسمي و شخصيتي هر يک از زن و مرد؛
5. رعايت اصول كفويت: تشابه و همسطحي در موضوعات مختلف بايد وجود داشته باشد، از جمله:
. تشابه ميزان رشد عاطفي، فکري، جسماني، قواي عقلاني وهوش
. تشابه علايق و طرز تفکر
. تشابه مذهبي (مسائل عيني مذهبي مد نظر است نه کليات )
. تشابه تحصيلي و طبقاتي
. تشابه طرز فکر نسبت به مسائل جنسي
. تشابه علاقه مندي به زندگي
. تشابه علاقه به زندگي و سرعت عمل در کارها
. تشابه ديدگاه در رابطه با خانواده زن و شوهر
. تشابه فرهنگي و آداب و سنن اجتماعي
ارائه ی همه ی معيارهاي انتخاب همسر در اين مجال، کاري دشوار است. از همين رو بايد علاوه بر توجه به ملاکهايي که در اينجا به آنها اشاره نموديم، به مطالعه ی کتابهاي مفيد هم بپردازيد.
کتاب هاي زير مي تواند اطلاعات مفيدي درباره ی آگاهي از ملاکهاي انتخاب همسر و روش هاي آگاهي پيدا کردن و اطمينان وجود ملاک ها در فرد و مسادل مختلف ديگر، به شما بدهد؛
1. کتاب «مطلع مهر»، نويسنده: امير حسين بانکي پور، انتشارات حديث راه عشق؛
2. کتاب «آموزش پيش از ازدواج» نويسنده: مهدي مير محمد صادقي، انتشارات به نشر؛
3. کتاب «جوانان و انتخاب همسر» نويسنده: علی اکبر مظاهري، انتشارات پارسايان؛
🌺
☘🌺@rkhanjani
🌺☘🌺
۱۲ آبان ۱۴۰۰
۱۲ آبان ۱۴۰۰
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف ا
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_دوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @rkhanjani
۱۲ آبان ۱۴۰۰
۱۲ آبان ۱۴۰۰
چه نوع موسیقی هایی حلال است آیا می شود به موسیقی هایی که در تلویزیون پخش می شود و یا وزارت فرهنگ و ارشاد تایید کرده است اعتماد کرد؟ این که گفته می شود موسیقی برای بعضی بیماری ها خوب هست چطور؟.mp3
2.77M
⭕️ سوال
#موسیقی_حلال_و_حرام
❓ چه نوع موسیقی هایی حلال است آیا می شود به موسیقی هایی که در تلویزیون پخش می شود و یا وزارت فرهنگ و ارشاد تایید کرده است اعتماد کرد؟ این که گفته می شود موسیقی برای بعضی بیماری ها خوب هست چطور؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
@rkhanjani
۱۲ آبان ۱۴۰۰
۱۲ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیانات رهبر انقلاب درباره تسخیر لانه جاسوسی
@Farsna
۱۳ آبان ۱۴۰۰
۱۳ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا ڪه ذڪرش را به لب آوردهام،
دݪ به سمت گنبدِ او پَر گرفت...♥
السلام علیڪیااباعبداللهالحسیݩ♡
#امامحسین
@rkhanjani
۱۳ آبان ۱۴۰۰
دوباڕه شݕ جمعہمےشود
و ڪربلا را نشاݩ میدهند
اے ڪاش برساند بادصبابهگوششان
ڪه دݪمان بدجور هوایے شده اسٺ
السلامعلیڪیااباعبداللهالحسین♡
#شبجمعه💔
@rkhanjani
۱۳ آبان ۱۴۰۰
درنگاهتچیزیستڪھنمیدانمچیست؟!.
مثلآرامشبعدازیڪغم...
مثلپیداشدنیڪلبخند:)...
مثلبوۍنمبعدازباران...
درنگاهتچیزیستڪهنمیدانمچیست...!
امااینراخوبمیدانم،
هرچھڪھهست،منبھآنمحتاجم:)!🕊
#شهید_نوید_صفری
@rkhanjani
۱۳ آبان ۱۴۰۰
۱۳ آبان ۱۴۰۰
۱۳ آبان ۱۴۰۰