✅پرسش:
خانم کارشناس يزدي گفتن که براي برقراري عشق و عاطفه بين همسرتان از شير و آب وغيره استفاده کنيد
که خيلي مورد تمسخر قرار گرفت
ولي راهکار خوبي رو ارائه دادن
از نظر ديني آيا حرف ايشان اشتباه بوده؟
🌺پاسخ:
شكي نيست؛ محبت و دوستي، گوهر گرانبهايي است؛ كه خداوند در نهاد زن و مرد قرار داده است. تنها ميبايست دو همسر اين امر فطري را ابراز نمايند تا رابطه دوستانه و صميمانه آنان بيش از پيش برقرار گردد. مرد در عرصه اجتماع با افراد گوناگون و سلايق مختلف مواجه ميشود و بسا اوقات مورد اهانت قرار ميگيرد. زن ميتواند با خوشرويي و اظهار محبت بهچ شوهر، از غم و اندوهش بكاهد و با چهرهاي دلانگيز او را مسرور نمايد.
حضرت رضاعليه السلام ميفرمايد: «بدان كه زنان گوناگونند؛ بعضي زنها دستاوردي گرانبها و تاوان (رنجهاي آدمي) هستند و اين زن كسي است به شوهرش محبت ميكند و عاشق اوست». «اِعْلَمْ اَنَّ النِّساءَ شَتي فَمِنْهُنَّ الْغَنيمَةُ وَ الْغَرامَةُ وَ هِيَ الْمُتَحَبِّبَةُ لِزَوْجِها وَالْعاشِقَةُ لَهُ»؛ (مستدركالوسائل، ج 14، ص161).
امام عليعليه السلام در باره رفتار حضرت زهراعليها السلام چنين ميگويد: «هرگاه به رخسارش نظاره ميكردم تمام غصّههايم برطرف ميشد و دردهايم را فراموش ميكردم». بحارالانوار، ج 43، ص 123.
بايد دانست كه همه چيز در زيبايي زن خلاصه نميشود. زن هر چقدر هم زيبا باشد ولي اگر رفتارش با شوهر نامناسب و خشن باشد، نميتواند دل او را به دست آورد، در حالي كه يك نگاه لبريز از عشق و يك رفتار محبتآميز از سوي زن ميتواند قلب مرد را تسخير نمايد؛ اگر چه از نظر زيبايي، در رتبههاي كمتر باشد. مرد هنگامي كه با كولهباري از سختيها به منزل ميآيد، دادن يك ليوان آب يا شربت به او از سوي همسرش، ميتواند بسيار آرامشبخش و لذتبخش باشد.
امام صادقعليه السلام ميفرمايد: «هيچ زني نيست كه آب به همسرش بنوشاند، در حالي كه اين كار از عبادت يك سال كه روزهايش روزه باشد و شبهايش به عبادت بايستد بهتر است». «ما مِنْ اِمْرَأَةٍ تَسْقي زَوْجَها شَرْبَةً مِنْ ماءٍ اِلاَّ كانَ خَيْراً لَها مِنْ عِبادَةِ سَنَة صِيامِ نَهارِها وَ قِيامِ لَيْلِها»؛ (وسائلالشيعه، ج14، ص 123).
مردي خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمد و عرض كرد: همسري دارم كه هرگاه وارد خانه ميشوم به استقبالم ميآيد، و چون از خانه بيرون ميروم بدرقهام ميكند و زماني كه مرا اندوهگين ميبيند ميگويد: اگر براي رزق و روزي (و مخارج زندگي) غصه ميخوري، بدان كه خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر براي آخرت خود غصه ميخوري، خدا اندوهت را زياد كند (-(و بيشتر به فكر آخرت باشي)-). رسول خداصلي الله عليه وآله فرمودند: «براي خدا كارگزاراني (-(در روي زمين)-) است و اين زن يكي از كارگزاران خداست كه پاداش او برابر با نيمي از پاداش شهيد است.» «انَّ للَّهِِ عُمَّالاً وَ هذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَها نِصْفُ اَجرِ الشَهيد»؛ (وسائلالشيعه، ج 14، ص 17).
احترام واقعي زن به شوهر به او نيرو و توانايي ميدهد و براي تلاش و كوشش آمادهاش ميگرداند. سلام ابتدايي به او، جلوي پايش ايستادن، با ادب حرف زدن، گوش دادن به سخنان او و قطع نكردن كلامش و... از جمله اين امور است.
زن سعي كند هنگام ورود مرد، خودش در را باز كند و با لب خندان و چهره باز و گشوده به استقبالش برود و هنگام رفتن از منزل او را بدرقه نمايد. همين عمل كوچك تأثير شايسته اي در روح و جان شوهر به جاي خواهد گذاشت.
امام صادقعليه السلام ميفرمايد: «خوشا به سعادت آن زني كه شوهرش را بزرگ شمارد و به او آزار نرساند و هميشه مطيع همسرش باشد.» «سَعيدَةٌ سَعيدَةٌ اِمْرَأَةٌ تُكْرِمُ زَوْجَها وَلا تُؤْذيهِ وَ تُطيعُهُ فِي جَميعِ اَحْوالِهِ»؛ (بحارالانوار، ج 103، ص252).
روحيه مردان به گونه اي است كه در برابر محبت، نرم و دلبسته ميشود و هرچه در توان دارد و به دست ميآورد را به پاي محبوب خود ميريزد و كانون گرم خانواده با محبت هر چه بيشتر شكل ميگيرد. اينجاست كه به اسرار سفارش بسيار درباره احترام زنان به مردان در روايات اسلامي ميتوان پي برد.
@rkhanjani
اگه میخوای سرباز #امام_زمان باشی
باید تواناییهات رو بالا ببری.
#شیعه باید همه فنحریف باشه
و از همه چی سر در بیاره.
🌹شھید #روحاللہ_قربانی
╭◇⊱━━━╮
@rkhanjani
╰━━━⊰◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڊݪخوشَم ٺنھابہایݩڪہایݩغریبِبيݒݩاه
ميشَودآڔام ࢪوزی دڔ پݩاهَت عاقِبٺ♡
السَلامُ علیڪ یآ علی ابݩ موسَیالڔضا
#امام_رضایی
@rkhanjani
✅پرسش:
از کجا بدانم واقعا دختر با من تناسب دارد و از خانواده اش متأثر نيست. راز خانه را به ديگران نمي گويد و مي تواند خانواده و روابط و مهماني ها را مديريت کند؟
🌺پاسخ:
آگاهي و شناخت از ملاک ها و معيارهاي انتخاب همسر گامي اساسي، سرنوشت ساز و مؤثر براي برهه اي حياتي در زندگي است. دوره اي که انتخاب در آن در آرامش سالهاي طولاني آينده تعيين کننده است. از اينکه در پي يافتن شناخت و آگاهي هاي لازم براي انتخاب همسر هستيد، بسيار خرسنديم.
در مورد تناسب یا تأثیر نپذیرفتن یا رازداری و روابط و مهمانداری و ... تشخیص همه این موارد از طریق کشف معیارهای ازدواج صورت پذیر است و کشف معیارها جز از طریق صحبت مستقیم، تحقیق دقیق و مشاوره پیش از ازدواج میسر نخواهد شد.
ازدواج موفق بستگي به عوامل مختلفي دارد که خيلي از آنها را بايد در دوران نامزدي ( قبل از ازدواج ) ارزيابي کرد. عوامل ديگري نيز در موفقيت زندگي زناشويي موثر است که مي توان آنها را بعد از ازدواج شناخت. اما از همه مهمتر آيتم هايي است که بايد پيش از ازدواج مورد بررسي قرار دهيد. بررسي هايي که در قالب جلسات خواستگاري، تحقيق و مشاوره ی پيش از ازدواج به دست مي آيد.
معيار و ملاك هاي مشترك در انتخاب همسر
1. ايمان و دين داري: پايبندي به اصول آيين اسلام يكي از عوامل خوشبختي خانواده است. دختر و پسري كه ديندار واقعي باشند از انجام بسياري از اعمال خلاف خودداري مي كنند، زيرا پايبندي به دين آنان را از انجام اعمال حرام و خلاف باز مي دارد.
2. اخلاق نيكو: زندگي زن و مرد در محيط خانوادگي احتياج به اخلاق دارد؛ در محيط خانوادگي،زن و مرد هر دو بايد اصول اخلاقي از قبيل نرمي و ملايمت ، گذشت و سازگاري و عفو و اغماض را رعايت كنند و هر گاه يكي از آن دو دچار لغزش و اشتباه شود ، بلافاصله به عذرخواهي پرداخته ، ازستيزه جويي و جدال جداً خودداري كند
3. اصالت خانوادگي: يکي اساسي ترين معيارها براي انتخاب همسر اعم از زن و مرد، اصالت خانوادگي است.
4. سلامت روحي- رواني، جسمي و شخصيتي هر يک از زن و مرد؛
5. رعايت اصول كفويت: تشابه و همسطحي در موضوعات مختلف بايد وجود داشته باشد، از جمله:
. تشابه ميزان رشد عاطفي، فکري، جسماني، قواي عقلاني وهوش
. تشابه علايق و طرز تفکر
. تشابه مذهبي (مسائل عيني مذهبي مد نظر است نه کليات )
. تشابه تحصيلي و طبقاتي
. تشابه طرز فکر نسبت به مسائل جنسي
. تشابه علاقه مندي به زندگي
. تشابه علاقه به زندگي و سرعت عمل در کارها
. تشابه ديدگاه در رابطه با خانواده زن و شوهر
. تشابه فرهنگي و آداب و سنن اجتماعي
ارائه ی همه ی معيارهاي انتخاب همسر در اين مجال، کاري دشوار است. از همين رو بايد علاوه بر توجه به ملاکهايي که در اينجا به آنها اشاره نموديم، به مطالعه ی کتابهاي مفيد هم بپردازيد.
کتاب هاي زير مي تواند اطلاعات مفيدي درباره ی آگاهي از ملاکهاي انتخاب همسر و روش هاي آگاهي پيدا کردن و اطمينان وجود ملاک ها در فرد و مسادل مختلف ديگر، به شما بدهد؛
1. کتاب «مطلع مهر»، نويسنده: امير حسين بانکي پور، انتشارات حديث راه عشق؛
2. کتاب «آموزش پيش از ازدواج» نويسنده: مهدي مير محمد صادقي، انتشارات به نشر؛
3. کتاب «جوانان و انتخاب همسر» نويسنده: علی اکبر مظاهري، انتشارات پارسايان؛
🌺
☘🌺@rkhanjani
🌺☘🌺
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف ا
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_دوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @rkhanjani
چه نوع موسیقی هایی حلال است آیا می شود به موسیقی هایی که در تلویزیون پخش می شود و یا وزارت فرهنگ و ارشاد تایید کرده است اعتماد کرد؟ این که گفته می شود موسیقی برای بعضی بیماری ها خوب هست چطور؟.mp3
2.77M
⭕️ سوال
#موسیقی_حلال_و_حرام
❓ چه نوع موسیقی هایی حلال است آیا می شود به موسیقی هایی که در تلویزیون پخش می شود و یا وزارت فرهنگ و ارشاد تایید کرده است اعتماد کرد؟ این که گفته می شود موسیقی برای بعضی بیماری ها خوب هست چطور؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیانات رهبر انقلاب درباره تسخیر لانه جاسوسی
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا ڪه ذڪرش را به لب آوردهام،
دݪ به سمت گنبدِ او پَر گرفت...♥
السلام علیڪیااباعبداللهالحسیݩ♡
#امامحسین
@rkhanjani
دوباڕه شݕ جمعہمےشود
و ڪربلا را نشاݩ میدهند
اے ڪاش برساند بادصبابهگوششان
ڪه دݪمان بدجور هوایے شده اسٺ
السلامعلیڪیااباعبداللهالحسین♡
#شبجمعه💔
@rkhanjani
درنگاهتچیزیستڪھنمیدانمچیست؟!.
مثلآرامشبعدازیڪغم...
مثلپیداشدنیڪلبخند:)...
مثلبوۍنمبعدازباران...
درنگاهتچیزیستڪهنمیدانمچیست...!
امااینراخوبمیدانم،
هرچھڪھهست،منبھآنمحتاجم:)!🕊
#شهید_نوید_صفری
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_دوم 💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم ک
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_سوم
💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض #داعشیها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت.
در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند :«حرومزادهها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!»
💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای #مردمی سر رسیدهاند که مقاومتم شکست و قامت شکستهترم را از پشت بشکهها بیرون کشیدم.
زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره #رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!»
💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید میترسیدند #داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که #نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه #تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید.
همه اسلحههایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :«#انتحاری نباشه!» زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست.
💠 با اسلحهای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجههایم شده و فهمیدند از این پیکر بیجان کاری برنمیآید که اشاره کردند از خانه خارج شوم.
دیگر قدمهایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل #آمرلی هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار میکنی؟»
💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با #داعش بودی؟» و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و #مظلومانه شهادت دادم :«من زن حیدرم، همونکه داعشیها #شهیدش کردن!»
ناباورانه نگاهم میکردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار میکردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول #اسیر شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بستهاش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم.
💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی میدادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، #رزمندهای خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!»
با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازهام را روی زمین میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کردهاند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم.
💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست #محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و میدیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمیکردم سرم را بالا بیاورم.
از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم میزد و این جشن #آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!»
💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه میدیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه #عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه میلرزید.
یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانهام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که #نگران حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چیکار میکنی؟»
💠 باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریههایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت #عاشقش را روی صورتم حس میکنم.
با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @rkhanjani
-''🌸🌙''-
مولاجانــم ..🙃
فصلِآمدنِتُڪِےمیرسد ..🌱!؟
نمیشودحوالیہاینروزها؎دلگیر
بانرگـسهابیآیے ..✨♥️
#امام_زمان
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🌤
____◇___•🦋•___◇____
🌿@rkhanjani 🌿
____◇___•🦋•___◇____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👒⇠💚
#استوری
اگر سرنوشت من را نوشتہ
چرا دعا ڪنم !؟☺️🦋
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🌤
___•🦋•_____________
@rkhanjani
___•🦋•_____________
_🏝_
#پاےدرسدلღ
جوانے کہ وقتے بہ محرمات الهے
مےرسد، چشم مےپوشد . .🌱
امام زمان ارواحنافداه بہ او افتخار مےکند . .🙂💕
آیتاللهحقشناس ✨🌹ف
#امام_زمان
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🌤
____◇___•🦋•___◇____
🌿@rkhanjani 🌿
____◇___•🦋•___◇____