فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 علی علی! تو به والله تمامِ منی...
«علی» با صدای محسن چاوشی
میلاد امیرالمومنین علیهالسلام مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💔
💎 موعظه ای بسیار تکان دهنده .‼️😭😭😭
🤚نشر دهید.اجر شما با امام زمان‼️
#ماه_رجب
@rkhanjani
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_نهم
به روایت حانیه
.....................................................
ساعت 9 با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم. دوباره به زمین و زمان فحش دادم و اومدم بخوابم که جمله فاطمه یادم اومد : خب تو که این همه سوال داری چرا کلاسارو نمیای؟ میدونم داداشتو مامان بابات هم هستن برای جواب دادن ولی شاید صحبت کردن با فاطمه سادات هم کمکت کنه .
با یاداوری سوال هایی که یکی بعد از اون یکی به جونم میوفتاد و امیرعلی هم که به خاطر دانشگاه و مغازه بابا سرش این روزا حسابی شلوغ بود و دلم نمیومد که اذیتش کنم سریع از جام بلند شدم.
.
.
.
_ الو سلام فاطمه ، من سر خیابونتونم با امیرعلی اومدم دم در وایمیستیم بیا میرسونتمون.
فاطمه: سلام. اممم نه نمیخواد میریم دیگه همین یه کوچه فاصله داره .
_ پاشو بیا بینم دهع خدافظ
از لفظ خدافظ ناخداگاهم خودمم تعجب کردم چه برسه به امیرعلی و فاطمه. منو چه به خدافظ گفتن ؟ منی که بای از دهنم نمیوفتاد.
برگشتم سمت امیرعلی که ببینم عکس العملش چیه که دیدم با لبخند داره نگاهم میکنه یه لبخند به روش زدم و گفتم برو دم خونشون.
همزمان با رسیدن ما ؛ در خونشون باز شد و فاطمه اومد بیرون.
در عقب رو بازکرد و نشست. بعد اروم و با لحنی که خجالت توش موج میزد گفت سلام .
امیرعلی هم محجوبانه لبخند زد و جوابش رو داد اما کوچیک ترین نگاهی به فاطمه نکرد.
.
.
دم موسسه پیاده شدیم . از امیرعلی خداحافظی کردیم و رفتیم داخل. موسسه تشنه دیدار که برای کلاسای معارف بود و وابسته به مسجد کنارش. همون مسجدی که باهاش رفتیم امامزاده داوود. رفتار خوب فاطمه سادات ( معلم فاطمه اینا) و بقیه دوستاش فوق العاده برای من جذاب بود و باعث شد منی که از بسیج متنفر بودم پا بزارم تو موسسه ای که وابسته به مسجد و بسیج بود و فقط هم برای اموزش های مذهبی . همه میگفتن خیلی تغییر کردی ولی خودم نمیخواستم قبول کنم. من فقط حس میکردم دارم روز به روز تکمیل میشم فقط همین.
کلاسای معارف طبقه دوم بود. بیخیال آسانسور از پله ها رفتیم بالا. سمت راست یه در چوبی بود فاطمه کفشاسو دراورد و در زد و داخل شدم منم به تبعیت از فاطمه دنبالش راه افتادم..با اینکه صندلی بود ولی بچه ها و فاطمه سادات خیلی صمیمانه دور هم نشسته بودن رو زمین. با دیدن ما برای سلام و احوال پرسی و ادای احترام بلند شد و موقع نشستن هم جوری نشستن که من و فاطمه هم جا داشته باشیم و من عاشق این صمیمیتشون بودم.
فاطمه سادات شروع کرد به حرف زدن در مورد امام زمان ، خیلی چیزی در موردش نمیدونستم و حرفاشون برام گنگ بود ولی از همون اول با اوردن اسمش حالم عوض شد......
من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
⇨♥️↯
پیامبر(ص):🍃
ڪسےڪهازگناهتوبهڪند،همچون
ڪسےاستڪهاصلاگناهنڪردهاست...
#یههمچینخدایےداریمرفقا
•┈┈••✾۞✾••┈┈•
∞♥∞
❣ #امام_زمانم ❣
روزتان نورانی و بابرکت باسلام محضر مولا صاحب الزمان عج
السلام علیک یا اباصالح المهدی عج
السلام علیک یا صاحب الزمان عج صلوات
با هر نفسے سلام ڪردن عشق است
آقا بہ تو احترام ڪردن عشق است
اسم قشنگت بہ میان چون آید
از روے ادب قیام ڪردن عشق است
#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ #لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک #اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَج
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨صفات اهل بهشت... ☝️
@rkhanjani
۞﴾﷽﴿۞
#میلادشآهنجفــ🎁🎈🌱
🎼ناد علی ....یاد علی
حیدر ڪرار علۍ❤️🌱
علیست مظهر «لایدرکٌ و لا یُوصَفْ»
نمیتوان به دو تا جمله ڪرد محصورش
#میلآدامیرنجفمبارڪ🎁🎈🌱
@rkhanjani
❤️ #پیامبراڪرمصلےاللهعلیہوآلهوسلم:
🍃 #رجب را «ماه ريزانِ خدا» ناميده اند؛چون در اين ماه، رحمت بر امّت من به شدّت فرو مى ریزد.
🍀«سُمِّيَ شَهرُ رجَبٍ شَهرَ اللّه ِ الأصَبَّ لأنّ الرحمَةَ على اُمَّتِي تُصَبُّ صبّا فيهِ»
#ماه_رجب
📚 بحارالأنوار ج۹۷ ص ۳۹
@rkhanjani
⚡️ کسی که محبتِ به امیرالمؤمنین(ع) در اعماقِ وجودش هست، از اعماقِ وجودش گناه صادر نمیشود؛ گناهش از لایههای رویینِ وجودش سر میزند؛ گناه او مثل چرکِ روی پوست است که با صابون شُسته میشود.
@rkhanjani
⚡️ امیرالمؤمنین(ع)، بزرگترین خبرِ عالم است. این خبرِ بزرگ و نبأِ عظیم، در آینده تاریخ ظاهر خواهد شد.
«هر خبری که در اين دنيا هست و آنچه از عالم غیب آمده است، به اميرالمؤمنين (ع) بر ميگردد؛ «مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي».
آیهای و خبري بالاتر از وجود مقدس اميرالمومنين(ع) نيست. اگر خبري از عالم غيب آمده _ که ما بايد بکوشيم تا باخبر بشويم _ آن خبر، اميرالمومنين(ع) است. انسان بايد به نحوي دست به ساحت ايشان برساند تا از آن اخبار غيبي مطلع بشود.
بخشي از اين نبأ عظيم در دنيا ظاهر ميشود؛ چه قبل از ظهور و رجعت و چه بعد از آن. البته عدهاي معدود هستند که از حجابهاي ظلماني عبور ميکنند و نور اميرالمؤمنين(ع) براي آنها در قلبشان ظاهر ميشود، ولي مابقي، مثل ما که خورشيد را از پشت ابر در روزهاي ابري ميبينيم، تنها از وراي حجاب ميتوانند اين حقيقت را درک بکنند و اين نبأ غيبي را مطلع بشوند و به حقيقت توحيد راه پيدا کنند. زماني که حجاب کنار ميرود و حضرت بدون حجاب در عالم ظهور پيدا ميکنند، آنوقت انشاء الله امکان برخورداري از ولايت حضرت و معرفت حضرت و اين نعمت الهي فراهم ميشود.
طلوعي که در شب ميلاد اميرالمومنين(ع) اتفاق افتاده، درواقع آغاز ظهور ايشان در عالم دنياست که انشاءالله اين ظهور ادامه پيدا ميکند تا دوره رجعت که دوباره اميرالمومنين(ع) برمیگردند...».
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
∞♥️∞
🎥استاد عالی
*امام زمان(عج) دائماً به فکر شیعیانشان هستند.*
❣️ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣️
❣️#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣️
@rkhanjani
🌼🍃🌼🍃
بیشتر مشکلات #زندگی
به دو دلیل پیش میاد:
یا بدون فکر عمل می کنیم،
یا اینکه فقط #فکر میکنیم بدون
اینکه کاری انجام بدیم...
،@rkhanjani
📌 سوال
☢
من خیلی راحت گول میخورم همه میتوانند از من سواستفاده کنند زود باور هستم قبل از کار تفکر نمیکنم احساس بدی نسبت به خودم دارم زود رنج و ترسو هستم اصلا کارهایی که میکنم عجیب و غریبه هر خبری رو به این و آن میگم (دهن لغی ) این کار های من با خواندن کتاب با چه موضوعاتی درست میشود چه کتابی بخونم ۱۵ سالمه آیا این رفتار طبیعیه
پاسخ ؛
🌿یکی از بزرگترین موفقیت ها برای یک شخص اینه که نسبت به رفتار و کردارش دقت داشته باشه و عیب هایی را که فکر می کنه باعث میشه نتونه پیشرفت کنه را بشناسه و سعی کنه برطرف کنه. این کار را به خوبی انجام دادید و همینکه حس می کنید دارید از ساده بودنتون ضرر می کنید و ممکنه ازتون سو استفاده بشه و بازنده باشید، خیلی عالیه. یعنی مشکل را تشخیص دادید. و عالی تر و بهتر اینه که دنبال برطرف کردن اون هستید که امیدورایم به زودی این اتفاق خوب توی زندگی شما بیافته و بتونید یه انسان بافکر و هوشیار باشید.
✨البته انسان خوش رفتار و مهربان بودن عیب نیست و اینکه برای دیگران ارزش قایل بشید، بهشون توجه کنید، پای صحبت هاشون بشینید و حرف هاشون را گوش بدید خیلی هم خوبه. در این حد حتما برای شما مفید بوده و به مرور حس ارزشمندی خواهید کرد.
👈اما قبل از اینکه بخواهید تحت تاثیر برخوردهای دیگران قرار بگیرید خودتون را ملزم کنید فکر کنید و بعد پاسخ بدید. تمرین کنید قبل از اینکه یه انتخابی داشته باشید، بله و خیر بگید به میزان اهمیت موضوع فکر کنید. کمترینش اینه که سعی کنید همون دقیقه جواب ندید و از طرف مقابل یه فرصت بگیرید و این حق را به خودتون بدید که باید فکر کنید و بعد جواب بدید.
◀️یادتون نره سکوت کردن و پاسخ ندادن عیب نیست و از اینکه حرفی نزنید و یا قولی ندید، نترسید. گاهی سکوت بهترین پاسخ هست که میشه داد. این کار باعث میشه تمرکزتون روی پیشنهاد ها و حتی تصمیم هایی که می خواهید بگیرید بیشتر بشه.
♦️اولین کتابی را که در این زمینه می تونید مطالعه کنید تا بهتر موارد بالا را متوجه بشید:
هنر پرسشگری هست که به شما کمک خواهد کرد تا بهتر نسبت به صحبت های دیگران از پیشنهاد ها و انتخاب، واکنش نشون بدید.
#خانواده_سبک_زندگی
#مشاوره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @rkhanjani
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
🕊🌸༼༼ ﷽ ༽༽🌸🕊
🖍ڪـیفـیت #نماز_جعفر_طیار
🔸مـعتـبروڪامل، کوتاه
👌بویژه دراین ایام
📕منبع: ســایت #لــیــدر_رهبری
🌸🍃ــے⃟🔸⃟_🌸🍃
@rkhanjani
🌸🍃ــے⃟🔸⃟_🌸🍃
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهلم
به روایت حانیه ...................................................
6 جلسه از کلاسا گذشته بود و من جواب خیلی از سوالام رو گرفته بودم. .
.
رو تخت فاطمه نشسته بودم و با ناخنام بازی میکردم. فاطمه:خب من حاضرم بریم؟
پالتوم رو برداشتم ، شالم رو جلو کشیدم و رو به فاطمه گفتم: بریم. .
.
با اینکه تازه اواسط دی بود هوا حسابی سرد بود و پالتو نازک من کفایت نمیکرد. تو دلم به خودم فحش میدادم که چرا پیشنهاد دادم پیاده بریم . وقتی رسیدیم دم موسسه دوییدم تو بدون اینکه منتظر فاطمه باشم از پله ها رفتم بالا. در زدم و بدون سلام علیک دوییدم سمت شوفاژ. بعد از اینکه گرم شدم تازه متوجه بچه ها شدم برگشتم سمتشون دیدم دارن بهم میخندن. خدا رو شکر فاطمه سادات نبود و آبروم پیش اون نرفت.
_ چیه خب ؟ سردم بود.
با اومدن فاطمه سادات بچه ها دست از خندیدن به من برداشتن و رفتن برای سلام و علیک منم به تبعیت از بقیه رفتم جلو. .
.
فاطمه سادات: خب بچه ها اگه کسی سوال داره بپرسه. امروزو میخوایم سوالا رو جواب بدیم.
منم که منتظر فرصت سریع گفتم _ من من
فاطمه سادات : بگو عزیزم
_ مگه نمیگید نماز آدم رو از گناه دور میکنه؟ پس چرا این همه ادم نماز میخونن گناه هم میکنن؟ چرا هیچ تاثیری نداره؟
فاطمه سادات :خیلی سوال خوبیه.
بچه ها مشکل ما اینه که نمازامون نماز نیست ، نمازی که شده پانتومیم برای پیدا کردن وسیله ها، نمازی که فرصتی برای ایده های بکر و تصمیم گیری هاس. نمازی که گمشده هامونو توش پیدا میکنیم ، به نظرتون اینا نمازه؟ نمازمون اگه نماز بود میشد مصداق عن الفحشا و المنکر. میشد کیمیا و مس وجودمون رو طلا میکرد ، میشد عشق، دوا، آرامش......
تو نماز فکرمون پیش همه هست غیر از خدا ، تازه خوندش هم که ماشالا. ده دقیقه مونده قضا بشه تازه یادمون میوفته باید نماز بخونیم بعدشم اگه سرعتی که تو نماز داریم رو تو مسابقه دو داشته باشیم تو مسابقات جهانی مدال طلا میگیریم . آره قوربونت برم نماز میخونیم ولی نماز داریم تا نماز ..... طبق همیشه حرفاش منطقی بود و منم تصمیمی که برای گرفتنش دو دل بودم رو قطعی کردم.
بعد از کلاس خاله مرضیه زنگ زد و گفت که شب اونجا دعوتیم و من و فاطمه هم از کلاس بریم خونشون .
فاطمه :زنگ بزنم بابا بیاد دنبالمون ؟ 😂
_ نه. نخند عه. میریم خودمون.
فاطمه: دوباره منو جا نذاری وسط کوچه بدویی تو خونه. 😒
_ نه بیا بریم 😂
فاطمه:پس زود بریم تا هوا تاریک نشده.
_ فاطمه
فاطمه: جونم؟
_من تصمیمو گرفتم. میخوام نماز بخونم...
فاطمه با ذوق دستاشو زد به هم و گفت _ این عالیه.
لبخندی به روش زدم ولی تو دلم نگران بودم ، نگران این که نتونم نماز واقعی بخونم ، نتونم نمازی بخونم که خدا ازش راضی بشه ، که نمازم بشه مسخره بازی.
کل راه تا خونه با سکوت طی شد وقتی رسیدیم هوا یکم تاریک شده بود زنگ در رو زدیم و وارد شدیم. خاله مرضیه اومد به استقبالمون و بعد از این که مهمون آغوش پرمهرش شدیم گفت : بدویید که کلی کار داریم.
فاطمه: خب دیگه مامان اینم از سالاد ، دیگه؟
خاله مرضیه: هیچی دیگه برید استراحت کنید.
_ خاله😳 . کلی کاری که میگفتید این بود؟
خاله مرضیه: اره دیگه.
با فاطمه راهی اتاقش شدیم. تازه ساعت 5 بود و مامان اینا اگه خیلیم زود میخواستن بیان ساعت 7 میومدن.
_ فاطمه؟ میشه نماز خوندنو بهم یاد بدی خیلی یادم نیست؟
فاطمه : اره عزیزم حتمااااا.
فاطمه باذوق رفت و دوتا سجاده با چادر اورد و سجاده هارو پهن کرد رو زمین. یکی از چادرا رو سرش کرد و اون یکی چادر رو به طرف من گرفت ، با تردید بهش نگاه کردم با دیدن لبخندش دلم گرم شد . فاطمه دونه دونه ذکرای نماز رو برام یادآور شد ، یاد نمازای زورکی افتادم که تو مدرسه میخوندیم ، خوشبختانه حافظم خوب بود و خیلی زود ذکر ها و طریقه نمازخوندنو یادم اومد .
با شنیدن صدای الله اکبر ، آرامشم بیشتر شد و متاسف تر شدم برای سالهایی که این خدایی که تازه به لطف امیرعلی و فاطمه و فاطمه سادات شناخته بودم رو ستایش نمیکردم.
با تموم شدن اذون بدون اینکه منتظر حرفی از جانب فاطمه بشم قامت بستم.
_ سه رکعت نماز مغرب میخوانم به سوی قبله عشق قربت الله . الله اکبر.......
نماز عشق میخوانم قربة الله
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
# *سلام_امام_زمانم* 💚
*تمام سلامها و تمام تحیّتها نثار تو باد* ،
*ای مولایی که حقیقت سلام هستی* .
*و روز آمدنت،*
*زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی...*
*سلام بر تو و بر روز آمدنت...*
🌤 *اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ*
@rkhanjani