♦️ افزایش ۱۰ برابری تعداد سزارین در سه بیمارستان تهران برای تولدهای ١۴٠١/١/١
🔹 بر اساس مشاهدات میدانی از سه بیمارستان خصوصی در غرب تهران، تولدها در ١۴٠١/١/١ تا ١٠ برابر نسبت به روزهای عادی افزایش پیدا کرده است.
@NasimOnline
تکنولوژی و پیشرفت در این دوره و زمانه هرچقدر بیشتر میشود
گویا حماقت و نادانی بشر هم بیشتر میشود ;
یکی از دلایل آن همین مطلب بالاست ☝
برای اینکه فرزند شان مثلاً در روز خاصی بدنیا بیاید مانند 1401.01.01
تا بگویند فلانی تاریخ 📅 تولدش 🎂
فلان تاریخ است
بچه 🚼 های بیچاره رو ناقص و نارس به دنیا می آورند
لذا بالاجبار توسط تکنولوژی سزارین به بچه 🚼 ها ظلم می کنند
این کار احمقانه را بخاطر چشم 👀 هم چشمی
و پُر دادن و.. انجام میدهند
عقل ناقص عده ای به تولد 🎂 ناقص و زودرسِ عده ای منجر می شود
از طرفی هم برای همین افکار پوچ و فخر فروشی
و چشم 👀 هم چشمی
می روند خارج از کشور زایمان می کنند
تا بگویند فلانی متولد فلان کشور
یا متولد فلان شهر است
انجماد عقلی این آدم های آدم نما تا کجا؟
و خود را پیشرفته و عاقل دانستن تا کجا؟!؟
خدایا به اینها شفا عنایت بفرما!!!
آمین یا رب العالمین...
🌺👏👏👏👋👋👋🌸ا
ِ
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه های امام رضایی
السلام علیک
یا شمس الشموس
یا علی ابن موسی الرضا(ع)
باز هم کبوتر دلم را راهی حرمت میکنم یا امام رضا علیه السلام
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*انا لله و انا الیه راجعون .*
اول فروردین ۱۴۰۱ ایت الله سید مجتبی رودباری به زیارت قبر مادر رفتند و دوم فروردین دعوت حق را لبیک گفتند .
خیلی بجاست که این فیلم به عنوان اوج معرفت و ادب فرزند نسبت به مادر به همه مردم جهان نشان داده بشود.
فرزند در مقام ایت الله قرار دارد ، .
ببینید چگونه سنگ قبر مادر را تکریم میکند.
یک بچه خردسال نیست که اورا وادار کنند، دست مادرش را ببوسد و مادر هم در قید حیات نیست که نیازهای مادی و عواطف احساسی در آن دخالت داشته باشد .
الله اکبر.
این فیلم را به فرزندان خود نشان بدهید.
این فیلم واقعی باید بجای همه مطالبی که در کتب درسی در جهت تکریم پدر ومادر آمده است و یا در فضاهای مجازی جهت بیان جایگاه مادر و نحوه تربیت فرزندان ، بعنوان نمونه؛ شستن پای مادر توسط دانش آموزان ژاپنی را نمایش میدهند ، نمایش داده شود .
خداوند روح این مادر و فرزند را غرق در محبت و رحمت و لطف خود قرار دهد .
امین رب العالمین.رفقا تورو به خدا قدر این گنجها (پدرو مادر)رو بدونید.هر چی تو دنیا و آخرت میخای هنگام بوسیدن دست و پای پدرومادر از خدا بگیر.
@rkhanjani
#ادامه_قسمت_هفتاد_و_دو
دوباره زنگ میزنه ، و دوباره. سه بار زنگ میزنه اما جواب نمیدم. با بهت و نگرانی فقط به صفحه گوشی خیره میشم. بعد از پنج دقیقه از همون شماره یه پیام میاد .
با ترس و دستایی که کاملا میلرزیدن پیام رو باز میکنم _ سلام جیگر. خوبی ؟ چرا قطع کردی؟ یا تلفن رو جواب بده یا بیا درو باز کن.
یا بیا درو باز کن؟ ادرس اینجا رو از کجا اورده؟
چند ثانیه بعد دوباره صدای زنگ موبایل تو اتاق میپیچه.
_ بله؟
آرمان: اوف . جون. بلاخره افتخار دادی؟
_ خفه شو. بگو چی میخوای ؟
آرمان: او لالا. چه خشن. بابا ترسیدم. میبینم که انقدر بدبخت شدی که لچک سیاه میندازی سرت میری مخ این جوجه بسیجیا رو میزنی. اخی. عزیزم. بیا که آرمان جونت اومده.
از لحن نفرت انگیزش حالم به هم میخوره و با صدای تحلیل رفته ای میگم:چی میخوای؟
آرمان_ تورو.
_ ببند اون دهن کثیفتو.
آرمان:او او. بد اخلاقی نداریما. ببین خانوم کوچولو. ما نتونستیم خیلی باهم حال کنیم. اومدم که جبران کنم . همین. حالا هم برو اون بچه ریشورو ردش کن. فردا هم میای جای همیشگی.
_ درست صحبت کن. اون آقای محترم نامزد منه. محرمه منه.
صدای قهقهش میپیچه تو گوشی و منو عصبی تر میکنه.
آرمان:اون آقای به اصطلاح محترم میدونه نامزد نامحترمش دوست پسر داشته؟
_ چیکار میخوای بکنی؟
آرمان: فردا ساعت ده جای همیشگی. بابای جوجو .
و بوق ممتد تلفن.
گوشی رو پرت میکنم رو زمین. خودم رو روی بالشت میزارم و طبق معمول این بالشت محکوم به تحمل اشک های من میشه.
بلاخره تصمیم خودم رو میگیرم. من باید برم. برای نجات زندگیم. برای نجات آبروم .
تای چادرم رو باز میکنم و روی سرم میندازمش. با مامان خداحافظی میکنم و به بهونه کتابخونه بیرون میام . به محض باز کردن در ، با بی ام وه مشکی رنگی روبه رو میشم. ماشین آرمان. در عقب رو باز میکنم و سوار میشم. ترکیب بوی سیگار و عطر تلخش افتضاح بود. حالت تهوع میگرم و شیشه رو پایین میکشم.
آرمان:سلام نفس. بیا جلو.
_ راحتم.
آرمان: نکنه با این گونی میخوای با من بیای؟
_ مشکلیه پیاده بشم.
بدون هیچ حرفی ماشین رو روشن میکنه و میره همون کافه ای که یاداور تمام خاطرات تلخم بوده و ظاهرا داره میشه. از ماشین پیاده میشم و بدون اینکه منتظر آرمان بشم ، در چوبی رو هل میدم و وارد میشم. به جز یک میز که یه دختر و پسر جوون با اوضاعی افتضاح اشغالش کرده بودن بقیه میزها خالی بود، میز وسط رو انتخاب میکنم ، صندلی رو عقب میکشم و میشینم. آرمان هم بعد از من روی صندلی رو به رو میشینه.
منو رو به طرفم میگیره و میگه: عشقم انتخاب کن .
منو رو ازش میگیرم و روی میز میکوبم. با نفرت تو چشم هاش زل میزنم و میگم: من عشق تو نیستم اولا . دوما کارت رو بگو عجله دارم.
آرمان:جونم چه جیگری میشی وقتی عصبی میشی.
_ خفه شو. کارتو بگو.
آرمان:عه. اینجوریاست ؟ میخوای بد قلقی کنی؟ باشه. اصل مطلب ، میری و به اون بچه بسیجیه میگه تمام. همین.
ازجام بلند میشم _ خوش گذشت.
برمیگردم که از کافه خارج بشم که صداش میخکوبم میکنه.
آرمان_ خانواده و نامزد جونت اگه بدونن چه غلطایی کردی مثلا چیکار میکنن؟
برمیگردم طرفش_ آرمان تو خودتم میدونی ، من و تو فقط در حد یه دوست معمولی بودیم همین. مگه چیکار کردم ؟
آرمان: اره. من میدونم تو هم میدونی . ولی ولی اونا که نمیدونن.
_ با کدوم مدرک میخوای دروغتو ثابت کنی؟
آرمان: مدرک معتبر تر از عکس، عموت و دوستای صمیمیت؟
_ چیییی؟
آرمان: بشین.
_ چی گفتی؟ عموم ؟
آرمان:گفتم بشین.
سرجام میشینم و پرسشی خیره میشم به آرمان.
آرمان:عمو جونت همونجوری که آدرست رو داد شاهد غلطای به قول خودت نکردت هم میشه. تو فتوشاپ هم که میدونی مهارت دارم. اون دوست جونیات هم که جونشون میره که فقط یک شب با من دوست باشن ، پس ، شاهد و مدرک حله .
_ عموم آدرس منو داده؟
آرمان:اوهوم. در قبال همکاری تو یه پروژه توپ.
اشکام دوباره بی اجازه روونه صورتم میشن.
_ از من چی میخوای ؟
آرمان: فکر نکنم به درد ازدواج بخوری ، شایدم خوردی البته. فعلا برو اون بچه بسیجیه رو رد کن. تا ساعت دهفرصت داری. وگرنه ، هم آدرسش رو دارم هم شمارشو.
_ خیلی پستی.
آرمان: اختیار داری لیدی.
از کافه بیرون میرم ، دیگه نمیتونم جلوی هق هق گریم رو بگیرم. دستم رو به دیوار میگیرم و خودم رو تا نیمکتی که تو پارک کنار کافه بود میرسونم. فکر جدایی از امیرحسین برام بدتر از مرگ بود.
اما مطمئنا حاضر نمیشد با حانیه ای زندگی کنه آرمان با مدارک جعلیش میساخت یا پدر و مادر من که رو مسئله دوستی با جنس مخالف انقدر مخالف بودن و حتی از مهمونیای من خبر نداشتن.
اگه با عشق از هم جدا میشدیم ، بهتر از نفرت بود. آره بهتر بود.
نباید زود تصمیم میگرفتم ولی این تنها راهم بود .
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
🕌زیارت امام #حسن_عسكرى(عليه السّلام) در روز #پنجشنبه
﷽
🔆السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
🔆يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، وَ هَذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ #الْخَمِيسِ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ إِجَارَتِي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ🌺
@rkhanjani
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند؛
🍃سُرورُ المؤمنِ بطاعَةِ رَبِّهِ، و حُزنُهُ على ذَنبِهِ
شادى مومن آن گاه است كه پروردگارش را اطاعت كند، و اندوهش آن گاه كه گناه كند .
دوست دار حقیقی خداوند کمال لذت و شادی و فرح قلبی خود را در پیروی محض از اراده و خواست خداوند می داند. خواست او را بر همه چیز و همه کس مقدم می دارد و از تسلیم بودن خود و اظهار خضوع در برابر محبوب لذت می برد و پیوسته به دنبال رضایت معشوق است و به همین خاطر از هرگونه نافرمانی او پرهیز میکند. گناه، نافرمانی خداست و سالک خدا به خاطر عشقی که دارد سعی می کند از هرگونه نافرمانی خدا پرهیز کند.
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند؛ 🍃سُرورُ المؤمنِ بطاعَةِ رَبِّهِ، و حُزنُهُ على ذَنبِهِ شادى موم
به این حقیقت در مناجات شعبانیه چنین تصریح شده:
إِلَهِی لَمْ یكُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیتِكَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِكَ ، بارالها! مرا قدرتی بر گذر از گناه نیست، جز آن هنگام که تو با عشق و محبتت بیدارم سازی. او عاشقانه و سالکانه می کوشد با انجام وظایف بندگی هم عشق خود را شکوفاتر و بالنده تر سازد و غرق در لذت معنوی و سرور روحانی و عیش ربانی شود و هم دل محبوب را بدست آورد و لبخند رضایت بر او بنشاند. عید و جشن و لذت واقعی برای او زمانی است که چشم باطنی و روحی، بر جمال دلگشای معبودش بگشاید و از توجه قلبی به محبوب واقعی اش، سیراب گردد و کام از محبتش بردارد.
و عندی عِیدی کلَّ یوم اَری به
جمالَ مُحَیّاها بعینِ قریرهَ(ابن فارض)
هر روز عید باشد اگر آن جمال را
می بینم آشکار به عین قریرتی(جامی)
@rkhanjani
4_5812001267374886492.mp3
11.62M
🍃🌷🌷🍃
#استاد_شجاعی
#آیتالله_جوادی_آملی
⚡️وقتی یه کسی، یه کار بدی، در حقّم میکنه، تموم ذهن و قلبم درگیرش میشه!
⚡️تا یه مشکلی برام پیش میاد، دیگه مدیریت روح خودم رو از دست میدم!
⚡️به محض اینکه بین چند تا فشار مختلف، گیر میکنم، تموم آرامشم از دست میره!
چرا من اینجوریاَم ؟
چکار کنم که خوب بشم؟
@rkhanjani
شب جمعهس امشب کربلا میهمان دارد
مادری دست به پهلو حرم میآید😭
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع