eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
647 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
یک رسم قدیم توی بازار طلا فروش ها هست که روز سوم محرم گوشواره نمی فروشن...😭 🏴🏴@rkhanjani
🏴 حاجت‌های بزرگ ‌خودتان ‌را از آقازاده‌های کوچک امام‌حسین‌ و علیهم السلام ‌بگیرید... 🌱حاج‌آقامجتبی‌تهرانی @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ اے شـــاه ڪلید همـــہ ے حاجاتم نامــت سبـب قبـــولے طاعــــاتم حتـے نفسے ڪه میڪشــم ، والله مدیون سہ سالہ عمہ ے ساداتم 🌹🍃 💔🥀 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #نگاه‌خدا #قسمت_دوازدهم بابا رضا نگاهم کرد. -به یه شرط اجازه میدم که بری. - چه شرطی؟
💗نگاه خدا💗 ‌ سر کلاس اصلا حواسم به حرفای استاد نبود. آقای یاسری داد زد: ده دقیقه هست کلاس تموم شده هنوز متوجه نشدید؟ ترسیده بودم. وسایلم را جمع کردم از کلاس بیرون رفتم. سوار ماشین شدم. به خانه که رسیدم تلفنم زنگ خورد. -سلام ساناز خوبی؟سلام عزیزم مرسی تو خوبی؟ کاری داشتی باهام؟ - میخواستم بگم بابا با رفتن به کانادا مخالفت کرد -واسه چی؟ - نمیدونم،تازه میگه اول ازدواج بعد کانادا. صدای خنده‌ی ساناز بلند شد. - واییی خدای من از حاجی همچین حرفی بعید نبود - الان چیکار کنم؟ - ازدواج کن خوب! تماس را قطع کردم. ساعت ۹ شب بود که در خانه باز شد. - سلام بابا جون موقع خوردن شام من سکوت کرده بودم. - سارا جان درس و دانشگاهت خوبن؟ - بله بابا جون همه چی عالیه. +میخواستم بگم واسه عید میخوایم بریم مسافرت. - کجا؟ - خونه عمو حسین. - چه خوب ،ای کاش مامانم بود. عمو حسین و بابا هم دوستان زمان جنگ بودند.عمو حسین به خاطر شغلش رفته ترکیه ،نمیدانم دقیقا چه شغلی دارند. ولی خیلی ادم مهمی‌ست.عمو حسین یک دختر دارد با دوتا پسر. پسرانش ازدواج کردند و لبنان زندگی میکنند. دخترش هم اسمش سلماست. یک سال از من بزرگتر است. دختر فوق‌العاده مهربان فهمیده و باحجاب. خاله ساعده، مامان سلما هم مثل مامان فاطمم مهربون و دوست داشتنی‌ست. برای خاکسپاری مامان آمده بودند اما من ندیدمشان. ا صبح رفتم دانشگاه. درکلاس دنبال جا برای نشستن بودم. استاد رسید و من در اولین صندلی خالی جاگیر شدم. ادامه دارد. 🏴 @rkhanjani
✍امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس زیارت عاشورا بخواند ، شب اول قبر در آغوش امام حسین علیه السلام قرار خواهد گرفت.» 📗 کامل الزیارات ، ص ۷۵ : @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1127863119.mp3
14.68M
📢 درآمدی بر گفتمان توحید 🔰 -------------------------- 🔰نسیم معنویت وعرفان @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منبر های کوتاه حسینی جلسه ۱.mp3
4.41M
🎤منبر های کوتاه 🏴تاملی در حرکت عاشورایی امام حسین علیه السلام جلسه اول @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌نجات‌یافتهٔ کِشتی امام حسین ◽️ هیچ‌وقت دیر نیست. آغوش امام زمان همیشه برای تو بازه… نشونی می‌خوای؟ حُر! ◾️ مگه گناهی بالاتر از بستن راه به‌روی امام حسین و لرزوندن دل اهل‌بیتش هست؟ ولی امام حر رو پذیرفت. حر لحظهٔ آخر خودشو نجات داد. فقط کافیه درست تصمیم بگیری. 🔘 چهارم ؛ ☑️@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 اولین گام در پیوستن با عاشورائیان، نیت و عزم است. "یک سلسله اعمالی هستند که چون عالم، عالم تزاحم است، [انجام همه آنها ممکن نیست] و بعضی از اعمال هم دوره آنها گذشته است و ما به هر دلیل متأخر بوده‌‏ایم، ولی از طریق "نیت" می‌‏توان به همه اینها رسید. حتی یک سلسله اعمال هستند که اگر انسان می‏‌بود هم مبتلا به تزاحم می‌‏شد. مثلاً اگر ما در عاشورا بودیم یا نقش حبیب یا نقش زهیر و یا ... را داشتیم و حتما نمی‌‏توانستیم همه نقش‏‌ها را داشته باشیم. در حالی که از طریق نیت همه این نقش‌ها دست‌یافتنی است." «نیت» حرف و قول نیست بلکه نیت آن «عزمی» است که باید در انسان شکل بگیرد. بنابراین آنچه که باید به لحاظ فردی در این دهه قدر تلاش کنیم این است که با توسل به امام حسین(ع) این گام را برداریم و همین عمر معمولی هم کافی است و عمر طولانی لازم نیست. واقعا با شفاعت اولیاء خدا همین عمر کافی است. تا روز عاشورا انسان می‏‌تواند واقعا همه این گام‌ها را بر دارد، هر کجا که هست. انسان اگر مثل جناب "حُر" در صف ابن‌زیاد هم باشد می‌‏تواند در روز عاشورا در صف امام حسین(ع) باشد. همان‌گونه که می‏‌تواند الآن مدعی نصرت امام حسین(ع) باشد، اما در روز عاشورا در صف ابن زیاد باشد! اینکه به ما گفته اند هرگاه یاد اصحاب امام حسین (ع) افتادید، ذکر "یا لیتنی کنت معکم" بگویید برای این است تا حداقل در نیت، همراهی داسته باشیم و به فضیلت برسیم... بنابراین، این گامی است که انسان باید به صورت فردی بر دارد و تلاش کند تا در این ایام با نیت، این راه را طی کند و موانع نیت خودش را رفع نماید. چون انسان گاه خیال می‌‏کند که نیت، آسان است ولی واقعا اگر نیت بخواهد به مفهوم حقیقی‏‌اش در انسان محقق بشود، از عمل مشکل‏‌تر است. اگر نیت آمد، عمل هم می‌‏آید، در روایت هست که بدن در مقابل روحی که مؤمن است، هیچگاه احساس ضعف نمی‏‌کند. احساس ضعف در عمل به احساس ضعف در ایمان بر می‏‌گردد..." 🏴@rkhanjani
4_5812393402183991997.mp3
4.6M
حروآزاده‌ای اگه‌هستی‌با‌حسین 🎙بنی فاطمه 🏴@rkhanjani
آزاده باش... قیمتی خواهی شد... آنقدر قیمتی که خداوند خریدارت شود آن هم به بالاترین قیمت؛ یعنی «ولایت» سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِیت» خرید حُرَّش را با «حَلَّت بفِنائِک» و یقین بدان تو را با «انتظار» خواهد خرید و چه مقامیست این انتظار ...💔 ☀️عزاداریمان نذر ظهورت یا مهدی ای صاحب زمین و زمان(عج) ─┅═༅𖣔🏴🍃🖤𖣔༅═┅─ 🏴🏴‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 ‌#نگاه‌خدا #قسمت_سیزدهم سر کلاس اصلا حواسم به حرفای استاد نبود. آقای یاسری داد زد: ده
💗نگاه خدا💗 بعد از کلاس، دلم برای عاطی خیلی تنگ شد. شماره‌اش را گرفتم. - الو عاطی. - به خانووووم خانومااا چه طوری ؟ - عاطی کی میای ؟ - وااا چیزی شده ؟ - عاطی حالم خوب نیست دلم تنگ شده .حوصله خودمم ندارم. -من فردا میام - باشه اومدی بیا خونمون ،با هم حرف می زنیم. عاطی: باشه. - فعلا من برم کلاسم داره شروع میشه بعد کلاس رفتم سمت خونه... اصلا حال و حوصله غذا درست کردن نداشتم. یادداشتی به در ورودی زدم. "من حالم خوب نبود وقت غذا درست کردن نداشتم شرمنده" مغزم داشت می‌ترکید. تلفنم زنگ خورد. خاله زهرا بود. رد تماس دادم. چشمم به عکس مامان افتاد. "مامان جون ببین با رفتن حال و روزمو چرا خدای تو منو نگاه نمیکنه. این چه بخت شومیه که من دارم" آن‌قدر گریه کردم تا خوابم برد. صبح با صدای زنگ ایفون بیدار شدم. عاطفه بود. در را باز کردم. عاطفه با جعبه شیرینی آمد. - دختره دیونه معلوم هست کجاییی؟ دیگه میخواستم درو بزنم بشکنم - گوشی وا مونده ت چرا خاموشه ،مجبور شدم زنگ بزنم واسه حاجی . - نترس بابا ،نمردم که ،تازه میمردمم چرخه طبیعت همچنان ادامه پیدا میکرد عاطی: وااااییی از دست تو... -عاطی جان قربون دستت ،من تا برو دست و صورتمو بشورم یه چایی اماده کن. دست و صورتم را شستم. - به به چه کردی تووو خانوووم ،الان دیگه وقت شوهر کردنته. - حالا شیرینی واسه چی آوردی ؟ - آبجیتون داره ازدواج میکنه. - برو بابا مسخره کی میاد تو رو بگیره -حالا که یکی پیدا شده ساراجون. جیغ بنفشی کشیدم. عاطی دستانش را گذاشت روی گوشش. - دختره خل گوشمو داغون کردی. ادامه دارد.... 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محرم ۱۴۰۰ تحلیل عاشورا جلسه ۲.mp3
4.33M
🎤منبر های کوتاه 🏴تاملی در قیام عاشورایی امام حسین علیه السلام جلسه دوم: قیام اباعبدالله ع عامل حیات دوباره جامعه و احساس شخصیت واعتماد به نفس امت اسلامی @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 چہ علمداࢪ چہ ڪودڪ باشے دسٺ دادڹ هنࢪ مࢪداݧ اسـٺ 🖤 🏴 @rkhanjani
اگه کم آوردی برای حسین علیه السلام گریه کن ... او کشتی نجات است. ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🏴@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم. وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ 💥هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌شنوم. همه‌ی این‌ها از یک دعای مادر است 📚 آیت الله میلانی 🏴@rkhanjani