#انرژی_مثبت
🌸آنگاه که از پیری سخن می گویی و به جای احساس جوانی کردن به گذر زمان تمرکز می کنی، آیا میدانی که در حال خلق سلولهای معیوب در بدنت هستی؟
🔹 افکار و احساسات شما کارخانه تولید سلولهای بدن شما هستند و شما بواسطه نوع ارتعاشات خویش ، سلولهای بیماری یا سلامتی را جذب می کنید.
🌸 بنابراین سعی کنید از بیماری سخن نگویید ، افکاری مثبت در جهت سلامتی را در خود پرورش دهید و با شادی بگویید که من هر روز شادابتر و سالمتر میشوم، به بدن خود عشق بدهید ،
❤️ عشق نیروی رشد دهنده سلامتی شماست.
👌 همه چیز در این دنیا ، بی نظیر طراحی گردیده است، باورش کنید تا اتفاقات ، شما را شگفت زده کند.
🌸 شاد و سرشار از حسهای عالی باشید...
#انگیزشی
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_مسیحا #قسمت_دهم ﷽ حورا: بی حوصله روی تختم دراز کشیدم و موبایلم را برداشتم. انگشتم را بلند کرد
#رمان_مسیحا
#قسمت_یازدهم
﷽
حورا:
مادرم تا دید روی صندلی می نشینم، با اعتراض پرسید: «صورتتو نمیشوری؟»
پیش از آنکه بخواهم چیزی بگویم با دیدن نیمرویی که روی میز بود، به سرفه افتادم و به طرف دستشویی دویدم. در را که می بستم صحبتهای پدر و مادرم را شنیدکه خیال میکردند مسموم شده ام اما یاد فیلم دیشب افتاده بودم. با پاشیدن یک مشت آب سرد صحنه هایی که دیده بودم را از سرم پراندم. به اتاقش برگشت اما پیش از آنکه چراغ را بازکنم از گوشه چشمم حرکتی دیدم. جیغ کوتاهی کشیدم و با مشت روی کلید برق کوبیدم.
فضای اتاق که روشن شد مادرم با نگرانی وارد اتاق شد و پرسید: «خوبی؟»
و در مقابل بی توجهی من، در را بست و جلوتر آمد. گوشه ی تخت نامرتبم نشست.
مادرم لبهایش را برهم فشرد و دستم را سمت خودشکشید و با تحکمی آمیخته به دلسوزی گفت: «بشین!»
آرام کنارش نشستم و سعی کردم بغضم را پشت پلکهایم نگهدارم. نگاه مادر در اتاق چرخید. وقتی موبایلم را در گوشه انتهای اتاق دید، رو به من برگشت. سرش را پایین آورد و در چشمان سربه زیرم، دقیق شد و پرسید: «چیزی دیدی که بهمت ریخته؟»
دیگر نتوانستم جلوی گریه ام را بگیرم. دلتنگی هایم، اشتباهاتم و رنجی که برای فرار از فکرش به آن پناه برده بودم، همه و همه سیلی شدند که دیوار غرور دخترانه ام را شکستند.
مادرم دست هایش را دور شانه ام گره زد و مرا بغل کرد. بعد از مکث کوتاهی گفت: «دیگه تموم شد.»
درمیان اشک هایم گفتم: «من...نمیدونستم همچین چیزیه...به خدا فیلمش دوبله بود مامان ...»
مادرم نفس عمیقی کشید و گفت: «حتما همینطوره من خوب میشناسمت»
آغوش مادر امن ترین، آرامش بخش ترین و پاک ترین پناهگاه دنیاست! این حسی بود که در همه ی آشفتگیها وجودِ منِ بیست و یک ساله را لبریز میکرد.
آرام از آغوش مادر بیرون آمدم و پرسیدم: «به بابا که چیزی نمیگی؟»
مادر دستش را زیر چانه ام گذاشت و به آرامی سرم را به بالا هدایت کرد.
بعد از تماس چشمی که با نگاه نگرانم برقرار کرد، گفت:
+ تو باید مراقب این چشمای قشنگ باشی! هر چیزیی ارزش دیدن نداره...
_من فقط میخواستم مشغول بشم و حواسم پرت بشه
+مثل کسی که سیگار میکشه ؟ که خودشو داغون و اطرافیانشو نگران میکنه تا از واقعیت فرار کنه!
_حرفای خودمو تحویل خودم میدی مامان؟
+اگه درست باشن چراکه نه
_از روزی که این حرفا رو به شاهرخ گفتم، زن دایی باهام قهره
+با اینکه درست گفتی ولی نباید جلوی مادرش اونطور باهاش حرف...
_اینا مثل هم نیست. این مقایسه درستی نیست. مامان منکه...
+این چیه که اینقدر آزارت میده؟ تو از چی فرار میکنی؟
_من فقط یه فیلم دیدم مامان...
+فیلمی که هنوز داره اذیتت میکنه
_خب که چی؟ اصلا غلط کردم همینو میخواستی بشنوی؟
+ حورا گوش کن من همیشه آرزو داشتم تو بهترین شرایطو داشته باشی. بیشتر وقتا جلو بابات وایسادم تا هرچی تو میخوای بشه تا حسرتای منو نداشته باشی تا...
_من با شاهرخ خوشبخت نمیشم مامان
+چی میگی؟
_این مقدمه چینیا واسه همینه دیگه؟ میخوای قضیه خواستگاری رو دوباره بیاری وسط...
+منکه میدونم بخاطر کیه دیگه ولی باید ببینی اونم...
به قلم سین کاف غفاری
🌸 @rkhanjani
✍ نفـس صبح به عطر نفست
آغشته است...
نفسِ یار مسیحایی من
صبح بخیر!
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ
ا🕋✨🕋✨🕋✨🕋
ا🕋✨🕋✨🕋
ا🕋✨🕋
ا🕋
#اسامی_القاب_مبارک_حضرت_ولی_عصر_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
🖌( ۶۲) نام مبارک⚜ *الشَرید* ⚜
🧷🔴"الشرید" به *معنای رانده شده است؛ بدین معنا که مردم نه جنابش را شناختند و نه قدرت و نعمت* *وجودش را دانستند و نه در مقام شکرگذاری و ادای حقش برآمدند پس به کمک* *زبان و قلم در مقام نفی و طرد از قلب قرارش دادند* ...
📜💠اصبغ ابن نباته از امير المؤمنين (عليه السّلام) نقل ميكند كه آن حضرت در مورد امام مهدي( عليه السّلام) فرمودند:
✨صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِيدُ
*صاحب اين امر شريد (آواره) ...است .*
📗كمال الدين شيخ صدوق، ج۱، ص۳۰۳
🔹🔵در کتاب بحارالانوار در باب احادیث امام حسین (علیه السلام) *درمورد حضرت قائم( علیه السلام) آمده است:*
📜عیسی الخشاب میگوید: از محضر امام حسین (علیه السلام) سؤال کردند: آیا شما صاحب این امر هستید؟
فرمود: «لا و لکن صاحبُ الامر الطرید الشرید الموتور بابیه، المکنّی بعمّه، یضع السیف علی عاتقه ثمانیة اشهر
📌 *نه من نیستم، بلکه صاحب این امر کسی است که از میان مردم کنارهگیری* *میکند و خون پدرش بر زمین میماند و کنیة او کنیه عمویش خواهد بود. آنگاه شمشیر برمیدارد و هشت ماه* *تمام شمشیر بر زمین نمیگذارد».*
📚کمال الدین، ج۱، ص ۳۱۸
بحار الانوار ج۵۱ص۱۳۳
📜✳️امام باقر (عليه السّلام) فرمودند:
صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ هُوَ الطَّرِيدُ الشَّرِيدُ
صاحب اين امر همان كسي است كه طرد شده و آواره است.
📗اصول کافی، ج۱، ص۳۲۲
✍ *سلام بر آقایی که در ناحیه مقدسه خطاب به جد بزرگوارشان میگویند السلام علیک یا غریب الغربا* ، .... *اما او خود تنهای عالم است....تنها و رانده شده از مردمی است که ناشکر* *ترین بودند برای تنها بهانه ی حیاتشان....*
🕋
🕋✨🕋@rkhanjani
🕋✨🕋✨🕋
🕋✨🕋✨🕋✨🕋
🔺 هرکس عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند خداوند به او هزار نسیم از رحمتش را عنایت میفرماید که خیر دنیا و آخرت است.
📚 امالی شیخ صدوق ص ۶۰۶
@rkhanjani
دل مُردهايم بدون تو، اما مسيح من!
يک جمعه هم زيارت اهل قبور کن...
@rkhanjani
001.mp3
2.06M
🔶 رابطه صحیح زن و شوهر
بخش اول
🔺 احساس مالکیت یا امانت؟
دکتر حمید #حبشی
🔹@rkhanjani